منټظران حضږٺヅ🇵🇸
•[ 📚✨📙✨📕✨📗✨📘✨📚 ]• [🌿] بِســـمِࢪبالشھـــــدا°•. - [🧕🏻] رمانِ #دختر_شینا - [✨] #قسمت_سی_پنجم - ع
•[ 📚✨📙✨📕✨📗✨📘✨📚 ]•
[🌿] بِســـمِࢪبالشھـــــدا°•.
-
[🧕🏻] رمانِ #دختر_شینا
-
[✨] #قسمت_سی_ششم
-
فردا صبح موقع خوردن صبحانه، حس بدی داشتم.
از پدرم خجالت می کشیدم.
منی که از بچگی روی پای او یا کنار او نشسته و صبحانه خورده بودم، حالا حس می کردم فاصله ای عمیق بین من و او ایجاد شده.
پدرم توی فکر بود، سرش را پایین انداخته و بدون اینکه چیزی بگوید، مشغول خوردن صبحانه اش بود.
کمی بعد پدرم از خانه بیرون رفت.
هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای مادرم را شنیدم.
از توی حیاط صدایم می کرد: «قدم! بیا آقا صمد آمده.»
نفهمیدم چطور پله ها را دو تا یکی کردم و با دمپایی لنگه به لنگه خودم را به حیاط رساندم.
صمد لباس سربازی پوشیده بود. ساکش هم دستش بود.
برای اولین بار زودتر از او سلام دادم.
خنده اش گرفت.
گفت: «خوبی؟!»
خوب نبودم.
دلم به همین زودی برایش تنگ شده بود.
گفت: «من دارم می روم پایگاه. مرخصی هایم تمام شده. فکر کنم تا عروسی دیگر همدیگر را نبینیم. مواظب خودت باش.»
گریه ام گرفته بود. وقتی که رفت، تازه متوجه دانه های اشکی شدم که بی اختیار سُر می خورد روی گونه هایم.
صورتم خیس شده بود. بغض ته گلویم را چنگ می زد.
دلم نمی خواست کسی من را با آن حال و روز ببیند.
-
#ادامه_دارد...🎈
-
#نویسنده⇦بھنازضرابےزاده🔗
-
#ڪپےباذکࢪصلواٺوزیرنویسنامنویسندھ :)🌸🍃
-
┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄
@mintzraan
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_سی_چهارم #ازدواج_صوری روای پریا رو به سارا گفتم گوشیم کی بود؟ سارا:است
بسم رب الصابرین
#قسمت_سی_ششم
#ازدواج_صوری
ارائه مقاله تو سالن اجتماعات حوزه بود،
واردسالن که شدیم استرسم رفت بالا
بسم الله گفتم از پله ها رفتم بالا رفتم پشت میکروفون
بسم الله الرحمن الرحیم
شروع کردم به خوندن دعای غریق
اَللَّـهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَكَ،
خدايا خود را به من بشناسان، اگر خود را به من نشناساني، پيامبرت را نشناسم،
اَللَّـهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَكَ،فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ،
خدايا پيامبرت را به من بشناسان، اگر پيامبرت را به من نشناساني، حجّتت را نشناسم،
اَللَّـهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ ديني،
خدايا حجّتت را به من بشناسان، اگر حجّتت را به من نشناساني، از دينم گمراه شوم.
مذهب شیعه همیشه مورد توجه دشمنان و دوستانش بوده است
کشورهای غربی بعد از جنگ جهانی اول
مذهبی نو برای مقابله با شیعه ساخت
به نام ""وهابیت """"
فرقه قیدشده ساخته ی انگلستان است
رئیس فرقه وهابیت فردی است به نام ""محمدبن عبدالوهاب """
پدرش از علمای به نام و سرشناس ومعتقدِ شاخه حنبلی اهل سنت بود
اما محمد از سنین کودکی ضد فرقه داشت
تا درسنین نوجوانی توسط پدرش از قبیله اخراج شد و مرتدد حساب شد
نویسنده :بانو....ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
#مدیر
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂