📚 #معرفی_کتاب
📖#مگر_چشم_تو_دریاست
(روایت خانم جنیدی از شهیدان: محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی)
📝 جواد کلاته عربی
🖇نشر : شهید کاظمی
❇️ سن و سالی از حاج خانم جنیدی گذشته بود؛ چیزی نزدیک به هشتاد سال.
اما از آن زنهای قدیمی بود که خودش را از دست و پا نینداخته.
🔹نه در امور روزمرهٔ زندگی و نه از مسؤوليتهای اجتماعی و انقلابیاش.
🔹 روزنامه میخوانْد، اخبار گوش میداد و سخنرانیهای #رهبری را به دقت دنبال میکرد. دربارهٔ سخنرانیها و موضعهای رهبری تحلیل داشت، حرف داشت.
🔹 دربارهٔ مسائل مملکتی دغدغهٔ جدی داشت. حرص میخورد، غصه میخورد. خانهاش محل رجوع مردم شهرش بود. برای آنها هم دغدغه داشت و احساس مسئولیت میکرد.
🔰 در طول دو سه سالی که برای نوشتن کتاب زندگیاش به خانهاش میرفتم، این چیزها را به چشم خودم میدیدم.
✅ میخواهم بگویم این زنِ هشتاد و چند ساله هنوز هم زنده است؛ حتی بیشتر از خیلی میانسالها و جوانها.
✅ میخواهم بگویم این زنِ هشتاد ساله که #چهار_شهید داده و خودش و شوهرش _ رحمتاللهعلیه _ و دخترها و عروسها و برادرها و دامادهایش که سالها در انقلاب و جنگ، حقیقتا مجاهدت کردهاند، هنوز هم احساس میکند به انقلابِ خمینی بدهکار است.
✅ میخواهم بگویم #ایستادهتر از این زن، هنوز ندیدهام. هنوز هم که صحبت میکند، انگار سالهای اول انقلاب است؛ پرحرارت و پابهکار.
از حاج خانم جنیدی حرف بسیار دارم...