eitaa logo
''ࢪفقاۍ مہدۍ(عج)''
250 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
55 فایل
|°•بسم الله•°| - - مَصلحت‌نیست‌قیاسِ‌رخِ‌توباخورشید شَمس‌اگراذن‌طلوع‌ازتوبگیرد،اَدب‌است‌‌💛! #الهم‌عجل‌لویک‌الفرج کانال‌ناشناسمونـ‌ه‍‌←https://eitaa.com/joinchat/2841379139C745bef1452
مشاهده در ایتا
دانلود
مینویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد
هدایت شده از اعشاق الرضا
‼️توجه‼️توجه‼️ همسایه هامون بهم ریخته و میخوایم مجددا لیست همسایه رو بدیم✅ 🔴هر کس مایل ب همسایگی با کانال اعشاق الرضا(@Eashagh_reza) هست این پیام رو تا ساعت ۱۳:۳۰ فور کنه💯 آمار +۵۰۰ باشه ❇️کسانی ک پیام رو فور کردند ب آیدی زیر لینک کانالشونو ارسال کنند❇️ @majnon_reza
همسنگری جان 500 تایے شدنتون مبارک🙂💚 انشالله 1kیے تون❤️😍 از طرفِ:↓⟳ @montzrankh🙂✨ تقدیم بہ:⟳⤵ @Gharib_TUS_3
بعدِ شہادٺِ شہید هادیِ ایشوݩ میرن بہ خوابِ یکے از دوستاشون... دوستشون داد میزنہ بچہ ها بیاین ابراهیم برگشٺھ !🙂 شہید و ایشون سوار ماشیݩ میشݩ میرݩ روبہ روے یہ ساختمان... رو مےکنن بہ دوستشون و با اشارھ بہ فردے کہ دور تر ایستادھ میگن: یکے از ایݩ واحد ها رو بدید بہ ایݩ آقا ! ایشونم میگن این اقا پول نداره کہ ! شہید هم میگݩ :من اومدم اینجا تا مشکلِ مردم رو حل کنم مگر نہ ما کہ اینجا کارے نداریم !🙂✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
!!!!!! فرض کن قیامت🏜 شده و نامه اعمالت رو آوردن...📜 توش نگاه می‌کنی👀 می‌بینی نوشته ۱۰۰,۰۰۰ نفر رو باحجاب کرده!!😳😳 از تعجب شاخ‌ درمیاری: «این چیه؟ من کی این کارو کردم که خودم‌ خبر ندارم ؟!!!»😍😍😍 مأمور حساب و کتاب: «این آثار نهی از منکرهاته تا سال‌ها پس از مرگت!»😊 ▫️این همه...!!! نکنه به ریال نوشته😳 ▪️نه بابا ریال چیه❓ تازه، هنوز بودی توی دنیا که ۳ تا صفر پولا ‌حذف شد... ▫️آخه من که هر چی نهی از منکر کردم خیلیا «به تو چه» و «تو‌ نگاه نکن» و این حرفا جواب می‌دادن... چه اثری؟!🤔 ▪️جلوی تو این حرفا رو می‌زدن. بعد که می‌رفتن و به حرفت و رفتار مؤدبانه‌ات فکر می‌کردن تأثیر می‌گرفتن اما خودت بی خبر بودی...😇 ▫️بازم این همه نمی‌شه❗️🤔 ▪️بعضیاشونم چون قبل از تو کسی بهشون تذکر داده بود اما فقط ۱ نفر بود بی‌اثر بود. تو گفتی شد دو‌ نفر و اثر گذاشت...😊 ▪️بازم این همه نمیشه!!🤔 ▫️خیلیا هم بچه‌ها و‌ نسل خانمایی هستن که محجبه شدن... از مادرشون که تو با تذکرت باحجابشون کردی اثر مثبت گرفتن... با واسطه ثوابش مال تو هم شده...😉 ▫️ولی بازم این همه نمیشه...!🤔 ▪️خیلی از محجبه‌ها از ترویج حجابت ثابت قدم‌تر شدن...🤩 ▫️خب، بازم ایـــن همه نمیشه... !!🤔 ▪️توی دنیا🌎 که بودی، این آیه رو نخونده بودی که هر کس کار خوب انجام بده «فله عشر أمثالها..» ده برابر براش حساب می کنن؟؟؟😠 ▫️چرا، خوندم... اما بازم ایـــن همه... !!!🤔 ▪️اه... بسه دیگه، چقدر گیر دادی... اگه نمی‌خوای پاکش کنم، نامه عملت رو‌ بدم دست چپت؟😡 ▫️نه نه نه...! غلط کردم. دیگه حرف نمی‌زنم.😅 ▪️بیا... اینم اجر توهین‌هاییه که توی این راه شنیدی... اگه یک کلمه باز حساب کتاب کنی من می‌دونم و تو...😒 ▫️وااااای... عجب اجری‌...😍😍 کاش بیشتر از اینا بهم توهین می‌کردن... کاش میزدن تو گوشم، کاش... با این حساب اجر شهید خلیلی چیه؟🤔 ▪️اون مقامش خیلی خاصه👌 شماها نمی‌بینید. وگرنه از حسرت کلی غبطه میخورین... بهتون رحم کردن که بی خبر گذاشتنتون. ▫️خوش به سعادتش... ▪️یه مژده هم دارم برات...☺️ ▫️چی هست؟ ▪️صفحه پشتی نامه عملت رو نگاه کن...👀 ▫️اینجا...؟! أ....!!!! آخ جوووون، این چیه؟ چقدر زیاده... همش مال منه😃 ▪️بله، توی دنیا یه خاطره امر به معروف برای یه گروه فرستادی، خیلیا خوندن و امر به معروف و نهی از منکر رو‌ شروع کردن... اینم ثواب داره.😃
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
شروع‌تبادلات پرجذب𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨ 🔹ادتب‌چنلای‌مذهبی،آموزشی‌ و‌‌ رمان(اخلاقی)میشم 🔹آمارتون‌500+ باشه پایین تر به شرط ویو فول... 🔹جذب‌بستگی به بنرتون داره،100+ جذب هم‌داشتم¡ ‼️اینفو و مدارڪ ❥ https://eitaa.com/joinchat/4082827394Ce6506a1891 ‼️آیدی‌جهت‌اد‌کردن ❥@Ad_tab_Mahe_bano 🌒! 🌒! 🌒!
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
منت کشی خالی🤣 یکی نیست به این بگه آخه بشر دو پا ۳۹ سالته هنوزم قهر میکنی؟جعبه کوچکی از جیبم در آوردم و جلویش گذاشتم. نیم نگاهی بهش انداخت. _ این چیه؟ _منت کشی ولی در اصل خواستم بگم که سالگرد ازدواجمون مبارک💖 لبخندی روی لبانش نشست. در جعبه را باز کرد اما وقتی دید خالی است نگاهی بهم انداخت _این الان منت کشیته؟ _نه داده بودم بسازند هنوز آماده نشده🤣 به سمتم خیز برداشت که... ادامه در کانال زیر🤣 https://eitaa.com/joinchat/2195194034C296fc0916d
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
اکیپ‍ دختر چادری هاااا😱♥️ اینجا پر از فعالیت های‍ گوگولی‍ و دخترونه‍🍓😳 فعالیتش‍ طعم پیتزا میده‍🍕 https://eitaa.com/joinchat/1962344705C67f95d1fdf فعالیت‍ های‍ درسیش‍ رو نگمممم🚲🤭 دخترا اینجا نمره‍ هاشون‍ شده‍ 20🚌 https://eitaa.com/joinchat/1962344705C67f95d1fdf محشررررره‍ بپر توش‍🙉 بپر نمره هات بشه 20🙊 https://eitaa.com/joinchat/1962344705C67f95d1fdf واااا چرا نگاه میکنی😳 بپر تا ظرفیت پر نشده‍🤩
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
‹ رمانِ مدافعِ عشق › ژانر: 👩🏻‍💻نویسنده: افسران جنگ نرم خلاصه رمان: سرگذشت دو دخترجوان، دوست که علاقه مند به فعالیت درسازمان های امنیتی واطلاعاتی هستند ، و در راه رسیدن به اهدافشون با موانعی مواجه میشن گاهی دلسرد می شوند اما امیدشان را از دست نمی دهند ، گاهی عاشق میشوند اما به پاکی عشقشان خیانت می کنند . کی میداند آخر سرنوشت زندگانی شان چه می شود ...(: _______________________ - من میخوام برمم چرا نمیذاری رسول آخههه! ... - چرا این بازی کثیفو راه انداختی؟! ... - یعنی باید به عنوان دوتا نفوذی بریم تو سازمانشون؟ ... - وقتی خیلی بچه بودیم با هم نامزدمون کردن ... - نباید از خواهرت دفاع کنی؟! ... - از فرزند ناخلفی مثل تو کمتر از اینم توقع نداشتم ... -کما برای چی؟؟؟ یه گلوله خوردن چی داره مگه که ... - با دستای خودم میکشمت! ... - هر بلایی سرش بیاد خونش گردن توئه ... - من این قاتل زنجیره ای رو که جلوم وایساده نمیشناسم ... - خواهر من به تو چه ربطی داره که ازش دفاع میکنی؟ ... - دختره ی لوس بی دست و پا ... -تموم شد...دیگه همه چی تموم شد...راه برگشتی وجودنداره... -داری زودقضاوتم میکنی... -ما...ما...ن به قلم: افسران جنگ نرم https://eitaa.com/Qarar_hemishhgi
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
👌🏻👀 🙊❌ دختره‌‌گیر‌ه‌یه‌داعشی‌افتاده‌‌‌و‌راه‌فراری‌نداره‌ولی‌‌درست‌در‌لحظه‌ی‌آخر...🤭♥️ فقط فریاد می‌زدم... نگاه هر*زه‌اش را پایین آورد. دستش به سمت مانتو‌ام رفت... با تقلا به مانتو ام انداختم که و با صدای بلندی جیغ زدم که او عصبی دست‌هایم را بالای سرم برد و همانجا نگهشان داشت و با آن یکی دستش مشغول باز کردن دکمه‌ی های شد... دکمه‌ی اول... دکمه‌ی دوم... دکمه‌ی سوم... باز فریاد زدم و کردم. او که دستش روی دکمه‌ی چهارم نشست یکدفعه در اتاق به شدت باز شد و نجات من داخل آمد... صورت سرخ از عصبانیتش و های برآمده‌اش گواه همه چیز بود... با قدم هایی بلند به سمتش آمد و را در شکم آن بی‌صفت فرو کرد. یک بار... دو بار... و سه بار... بار سوم روی زمین افتاد... با صدای بلند فقط میز‌دم!.. دیگر اشکی برایم نمانده بود... او به سمتم آمد... نگاهم به دیوار روبرویم بود و هنوز در بودم!!. اشک هایم باز صورتم را نم کردند که او با عجله و نگرانی باز شده‌ی لباسم را بست و شالم را روی سرم گذاشت... مچ دستم را گرفت و من را به دنبال خودش کشید... - باید هر چی...زودتر از این شده بیرون بریم... ...👇🏻♨️ ↬ https://eitaa.com/eshghdardesarsas ❌😨