eitaa logo
منتظران ظهور
999 دنبال‌کننده
17هزار عکس
21.6هزار ویدیو
149 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹 بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم 💎 🔴تو مگر سید نیستی⁉️ 🔹مرد کاسه را جلوی دهانش گرفت؛ و در کمتر از چشم بر هم زدنی، کاسه پر از خون شد. دیگر سرفه های خونی امانش را بریده بود. در خانه ی میرزا مهدی اصفهانی، سید سَرِ درد و دلش باز شد؛ و از درد و سرفه هایش نالید؛ و گفت: میرزا شما برای ما دعا کنید. 🔸میرزا مهدی با جدیت گفت: تو مگر سید نیستی؟ چرا شفایت را از اجدادت نمی خواهی؟ چرا به محضر حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی روی، و از آن حضرت(علیه السلام) حاجتت را نمی خواهی؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای «ای خدایی که نامت دواء است و ذکرت شفا است»؟ تو اگر مسلمان باشی، اگر سید باشی، اگر شیعه باشی، باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیة الله(علیه السلام) بگیری! 🔹سید محمد دامغانی، زیرلب اسم امام زمانش را زمزمه می کرد؛ وقتی به در صحن عتیق رسید؛ حال و هوایش عوض شد. حیاط صحن مثل همیشه نبود؛ این بار در حیاطی آرام و خلوت، سید بزرگواری راه می رفت؛ و چند نفری هم به دنبالش می رفتند. 🔸سید که حالا فهمیده بود آن مرد، امام زمانش است؛ خواست که فریاد بزند؛ و حاجتش را به امام بگوید: که مبادا از آنها عقب بماند؛ و نتواند حرفش را به صاحبش بگوید؛ که در همان لحظه حضرت مهدی(علیه السلام) برگشتند؛ و نگاهی با گوشه ی چشم به سید محمد انداختند؛ و به راهشان ادامه دادند. 🔴عرق سردی بر بدن سید محمد جا خوش کرده بود؛ و اندامش به لرزه افتاده بود. سید دستش را به دیوار گرفت؛ و روی زمین نشست. حالا همه چیز عوض شده بود؛ و صحن همان شکل قبلش را داشت؛ و پر بود از مردمی که مشغول راز و نیاز با خدایشان بودند. سید محمد در حالی که دیگر خبری از سرفه های خونی نبود؛ بهت زده به زائران حرم رضوی نگاه می کرد؛ و بلند بلند می گریست. امام زمانش(علیه السلام) با یک نظر شفایش را داده بود. 🤲💚🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲💚🤲 ☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹