«السّلام علی السّاق المرضوض بحلق القیود» سلام بر آن ساق پایی که استخوان‌ش به فشار غل و زنجیر کوبیده شد «السّلام علی المسجون فی ظلم المطامیر»  سلام بر آن امامی که در تاریکی زیر زمین محبوس و زندانی بود! زندانی در مطامیر! سلام خدا بر امامی که هفت سال در زیرزمین‌های تاریک و مخوف که نه شب معلوم بود و نه روز محبوس بود

🏴 لحظات تکان‌دهنده شهادت امام کاظم علیه‌السلام 🎙 شیخ حسین انصاریان @montzrn313

🎥 گاه شیطان به وسیله‌ی خدا فریب می‌دهد‼️ 🔰#حجت_الاسلام_رنجبر @montzrn313

# مژده‌ی امام کاظم(ع) به مردم ایران ♨️ انقلاب اسلامی و زمینه‌سازی برای ظهور... #استاد_شجاعی @montzrn313

🔴کنیز زیباروی و امام موسی کاظم مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بی‌حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود). امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم. هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند. مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب می‌گوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ، جریان را به هارون گزارش داد. هارون گفت: به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است، کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد. هارون پرسید: تو را چه شده؟ گفت: خبر تازه‌ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود. به او عرض کردم: مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟ فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آورده‌اند. آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره‌اند؟! نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرش‌های نفیس در آن گسترده بود و حوریه‌های بسیار زیبا با لباس‌های آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم. با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد. هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟ گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم. هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد. از او پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … . راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) رخ داد. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸

🎥 اجر این شخص کمتر از شهید در راه خدا نیست‼️ 🔰#استاد_عالی ⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️ @montzrn313

🎥 بعضی برای افزایش محبت و دوستی به خدا دنبال ختم‌های سنگین می‌روند و از ذکری به این آسانی غفلت می‌کنند‼️ #آیت_الله_بهجت ⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️ @montzrn313

آخه تو این زمونه کی مثل تو داره هوامو؟! سید رضا نریمانی @montzrn313

🔸زیارت عاشورا 🎙با نوای علی فانی @montzrn313