eitaa logo
منتظران مهدی (عج)
79 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
21 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
(قسمت اول) 💥دستور ساخت مسجد جمکران💥 شیخ عفیف و صالح حسن بن مثله جمکرانی فرمود: من در شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان ۳۹۳هجری قمری در منزل خود در قریه جمکران خوابیده بودم، ناگهان در نیمه های شب، جمعی به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: برخیز که حضرت بقیه الله امام مهدی(علیه السلام)تورا میخواهند. من از خواب برخاستم و آماده می شدم که در خدمتشان به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام برسم. ✨💫✨ خواستم در آن تاریکی پیراهنم را بردارم، گویا اشتباه کرده بودم و پیراهن دیگری را برمیداشتم و می خواستم بپوشم، که از خارج منزل از همان جمعیت صدایی آمد که به من میگفت: آن پیراهن تونیست، به تن مکن! تا آنکه پیراهن خودم را برداشتم و پوشیدم، باز خواستم شلوارم را بپوشم، دوباره صدایی از خارج منزل آمد که: آن شلوار تو نیست، نپوش! من آن شلوار را گذاشتم و شلوار خودم را برداشتم و پوشیدم..و بالاخره دنبال کلید در منزل می گشتم، که در را باز کنم و بیرون بروم، صدایی از همانجا آمد، در منزل باز است، احتیاجی به کلید نیست. ✨💫✨ وقتی به در خانه آمدم ، دیدم جمعی از بزرگان ایستاده اند و منتظر من هستند! به آنها سلام کردم ، آنها جواب دادن و به من مرحبا گفتند. من در خدمت آنها به همان جایی که الان مسجد جمکران است ، رفتم. خوب نگاه کردم ، دیدم در ان بیابان تختی گذاشته شده و روی آن تخت فرشی افتاده و بالشهایی گذاشته شده و جوانی تقریبا سی ساله بر ان بالشها تکیه کرده و ... ادامه دارد...
(قسمت دوم) 💥دیدم در آن بیابان تختی گذاشته شده و جوانی تقریبا سی ساله بر آن تکیه کرده و پیرمردی در خدمتش نشسته و کتابی در دست گرفته و برای آن جوان می خواند و بیشتر از شصت نفر در اطراف آن تخت مشغول نمازند!.این افراد بعضی لباس سفید دارند و بعضی لباسهایشان سبز است. آن پیرمرد که حضرت «خضر» علیه السلام بود مرا در خدمت آن جوان که حضرت «بقیة الله» ارواحنافداه بود، نشاند و آن حضرت مرا به نام خودم صدا زد. ✨💫✨ و فرمود: «حسن مُثله» می روی به «حسن مسلم» میگویی تو چند سال است، که این زمین را آباد کرده و در آن زراعت میکنی. از این به بعد دیگر حق نداری در این زمین زراعت کنی و آنچه تا به حال از این زمین استفاده کرده ای باید بدهی تا در روی این زمین مسجدی بنا کنیم! و به حسن مسلم بگو: این زمین شریفی است، خدای تعالی این زمین را بر زمینهای دیگر برگزیده است و چون تو این زمین را ضمیمهٔ زمین خود کرده ای خدای تعالی دو پسر جوان تو را از تو گرفت، ولی تو تنبیه نشدی، و اگر از این کار دست نکشی خدا تو را به عذابی مبتلا میکند که فکرش را نکرده باشی. ✨💫✨ من گفتم: ای سید و مولای من، باید نشانه ای داشته باشم، تا مردم حرف مرا قبول کنند و الا مرا تکذیب خواهند کرد. فرمود: ما برای تو نشانه ای قرار می دهیم، تو سفارش ما را برسان و به نزد سیدابوالحسن برو و بگو؛ با تو بیاید و آن مرد را حاضر کند و منافع سالهای گذشته این زمین را از او بگیرد و بدهد ، تا مسجد را بنا کنند و بقیه مخارج مسجد هم از « رهق» به ناحیهٔ اردهال که مِلک ماست بیاورد و مسجد را تمام کنند و نصف «رهق» را وقف این مسجد کردیم تا هر سالی درآمد آن را برای تعمیرات و مخارج مسجد بیاورند و مصرف کنند و به مردم بگو به این مسجد توجه و رغبت زیادی داشته باشند و آن را عزیز دارند... ادامه دارد...
(قسمت سوم) و به مردم بگو : به این مسجد توجه و رغبت زیادی داشته باشند و آن را عزیز دارند و بگو: اینجا چهار رکعت نماز بخوانند که دو رکعت اول به عنوان تحیت مسجد است. و دو رکعت دوم به نیت نماز صاحب الزمان(علیه السلام) بخوانند...وقتی این سخنان را شنیدم با خودم گفتم: که محل مسجدی که متعلق به حضرت صاحب الزمان(علیه‌السلام) است همان جائی است که آن جوان با چهاربالش نشسته است. به هر حال حضرت بقیةالله (علیه‌السلام) به من اشاره فرمودند که مرخصی! ✨💫✨ من از خدمتش مرخص شدم، وقتی مقداری راه به طرف منزلم در جمکران رفتم، دوباره مرا صدا زدند و فرمودند: در گله گوسفندان « جعفر کاشانی چوپان» بُزی است که تو باید آن را بخری، اگر مردم ده جمکران پولش را دادند بخر و اگر هم آنها پولش را ندادند، باز هم از پول خودت آن بز را بخر و فرداشب که شب هیجدهم ماه مبارک رمضان اسیت، آن بز را در اینجا بکش و گوشتش را اگر به هر بیماری که مرضش سخت باشد و یا هر علت دیگری که داشته باشد ، بدهی خدای تعالی او را شفا می‌دهد و آن بز ابلق، موهای زیادی دارد و هفت علامت دیگر در طرف دیگر اوست. ✨💫✨ باز من مرخص شدم و رفتم، دوباره مرا صدا زدند و فرمودند: ما هفتاد روز، یا هفت روز دیگر در اینجا هستیم. (اگر بر هفت روز حمل کنی شب بیست و سوم می شود و شب قدر است و اگر حمل بر هفتاد روز کنی شب بیست و پنجم ذیقعده است، که شب بسیار بزرگی است.) بهرحال مرتبه سوم از خدمتشان مرخص شدم و به منزل رفتم و تا صبح در فکر این جریان بودم. صبح نمازم را خواندم و به نزد «علی منذر» رفتم و قصه را برای او نقل کردم و علامتی که از امام زمان باقی مانده بود در محل مسجد فعلی زنجیرها و میخهایی بود که در آنجا ظاهر بود، دیدیم... ادامه دارد..
(قسمت چهارم) سپس با هم خدمت «سید ابوالحسن الرضا» رفتیم وقتی به در خانه آن سید جلیل رسیدیم، دیدیم خدمتگزارانش منتظر ما هستند. اول از من پرسیدند: تو اهل جمکرانی؟ گفتم: بله. گفتند: سید ابوالحسن از سحرگاه منتظر شماست. من خدمتش رسیدم سلام کردم، جواب خوبی به من داد و به من احترام گذاشت و قبل از آنکه من چیزی بگویم فرمود: ای حسن مثله شب گذشته در عالم رؤیا شخصی به من گفت: مردی از جمکران به نام حسن مثله نزد تو می‌آید، هرچه گفت حرفش را قبول کن و به او اعتماد نما که سخن او سخن ماست و باید حرف او را رد نکنی ، من ازخواب بیدارشدم و از آن ساعت تا به حال منتظر تو هستم. ✨💫✨ من جریان را مشروحا به ایشان گفتم. او دستور داد اسبها را زین کنند و ما سوار شدیم و با هم حرکت کردیم و به نزدیک ده جمکران رسیدیم، «جعفرچوپان» را دیدیم که با گلهٔ گوسفندانش در کنار راه بود ، من میان گوسفندان او رفتم، دیدم آن بز با جمیع خصوصیاتی که فرموده بودند در عقب گلهٔ گوسفندان می‌آید، آن را گرفتم و تصمیم داشتم پول آن را بدهم و بز را ببرم، جعفرچوپان قسم خورد که من تا به امروز این بز را در میان گوسفندانم ندیده بودم وامروز هم هر چه خواستم او را بگیرم نتوانستم، ولی نزد شما آمد و آن را گرفتید و این بز مال من نیست. من بز را به محل مسجد فعلی بردم و آن را طبق دستوری که فرموده بودند کشتم. ✨💫✨ و سید ابوالحسن ‌الرضا دستور فرمودند که: حسن مسلم را حاضر کنند و مطلب را به او فرمودند و او هم منافع سالهای گذشته زمین را پرداخت و زمین مسجد را تحویل داد. مسجد را ساختند و سقف آن را با چوب پوشانیدند و سید ابوالحسن ‌الرضا آن زنجیرها و میخهائی که در آن زمین باقی مانده بود، در منزل خود گذاشت و به وسیلهٔ آن بیمارها شفا پیدا می‌کردند. منهم از گوشت آن بز به هر مریضی که دادم شفا یافت. سید ابوالحسن الرضا آن زنجیرها و میخها را در صندوقی گذاشته بود و ظاهرا بعد از وفاتش وقتی فرزندانش می روند که مریضی را با آنها استشفا کنند می بینند که مفقود شده است! (این بود قضیه ساختمان مسجد جمکران) 📗ملاقات با امام زمان ص ۱۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
التماس دعا 🌺🌺 آزادی پسر جوانی از زندان بعد از 13 سال به واسطه ولی نعمت ایرانیان امام رضای غریب ✅ @montzrn313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلنگر❣ معلم گفت: وقتی قرآن هست؛ دیگه ولایت فقیه نمیخواد!😑 شاگرد گفت: وقتی کتاٻ هسٺ ؛ دیگہ معلم نمیخواد!😁
✨﷽✨ ☀️قرائت قرآن آثار محیرالعقولی دارد! ✍قرائت زیاد و همیشگی قرآن شریف، با صرف نظر از حفظ و تدبر در آن، بسیار ارزنده است و حتی باید گفت آثار محیرالعقولی دارد. شما اگر به باب قرائت قرآن در کافی شریف نگاه کنید و همچنین آنچه را که مرحوم علامه مجلسی در کتاب القرآن بحارالانوار جمع فرموده اند، ببینید، آن وقت تصدیق می فرمایید که واقعا محیرالعقول است، چون این بابی است که غالبا هرکسی که وارد آن می شود، زمینه ی پرداختنش به امور مرتبط با معارف الهی فراهم می گردد. و شاید علت این همه تشویق ها و ترغیب ها که در روایات شریف ذکر شده است، همین باشد. قرآن، پیمانی بین خدای متعال و بندگانش است. ممکن است در یک معنای وسیع تر این جور نباشد که فقط انسان ها از قرآن بهره برداری کنند، شاید بالاتر از این هم باشد و جمادات هم در یک معنایی همین طور باشند. انسان وقتی با کسی میثاق نامه ای بسته است، باید هرچند وقتی نگاه کند و به یاد خودش بیاورد که چه پیمان هایی بسته است. اینجا سزاوار است به این میثاق نامه ای که بین خود و پروردگارش هست، نظر کند و ببیند که چه پیمان هایی بین این دو هست. در روایات معتبر، برای خواندن بعضی از سوره ها آثار مهمی بیان شده است. برای مثال، اگر سوره ی واقعه هرشب خوانده شود، آثاری دارد که واقعا تجربه شده است، مثلا مانع از فقیر شدن انسان می گردد. و مورد سفارش اهل معنا است. همچنین اگر عصرهای جمعه به خواندن سوره ی مبارکه ی صافات ملتزم باشد، دیده شده کسانی که ملتزم بوده اند، از بیچارگی های مادی نجات پیدا کرده اند. 🌾مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری "قدس سره" به خواندن سوره ی مبارکه ی المومنون در هر جمعه سفارش می کردند که باعث عاقبت بخیری انسان می شود و ایشان هم روی همین نکته تاکید می کردند. 📚پندهای سعادت - سلسله درس های اخلاق آیت الله شب زنده دار @montzrn313