eitaa logo
خطابه
206 دنبال‌کننده
3 عکس
4 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز با فضیلت ماه ذی القعده نماز_یکشنبه_ذی_القعده «انس بن مالک» می گوید: رسول خدا در یکشنبه ماه ذی القعده از منزل بیرون آمد و فرمود: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می خواهیم توبه کنیم. سپس فرمود: هیچ بنده ای از امت من نیست که این عمل را انجام دهد،مگر آنکه از آسمان به او ندا می شود: «ای بنده ی خدا، عمل خود از نو آغاز کن؛ زیرا توبه ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.» و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می کند: «ای بنده خجسته باد بر تو و فرزندان تو!» و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.» و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، تو مۆمن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.» و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گشوده و فراوان خواهد بود.» و جبرئیل علیه السلام ندا می کند: «من همراه با فرشته ی مرگ می آیم و به او سفارش می کنم که با تو به نرمی رفتار کند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد کرد و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.» و آن عمل بسیار پر فضیلت «نماز یکشنبه_ذی_القعده» است و کیفیت آن چنان است که : در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گزارد ( ۲ نماز دو رکعتی) در هر رکعت حمد یک مرتبه و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه، و معوذتین (سوره ی فلق و ناس)یک مرتبه، و بعد از اتمام چهار رکعت هفتاد مرتبه استقفار کند (بگوید استغفر الله) و بعد یک مرتبه بگوید لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ و بعد از آن بگوید یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ترجمه محمد روحی، جلد ۲، صفحه ۱۳ مفاتیح الجنان به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
مختصری از زندگی امام رضا (ع) را بفرمایید؟ تاریخ ولادت امام رضا(ع) هشتمین امام شیعیان، از سلاله پاک رسول خدا(ص) و هشتمین جانشین پیامبر مکرّم اسلام است. بنابر نظر مشهور مورّخان امام رضا(ع)، در یازدهم ذی قعده سال 148 هـجری قمری در مدینه منوّره متولّد شد. نام و القاب نام مبارکشان «علی»، کنیۀ آن حضرت، «ابوالحسن» و دارای القاب متعدّدی از جمله؛ رضا، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین (نور چشم مؤمنان) و... هستند، اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» به معنای «خشنودی» است. صفات ظاهری درباره شمایل و صفات ظاهری امام رضا(ع)، برخی حضرتشان را سفیدرو توصیف کرده و برخی نیز ایشان را دارای رنگی تیره دانسته‌اند. همچنین گزارش شده که امام هشتم(ع) قامتی معتدل داشته و شبیه‌ترین مردم به پیامبر خدا(ص) بود. ▫️پدر و مادر پدر بزرگوار امام رضا(ع)، امام موسی کاظم(ع) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند. مادر گرامی امام رضا(ع) نجمه نام داشت. البته نام های دیگری نیز برای مادر گرامیشان ذکر کرده اند. ▫️ازدواج امام رضا(ع) دارای تعدادی کنیز بودند، از جمله کنیزان ایشان، سبیکه مادر امام جواد(ع) است. وی کنیزى بود که به او سبیکه یا دُرّه می گفتند، حضرت رضا او را خیزران نام گذاشتند و این بانو از اهالى نوبه (منطقه ای در آفریقا) است و همسر دائمی امام رضا(ع) ام حبیبه بود. فرزندان در تعداد و اسامی فرزندان امام رضا(ع) نقل های مختلفی وجود دارد؛ گروهی آنها را پنج پسر و یک دختر، به نام های محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه ذکر کرده اند؛ همچنین در نقلی شیخ صدوق در سلسله سند روایتی از فاطمه به عنوان یکی از دختران آن حضرت نام برده است؛ امّا شیخ مفید بر این عقیده است، که امام هشتم(ع)، فرزندی جز امام جواد(ع) نداشتند. ابن شهرآشوب و طبرسى، نیز بر همین اعتقادند. امامت امامت و وصایت حضرت رضا(ع) بارها توسط رسول خدا(ص)، پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان(ع) اعلام شده بود. به ویژه امام کاظم(ع) بارها در حضور مردم، ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرّفی کرده بودند که به یک نمونه از آنها اشاره می‌ شود: از محمّد بن اسماعیل بن فضل هاشمىّ چنین روایت شده است که‏ گفت: بر امام موسى کاظم(ع) وارد شدم در حالى که ایشان به شدّت مریض بودند، به حضرت عرض کردم: اگر خداى ناکرده براى شما اتّفاقى بیفتد- و خدا آن روز را نیاورد- به چه کسى رجوع کنیم (امام بعد از شما کیست)؟ فرمود: «به فرزندم علىّ، نوشته او، نوشته من است، و او وصىّ و جانشین من بعد از مرگم خواهد بود». امام رضا (ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق (ع) مشغول شد و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت. پس از شهادت امام کاظم(ع) که در سال 183 هـ ق رخ داد، آغاز امامت حضرت رضا(ع) شروع شد، و با توجه به این که هارون (پنجمین خلیفه عباسى) در سال 193 از دنیا رفت، ده سال از امامت حضرت رضا(ع) معاصر زمان هارون بود. مدت امامت آن حضرت، حدود 20 سال طول کشید که 17 سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت. شهادت امام رضا(ع) پس از هفده سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیلۀ مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون و گذشت سه سال، در 55 سالگی به دست مأمون خلیفه عباسی به شهادت رسید. در تعیین سال شهادت امام نقل های مختلفی به ثبت رسیده است. گروهی سال 202 هجری قمری را سال شهادت حضرت می دانند و عده ای سال 203 هجری قمری را؛ اما مشهور، نظریه دوم است. در تعیین روز شهادت آن حضرت نیز اتفاق نظر نیست؛ مانند در روز جمعه از ماه رمضان،هفدهم ماه صفر، و آخر ماه صفر. در میان این نقل ها، نظریه آخر؛ یعنی آخرین روز از ماه صفر، مشهورترین و قابل اعتمادترین نقل است. بنابراین، مشهورترین و قوی ­ترین نظریه در تاریخ شهادت آن حضرت، روز جمعه، آخرین روز ماه صفر سال 203 هجری قمری است. خلفای هم عصر امام رضا(ع) در دوران امامت خود با سه تن از حُکّام و خلفای عباسى روبه‏رو و معاصر بود: هارون الرشید، امین و مأمون. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
کرامت عجیب امام رضا(ع) در شفای بیمار آلمانی خاطره ای بسیار زیبا و خواندنی از خادم امام رضا(علیه السلام) برنامه زنده "زنده رود" روز جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۳ شبکه اصفهان، به مناسب دهه کرامت و در آستانه میلاد امام رضا(ع) با حضور چهار نفر از خادمان حرم مطهر ثامن الحجج(ع) برگزار شد. در این برنامه، هر یک از خادمان به ذکر خاطره‌ای از روزها و شب‌های حضور خود در حرم پرداختند. یکی از آنها خاطره بسیار زیبا و تکان دهنده‌ای را بازگو کرد که ناخودآگاه اشک را از چشمان هر مسلمان و غیر مسلمانی جاری می‌کرد. وی خاطره خود را این گونه روایت کرد: در یکی از شب‌ها، متوجه سروصدایی در یکی از بخش‌های نذورات حرم شدم. برای پیگیری موضوع به آنجا رفتم. با فردی غیرایرانی که مبالغی دلار در دست داشت مواجه شدم. وی اهل یکی از شهرهای آلمان بود. موضوع دلارها را جویا شدیم. شروع به توضیح دادن کرد و گفت: تنها پسرم به بیماری سختی گرفتار بود و قادر به حرکت نبود. تمامی پزشکان خبره آلمانی از درمانش قطع امید کرده بودند و گفتند دیگر امیدی به زنده ماندن او نیست و باید با واقعیت از دست دادن فرزندتان کنار بیایید.... بسیار ناراحت و غمگین و ناامید بودیم. در شهر محل زندگی با خانواده‌ای ایرانی آشنایی داشتیم. در همین ایام سخت، طی دیداری که با این خانواده داشتیم آنها از دلیل ناراحتی من و خانواده‌ام سوال کردند و برای آنها توضیح دادم که با چه مشکلی روبرو هستیم. این خانواده ایرانی گفتند در ایران یک نفر هست که می‌تواند پسر شما را درمان کند. از او بخواهید تا این کار را انجام دهد. بسیار خوشحال شدم و از آنها آدرس مطب و چگونگی مراجعه به وی را خواستم. آنها با کمال تعجب گفتند این آقای ما مطب خاصی ندارند باید دلت را به ایشان وصل کنید و خالصانه و با اعتقاد از او بخواهید تا پسرتان را درمان کند. من گفتم چگونه این کار را انجام دهم؟ گفتند آقای ما امام رضا(ع)، امام هشتم شیعیان است که حرم آن در مشهد قرار دارد و شما برای پسرتان نذر کنید و از همین المان را به حرم بایستد و از ایشان طلب شفا ودرمان کنید. گفتم اما من مسلمان و معتقد به دین شما نیستم. گفتند ایشان به همه کمک میکند. در منزل رو به سوی حرم نذر کردم و با گریه به ایشان گفتم: "ای آقایی که من شما را نمی‌شناسم اما می‌گویند به همه کمک می‌کنید، من تنها یک پسر دارم که تمامی پزشکان از وی قطع امید کرده‌اند... از شما می‌خواهم درمانش کنید تا از دستش ندهم. تنها امیدم به شماست کمکم کنید". ۲۴ ساعت از این موضوع نگذشته بود که خانمم با عجله آمد و شگفت زده گفت "سریع بیا، پسرمان در حال راه رفتن است". با عجله و شگفت زده رفتم و دیدم پسرم از جایش بلند شده و با سلامت کامل راه می‌رود. باورم نمی‌شد...!!! گفتم پسرم چه اتفاقی افتاده؟ گفت: پدر زمانی که خواب بودم. دیدم که در اتاقم باز شد و آقایی وارد اتاق شد. با ورودش، نوری تمام اتاق را فرا گرفت. کنارم آمد و گفت "از جایت بلند شو" گفتم من بیمار هستم و قادر به حرکت نیستم نمی‌توانم بلند شوم. گفت "شما می‌توانی حرکت کنی، بلند شو پدر و مادرت خیلی ناراحت و نگران شما هستند. بلند شو". پسرم می‌گفت احساس کردم دست و پایم قادر به حرکت هستند و می‌توانم راه بروم و بلند شدم و شروع به حرکت کردم. پس از شفا و درمان پسرم، برای ادای نذر خود تصمیم گرفتم به ایران و شهر مشهد بیایم و اکنون آمده‌ام تا مبلغی را که نذر کرده‌ام به حرم تحویل دهم. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
ثواب زیارت امام رضا در آیینه روایات رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «پاره‌ای از تن من در خراسان دفن خواهد شد که هیچ گرفتاری نیست مگر آنکه با زیارت او خداوند مشکلش را حل کرده و هیچ گناهکاری نیست مگر آنکه خدا گناهش را می‌بخشد.» امام باقر(علیه‌السلام): «فرزندی از فرزندان موسی که اسمش هم‌نام امیرالمؤمنین است؛ در زمین طوس که بخشی از خراسان است؛ دفن می‌شود. او غریب است و به وسیله سم کشته شده و هر کس که او را با معرفت زیارت کند از طرف خداوند مشمول پاداش مجاهدان صدر اسلام قبل فتح مکه می‌شود.» در حدیثی دیگر امام رضا(علیه‌السلام) با علم غیبی که داشته‌اند می‌فرمایند:«هر کس مرا در این بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت کرده و خداوند پاداش هزار حج صحیح و هزار عمره مقبوله به او می‌دهد و من و پدرانم شفیعان او در روز قیامت هستیم.» امام رضا(علیه‌السلام): «هر کس مرا که از منزل و کاشانه به دور افتادم زیارت کند؛ در روز قیامت در سه جایگاه به سراغش می‌روم تا او را از ترس و سختی آن مکان‌ها خلاص کنم؛ هنگام دادن نامه اعمال به دست راست و چپ و در عبور از صراط و نزد حسابرسی و میزان. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
شرح حدیثی از امام رضا (علیه‌السلام) امام علی‌بن‌موسی‌الرّضا (علیه الصّلاة و السّلام) به یکی از یاران خود فرمود: «رحم اللَّه عبدا احیا امرنا»؛ رحمت خدا بر آن کسی که امر ما را، مطلب ما را زنده کند. این راوی میگوید: «فقلت له کیف یحیی امرکم»؛ چه جوری میشود که امر شما، مطلب شما، موضوع مورد اهتمام شما زنده شود؟ «قال یتعلّم علومنا و یعلّمها النّاس»؛ علوم ما را فرا بگیرند، معارف اهل‌بیت را فرا بگیرند، آن را به مردم، به دلهای مشتاق، به ذهنهای جستجوگر منتقل کنند. «فانّ النّاس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا». برای گسترش معارف اهل‌بیت هیچ لازم نیست شما به این در و آن در بزنید؛ هیچ نیازی ندارد به بداخلاقی کردن و متعرض این و آن شدن؛ همین اندازه کافی است که معارف اهل‌بیت را درست فرا بگیریم، آن را به دیگران منتقل کنیم. این معارف توحیدی، این معارف انسان‌شناسی، این معارف فراگیر نسبت به مسائل زندگی بشر، خود جذاب است، دلها را جذب میکند، آنها را دنبال راه ائمه به راه می‌اندازد.
ماجرای نقش دو شیر در حال بلعیدن یک مرد در بالای ایوان نقاره‌خانه در صحن انقلاب (صحن عتیق) حرم رضوی در این صحنه مردی با ریش و سیبیلی بلند، سری تراشیده و لباس سفید بر زمین افتاده و دو شیر بر او مسلط شده‌اند. یک شیر سر او را در دهان دارد و شیر دیگر کمر و پهلوی مرد را می‌درد. چشمان و دهان مرد از وحشت باز مانده است. اما ماجرای این شیرها: بعد از جریان اقامه نماز باران در مرو توسط حضرت رضا علیه السلام و بارانی که بلافاصله باریده شد آن هم در فصل تابستان محبوبیت امام چندین در بین مردم چندین برابر شد و مامون تلاش کرد در مجلسی این ابهت امام را بشکن نقل شده است که فردی به نام حمید بن مهران در مجلسی که مأمون عمدا ترتیب داده بود، امام را به بی ادبی به سحر و عوام فریبی متهم کرد و طلب معجزه زنده کردن شیرهای روی پرده و خوردنش را کرد. امام بلافاصله به نقش شیرهای روی پرده‌ای اشاره کردند که پشت سر مأمون قرار داشت و فرمودند: این ملعون را ببلعید. بی‌درنگ، تصاویر به صورت دو شیر زنده ظاهر شدند (خلق شدند) و او را بلعیدند، به طوری کوچکترین اثری از او هم باقی نماند و دوباره با اشاره امام، به جای خود برگشتند. مأمون که از این صحنه به شدت ترسیده بود، گفت: الحمد لله که خداوند ما را از شر حمید بن مهران نجات داد! سپس گفت: یابن رسول الله؛ خلافت متعلق به جد شما رسول الله است و بعد از او شما سزاوار آن هستید. اگر می‌خواهید، من اکنون خلافت را به شما واگذار کنم. امام فرمود: من اگر خلافت را می خواستم، به تو مهلت نمی‌دادم. ولی خداوند به من امر فرموده که تو را به حال خود رها کنم. عیون الاخبار الرضا(ع) شیخ صدوق ج 2، ص 167 به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
کرامات‌امام‌رضاعلیه‌السلام هنگامیکه امام رضا علیه السلام به سمت مرو میآمدند بعد از نیشابور کاروانسرایے رسیدند و کاروان متوقف شد.  بر اساس دستور مأمون، ماموران اجازه ارتباط گیرے مردم با امام را نمی‌دادند تا اینکه پیرمردے عاشق امام رضا ـ علیه‌السلام ـ شغل و هنر خود را بهانه کرد تا امام زمان خویش را ببیند. او به بهانه اصلاح و آرایش سر و صورت امام رضا ـ علیه‌السلام ـ خود را به حضرت رساند و توفیق دیدار امام زمانش را به دست آورد و امام رخصت دادند و مشغول کار شد. پیرمرد هنگام آرایش موهاے امام، از اشتیاق دیدن آن حضرت صحبت میکرد که یڪ لحظه فکر کرد:< اے کاش از امام تقاضاے اجرت کند‌‌‌>تا این فکر به ذهنش رسید، در همان لحظه امام رضا ـ علیه‌السلام ـ با اشاره به سنگے که به‌وسیله آن قیچے خود را تیز میکرد آن را تبدیل به طلا کردند.  این پیرمرد بامعرفت به امام عرض کرد: اے امام رئوف، من اجرت دنیوے نمی‌خواهم من صباحے بیش زنده نیستم؛ چرا که عمر خود را گذرانده‌ام ؛ من پیراهنے از شما میخواهم که با آن نماز خوانده‌اید و عبادت خدا را کرده‌اید تا کفنم باشد و خداوند به‌واسطه آن عذاب و فشار قبر را از من بردارد. امام رضا ـ علیه السلام ـ دستور دادند که یکے از لباس‌هایشان را به پیرمرد بدهند، در این لحظه پیرمرد به ذهنش رسید تا درخواست دیگرے داشته باشد پس گفت: اے مولی! من از سکرات موت می‌ترسم و بزرگوارے کنید و لحظه مرگ در کنار من باشید که امام پذیرفتند.   پیرمرد با خوشحالے لباس و وسایل سلمانے خود را بدون نگاه به سنگ طلا برداشت و خداحافظے کرد. آن حضرت فرمودند: سنگ طلایت را بردار ما آنچه را که دادیم  پس نمیگیریم. (این خاندان، خاندان کرم هستند تا کسے را راضے نکنند دست از بخشش و کرم  برنمیدارند مخصوصاً که لقب رضا ـ علیه‌السلام ـ را خداوند متعال به ایشان عنایت  فرموده است.)  روزے اطرافیان امام دیدند حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ فرمودند: »لبیڪ لبیڪ لبیک« و بعد از آن هرچه به دنبال آن حضرت گشتند ایشان را نیافتند تا اینکه آن حضرت آمد و ماجراے این پیرمرد سلمانے را تعریف کردند و فرمودند اکنون لحظه جان دادن او بود. من هم بر بالینش حاضر شدم تا به آسانے جان داد.
السالم علیک یا انیس النفوس یکی از علمای بزرگ تاریخ تشیع، جناب ابن شهر آشوب است که در بیان عظمت ایشان همین بس که برخی از علمای بزرگ در وصفشان از تعبیر )دریای متالطمی 1 که ساحل ندارد( استفاده کرده اند. این تعبیر کنایه از علم فراوان ایشان است. مهمترین تالیف این عالم وارسته، کتاب گرانسنگ مناقب آل ابی طالب علیهم السالم است که به جرأت می توان گفت در بین بیش از نود کتاب معتبر حدیثی که در مناقب اهل بیت نوشته شده، این کتاب جزء بهترین هاست. روایت زیبایی در این کتاب از ماجرای به حمام رفتن امام رضا علیه السالم نقل شده است که بسیار درس آموز است: روزی امام رضا علیه السالم به حمام عمومی رفتند. حمام شلوغ بود. خیلی ها امام را نشناختند و بعضی از آشنایان هم، سرگرم کارخودشان بودند وکسی متوجه امام رضا علیه السالم نشد و گویی حضور امام اصال حس نشد. امام گوشه ای ازحمام نشست. بخار زیادی مثل مِه در فضای حمام رها بود و چشم چشم را درست نمی دید. چیزی نگذشت که مرد کنار دستی امام رو به حضرت گفت: ای مرد! این کیسه را بگیر! امام رضا علیه السالم کیسه را از دست اوگرفت. مرد گفت: حاال لطف کن و کمرم را کیسه بکش سعی کن خوب و محکم کیسه بکشی. امام با خوش رویی و تبسم همیشگی شان پذیرفتند و مشغول کیسه کشیدن شدند. دقایقی بعد سه مرد که کمی آن طرف تر نشسته بودند، متوجه حضور امام شدند. آن مرد از کیسه کشیدن امام خوشحال بود که آن سه مرد از جا برخاستند. یکی از آنها رو به بقیه گفت: انگار نمی داند که فرزند رسول خداست! آنها جلو آمدند و به امام سالم کردند. بعدهر سه جلوی مرد رفتند و آهسته به او گفتند: می دانی چه کسی بر پشت تو کیسه می کشد؟! مرد که بی خیال بود، به خنده ای کوتاه بسنده کرد وگفت: نه! یکی ازمردها دهانش را جلوی گوش او برد و گفت: او علی بن موسی الرضا علیه السالم است. توخجالت نمی کشی؟! رنگ از صورت مرد پرید و ترس بر چهره اش نمایان شد. فوری سربلند کرد و به حضرت نگاه کرد و دستش رابه طرف او گرفت. کافی است آقا جان! مرا عفو کن. من اصال شما را نشناختم و اال قصد بی ادبی نداشتم. کیسه را بدید به من! امام رضا علیه
السالم نپذیرفت و دست ازکار نکشید و همچنان برکمر او کیسه کشید تا کامال تمیز 2 شد. اما کدوم امام رضا؟! همون امام رضایی که هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و والیت هستند. همون امام رضایی که حجت خدا و خلیفه اهلل و محور عالم وجود و قطب عالم امکان و عصاره ی خلقت هستند چنین متواضعانه عمل می کند. نکته ی مهمی که از این جریان از امام می آموزیم، این است که در هر پست و مقام و جایگاهی که باشیم، باید در برابر مردم نهایت تواضع را داشته باشیم. منظورم تواضع به چه معنایی است؟ همان معنای زیبا که مرحوم نراقی رحمه اهلل علیه ۳ از تواضع دارند: حالتی نفسانی که شخص خودش را باالتر از دیگران نبیند. به این معنا که به دیگران ارج نهاده و شخصیت افراد را حفظ کند، اما از طرفی هم خودش را خوار نکند و زیر بار ذلت نرود. ۴ اما همین تواضعی که در روایات به عنوان شیرینی عبادت معرفی شده ، و به عنوان ۵ نردبان شرافت معرفی شده، باعث جلب محبت دیگران می شود، باالترین بندگیست و تواضعی که رمز کلیم اهلل شدن حضرت موسی علیه السالم است و صدها فایده دیگر؛ جالب است در موارد متعددی وجود دارد که تواضع در آن موارد به شدت مذموم است و مورد نهی اهل بیت علیهم السالم واقع شده؛ که به سه مورد از آن ها اشاره خواهیم کرد: اولین مورد تواضع در برابر کافران و منافقان است که مذموم است و طبق آیه شریفه: "و هلل العزه و لرسوله و للمؤمنین" عزت ویژه خدا و رسول او و مؤمنان است؛ پس مومن نباید عملی انجام بدهد که باعث عزت ظاهری کفار و منافقین شود؛ و از جمله اموری که ممکن است به کافران و دشمنان خدا عزت ظاهری و احساس بزرگی و کرامت دهد، تواضع و فروتنی مؤمنان در برابر آنان است؛ به همین خاطر اگر دقت کنید متوجه می شوید که چرا امام رضا علیه السالم در مقابل حاکم زمان خود محکم مناقب ابن شهر آشوب، ج 2 ،ص۴12 2 ۳ نراقی، مال احمد، معراج السعاده، ص۳۰۰. ۴ قال رسول اهلل صلی اهلل علیه و آله: مالی ال أرى علَیکُم حَالوَةَ العِبادَةِ ؟! قالوا: وما حَالوَةُ العِبادَةِ ؟ قالَ: التَّواضُعُ )تنبیه الخواطر: 1 / 2۰1 منتخب میزان الحکمة: ۵9۶) ۵ امیرالمومنین علیه السالم: التَّواضُعُ سُلَّمُ الشَّرَفِ؛ غرر الحکم، ح ۵18۰. امیرالمومنین علیه السالم: ثَمَرَةُ التّواضُعِ الْمَحَبَّةُ؛ ح ۵1۷9. امام صادق علیه السالم فرمودند: »التَّواضُعُ اَصْلُ کُلِّ خَیْر نَفیس وَ مَرْتَبَة رَفیعَة ... وَ لَیْسَ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ عِبادَةٌ یَقْبَلُها وَ یَرْضاها اِالّ وَ بابُهَا التَّواضُعُ؛ بحاراالنوار، ج ۷2 ،ص 121 ،ح 12.
با وقار بودند ولی در مقابل مردم اینقدر متواضع... . همین امام رضایی که در برابر مردم آن قدر متواضع است که کیسه به بدن مردم می کشد، در برابر مامون عباسی و درباریان او یک ذره تواضع به خرج نمی دهد. دومین مورد فروتنی در برابر فاسقان و ظالمان و برخورد متواضعانه با آنهاست، چون سبب جرئت و جسارت بیشتر آنان به گناه و فسادشان میگردد. آنان برخوردهای متواضعانه را مهر تایید بر افعال ناپسند و ناروای خویش میگیرند. به همین خاطر اسالم تواضع در برابر فاسقان و ظالمان را ممنوع کرده است. امام علی )علیهالسّالم( میفرمایند: »امرنا رسول اهلل، ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مُکفَهِرَه؛ پیامبر، به ما دستور داد با گناهکاران با چهره گرفته و درهم کشیده برخورد ۷ نماییم.« و سومین مورد هم تواضع در برابر متکبران است. انسان های متکبر، انسان های پر ادعایی هستند که خود را بی نیاز از دیگران احساس می کنند و باعث از بین رفتن حق و حقوق دیگران می شوند و اگر ما در مقابل آنها تواضع کنیم خود باعث تایید نا عدالتی ها و تضییع حقوق است. بدین جهت هم دستور داده اند که با متکبران، با تکبر برخورد کنید تا از اوج تکبر به زیر آیند و در میان مردم کوچک و حقیر شوند. هنگامی که متکبران ببینند مردم از اطراف آنها پراکنده شده اند و دیگر کسی برایشان نمانده است، حتی همسر و فرزندان شان هم از آنها دوری می جویند، شاید آن گاه رفتار ناپسندشان را اصالح کنند. از رسول گرامی اسالم صلی اهلل علیه و آله نقل است: هرگاه متواضعان امت مرا ببینید، در مقابل شان تواضع کنید و زمانی که با متکبران برخورد کردید، بر آنان تکبر ورزید که این رفتار موجب ذلت و خواری متکبران می 8 شود. امام علی علیه السّالم فرمودند: التَّکَبُرُ علی المتکبِّرِ هُوَ التّواضُعِ بِعَیْنِهِ. 9 تکبر در برابر شخص متکبر عین تواضع است. ۷ حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج11 ،ص۴1۳. . جامع السعادات، ج 1 ،ص ۳۶۳ 8 شرح نهج البالغه ابن ابی الحدید ج2۰ ص298 کلمه
این سه مصداق برخی از مصادیق تواضع مذموم بود. اما در چه مواردی تواضع کنیم که این تواضع ما نردبان شرافت باشد و ما را به شیرینی و حالوت عبادت برساند و ما را به مقام موسی کلیم اهلل نزدیک کند؟! ای برادر چو خاک خواهی شد خاک شو پیش از آنکه خاک شوی سه مورد از موارد تواضع ممدوح تقدیم عزیزان می کنم: اولین و پایین ترین درجه تواضع ممدوح، تواضع در برابر مردم است: امام علی علیهالسّالم به محمد بن ابی بکر زمانی که به او حکومت مصر را داد، اولین توصیه ای که می کنند، توصیه به تواضع در مقابل مردم است؛ می فرماید: با آنان فروتن، نرمخو 1۰ و همواره گشادهرو باش. چو شیطان سر کشید از سجده کردن ••• فتاد از لعنتش طوقی به گردن 11 مبادا از تکبرکردن خویش ••• نِهی آن طوق را بر گردن خویش اگر شما می بینید سلمان فارسی به جایی می رسد که از پیامبر اسالم لقب منا اهل البیت دریافت می کند، یکی از صفات سلمان که باعث شد به این مقام برسد، تواضع فوق العاده ایشان در مقابل مردم بود. داستان زیبایی از تواضع ایشان تقدیمتان می کنم: ایشان مدتی در یکی از شهرهای شام فرماندار بود. رفتار ایشان قبل و بعد از مسئولیت هیچ تغییری نکرده بود. یک روز در میان بازار می رفت، مردی را دید که مقداری علوفه خریده بود و منتظر کسی بود که آن را به خانه اش ببرد. سلمان رسید و بی مزد قبول کرد بارش را به خانه اش برساند. مرد علوفه را بر پشت سلمان گذاشت، و سلمان آن را می برد. در راه شخصی به آن ها برخورد کرد و گفت: ای امیر این را به کجا می بری؟ آن مرد فهمید که او سلمان است! به روی پای او افتاد و دست او را بوسید و می گفت: مرا ببخش که شما را نشناختم. سلمان فرمود: این بار را به خانه 12 ات باید برسانم. شهدای ما هم این روحیه سلمان را داشتند، نه تنها در برابر مردم بلکه سردار در برابر سرباز خود نهایت تواضع را داشت؛ یکی از همرزمان شهید مجید بقایی نقل می کند: امام علی )علیهالسّالم(، نهج البالغه، ص2۶1 1۰ هاللی، بدرالدین، صفات العاشقین، ص۳۰۰ 11 1۷8 12 جوامع الحکایا
یک روز آقا مجید به اصطالح بچه بسیجیها شهردار بود. مسئول بود که هم غذا توزیع کند و هم سفره را جمع کند و ظرفها را بشوید و... در دفتر فرماندهی حضور داشتم که دو نفر نظامی آمدند و گفتند: »با برادر مجید کار داریم.« گفتم: »صبر کن تا صدایش بزنم.« رفتم و به آقا مجید که ظرفها را میشست گفتم: »بیا که دو تن از برادران ارتشی با شما کار دارند.« گفت: »آنها را راهنمایی کن تا بیایند داخل، من هم میآیم.« با صراحت به آن دو برادر گفتم که: »او ظرفها را میشوید.« آنان با شگفتی نگاهی به همدیگر انداختند و با چشمان خویش گفتگو کردند. دوباره روی برگرداندند و یکی از آنها گفت: »ما با برادر بقائی فرماندهی محترم سپاه کار داریم.« در پاسخ وی که گمان میکرد من اشتباه شنیده باشم، گفتم: »بله میدانم، امّا او ظرفهای غذای بچهها را میشوید. امروز نوبت اوست.« گفت: »کدام بچهها؟« گفتم: »همین بچههای سپاهی و بسیجی.« به آنان تعارف کردم تا بنشینند و دوباره به سراغ آقا مجید رفتم و گفتم: »بابا بیا که اینها با شما کار دارند و مرا هم سؤال پیچ کردهاند که...« گفت: »باشد. برو که اآلن میآیم.« بعد از چند دقیقه با آستینهای باال کشیده وارد شد و ضمن سالم و احوالپرسی، در حالی که دستهای خود را با حوله خشک میکرد، به یکی از آنان گفت: »جناب سرهنگ! چه عجب یادی از ما کردی؟« او هم ضمن ابراز ارادت گفت:»شما داشتید ظرفها را میشستید؟« آقا مجید در پاسخ گفت: »بله.« دوباره پرسید: »یعنی ظروف غذای نیروهایتان را میشویید؟« پاسخ داد: »بله؛ خب باالخره هر بیست و پنج روز، یک روز هم نوبت ماست.