eitaa logo
خطابه
208 دنبال‌کننده
3 عکس
4 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امام امام رضا علیه السالم با تکبر برخورد کرد نقل می کند، که بسیار عبرت آموز است: وقتى امام رضا علیه السالم ولیعهد مأمون شد، مدتى باران نیامد. گروهى از اطرافیان مأمون و طرفداران او می گفتند: ببین! از وقتى که علی بن موسى الرضا ولیعهد شد، باران قطع گردید. این حرف به گوش مأمون رسید. به امام رضا علیه السالم عرض کرد: مدتى است باران نمى بارد، اگر صالح بدانید دعا بفرمایید، شاید خداوند باران عنایت کند. فرمود: بسیار خوب. مأمون پرسید: چه وقت براى طلب باران می روید؟ )آن روز جمعه بود(. حضرت فرمود: روز دوشنبه. پیغمبر اکرم با امیرالمؤمنین ـ علیهما السّالم ـ دیشب به خوابم آمدند و فرمودند: پسرم! انتظار روز دوشنبه را داشته باش، پس به صحرا برو و طلب باران کن! خداوند باران می بارد و به آنها نشان بده مقامى را که خداوند به تو اختصاص داده تا بیشتر از فضل و مقامت در نزد خدای عزوجل مطلع شوند. روز دوشنبه به صحرا رفت و مردم تمام به تماشا آمده بودند. حضرت روى منبر رفت، حمد و سپاس خدا را بجای آورد و گفت: بار خدایا! تو مقام ما خاندان نبوت را باال بردهاى. مردم به ما توسل می جویند، همان طورى که دستور دادهاى و امیدوارند که مشمول فضل و عنایت و لطف و نعمت تو شوند. خدایا! بارانى نافع و فراگیر و بدون تأخیر و بىضرر بر آنان بفرست. این باران وقتى می بارد که آنها از اینجا رفتهاند و به منزلهاى خود رسیده باشند. امام جواد ـ علیه السالم ـ فرمود: به خدایى که محمّد ـ صلى اللَّه علیه و آله و سلم ـ را به نبوت ارسال داشت، بادها ابرها را به یکدیگر پیوستند و رعد و برق شروع شد. مردم به واسطه باران به خود جنبیدند و تصمیم به رفتن داشتند. حضرت رضا فرمود: صبر کنید مردم! این ابر مال شما نیست، مربوط به فالن شهرستان است. آن ابر رد شد و باز ابر دیگرى آمد که داراى رعد و برق بود. مردم دوباره حرکت کردند. فرمود: صبر کنید! این ابر براى شما نیست، مربوط به فالن ناحیه است. همین طور تا ده ابر مىآمد و رد می شد و حضرت رضا علیه السّالم می فرمود: صبر کنید! این ابر مربوط به شما نیست، براى فالن ناحیه است. تا ابر یازدهم آمد و فرمود: این یکى را خدا براى شما فرستاده، بر لطف و نعمت خدا سپاسگزارى کنید و به منزلهاى خود بروید، ولى او نمىبارد تا وقتى شما وارد منزلهاى خود شوید. بعد آن طور که شایسته کرم و لطف خداست خواهد بارید. در این موقع حضرت از منبر پایین آمد و مردم بازگشتند.
ابر پیوسته در هوا بود، ولى نمى بارید تا مردم نزدیک منزلهاى خود رسیدند. آنگاه بارانى شدید بارید که تمام نهرها و حوضها و گودى ها و بیابانها پر از آب شد. مردم می گفتند: واقعا چه مقامى دارد پسر پیامبر! گوارا باد او را این مقام و لطف خدا! حضرت جواد علیه السّالم فرمود: خداوند به دعاى حضرت رضا علیه السّالم، در آن سرزمین برکت و نعمت را فراوان کرد. کسانى اطراف مأمون بودند که قبل از ولیعهد شدن حضرت رضا خود را نامزد ولیعهدى می دانستند و حسودانى وجود داشتند که پیوسته بدگویى می کردند. یکى از آنها )حمید بن مهران، حاجب و پرده دار مامون( به مأمون گفت: یا امیرالمؤمنین! مبادا این شرافت و عظمت را از خاندان بنى عباس خارج کنى که کارى بى سابقه در میان خلفا خواهد شد و خالفت منتقل به اوالد علی شود که خود و خانواده ات را نابود کردهاى. این جادوگر جادوگرزاده را که در گوشه اى افتاده بود و کسى او را نمیشناخت، آوردى و به این مقام رساندى و مشهورش کردى! از یاد رفته بود، او را به مردم معرفى کردى. راجع به بارانى که در موقع دعاى او آمد، دنیا را از دروغ و به خود بالیدنش پر کرده! من می ترسم خالفت را از خاندان عباسى خارج کند و به اوالد علی منتقل شود. من می ترسم که تو را کنار بزند و تکیه بر مقامت کند؛ آن گاه کسى مثل تو بر خود و مملکت خویش خیانت نکرده است!]چقدر این توهین ها زشت و سخیف است؛ این همه رافت و کرامت امام را دیدند و به جای تواضع در برابر امام، شروع به لجن پراکنی کردند. مثل دست اندرکاران فیلم موهن عنکبوت مقدس که کرم و رافت امام را ندیدند و توهین به امام کردند[ مأمون گفت: باید کم کم از قدر و مقامش بکاهیم تا مردم چنین بفهمند که او لیاقت این مقام را ندارد. سپس چارهاى بیندیشیم که به طور کلى خطر او را رفع کند. حمید ابن مهران گفت: مجادله و جواب او را به من واگذار. من او و یارانش را مغلوب میکنم و قدر و قیمتش را پایین مىآورم.]مثل همین افراد متوهمی که فکر می کنند با ساخت فیلم و توهین به امام می توانند قدر و منزلت امام را پایین بیاورند[ مأمون گفت: چیزى در نظرم محبوبتر از این کار نیست! گفت: پس در این صورت بزرگان کشور، از فرماندهان و قاضیان و دانشمندان را جمع کن تا من در مقابل آنها نقص او را ثابت کنم و از مرتبهاى که به او دادهاى، پایین بیاورم. مأمون دستور داد برجستگان کشور را در مجلس بزرگى دعوت کنند. حضرت رضا علیه السّالم را نیز پهلوى خود در همان مقامى که به او داده بود، نشاند. همانمرد که تصمیم داشت از مقام آن جناب بکاهد، ابتدا گفت مردم از شما داستانها نقل می
کنند و در تمجید و توصیف شما مبالغه مینمایند، به طورى که اگر خود شما مطلع شوید، از حرفهاى ایشان متنفر خواهید شد! اول موضوعى که حرف می زنند همان باران آمدن است که به موقع خودش مىآمد. شما دعا کردى و پس از دعاى شما که باران آمد، این پیشامد را براى شما معجزه قرار دادهاند که شما را در دنیا نظیرى نیست. این امیرالمؤمنین که اکنون حاضرند، اگر با هر کسى در دنیا مقایسه شوند برترى دارند. ایشان شما را به این مقام امتیاز داد، اینک صحیح نیست اجازه دهى دروغ بافان این مطالب را که به امیرالمؤمنین کنایه و گوشه دارد، منتشر کنند. حضرت رضا علیه السّالم فرمود: من نمی توانم جلوی مردم را بگیرم که از نعمتهایى که خداوند به من ارزانى داشته صحبت نکنند، گرچه تصمیم به اختالف و شورش ندارم حمید در این موقع عصبانى شده گفت: ای پسر موسى! خیلى ادعاى بزرگى می کنى و از حد خود پا را فراتر گذاشتهاى! بارانى که خداوند به موقع و بدون تقدیم و تأخیر می فرستد، تو آن را براى خود معجزه گرفتهاى و این قدر بزرگ کردهاى، مثل اینکه معجزه ابراهیم خلیل را انجام دادهاى که سر مرغان را به دست گرفت و اعضاى کوبیده شده و درهم آمیخته آنها را فرا خواند و آمدند و بر سرها متصل شدند و باز زندگى از سر گرفته و به اجازه خدا به پرواز در آمدند! اگر در این ادعا راست میگویى، این دو شکل و صورت را زنده کن و بر من مسلط گردان، آن وقت معجزه و نشانهاى درست خواهد بود. اما بارانى را که در موقع خود مى آید، نمی توانى ادعا کنى که به دعاى شما یا آن کسانى که با شما در دعا شرکت داشته اند آمده است. حمید اشاره به نقش دو شیر کرد که روى پشتى مأمون بود و بر آن تکیه داشت و هر دو رو به روى هم بودند. علی بن موسى الرضا علیه السّالم خشمگین شد و فریاد زد: این مرد پست را بگیرید و پاره پاره کنید و اثرى از او باقى نگذارید! در این موقع آن دو نقش تجسم پیدا کردند و دو شیر شدند و حمید را با دندانهاى خود پاره پاره کردند، او را خوردند و خونش را از روى زمین لیسیدند.
بعد از آن شیرها پرسیدند: یا ولی اهلل! دستور دیگری نیست؟ فرمود: برگردید به محل اول خودتان، همان طور که بودید. شیرها دو مرتبه به پشتى برگشتند و دو نقش 19 شدند. درس مهمی که از این جریان برای طول تاریخ شیعه هست جایگاه تواضع و فروتنی در مقابل امام و عقوبت و سرنوشت بد هتاکان است. مسلمانان همه در برابر امام تواضع دارند اما عنایت داشته باشیم که سکوت در برابر بی ادبی و هتک حرمت نسبت به امام نیز خودش نوعی عدم تواضع در برابر امام است. در همین ایام که همین فیلم موهن عنکبوت مقدس نمایش داده شد که دشمنان دین و اسالم به آن جایزه دادند، چند نفر از ما دردشان آمد؟! چند نفر برای پاسخ به این اتفاق حرکت کردند و اقدامی کردند و توطئه دشمن را خنثی کردند؟! و ارادت خود نسبت به امام را نشان دادند؟! بیایید اگر هنوز کاری نکردیم االن که دسترسی ما به فضای مجازی آسان هست هرکدام یک اقدامی بکنیم. پیشنهاد می کنیم 1 .اولین فرصت یک فیلم یا کلیپ یا صوت درست کنیم و ابراز انزجار کنیم و داخل گروه های خودمون و خانواده مون بارگزاری کنیم. 2 .اگه توانش را نداریم کلیپ های تولید شده رو بازنشر کنیم. ۳ .اگر همین هم نشد حداقل یک پروفایل امام رضایی به عنوان عرض ادب به امام رضا علیه السالم بگذاریم. همه ما باید غیرت و فروتنی خودمان به ساحت اهل بیت علیهم السالم را نشان بدهیم و سعی کنیم مثل شهید محرم ترک که اولین شهید مدافع حرم کشور بود از اولین ها در دفاع از حریم اهل بیت علیهم السالم باشیم و فکر نکنیم دفاع از حرم فقط همان دفاع از ضریح مقدس و گنبد و بارگاه عظیم است بلکه همین کار شما در دفاع فرهنگی خودش از مهمترین مصادیق دفاع از حرم است. عیون اخبارالرضا ج 2 ص۱۶۷ به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
چرا "شاه‌چراغ" درباره پیدا شدن مدفن حضرت احمد بن موسی (علیهما السلام) حکایت دیگری نیز نقل شده است که توجه به آن دلیل نامیده شدن آن حضرت به "شاه‌چراغ" را نیز روشن می‏‌کند : " تا زمان «امیر عضدالدوله دیلمی» کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (علیهما السلام) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود، تل گلی بیش به نظر نمی‏‌رسید که در اطراف آن، خانه‏‌های متعدد ساخته شده بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه‏‌ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می‌دید چراغی در نهایتِ روشنایی در بالای تل خاک می‌درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می‌بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه کنیم. هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند. درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند، اما امیر که مردی روشن ضمیر بود، گفت: اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن می‌‏روم تا از موضوع آگاه شود. چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن. چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی‌تر از دیگر شب‌های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی‌اختیار سه مرتبه فریاد زد: "شاه! چراغ" امیر بیدار شد و ناگهانی از خواب پریده و چشمش را متوجه سمتی نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می‌داد و چون علنا و آشکارا چشمش نور چراغ را دید در شگفتی عجیب بماند و چون رو به سمت چراغ بر بالای تل برآمد اثری از چراغ ندید و چون به پایینن آمد باز نور چراغ با روشنایی زیاد خودنمایی می‌کرد، خلاصه اینکه امیر شخصی را جهت کاوش در آن منطقه مامور می‌کند و….. مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر(علیهما السلام) حضرت شاه‌چراغ پیدا می‌گردد و به دستور امیر بر بالای آن جایگاهی ساخته می‏‌شود که تا امروز زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
*مقبل کاشانی* شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده. هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته. یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا. در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند. یک عده از افراد بر میگردند کاشان. یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن . اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری. از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت. با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه. همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه. چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید . مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد …. همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن. *مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند . یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت . پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند. *مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید. ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد. حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود. حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان. و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش : *کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا* *در خاک و خون طپیده میدان کربلا* *گر چشم روزگار بر او زار میگریست* *خون میگذشت از سر ایوان کربلا* *نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک* *زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا* *از آب هم مضایقه کردند کوفیان* *خوش داشتند حرمت مهمان کربلا* *بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید* *خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا* *زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد* *فریاد العطش ز بیابان کربلا* - اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود : ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان . *محتشم ادامه داد :* *روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار* *خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار* - در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛ باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده. محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله : *این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست* *وین صید دست و پا زده در خون حسین توست* *این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی* *دود از زمین رسانده به گردون حسین توست* *این ماهی فتاده به دریای خون که هست* *زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست* - با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند. و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند: *خاموش محتشم که دل سنگ آب شد* *بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد* *خاموش محتشم که از این حرف سوزناک* *مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد* - محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد. پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت. *مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود . مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند. *مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم: *نه ذوالجناح دگر تاب استقام
ت داشت* *نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت* *هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید* *عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید* *بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد* *اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد* تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود . ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد : ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
داستان کوتاه گوهر شاد یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند .به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند . بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مى دهم ..گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید . جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت.. چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند .وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد . یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم . حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن. جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد . روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد . جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى تپد و جز او معشوقى نمى خواهم . من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز آیت اله شیخ محمد صادق همدانی. گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد است .
آیا مردم زمان پیامبر (ص) نیز از جمله «من کنت مولا فهذا علی مولا» این را فهمیدند که حضرت علی (ع) جانشین پیامبر اکرم (ص) هستند؟؟ یکی دیگر از مواردی که دال بر این است که یاران امیرالمومنین(ع) و مردم آن زمان از جمله معروف پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر خم که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ» معنای امامت و ولایت را فهمیده بودند، این است که «عبد الله بن جعفر بن ابی‌طالب» در برابر معاویه برای امامت و خلافت امیرالمومنین(ع) به آن استناد کرد: «سليم بن قیس» نقل می‌کند که «عبد الله بن جعفر بن ابی‌طالب» به من گفت: «من در نزد معاويه بودم، امام حسن و امام حسين(ع) نيز با ما بودند. معاويه به من رو كرد گفت: اى عبدالله، تكريم و احترام تو نسبت به حسن و حسين(ع) خیلی بیشتر است، آن‌ها که از تو بهتر نيستند، پدرشان نیز از پدر تو بهتر نيست و اگر فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) نبود، مى‏‌گفتم: مادر تو «اسماء دختر عميس» از فاطمه كمتر نيست. من گفتم: سوگند به خدا که آن دو از من بهترند و پدرشان از پدر من بهتر و مادرشان از مادر من بهتر است. اى معاويه، من و افرادی هم‌چون «عمر بن ابى سلمه»، «اسامه بن زيد»، «سعد بن ابى‌وقاص»، «سلمان فارسى»، «ابوذر»، «مقداد» و «زبير بن عوام» در مسجد بودیم و از رسول خدا(ص) شنیدیم كه بر فراز منبر فرمود: «ألَسْتُ أوْلَى بِالْمُؤمِنِينَ مِنْ أنْفُسِهِم؟ آيا من به مومنين از خود آن‌ها به خودشان اولى و سزاوارتر نيستم؟» همه گفتيم: بلى يا رسول الله. حضرت فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ» و با دو دست خود بر شانه على زد و فرمود: «اى مردم من از مومنين به خود آن‌ها سزاوارترم، و ولايتم بيشتر و قوى‏‌تر است، با وجود من، آن‌ها داراى امر ولايت نيستند. و پس از من على از همه مومنان به آن‌ها سزاوارتر و ولايتش قوى‏‌تر است، آن‌ها با وجود على داراى امر ولايت نيستند، و پس از او، پسرم حسن، از همه مومنان به آن‌ها سزاوارتر و ولايتش قوى‏‌تر است، آن‌ها با وجود حسن داراى امر ولايت نيستند. معاويه گفت: اى پسر جعفر سخن بزرگى بر زبان راندى! اگر آن‌چه را كه تو مى‏‌گویى حق باشد، امّت محمد، از مهاجرين و انصار، همه هلاكت مى‏‌شوند غير از شما اهل بيت و اولياى شما و ياران شما. من گفتم: به خدا آن‌چه را كه گفتم، حق است و آن‌را از رسول خدا شنيدم. ابن عباس گفت: اگر تو به آن‌چه او مى‏‌گويد: ايمان ندارى دنبال كسانى كه او نام برد بفرست و از ايشان بپرس. سپس معاويه، «عمر بن ابى‌سلمه» و «اسامه بن زيد» را احضار کرد و از آن دو نفر سوال‏ كرد، ايشان نیز گواهى دادند كه آن‌چه پسر جعفر گفته است، ما از رسول خدا(ص) شنيديم، به همان گونه‏‌اى كه او شنيده است به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
شش صورت زیبا در قبر! ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: هنگامی که جنازه مومن را در میان قبر می گذارند، شش صورت زیبا با او وارد قبر می گردند، یکی از آنها در جانب راست او می ایستد و دیگری در در جانب چپ او می ایستد، و سومی در روبروی صورت، چهارمی درپشت سر او، و پنجمی در کنار پای او می ایستد و یکی از آنها ششمی که از همه زیباتر است در بالای سر او می ایستد... و به این ترتیب از صاحبشان پاسداری می کنند. آنکه از همه زیباتر است از پنج صورت دیگر می پرسد، شما کیستید، خدا به شما جزای خیر دهد؟ آنکه در جانب راست میت قرار دارد می گوید، من نماز هستم. آنکه در جانب چپ او است می گوید: من زکات هستم. آن که در روبروی او است، می گوید، من روزه هستم. آن که در پشت او است می گوید: من حج و عمره هستم. آن که در کنار پایش ایستاده می گوید: من نیکیهای او هستم که به برادران دینی خود نمود. سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانی تر از همه، می پرسند: تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبو ترهستی؟ او در پاسخ می گوید: من ولایت آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستم. نیز امام صادق (علیه السلام) فرمود، در عالم قبر، از نماز و زکات و حج و روزه و ولایت و محبت میت با ما خاندان رسالت، سؤال می کنند، مقام ولایت که به صورتی در جانب قبر قرار دارد، به نماز حج و روزه و زکات می گوید: اگر در شما نقص وجود دارد، من آن نقص را تکمیل می کنم بنابرین یگانه چیزی که در عالم قبر، به داد انسان می رسد و موجب نجات و دلگرمی او می شود، اعمال نیک و محبت اهل بیت علیه السلام است، اصول کافی، ج 2، ص 90باب الصیر حدیث 8، المحاسن البرقی، ص 288، بحار ج 6 ص 134. فروغ کافی، ج 3، ص 241، لثانی الاخبار، ج 4، ص 31، بحار ج 6، ص 266، به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
۲۳ ذی‌القعده روز زیارتی مخصوص امام رضا علیه السلام وبه روایتی شهادت آن حضرت میباشد چرا امام رضا علیه السلام لقب امام غریب گرفتند؟ اين که امام رضا (ع) بین همه ائمه غریب الغربا لقب گرفت به این دلیل نبود که دور از وطن بود و غریب...اکثر ائمه معصومین دور از وطن اصلیشون بودند و از دنیا رفتند وطن اهل بیت علیهم السلام مدینه بود ولی غالب ائمه عراق بودند، حرم امیرالمؤمنین درنجف، سید الشهداء درکربلا، امام کاظم و امام جواد در بغدادامام هادی وامام عسکری در سامراء و امام رضا درمشهد...* امام رضاعلیه السلام اولین امامی بود که خود بنی هاشم(برادران وبرادرزاده ها) به او خیانت کردند وامامت او را انکار کردند، وقتی امام کاظم به شهادت رسید فرزندان موسی ابن جعفر با خود گفتند ما برادران چه چیزی از برادرمان علی ابن موسی الرضا کم داریم چرا او امام باشد؟ چرا وجوهات شیعیان از خمس و زکات به ما نرسد؟* در همین ایام بود که امام کاظم علیه السلام در شهرها و بلاد مختلف وکلایی داشت که همه کاره حضرت بودن و وجوهات شیعیان را دریافت و به امام هفتم می رساندند، وقتی امام موسی ابن جعفر علیه السلام به شهادت رسید این وکلا چندین هزار مثقال طلا دستشان بود، وگفتند اگر وفات امام را تایید کنیم شاید امام رضا وکیلان دیگری انتخاب کند و از کار بیکار و قدرتمون رو از دست بدیم پس انکار کردند و گفتند امام هفتم زنده است وغائب شده و همان مهدی موعود است، اين وکلا به سراغ برادران و برادرزاده های امام رضا رفتند و گفتند اگر با ما همراه باشید سهم شما از طلاها محفوظه،بعضی از برادرها همراه شدند و گفتند پدرمان از دنیا نرفته و امام بعدی نداریم وعلی ابن موسی امام نیست* *بعضی از علماء بزرگ آن زمان هم با مقداری رشوه راضی شدند وهمراهی کردند* اقدام شاهچراغ مردم مدینه به لحاظ شخصیت مهمی که حضرت احمدبن موسی داشت، به درخانه او رفتند تا با او بیعت کنند* او پیشاپیش جمعیت به مسجد پیامبر رفت و خطبه ای خواند، به مردم گفت:ای کسانی که با من بیعت نموده اید! بدانید که من خودم با برادرم علی (علی ابن موسی الرضا) بیعت کرده ام و او واجب الاطاعة است، برمن وشما است که از او اطاعت کنیم از این ماجرا می توان دلیل اینکه احمد ابن موسی به شاهچراغ لقب گرفته را درک کرد که با اقدام خود چراغ هدایت مردم به سمت حقانیت امام رضا ومسیر شیعیان شد* ) سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به درخانه برادر امام رضا علیه السلام رفته و با حضرت بیعت کردند* بعضی از یاران خاص امام کاظم و امام رضا هم با امام بیعت کردند و برای امام تبلیغ می کردند آزارهای رسانی های مکرربه وجود امام رضا علیه السلام* اين اذیت ها به اینجا ختم نشد، وچون امام رضا علیه السلام تا چهل وچندسالگی صاحب فرزند نشده بودند، دائما زخم زبان به ایشان می زدند که ثابت شد؟ ما گفتیم علی بن موسی امام نیست،چون امامی که فرزند پسر نداشته باشد که نسل امامت رو ادامه بده، معلوم میشه امامتش اشتباه بوده، مگر اینکه غائب بشه* تا اینکه خدا به امام رضا جوادالائمه را داد اما بازهم اذیت ها تمامی نداشت* وقتی جوادالائمه به دنیا آمد تهمت زدند که این فرزند رضا نیست، چهره اش شبیه نیست* *کار به جایی رسیدکه بچه رو بردند به نسب شناس دادن که از خصوصیات پدر وفرزند تشخیص میداد که پدر فرزند چه کسی هست..!* عمدا چند نفربدون امام رضا را به نسب شناس نشان دادن و گفتند بگو پدر این بچه کدوم یک هست؟ اون شخص با دقت نشانه های اون چند نفر رو دید و گفت: هیچ کدوم از اینها پدر این بچه نیست آن مردی که که در آن دور ایستاده (که علی ابن موسی الرضا بود) پدر این بچه است،* *به این ترتیب با این تهمت هم کار به جای نبردند ازاین جهت است که در روایات داریم که جوادالائمه مبارک ترین مولوداست چون امام جواد با آمدنشون به دنیا، امامت پدر بزرگوارش ن امام رضا علیه السلام را تثبت کردو به تمام تهمت هایی که به امام رضا می زدند خاتمه دادند*) چرا در روایات آمده است که زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت سیدالشهداء و حج خانه خدا برتر است؟* به چند دلیل یکی از دلایل مهم این است که بعد از رسول اکرم صلی الله و در طول امامت ائمه، امت پیامبر به فرقه های زیادی تقسیم وپیوستند، خیلی ها بعد از امام چهارم متوقف شدند، عده ای بعد از امام ششم و عده ای هم در امامت موسی ابن جعفر (ع) توقف کردند چون امامت امامهای بعدی و امام رضا را قبول نداشتند* ما امامت امام رضا(ع) و ادامه دار بودن آن با ولادت امام جواد(ع) تا به دست صاحب اصلی آن امام زمان برسد، طریقت روشن شیعیان شد که با پیوستن به آن راه نجات را دریابند.* امام جوادعلیه السلام به علی ابن مهزیار در این باره فرمود: برتری زیارت امام حسین(ع ) از آن رو است که امام حسین علیه السلام را همه مردم زیارت می کنند، ولی پدر من را جزخواص از شیعیان زیارت نمی کنند* تا آن زمان، فرقه های گوناگونی
وجود داشت فرقه زیدیه چهار امامی بودند و تا امام سجاد علیه السلام رو قبول داشتند، فرقه اسماعیلیه تا امام صادق علیه السلام رو قبول داشتند، فرقه وقفه هم بر امامت امام کاظم علیه السلام توقف کردند و فصل مشترک این فرقه ها این بود که هیچکدوم علی ابن موسی الرضا رو قبول نداشتند* از این رو زیارت حرم امام رضا خیلی مهم بود و شیعیان 12 امامی از این طریق شناخته می شدند ومی شوند* تشویق به زیارت مشهدالرضا در اصل تشویق به گسترش تشییع بوده وهست و علت بغض و کینه دشمنان خدا وترس آنها از امامت به حق امام رضا علیه السلام را می توان از این علت مهم (وجود وظهور حضرت مهدی و شیعیان آنان ) تشخیص داد حضرت عبدالعظیم حسنی هم که به قصد زیارت امام حسین (ع) به محضر امام جواد مشرف شد تا اجازه بگیرد وخداحافظی کند کند، اشک از دیدگان امام جواد علیه السلام جاری شد و فرمود:زیارت کنندگان جدّم حسین بسیارند، اما زائران پدرم اندک اند* آری دریافتید که چقدر زیارت امام رضا علیه السلام از اهمیت بالایی در حقانیت و اثبات وجود حضرت صاحب زمان مهدی موعود و تشییع دارد و از این جهت غریب الغرباء بود که در خانه و خانواده اش هم غریب بود و به او بی وفایی کردند و تا می توانستند علیه او تبلیغات کردندو جلوی فعالیت امام را می گرفتند که در مورد امامان دیگر سابقه نداشته است* شاید سوال پیش بیاید آن برادران خائن امام رضا علیه السلام آیا در ایران گنبد و بارگاه دارند؟ باید گفت اکثر خواهران و برادران امام رضا (ع) به ایران آمدندچون وفادار به حضرت بودند، مثل حضرت شاهچراغ (ع) ، حضرت معصومه سلام الله علیها اما آن برادران غیر وفادار در مدینه ماندند و همانجا مردند و به ایران نیامدند* السلام علیک یا غریب الغرباء یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام ورحمةالله وبرکاته* *منابع: علامه مجلسی، محمدباقر بحارالانوار جلد 48 ص 252،253 ، 266، رجال کشی ص 459، اشعری سعد محمدبن عبدالله، المقالات والفرق 1360 شمسی ص 92، عیون الأخبار الرضا جلد 2،ص 257، اصول کافی جلد 1 ص 323 ،320 ، بحار الانوار جلد 50، ص 35، 23، 20، کلینی جلد 9 ص 335 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ال‌محمدوعجل‌فرجهم به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
دحو الارض ایام اربعه موضوع : جایگاه روز دحو الارض مناسبت : روز دحوالارض ،۲۵ ذیقعده روز دحوالارض از منظر امام رضا(علیه السلام)  یکی از چهره های نورانی در میان مُحَدِّثان شیعه و از راویان موثق و مورد اعتماد که از خواص یاران امام رضا(علیه السلام) نیز می باشد ، فردی است به نام « حسن بن علی وَشّا » . او میگوید: من کودک بودم که شب بیست و پنجم ذی القعده با پدرم به محضر آقا امام رضا(علیه السلام) رسیدیم و در خدمت امام رضا(علیه السلام) شام خوردیم. آن گاه آن حضرت فرمودند: امشب (شب ۲۵ ذیقعده) شبی است حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت عیسی(علیه السلام) متولّد شده اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است، پس هر که روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه را روزه داشته است.  آری روز بيست و پنجم ذي‌القعده روز دحوالارض و يكى از آن چهار روزي است كه در تمام سال به فضيلت ممتاز است. ایام اربعه کدامند؟ میرداماد ره در رساله أربعة أیّام، اعمالی را که در تعظیم و تکریم «ایام اربعه» در روایات آمده است، جمع آوری کرده است. وی در فصل اول، در بیان ایام اربعه می نویسد: باید دانست که در هر سال، چهار روز عظیم القدر جلیل المنزله است که نزد اللّه تعالی، اعزّ و اکرم ایّام سال، آن چهار روز است و به آن روزها را در اصطلاح شرع شریف، ایّام اربعه می گویند. ۱-روز غدیر، آن هجدهم ماه ذی الحجة الحرام می باشد. ۲- یوم المولود ، روز هفدهم ربیع ولادت کریم شریف خاتم الانبیاء ۹ است. ۳- یوم المبعث، بیست و هفتم ماه رجب المرجب ۴- یوم دحو الأرض است و آن روز بیست و پنجم ماه ذی القعدة الحرام است این چهار روز در فضل و منزلت، پنجم ندارند. روز دحوالارض در قرآن خداوند متعال در چند جای قرآن درباره این روز حرف به میان آورده و می فرماید: الف : سوره نازعات آیه ۳۰ وَالْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها»؛ خداوند پس از آن زمین را با غلتانیدن گستراند. ب:سوره رعد آیه ۳ وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ؛ و اوست کسی که زمین را گسترش داد . روز دحوالارض چه روزی است؟ «دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده  برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، دَحو الارض نام گذاری می شود. دحوالارض روزیست که زمینها از زیر خانه خدا کشیده شده و پهن گردیده است چون اول جایى که از زمین خلق شد، موضع خانه کعبه بود و لذا کعبه را أُمُّ القُرى مى گویند. بی گمان دحوالارض، نماد مهرورزی و رحمت پروردگار به بندگان خویش و سرآغاز آمادگی و فروتنی کره زمین برای زندگی و سکونت آدمیان بر روی آن بوده است. از این رهگذر پاسداشت دحوالارض، پاسداشت انبوهی از نعمت های بی پایان خداست که به تدریج بر چهره زمین ساخته و پرداخته شده است تا انسان ها، با آرامش بر روی این کره خاکی زندگی کنند. «دحو الارض» نیز از آن‌گونه نسیم‌هایی است، که سالی تنها یک‌بار می‌وزد. تکرار دوباره این نسیم روح‌بخش برای آنان‌که جان خویش را از عطر آن آکنده نساختند، نامعلوم است. پس این فرصت طلایی را دریابیم؛ که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نََفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ بَعْدَها اَبداً همانا در طول زندگی شما نسیم‌هایی از سوی پروردگارتان می‌وزد. هان! خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که چنین نسیمی سبب شود که برای همیشه بدبختی از شما دور ماند». مقام دحوالارض از منظر امیرالمومنین(علیه السلام) پس با این همه اوصاف ارزش این روز بس زیاد است لذا با توجه به توصیه های معصومین، با در نظر داشتن این روز و در صورت توانایی انجام اعمال آن خود را در جایگاه افرادی قرار دهیم که راه صد ساله را یک شبه می پیمایند زیرا از حضرت امیر(علیه السلام) روایت است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در روز بیست و پنجم ماه ذی‌القعده، روز دحوالارض بوده است. و هرکس این روز را روزه بدارد و شب آن را به عبادت بپردازد، به پاداش عبادت صد‌ساله رسیده است؛ عبادت صد ساله‌ای که روز‌های آن را به روزه و شب‌های آن را به عبادت گذرانیده است. و هر جماعتی که در این روز گِرد هم آیند و به ذکر پروردگار بپردازند، پراکنده نخواهند شد مگر آنکه خواسته‌های آنان برآورده خواهد شد و در این ر
وز هزاران رحمت از سوی پروردگار نازل می‌شود که نود و نه درصد آن از آنِ کسانی است که روزش را به روزه و ذکر مشغول باشند و شبش را به احیا و عبادت»[۸] آداب روز و شب دحوالارض ۹ از آنجا که روز دحو الارض روز بسیار مبارکی می باشد آداب و اعمال ویژه ای نیز برای آن ذکر شده است که برخی از آنها به شرح زیر می باشد: ۱- روزه روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتی آمده است که روزه‏اش مثل روزه هفتاد سال است ؛ و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد برای کسی که در این روز روزه‏دار باشد استغفار می‌کنند. ۲- نماز مستحب است در آغاز روز، هنگامی که آفتاب کمی بلند شد دو رکعت نماز به جا آورد و در هر رکعت بعد از سوره حمد پنج مرتبه سوره و الشمس را بخواند و پس از سلام نماز، بگوید: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ و دعا کند و بگوید: یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ.۱۰ ۳- دعا شیخ طوسی فرموده است: مستحب است در این روز، دعای« اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ» را بخوانند. ۴-زیارت امام رضا(علیه السلام) زیارت حضرت امام رضا۷که مرحوم میرداماد در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحو الارض آن را از افضل اعمال مستحبه دانسته است. ۵-غسل انجام غسل مستحبی به نیت روز دحوالارض [۱] انگیزه سازی [۲] مفاتیح الجنان، ص ۴۵۱ [۳] اقناع اندیشه [۴] میر برهان‌الدین محمدباقر بن محمد حسینی استرآبادی (درگذشت ۱۰۴۱ق)، مشهور به میرداماد، فیلسوف و شاعر شیعی دوره صفویه و معاصر شیخ بهائی که به معلم ثالث نیز شهرت یافته است. اثر فلسفی مهم وی، کتاب قبسات و شاگرد برجسته او، ملاصدرا است. میرداماد به زبان فارسی و عربی شعر می‌سرود و تخلص شعری او اشراق بود. [۵] وقایع الایام، صفحه ۱۰۱ [۶] سیوطی، جامع الصغیر، ج ۱، ص ۹۵ [۷] پرورش احساس [۸] مراقبات، صص ۱۸۶ و ۱۸۷ به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
شهادت امام جواد تسلیت همواره کسانی که به محضر اولیاءِ الهی، به خصوص رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السالم مشرّف می شدند، از ایشان تقاضای پند و اندرز یا نصیحتی می کردند تا در سایۀ نورانیت آن بزرگواران و مضامین عالیۀ کالمشان، قدم به قدم، وادی سلوک و تعالی را طی کرده و از رحمت خاصۀ الهی بهره مند گردند. نیازهای انسان به پند واندرز پند و اندرز در زندگی انسان بسیار اهمیت دارد؛ چنانچه امام جواد علیه السالم در اهمیت این امر می فرماید: »الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُه«؛ )1 )مؤمن به توفیق از طرف خداوند و پندگویی از طرف خودش و پذیرش از هر کسی که به وی اندرز دهد، نیازمند است. امام جواد علیه السالم در این روایت سه نکته مهم در سیر اخالقی را بیان می فرماید: .1توفیق الهی؛ 2 .پندگویی از جانب خویش؛ 3 .قبول کردن از کسی که او را نصیحت می کند. امام باقر علیه السالم نیز در اهمیت پند دادن مؤمن به نفس خود می فرماید: »وَ قَالَ علیه السالم مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَوَاعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُ شَیْئاً«؛ )2 )هر کسی که خداوند برای او از خویش پنددهنده ای قرار ندهد، پندهای مردم او را از چیز دیگری بی نیاز نمی کند. پس با توجه به این روایت یکی از شرایط پندپذیری از دیگران آن است که ابتدا مؤمن خود، پنددهندۀ نفس خویش باشد؛ یعنی در واقع مؤمن بیدار بوده و قبل از اینکه دیگران عیوب و بدی ها او را ببینند، به عیوب خوب واقف باشد. ابن سینا نیز در کتاب اشارات وعظ مقامات العارفین، وقتی سعی در برهانی کردن عرفان دارد، بیان می کند که پند و اندرزی که از واعظ پاک و البته همراه با بالغت ارائه گردد، می تواند نقش مؤثری در تابع ساختن نفس اماره برای نفس مطمئنه داشته باشد(3. ( از آنچه ذکر شد اهمیت پند و اندرز در سیرۀ اخالقی و عرفانی بیشتر روشن می گردد. وصیت اخالقی امام جواد علیه السالم پس از این مقدمه شرح یکی از وصایای نورانی امام جواد علیه السالم ارائه می گردد. »قَالَ لِلْجَوَادِ علیه السالم رَجُلٌ: أَوْصِنِی قَالَ علیه السالم، وَ تَقْبَلُ؟ قَالَ؛ نَعَمْ قَالَ علیه السالم؛ تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ«؛ )4 )مردی به حضرت جواد علیه السالم عرض کرد: مرا سفارشی بفرمایید. امام علیه السالم فرمود: می پذیری؟. گفت: آری. فرمود: تکیه بر صبر کن و به فقرا درآویز و شهوات را رها کن و مخالفت با هوای نفس نما و بدان که تو از دید خداوند مخفی نیستی، دقت کن چگونه باید باشی. در کالم نورانی امام جواد علیه السالم، پنج اصل اخالقی مطرح گشته که تشریح هر کدام بیان می شود: .1صبر لحظه لحظۀ سلوک اخالقی مؤمن، در بستر صبر شکل می گیرد؛ به طوری که وی به هر اندازه از مقام صبر دور باشد، افعال وی نیز ناقص تر می گردد؛ و از این روی امام جواد علیه السالم فرمودند: »تَوَسَّدِ الصَّبْرَ«؛ صبر را بالش خود قرار بده. این تشبیه از آن رو است که چون آرامش و قرار جسمی انسان، با تکیه بر بالش است، مؤمن در رسیدن به آرامش روحی نیز، نیاز به تکیه گاهی چون صبر دارد. وقتی از رسول خدا صلی اهلل علیه وآله سؤال می شود: ایمان چیست؟. ایشان می فرمایند: »الصَّبرُ(5.» زیباتر آنکه امیرالمؤمنین علیه السالم راه رسیدن به لقای الهی را نیز صبر می داند؛ آنجا که می فرمایند: »مَن صَبَرَ عَلَی اهللِ وَصَلَ إِلَیهِ«؛ )6 )هر که برای )وصال به( خدا صبر کند، به او می رسد. پس حقیقت آن است که صبر با هر نوعش )صبر بر گناه و معصیت یا صبر بر مصیبت( بهترین بستری است که می تواند خواستگاه رشد جوانه های ایمان باشد. به کانال ما بپیوندید 👇👇 @mooezee
.2فقر از اموری که باعث تضییع عزّت برخی مؤمنان ضعیف االیمان می شود و یا در سلوک اخالقی آنها خلل ایجاد می کند، فقر و مشکالت مادی است. در نتیجه، آن امام همام علیه السالم فرمودند: »اعْتَنِقِ الْفَقْرَ«؛ )ای مؤمن!( فقر را در آغوش بگیر. به بیان دیگر اگر فقر و تنگدستی، تحمّل شود؛ اوالً، عزّتمندی مؤمن را به همراه دارد و ثانیاً، مانع رشد اخالقی و تکامل سالک نمی شود. بر اساس حکمت و معارف توحیدی برخاسته از مکتب اهل بیت علیهم السالم، این بند از روایت را به مفهوم دیگری نیز می توان تفسیر نمود؛ و آن اینکه انسان سالک اِلی اهلل، »فقیر بالذّات« است، در مقابل خداوند متعال که »غنی بالذات« است؛ و بر این اساس، خود را نیازمند و محتاج دانسته و بسیاری از خودسری ها و خودبینی های او از بین می رود. بیان نورانی امام الموحّدین حضرت علی علیه السالم در مسجد کوفه بیان گر همین مطلب است که می فرماید: »مَوالیَ یا مُوالی! اَنتَ الغَنِیُّ وَ اَنَا الفَقِیرُ وَ هَل یَرحَمُ الفَقِیرَ اِلَّا الغَنِیُّ«؛ )7 )موالی من ای موالی من! تو بی نیازی و من فقیرم و آیا ترحم می کند بر فقیر به جز کسی که بی نیاز است. .3دوری از شهوات یکی از اصول مهم در راه کسب اخالقیات، عدم دخالت شهوات در افعال و کردار فرد می باشد؛ زیر خواسته های شهوانی، رنگ و بوی منیّت و انانیّت دارد و انسان را از کسب معارف حقّه الهی دور می سازد؛ حال آنکه امنیت مؤمن، قدم نهادن در حریم الهی است؛ لذا امام جواد علیه السالم در ادامۀ وصیت خویش فرمودند: »ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ«؛ شهوات را به دور انداز و رها کن. یعنی محور و اساس فعالیت های مؤمن، خواسته های الهی است، نه امیال نفسانی. .4مخالفت با هوای نفمِنْکُمْ«؛ )11 )نخستین جهادی که آن را ناخوش می دارید، جهاد با نفسهایتان، و آخرین چیزی که گُم می کنید، مبارزه با خواهشهایتان و اطاعت از اولی األمرتان است. پس مخالفت با هوای نفس و صد البته رها نمودن شهوات، راه را برای وصال و لقای الهی هموار می سازد. .5حضور در محضر الهی آنچه بیشتر از همه برای سالک اهمیت داشته و در تمامی لحظات نباید از آن غافل باشد، دقت در این امر است که بداند، همیشه در محضر الهی به سر می برد، و در مَنظر و مرئای او است. امام جواد علیه السالم فرمودند: »اِعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ«؛ بدان که در برابر دیدۀ خدایی و متوجه باش که چگونه ای. گفتار نورانی ای که از حضرت امام خمینی )ره( به یادگار مانده است نیز، احتماالً برداشتی از این روایت امام جواد علیه السالم بوده است که فرمودند: »عالَم محضر خدا است، در محضر خدا معصیت نکنید«. بر اساس این بخش از گفتار نورانی امام جواد علیه السالم، می توان نتیجه گرفت که یکی از عوامل گناه، می تواند غفلت از حضور در محضر الهی باشد. سالک باید از دستوری که اهل سلوک، از آن با عنوان »مراقبه« یاد می کنند و آن را مایۀ سعادت و رکن عمدۀ سیر و سلوک می خوانند، کمک بگیرد و در هر لحظه و در هر جایی و در هر حالی که هست، همواره خود را در محضر الهی بداند تا بدین ترتیب غفلت را که زمینه ساز گناهان و تخلّفات است، از وجود خویش دور سازد. امام صادق علیه السالم به اسحاق بن عمّار فرمودند: »یَا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ فَإِنْ کُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لَا یَرَاکَ فَقَدْ کَفَرْتَ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَۀِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیْکَ«؛ )12 )ای اسحاق! به گونه ای از خدا بترس که گویا او را می بینی؛ هر چند تو او را نمی بینی، ولی او تو را می بیند، و اگر معتقد باشی که او تو را نمی بیند، بی شک به او کفر ورزیده ای، و اگر بدانی که او تو را می بیند و آن گاه در حضور او معصیت کنی، بی تردید او را از بی ارزش ترین بینندگان قرار داده ای. پس؛ الهی! به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده. الهی! چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم(13 به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
پی نوشت: (1تحف العقول، ابن شعبه حرانی، تصحیح استاد علی اکبر غفاری، ترجمه آیت اهلل کمره ای، ص457. (2تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 302. (3شرح االشارات والتنبیهات، خواجه نصیرالدین طوسی، تحقیق استاد حسن زاده آملی، ص 1054. (4بحاراالنوار، عالمه محمد باقر مجلسی، ج 75 ،ص358. (5میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ترجمه حمید رضا شیخی، 1379 ،چ دوم، 690 ،ص 2958. (6بحاراالنوار، ج 71 ،ص 90. (7مفاتیح الجنان، اعمال مسجد بزرگ کوفه، مناجات حضرت امیرالمؤمنین، ص707. (8جامع الصغیر، جالل الدین سیوطی، تصحیح احمد سعد علی، چ 4 ،ج 2 ، ص 85. (9بحاراالنوار، عالمه مجلسی، ج 68 ،ص 64. (10میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 2 ،ص854. .850 -851 ص، 2 ج، همان11) (12اصول کافی، کلینی، تصحیح استاد حسن زاده آملی، ج 2 ،ص 55. (13الهی نامه، عالمه حسن زاده آملی، ص 4 و 3. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
چهل حدیث نورانی از امام جواد عليه‌السلام ١- الْمُؤمِنُ يَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفيقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۵، ص۳۵۸) فرمود: مؤمن در هر حال نيازمند به سه خصلت است: توفيق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذيرش نصيحت كسى كه او را نصيحت نمايد. ٢- قالَ عليه‌السلام: مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ كانَ نَزْراً قَليلاً. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۳۵۳) فرمود: ملاقات و ديدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانيّت آن مى‌گردد و موجب شكوفایى عقل و درايت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى كوتاه انجام پذيرد. ٣- قالَ عليه‌السلام: إيّاكَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّريرِ، فَإنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ، يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۹۸) فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون كه او همانند شمشيرى زهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زيبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود. ۴- قالَ عليه‌السلام: كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللّهُ كافِلُهُ، وَكَيْفَ يَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَيْرِ اللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إلَيْهِ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۱۵۵) فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسى كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست. چطور نجات مى‌يابد كسى كه خداوند طالبش است. هر كه از خدا قطع اميد كند و به غير او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى‌كند. ۵- قالَ عليه‌السلام: مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْيَتْهُ الْمَصادِرُ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۳۴۰) فرمود: هركس موقعيت‌شناس نباشد، جريانات، او را مى‌ربايد و هلاک خواهد شد. ۶- قالَ عليه‌السلام: مَنْ عَتَبَ مِنْ غَيْرِ ارْتِيابٍ أعْتَبَ مِنْ غَيْرِ اسْتِعْتابٍ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۸۱) فرمود: سرزنش كردن ديگران بدون علّت و دليل، سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت، درحالى‌كه رضايت آنان نيز كسب نخواهد كرد. ٧- قالَ عليه‌السلام: أفْضَلُ الْعِبادَةِ الاْخْلاصُ. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۴۵) فرمود: با فضيلت‌ترين و ارزشمندترين عبادت‌ها آن است كه خالص و بدون ريا باشد. ٨- قالَ عليه‌السلام: يَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ يَغيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ، وَ هُوَ سَمّيُ رَسُول اللّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله وَ كَنّيهِ. (بحارالانوار، ج۵۱، ص۳۲) فرمود: زمان ولادت امام عصر عليه‌السلام بر مردم زمانش مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غايب و پنهان است. و حرام است كه آن حضرت را نام ببرند؛ و او هم‌نام و هم‌كنيه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله است. ٩- قالَ عليه‌السلام: عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ. (بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۰۹) فرمود: عزّت مؤمن در بى‌نيازى و طمع نداشتن به مال و زندگى ديگران است. ١٠- قالَ عليه‌السلام: مَنْ أصْغى إلى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ، وَ إنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبليس فَقَدْ عَبَدَ إبليسَ. (کافی، ج۶، ص۴۳۴) فرمود: هر كس به شخصى سخنران علاقمند و متمايل باشد، بنده اوست، پس چنان‌چه سخنور براى خدا و از احكام و معارف خدا سخن بگويد، بنده خداست، و اگر از زبان شيطان و هوا و هوس و ماديات سخن بگويد، بنده شيطان خواهد بود. ١١- قالَ عليه‌السلام: لايَضُرُّكَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ. (بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸۰) فرمود: تو را زیان نمی‌رساند، خشم آن کسی که رضا و خشنودیش جور و ستم است. ١٢- قالَ عليه‌السلام: مَنْ خَطَبَ إلَيْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَكْنُ فِتْنَةٌ فِى الاْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرْ. (کافی، ج۵، ص۳۴۷) فرمود: هر كه به خواستگارى دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتدارى او مطمئن مى‌باشيد با او موافقت كنيد، وگرنه سبب فتنه و فساد بزرگى بر روى زمين خواهيد شد. ١٣- قالَ عليه‌السلام: لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱) فرمود: چنان‌چه افراد جاهل ساكت باشند، مردم دچار اختلافات نمى‌شوند. ١۴- قالَ عليه‌السلام: مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبيحاً كانَ شَريكاً فيهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲) فرمود: هر كه كار زشتى را تحسين و تأييد كند، در [عِقاب] آن شريک است. ١۵- قالَ عليه‌السلام: مَنِ انْقادَ إلَى الطُّمَأنينَةِ قَبْلَ الْخِيَرَةِ فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَكَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُغْضِبَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۴) فرمود: هركس بدون اطمينان نسبت به جوانب [هر كارى ، فرمانى، حركتى و...] مطيع و پذيراى آن شود، خود را در معرض هلاکت قرار داده؛ و نتيجه‌اى جز خشم و عصبانيّت نخواهد گرفت. ١۶- قالَ عليه‌السلام: مَنِ اسْتَغْنى بِاللّهِ إفْتَقَرَ النّاسُ إلَيْهِ، وَمَنِ اتَّقَى اللّهَ أحَبَّهُ النّاسُ وَ
صر عطا فرما؟ امام عليه‌السلام فرمود: اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى خود را از ذلّت و ننگ سريع و زودرس ، همچنين از آتش و عذاب آخرت ، در امان و محفوظ بدار. ٢٩- قالَ عليه‌السلام: فَسادُ الاْخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ، وَ صَلاحُ الاْخلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲) فرمود: معاشرت و هم‌نشينى با بى‌خردان و افراد لااُبالى سبب فساد و تباهى اخلاق خواهد شد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشيار، موجب رشد و كمال اخلاق مى‌باشد. چهل حدیث نورانی از امام جواد عليه‌السلام ٣٠- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي بِطُوسَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۰) فرمود: هر که قبر پدرم را در طوس زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را می‌آمرزد. ٣١- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلى قَلْبٍ سَليمٍ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲) فرمود: سه خصلت جلب محبّت مى‌كند: انصاف در معاشرت با مردم، هم‌دردى در مشكلات آنها، همراه و همدم شدن با معنويات. ٣٢- قالَ عليه‌السلام: التَّوْبَةُ عَلى أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لايَعُودَ. (کشف‌الغمه، ج۲، ص۳۴۹) فرمود: شرايط پذيرش توبه چهار چيز است: پشيمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران كردن گناه نسبت به همان گناه و تصميم جدى بر اينكه ديگر مرتكب آن گناه نشود. ٣٣- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْبْرارِ: إقامَةُ الْفَرائِض، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدّين. (بحارالانوار، ج۵، ص۸۱) فرمود: سه چيز از كارهاى نيكان است: انجام واجبات الهى، ترک و دورى از گناهان، مواظبت و رعايت مسائل و احكام دين. ٣۴- قالَ عليه‌السلام: الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا يَنْفَعُ مَسْمُوعٌ إِذَا لَمْ يَكُ مَطْبُوعٌ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰) فرمود: علم دوگونه است: علمی که شنیده شود و علمی که [علاوه بر شنیده شدن] تبعیت شود. علم شنیده شده تا زمانی که بدان عمل نشود، فایده‌ای ندارد. ٣۵- قالَ عليه‌السلام: إنَّ بَيْنَ جَبَلَىْ طُوسٍ قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها كانَ آمِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ النّار. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۶) فرمود: همانا بين دو سمت شهر طوس قطعه‌اى مى‌باشد كه از بهشت گرفته شده است، هر كه داخل آن شود و با معرفت زيارت كند، روز قيامت از آتش در امان خواهد بود. ٣۶- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۷۶) فرمود: هركس قبر عمّه‌ام ـ حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها ـ را [با علاقه و معرفت] در قم زيارت كند، اهل بهشت خواهد بود. ٣٧- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زارَ قَبْرَ اخيهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَ قَرَأَ: «إنّا أنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّاتٍ، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْكْبَرِ. (وسائل‌الشیعه، ج۳، ص۲۲۷) فرمود: هركس بر بالين قبر مؤمنى حضور يابد و رو به قبله بنشيند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مباركه «إنّا أنزلناه» را بخواند از شدايد و سختی‌هاى صحراى محشر در امان قرار مى‌گيرد. ٣٨- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثٌ يَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: كَثْرَةُ الاْسْتِغْفارِ، وَ خَفْضِ الْجْانِبِ، وَ كَثْرَةِ الصَّدَقَةَ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱) فرمود: سه چيز، سبب رسيدن به رضوان خداى متعال است: ١. نسبت به گناهان و خطاها، زياد استغفار و اظهار ندامت كردن؛ ٢. اهل تواضع كردن و فروتن بودن؛ ٣. صدقه و كارهاى خير بسيار انجام دادن. ٣٩- قالَ عليه‌السلام: الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعينُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَكاءٌ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱) فرمود: انجام‌دهنده ظلم، كمک‌دهنده ظلم و كسى كه راضى به ظلم باشد، هر سه شريک خواهند بود. ۴٠- قالَ عليه‌السلام: التَّواضُعُ زينَةُ الْحَسَبِ، وَالْفَصاحَةُ زينَةُ الْكَلامِ، وَ الْعَدْلُ زينَةُ الاْيمانِ، وَالسَّكينَةُ زينَةُ الْعِبادَةِ، وَالْحِفْظُ زينُةُ الرِّوايَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱) فرمود: تواضع و فروتنى زينت‌بخش حسب و شرف، فصاحت زينت‌بخش كلام، عدالت زينت‌بخش ايمان و اعتقادات، وقار و ادب زينت‌بخش اعمال و عبادات؛ و دقّت در ضبط و حفظ آن، زينت‌بخش نقل روايت و سخن است.
إنْ كَرِهُوا. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۷۹) فرمود: هر كه خود را به‌وسيله خداوند بى‌نياز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر كه تقواى الهى را پيشه خود كند خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار مى‌گيرد، گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند. ١٧- قالَ عليه‌السلام: عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله عَلّيا عليه‌السلام ألْفَ كَلِمَةٍ، كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ ألْفُ كَلِمَةٍ. (بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۳۴) فرمود: حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌، یک هزار كلمه به امام على عليه‌السلام تعليم نمود كه از هر كلمه‌اى هزار باب علم و مسئله فرعى باز مى‌شود. ١٨- قالَ عليه‌السلام: نِعْمَةٌ لاتُشْكَرُ كَسِيَّئَةٍ لاتُغْفَرُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۴) فرمود: خدمت و نعمتى كه مورد شكر و سپاس قرار نگيرد، همچون خطائى است كه غير قابل بخشش باشد. ١٩- قالَ عليه‌السلام: مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالأجَلِ، وَ حَياتُهُ بِالْبِرِّ أكْثَرُ مِنْ حَياتِهِ بِالْعُمْرِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۳) فرمود: مرگ انسان‏ها در نتیجه گناهان، بیشتر از مرگ آن‌ها در نتیجه فرا رسیدنِ اَجَل است و زنده ماندن انسان‏ها در نتیجه نیکی ‏هایشان، بیشتر از زندگی کردنشان به خاطر باقی بودنِ عمر است. ٢٠- قالَ عليه‌السلام: لَنْ يَسْتَكْمِلَ الْعَبْدُ حَقيقَةَ الاْيمانِ حَتّى يُؤْثِرَ دينَهُ عَلى شَهْوَتِهِ، وَلَنْ يُهْلِكَ حَتّى يُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دينِهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱) فرمود: بنده‌ای حقيقت ايمان را نمى‌يابد، مگر آنكه دين و احكام الهى را در همه جهات بر تمايلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد. و كسى هلاک و بدبخت نمى‌گردد، مگر آنكه هواها و خواسته‌هاى نفسانى خود را بر احكام الهى مقدّم نمايد. ٢١- قالَ عليه‌السلام: عَلَيْكُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَريضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَيْنَ الاْخْوانِ، وَ دَليلٌ عَلَى الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ أنْسٌ فِى الْغُرْبَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰) فرمود: بر شما باد به تحصيل علم و معرفت، چون فراگيرى آن واجب و بحث پيرامون آن مستحب و پُرفائده است. علم وسيله كمک به دوستان و برادران است، دليل و نشانه مروّت و جوانمردى است، هديه و سرگرمى در مجالس است، همدم و رفيق انسان در مسافرت است؛ و انيس و مونس انسان در تنهایى است. ٢٢- قالَ عليه‌السلام: خَفْضُ الْجَناحِ زينَةُ الْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زينَةُ الْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُ الْحِلْمِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱) فرمود: تواضع و فروتنى زينت‌بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نيک زينت‌بخش عقل مى‌باشد، خوش‌رویى با افراد زينت‌بخش حلم و بردبارى است. ٢٣- قالَ عليه‌السلام: تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوى، وَ اعْلَمْ أنَّكَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَيْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۸) فرمود: در زندگى، صبر را تكيه‌گاه خود، فقر و تنگ‌دستى را هم‌نشين خود قرار بده و با هواهاى نفسانى مخالفت كن. و بدان كه هيچ‌گاه از ديدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش كه در چه حالتى خواهى بود. ٢۴- قالَ عليه‌السلام: مَنْ اتَمَّ رُكُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ. (کافی، ج۳، ص۳۲۱) فرمود: هركس ركوع نمازش را به‌طور كامل و صحيح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد. ٢۵- قالَ عليه‌السلام: الْخُشُوعُ زينَةُ الصَّلاةِ، وَ تَرْكُ مالايُعْنى زينَةُ الْوَرَعِ. (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۱) فرمود: خشوع و خضوع زينت‌بخش نماز خواهد بود، ترک و رها كردن آنچه [براى دين و دنيا و آخرت] سودمند نباشد زينت بخش ورع و تقواى انسان مى‌باشد. ٢۶- قالَ عليه‌السلام: الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىُ عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما اعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ. (وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۱۲۴) فرمود: امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق الهى است، هر كه آنها را يارى و اجرا كند مورد نصرت و رحمت خدا قرار مى‌گيرد و هر كه آنها را ترک و رها گرداند، مورد خذلان و عِقاب قرار مى‌گيرد. ٢٧- قالَ عليه‌السلام: إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ انْفَسَهُ لِيَأجُرَهُ عَلى ذلِكَ. (کافی، ج۳، ص۲۱۸) فرمود: همانا خداوند متعال بهترين و عزيزترين ثروت و فرزند مؤمن را مى‌گيرد، چون دنيا و متعلّقات آن بى‌ارزش است تا [در قيامت] پاداش عظيمى عطايش نمايد. ٢٨- قالَ له رجل: اوصِنى بَوَصِيَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟ فَقالَ عليه‌السلام: صُنْ نَفْسَكَ عَنْ عارِ الْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ. (عوالم العلوم و المعارف، ج۲۳، ص۳۰۵) شخصى به حضرت عرض كرد: مرا موعظه و نصيحتى كامل و مخت
امام جواد (علیه السلام)؛ اولین امامی که حبس خانگی شد! بعد از هلاک مأمون در ١٨/رجب/٢١٨ هجری، برادرش معتصم خلافت را به دست گرفت. حدود یک سال و نیم بعد، همزمان با خروج آخرین گروههای حُجاج سال ٢١٩ هجری از مکه و مدینه به سوی وطنشان، امام جواد (علیه السلام) را به دستور معتصم، همراه با أم الفضل - دختر مأمون که با اصرار مأمون و بنا به اغراض متعدد سیاسی به همسری امام در آمده بود - از مدینه به بغداد منتقل کردند. بدین ترتیب، فرزندان و اهل بیت امام در مدینه و جدا از امام ماندند. در ٢٨/محرم/٢٢٠ هجری، امام به بغداد رسید و بلافاصله در حبس خانگی قرار گرفت. این حبس خانگیِ امام (علیه السلام) تا زمان شهادت ایشان، یعنی حدود ده ماه ادامه داشت. در این مدت دو حادثه در زمینه‌ی احکام شرعیِ قضاوت، یکی درباره‌ی حدّ محارب و دیگری درباره‌ی حدّ سارق رخ داد که در هر کدام از آن‌ها معتصم بر آن شد همه‌ی فقهاء را در مجلسی با حضور قاضی القضاتش -أحمد بن أبي دُؤاد- جمع کند تا با مناظره‌ای بین آن‌ها، به حکم نهائی برسند. در هر دو حادثه پس از آنکه قاضی القضات و دیگر افراد حاضر در جلسه، فتوای خود را اعلام کردند، معتصم از امام جواد (علیه السلام) نیز خواست که نظر خود را بیان کند. و در هر دو واقعه، علی رغم خودداری امام از ابراز نظرش، اصرار معتصم موجب بیان حکم توسط امام شد و قوت استدلال امام موجب شگفتی بسیار متعصم و ترجیح بی درنگ حکم امام بر فتوای دیگران شد. سه روز پس از حادثه‌ی دوم، قاضی القضات که بُروز ضعف علمی او در برابر امامِ جوان‌سال بسیار برایش سنگین تمام شده بود، نزد معتصم رفت و به عنوان نصیحت و خیرخواهی، اینگونه به او گفت: «هنگامی که امیرالمؤمنین در مجلسش فقهاء و علمای رعیتش را راجع به امری دینی جمع میکند و از آنها نظر می‌خواهد و آنها هم نظر خود را بیان می‌کنند، و در این مجلس، خاندان و اندرونیِ خلیفه و فرماندهان نظامی و وزرا و کاتبان و دفتر داران حکومت همگی حضور دارند و خبر آن به عموم مردم هم میرسد، و با چنین حضوری همگانی، همه‌ی آن فتاوا و نظرات را رها می‌کند در برابر نظر یک نفری که نیمی از این مردم او را امام خود می‌دانند و ادعا می‌کنند که به خلافت سزاوارتر است، و جناب خلیفه فقط به حکم این شخص حکم می‌کند نه سایر فقهاء!» معتصم متوجه هشدار او شد و رنگ چهره‌اش تغییر کرد و گفت: «خدا پاداش خیرت دهد در مقابل این تذکر و محبت خالصت!» و بدین ترتیب با بیشتر شدن بیم و هراس معتصم عباسی از مقبولیت، محبوبیت و نفوذ مردمی امام (علیه السلام)، دیگر حبس خانگی و جدایی انداختن بین مردم و امام را کافی ندانست، و شدت حسدش او را به قصد جان امام واداشت. و در اجرای نقشه‌ی قتل، بنا به روایتی از حسادت و غیرت زنانه‌ی اُم الفضل بهره جست. موسوعة التاريخ الإسلامی ٨ : ٢٨٢ تا ٢٨٧، ٢٩١ و ٢٩٢
(امشب اول ماه ذی الحجه است) برخی ازاعمال دهه اوّل ذى الحجّه: نماز دو رکعتی دهه اول ماه : امام صادق(ع) میفرمایند:پدرم حضرت امام باقر(ع) به من فرمود: پسرم!دردهه نخست ازماه ذى الحجّه (از شب اول ماه تا شب عید قربان) هرشب میان نمازمغرب وعشا این دو رکعت نماز را ترک مکن: در هر رکعت ،سوره حمد و سوره قل هو الله را میخوانى،پس از آن آیه ۱۴۲ سوره اعراف را  بخوان : وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِین لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ." (اعراف/۱۴۲) اگر چنین کنى، در ثواب حاجیان، و اعمال حجّ آنها شریک مى شوى. اقبال، ص۳۱۷   روزه گرفتن: روزه گرفتن در نُه روز اوّل. درروایتى از امام موسى کاظم(ع) نقل شده است که هر کس نُه روز اوّل ذى الحجّه راروزه بدارد، خداوند ثواب روزه تمام عمر را براى اومى نویسد. زاد المعاد، ص۲۴۰ به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
اعمال ماه ذی الحجه ماه ذی الحجه از ماه های مقدس و شریف در نزد مسلمانان است. وقتی این ماه فرا می رسید مسلمانان اهتمام ویژه ای به عبادت داشتند به خصوص در دهه اول ماه ذی الحجه که در احادیث پیامبر(ص) بر فضیلت آن تاکید شده است. چنان که رسول الله در حدیثی می فرمایند: «عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی در نزد حق تعالی محبوب تر از دهه اول ذی الحجه نیست.». در بعضى از روایات آمده است، شب هاى دهگانه اى که قرآن در سوره «والفجر و لیال عشر» به آن سوگند یاد کرده است، شب هاى دهه اوّل این ماه شریف است (تفسیر قمى، جلد 2، صفحه 419) و این سوگند به خاطر عظمت آن است. برای این که بتوانیم بهره ای از این ایام عزیز ببریم به ذکر اعمال آن می پردازیم. دهه اول این ماه ” ایام معلومات” نام دارد که در قرآن کریم ذکر آن شده است. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب تر از این دهه نیست. برای این دهه اعمالی ذکر شده است: روزه گرفتن ۹ روز اول این دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد. از روز اول تا عصر روزعرفه بعد از نماز صبح و پیش از مغرب دعایی که از امام صادق علیه السلام روایت شده، خوانده شود. ” اللهم هذه الایام التی فضلتها علی الایام…. بقیه دعا در مفاتیح الجنان در هر روز از دهه پنج دعایی را که حضرت جبرئیل از جانب خدای تعالی برای حضرت عیسی علیه السلام هدیه آورده، خوانده شود. ” اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له…”. بقیه در مفاتیح الجنان در هر روز از این دهه تهلیلاتی را که از حضرت علی علیه السلام روایت شده را بخواند. ”لا اله الا الله عدد اللیالی و الدهور …. بقیه در مفاتیح الجنان امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: پدرم حضرت امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: پسرم! در دهه نخست از ماه ذى الحجّه، هر شب میان نماز مغرب و عشا این دو رکعت نماز را ترک مکن: در هر رکعت سوره حمد و سوره قل هو الله را مى خوانى، پس از آن این آیه (آیه 142 سوره اعراف) را مى خوانى: وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً، وَ أَتْمَمْناها بَعَشْر، فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ و ما با موسى سى شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم به این ترتیب میعاد پروردگارش (با او) أَرْبَعینَ لَیْلَةً، وَ قالَ مُوسى لاَِخیهِ هارُونَ اخْلُفْنى فى قَوْمى، وَ أَصْلِـحْ چهل شب تمام شد و موسى به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و (آنها را) اصلاح کن وَلا تَتَّبِعْ سَبیـلَ الْمُفْسِـدینَ. و از روش مفسدان پیروى منما. اگر چنین کنى، در ثواب حاجیان، و اعمال حجّ آنها شریک مى شوى.( اقبال، صفحه 317) به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
ازدواج اميرالمؤمنين امام علي(ع) و حضرت فاطمه ي زهرا(س)(2 ق) خواستگاران بسياري از شخصيتهاي بزرگ صدر اسلام، حضرت زهرا(س) را براي همسري خود، از پيامبر اكرم(ص) خواستگاري كردند. اما پيامبر(ص) به هيچ يك از آنها پاسخ مثبت نداد و از ايشان روي برمي گردانيد. تا اين كه امام علي(ع) به محضر پيامبر(ص) آمد و خواستگاري نمود. پيامبر فرمود: يا علي! پيش از تو كساني از فاطمه خواستگاري كرده اند و او در همه، اظهار كراهت كرده است. اما تو منتظر باش تا برگردم. رسول اللَّه به حضرت زهرا(س) فرمود: فاطمه جان، علي بن ابيطالب كسي است كه قرابت و فضل و اسلام او را شناخته اي. من از پروردگارم خواسته ام، تو را به بهترين و محبوبترين خلقش تزويج كند. حال، علي از تو خواستگاري مي كند. نظرت چيست؟ فاطمه ساكت شد ولي روي برنگردانيد و رسول اللَّه در قيافه ي فاطمه، نارضايتي احساس نكرد. آنگاه حضرت به پاخاست و فرمود: اللَّه اكبر. سكوت فاطمه حاكي از رضايت اوست. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و گفت: يا رسول اللَّه! فاطمه را به علي تزويج كن. خدا، فاطمه را براي علي و علي را براي فاطمه پسنديده است، آنگاه آن حضرت، فاطمه را به علي تزويج كرد. بعد از تهيه ي مقدمات، آن دو بزرگوار با هم ازدواج كردند. مهريه حضرت زهرا (س) 500 درهم بود که علي (ع) با نيمي از آن براي خانه جهاز خريد. پيامبر در اين باره فرموده است: من فاطمه را به ازدواج علي(ع) در نياوردم مگر آن هنگام كه خدا، آن را به من فرمان داد. بدين ترتيب، نور به نور رسيد و صديقه ي طاهره به منزل حضرت علي(ع) قدم گذاشت تا از آن وصلت مبارك، دو سيد جوانان اهل بهشت و زينَبين و پس از آنها ائمه ي اطهار و راهنمايان توحيد، قدم به دنيا گذارند و ظلمت جهان را منور فرمايند ازدواج حضرت فاطمه زهرا (س) و امیرمؤمنان حضرت علی (ع) از مهم ترین اتفاقات تاریخ شیعه است که ثمره این پیوند مبارک و سراسر مملو از عشق و محبت، درخت گهربار امامت است. در مورد تاریخ این ازدواج مبارک اختلاف است. بنابر روایت امام صادق (ع): عقد على(ع) و فاطمه (س) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى الحجّه سال دوم هجرى بوده است. (1). از این ازدواج مبارك، چهار فرزند والاگُهر ديده به جهان گشودند، كه به ترتيب سن عبارتند از: امام حسن مجتبي و امام حسين، زينب كبري و ام كلثوم (سلام الله علیهم) و البته حضرت محسن (ع) نیز پيش از تولد بر اثر ضربات دشمنان در رحم مادرش به شهادت رسيد. على عليه السّلام مى فرمایند: رسول خدا (ص) دخترش را به ازدواج من درآورد و آنگاه فرمود: بار خدایا! این دو تن محبوب ترین انسانها نزد من هستند، پس تو نیز آنان را دوست بدار و از سوی خویش حافظ و نگهبان بر آنان بگمار. بار خدایا! من این دو تن را با نسل پاکشان، از شیطان رانده شده و شرور و وسوسه های آن، به تو پناه می دهم.(۳) پی نوشت: (۱) کشف الغمة، ج۱، ص ۳۶۴ (۲) ارشاد القلوب، ص۳۴۲. (۳)زندگانی حضرت زهرا (س)، ترجمه و تحقیق از جلد ۴۳ بحار الانوار. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
کمک کردن به همسر در خانه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:‍ «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد. فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز می کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن می خواندند، عرض کردم: بفرمایید. اظهار داشتند: بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می گویم! ⇦«هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب هایش را به عبادت ایستاده، شب زنده داری کرده باشد. و خداوند به او ثوابی می بخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.» ⇦‍ ای علی! « کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می نماید.» ای علی! « یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر از دنیا بیرون نمی رود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.» ای علی! «کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود.» ای علی!«خدمت به همسر کفاره ( پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حور العین و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است.» ای علی!« خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد.» بحار ج13 ص133 ، جامع الاخبار ص 102 به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
عن امّ سلمة: قال رسول الله صلى الله عليه وآله لَوْ لَمْ يُخْلَقْ عَلِيٌّ ما كانَ لِفاطِمَةَ كُفْوٌ. از‌ام سلمه روايت است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: اگر خداوند على را براى فاطمه نيافريده بود كفو (همتايى) براى فاطمه سلام الله عليها نبود. توضيح: به طور مسلم مقصود از كفويت و همتايى مهين دخت رسول اكرم صلى الله عليه وآله كه سيدۀ نساء عالمين است با امير المؤمنين عليه السلام كه سيّدِ وصيين است، در عصمت و دانش و بينش و نكات والاى اخلاقى و مقام قرب و فنا و آگاهى از اسرار قدسى و اسماء و صفات خداوند است نه همتايى از جهت خويشاوندى و امثال آن.  پرتویی از فضایل امیرمومنان حضرت علی علیه السلام در حدیث اثر حضرت آيت الله صافى گلپایگانی ره به نقل از منبع اهل سنت الفردوس، ۵۱۳۰/۳: ۳۷۳
*کجای قرآن از علی گفته است روزی معاویه «لعنة‌الله‌علیه وارد مکه شد گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند؟ آیا می دانی که ابن عباس تفسیر قرآن می کند؟ معاویه گفت : خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده او از هاشمیان است اگر او نکند که تفسیر کند؟ گفتند : آیات را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر می کند و ما از این قضیه شاکی هستیم معاویه گفت : خودم رسما وارد مجلس می شوم و جمع شان را بر هم می زنم معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس می شود ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت ابن عباس تو تفسیر آیات می کنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو می کنی؟ ابن عباس گفت معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال می کنم جواب می دهی؟ انَّما اَنتَ مُنذِرُ و َلِکُلِ قَومِ هاد* این آیه برای کیست معاویه؟ معاویه گفت رسول خدا فرمود : منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟ ابن عباس گفت اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا* بگو این آیه برای کیست معاویه؟ معاویه گفت : این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است درسته ولی حتما باید این را بخوانی؟ ابن عباس گفت اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون* معاویه این آیه برای کیست؟ معاویه گفت : زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد قبول دارم ولی حتما این را باید بخوانی؟ ابن عباس گفت عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم معاویه بگو این آیه در حق کیست؟ معاویه گفت : رسول خدا فرمود خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از علی خواهم پرسید ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟ ابن عباس گفت وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا بگو ببینم این آیه برای کیست؟ معاویه گفت : پیغمبر فرمود؟ حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟ ابن عباس گفت کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم* این آیه برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : این قصه قصه ی علم علی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟ ابن عباس گفت قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَکُمْ و َنِسَاءَنَا و َنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ* بگو به من که این آیه برای کیست؟ معاویه گفت : این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟ ابن عباس گفت ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع این آیه برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود شخص رو به پیغمبر کرد و گفت به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد ابن عباس قبول دارم آیا باید فقط همین آیه را بخوانی؟ ابن عباس گفت یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک* این آیه دیگر برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم ولی این را حتما باید بازگو کنی؟ ابن عباس گفت اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم* معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟ معاویه گفت : این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این را ابن عباس از جا بلند شد و گفت معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟ کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟ معاویه گفت : اصلا ابن عباس بخوان *اِذا زُلزِلَتِ الارض زلزالها* ابن عباس : این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است معاویه گفت : علی در این آیه دگر چه می کند ابن عباس؟ ابن عباس گفت : نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و *علی* در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود زمین ابوتراب بر تو امر می کند آرام گیر معاویه که از غضب بر خود می پیچید گفت ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد علی هم خواهد بود بحار الانوار ج ۴۴ به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
چرا به امام پنجم (ع) «باقر العلوم» مى‌گویند؟ واژه «باقر» به معنای «شکافنده» است. به امام پنجم محمد بن علی (ع) لقب «باقر العلوم» داده‌اند، چرا که او شکافنده علم بود. در ادامه راجع به این موضوع بیشتر بخوانید. و در قاموس گفته شده است: محمد بن علی بن حسین را «باقر» می‏خواندند چون در علم تبحر داشت. در لسان العرب نیز ذکر شده است: آن حضرت را «باقر» می‏خواندند چرا که علم را می‏شکافت و به اصل آن پی می‏برد و فروع علم را از آن استنباط می‏کرد و دامنه علوم را می‏شکافت و وسعت می‏داد. ابن حجر در صواعق می‏نویسد: «او را باقر می‏خواندند و این کلمه از «بقر الارض» اخذ شده است، یعنی آنکه زمین را می‏شکافد و مکنونات آن را آشکار می‏کند. زیرا او نیز گنجینه‏های نهانی معارف و حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف را که جز از دید کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار می‏کرد. از این رو درباره وی گفته می‏شد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نیز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است. در تذکرة الخواص نیز آمده است: او را «باقر» لقب داده بودند زیرا در اثر سجده‏های فراوان، پیشانی‏اش شکاف برداشته بود. برخی هم گویند چون آن حضرت از دانش بسیار برخوردار بود او را باقر می‏خواندند. شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از جابر جعفی پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر می‏گفتند؟ گفت: «چون علم را می‏شکافت و اسرار آن را آشکار می‏کرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته‌‏اند برای هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (ع) این اندازه از علوم، از قبیل تفسیر و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که برای امام باقر (ع). محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سی هزار حدیث پرسش کردم. در تاریخ آمده است که پنجمین امام هدایت، حضرت ابو جعفر محمد بن علی (علیهماالسلام) سه لقب داشت: باقرالعلوم (شکافنده دانش‌ها)، شاکر (سپاس‌گزار) و هادی (راهنما). در این میان، لقب مشهور ایشان باقر است. از جابر جعفی، یکی از یاران ایشان پرسیدند که چرا امام را باقر می‌نامند؟ پاسخ داد: «زیرا آن حضرت، دانش را موشکافی و حلاجی می کند و آنچه را شایسته است، آشکار می سازد». «باقر» به معنای شکافنده است؛ باقر العلوم لقب کسی است که در تبیین و توضیح علوم متفاوت، متبحر و ممتاز باشد. می‏دانیم که در زمان امام باقر فرصتی پیش آمد تا حضرت بتواند به تربیت شاگردانی چون «زراره» و «محمد بن مسلم» بپردازد و بخش گسترده‏ای از تعلیمات اسلامی را به آنان تعلیم دهند. همان تعلیمات، از طریق شاگردان امام در منابع شیعه وارد گشت. شاید علت این که این لقب اختصاص به امام پنجم یافته، آن است که آن بزگوار آغازگر حرکت و نهضت علمی بود که پس از او با امام صادق (ع) ادامه یافت و به اکمال خود رسید. در واقع او شکافنده و باز کننده در دانش به سوی مسلمانان بود و امام صادق (ع) ادامه دهنده راه و مسیر امام باقر (ع) است. طبق نقل برخی روایات این لقب، در آغاز از سوی پیامبر گرامی (ص) قبل از میلاد امام پنجم، به ایشان داده شده، به عنوان یک نشانه و ویژگی امام به صحابی جلیل القدر جابر بن عبدالله انصاری گفته شده است. در برخی روایات آمده که امام پنجم در تورات هم با همین لقب شناخته شده‌اند. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
شناخت شناسنامه ای امام محمد باقر علیه السلام نام: محمد علیه السلام نام پدر: امام سجاد علیه السلام نام مادر: فاطمه (ام عبدالله) دختر امام مجتبی علیه السلام ویژگی نَسب: امامی که نَسبش از پدر و مادر به امام می‌رسد (نوه امیرالمؤمنین) لقب: باقرالعلوم (شکافنده دانش‌ها) انتخاب لقب: توسط پیامبر خدا به نقل جابر کنیه: ابا جعفر روز و ماه تولد: اول رجب یا سوم صفر سال تولد: سال ۵۷ هجری قمری محل تولد: مدینه منوره فرزندان: امام صادق علیه السلام، عبدالله، ابراهیم، علی مقام امامت: پنجمین امام مقام عصمت: هفتمین معصوم شروع امامت: سال ۹۵ هجری قمری سن آغاز امامت: ۳۸ سالگی مدت امامت: نزدیک به ۲۰ سال ویژگی دوران امامت: خفقان کمتر، نسبت به زمان امام سجاد علیه السلام خلفاء غاصب معاصر: ولید، سلیمان، عمر، یزید و هشام بن عبدالملک روز و ماه شهادت: ۷ ذیحجه سال شهادت: سال ۱۱۴ هجری قمری سن مبارک: ۵۷ سال قاتل: هشام بن عبدالملک وصیت ویژه: اقامه ۱۰ سال عزا در سرزمین منا مرقد مطهر: جنّت البقیع (بقیع بی بقعه) در مدینه مهم‌ترین واقعه عمر: حضور در واقعه کربلا در سه یا چهار سالگی مهم‌ترین اقدامات ظاهری: علاوه بر هدایت کلی امت اسلامی و شیعیان، بنیان‌گذاری در مباحث علمی تفسیر و کلام، نشر احادیت پیامبر، شرکت در مناظرات با مسیحیان، یهودیان و فرقه‌های نوظهور اسلامی، تربیت شاگردان بسیار، تربیت عملی مردم با اخلاق، زهد و پارسایی خود.. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم *موضوع امروز: «عرفه، روز دعا و نیایش         * مناسبت روز:* امشب «شب عرفه» از شب‌های بسیار با عظمت، و شب شهادت حضرت مسلم بن عقیل (ع) است، لذا سخن امروز را با سلام و صلوات به روح بلند آن سفیر شهید آغاز می‌نمائیم؛ *«مسلم بن عقیل بن ابی‌طالب» فقیه، دانشمند، محدث و از یاران صديق اهل‌بیت (ع) و برادرزاده و داماد امیرالمؤمنین (ع) بود؛ ایشان از چهره‌های پرفروغ خاندان بنی‌هاشم و از قهرمانانی است که با ايمان و شجاعت مثال‌زدنی، نام خود را در فتوحات اسلامی از جمله در جنگ صفین و همچنین به‌عنوان سفیر حضرت سیدالشهداء (ع) در کوفه به ثبت رسانده است؛ حضرت مسلم (ع) پس از گرفتن بیعت از مردم کوفه، جهت آماده‌سازی این شهر برای ورود امام حسین (ع) در مقابل عبیدالله بن زیاد قیام نمودند؛ اما پس از پیمان‌شکنی کوفیان بی‌وفا تنها مانده و توسط لشکریان ابن مرجانه دستگیر و به دستور او در روز عرفه سال ۶۰ قمری به مقام بلند شهادت نائل آمدند و بدن شریفشان در نزدیکی دارالاماره کوفه دفن گردیدند که امروزه بارگاه با عظمت ایشان در کنار مسجد کوفه، زیارتگاه و عبادتگاه شیعیان و محبین اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) است. اما فردا «روز عرفه»، یکی از بافضیلت‌ترین روزها در اسلام است؛ در این روز حاجیان از ظهر تا غروب در «عرفات» توقف می‌کنند و بعضی از مراسم حج را به جا می‌آورند؛ همچنین مؤمنین در سراسر جهان نیز شب و روز عرفه را به عبادت و نیایش سپری می‌کنند؛* شیخ عباس قمی (ره) در کتاب شریف مفاتیح‌الجنان درباره «شب عرفه» می‌گوید: «این شب از لیالی متبرّکه و شب مناجات با قاضی الحاجات است و توبه در آن مقبول و دعا در آن شب مستجاب می‌شود و کسی که آن شب را به عبادت بسر آورد، به اجر و پاداش هفتاد سال عبادت نائل می‌شود» همچنین در رابطه با «روز عرفه» می‌گوید: «این روز از اعیاد عظیمه است، هر چند به اسم عید نامیده نشده؛ و روزی است که حق تعالی بندگانش را به عبادت و طاعت فراخوانده و سفره‌های جود و احسان خود را برای آنها گسترده و شیطان در این روز تحقیر و رانده شده و خشمناک است» حاجت خواستن از غیر خدا در این روز، کراهت شدید دارد و در روایت آمده که امام زین العابدین (ع) در روز عرفه صداى سائلى را شنیدند که از مردم درخواست‌ کمک مى‌کرد؛ پس به او فرمودند: «واى بر تو، آیا در این روز از غیر خدا درخواست مى‌کنى؟! و حال آنکه براى بچه‌هاى در رحم، در این روز امید مى‌رود که فضل خدا شامل حالشان گردد و سعادتمند شوند» [وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۸] پسران غالب اسدی روایت کرده‌اند، که بعد از ظهر روز عرفه در صحرای عرفات، خدمت امام حسین (ع) بودیم، که حضرت با گروهی از اهل‌بیت و شیعیان با نهایت خاکساری و خشوع از خیمه بیرون آمدند و در سمت چپ جبل‌الرّحمه ایستادند و روی مبارک خویش را به سوی کعبه نموده و دست‌های مبارک را روبروی صورت خود به دعا بلند کردند؛ سپس مانند مسکینی که طعام می‌طلبد و در حالی که قطرات اشک بر رخسار شریفشان می‌ریخت، دعای عرفه را انشاء فرمودند. [مفاتیح الجنان، اعمال روز عرفه] این دعا، یکی از دعاهای مأثوری است که از مضامین بلند و معارف عمیق عرفانی و عقیدتی ازجمله شناخت خداوند و بیان صفات الهی، یادآوری نعمت‌های بیکران الهی بر انسان و حمد و سپاس خداوند بر آن‌ها، تضرع به درگاه خداوند و اقرار به گناهان و توبه، درخواست حوائج، و درخواست پاداش اخروی است و توصیه شده که شیعیان آن را در روز عرفه قرائت نمایند؛ همچنین زیارت امام حسین (ع) در این روز سفارش بسیار شده و ثواب آن را برابر با هزار حجّ و هزار عمره و هزار جهاد و بالاتر دانسته‌اند؛ و همچنین در روایات آمده که اگر کسی توفیق یابد که در این روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد، ثوابش کمتر از کسی که در عرفات باشد نیست بلکه زیاده و مقدّم است. در پایان توصیه می‌شود برای بهره‌گیری از ثواب عظیم اعمال شب و شریف مفاتیح الجنان مراجعه فرمایید به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee