🏴 السلام_علیک_یا_اباعبدالله
قال الإمام الرّضا علیهالسّلام: کانَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَیّامٍ، فَاِذا کانَ الْیَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ و یَقُولُ هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ صلی اللهُ علیه؛
هر گاه ماه_محرم فرا می رسید، پدرم (امام کاظم علیهالسّلام) خندان دیده نمیشد و غم بر او غلبه مییافت تا آن که 10 روز از محرم میگذشت، پس هنگامی که روز دهم میرسید، آن روز، روز مصیبت، غم و گریه پدرم بود و میفرمود: این همان روزی است که حسین که درود خداوند بر او باد در آن روز کشته شد. امالی صدوق، ص ۱۱۱
اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ».
امام حسين (ع) فرمود:
«اى مردم! خداوند بندگان را آفريد تا او را بشناسند، آنگاه كه او را شناختند، پرستش كنند و آنگاه كه او را پرستيدند، از پرستش غير او بى نياز شوند».
بحار الانوار، ج ۵ ص ۳۱۲ ح۱
روز_اول_محرم
ریان بن شبیب روایت شده که گوید
در روز اول #محرم به محضر امام رضا (علیه السلام) رفتم، و آن حضرت به من فرمود:
«ای پسر شبیب روزه هستی؟» عرض کردم: «نه…» سپس آن حضرت درباره ی محرم و روز عاشورا و مصیبت جانگداز امام حسین (ع) سخنانی فرمود که از آن جمله بود: ای پسر شبیب براستی که ماه محرم ماهی است که مردم زمان جاهلیت در گذشته به خاطر حرمت آن ماه، ستم و جنگ را در آن حرام می دانستند ولی این امت نه حرمت ماه را نگه داشتند و نه حرمت پیامبر را، که فرزندان او را کشته و زنانش را اسیر کرده و اموالش را به غارت بردند. خدایشان هیچ گاه نیامرزد.
«يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ ...»
ای فرزند شبیب اگر خواستی بر چیزی گریه کنی، بر حسین بن علی بن ابیطالب گریه کن که براستی او را همانند گوسفند کشتند، و به همراهش هیجده مرد از خاندانش را نیز کشتند که در زمین همانندی نداشتند، و در شهادت آنها آسمانهای هفتگانه و زمینها گریستند، و چهار هزار فرشته برای یاری او بر زمین فرودآمدند ولی او را کشته دیدند، و از این رو در کنار قبر آن حضرت تا روز قیام حضرت قائم همچنان ژولیده مو و گردآلود می مانند و از یاران آن حضرت خواهند بود و شعارشان نیز «یا لثارات الحسین» می باشد.
عیون أخبار الرضا علیه السلام ؛ ج1 ؛ ص299
وقایع روز اول محرم سال ۶۱ ق
امام حسين علیهالسلام پس از دريافت نامههاي فراوان از اهالي كوفه، مبني بر بيعت با امام، نماینده خود، مسلم بن عقيل(ع) را به کوفه فرستاد. مسلم(ع) پس از اطمينان از صداقت كوفيان، نامهاي براي امام حسين(ع) نوشت و آن حضرت را به كوفه دعوت كرد.
امام حسين(ع) در روز هشتم ذي الحجه سال 60 قمري به همراه خانواده، و ياران خود عازم كوفه شد. اما در بين راه در توقفگاه زرود، خبر شكست قيام شيعيان كوفه و شهادت مظلومانه مسلم بن عقيل(ع) بدست مزدوران عبيدالله بن زياد را دريافت كرد.
حر بن يزيد از سوي حصين بن نمير مأموريت داشت كه مانع ورود امام به كوفه گردد. در توقفگاه عذيب نامهاي از عمر بن سعد فرمانده نظامي سپاه عبيدالله بن زياد بدست حر بن يزيد رسيد و او را مأمور كرد كه بر امام حسين(ع) سخت گيرد و او را از بياباني خشك و فاقد آب و آباداني گذر دهد.
حر بن يزيد بر امام حسين(ع) سخت گرفت و او را به سرزميني غيرآباد وارد و مجبور به توقف نمود. امام حسين(ع) ناچار به توقف در این سرزمین شد و فرمودند: نام اين مكان چيست؟ گفتند: كربلا. امام حسين(ع) همين كه نام كربلا را شنيد، گفت:
اَللّهُمَّ اِنّي اَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البَلاءِ. سپس فرمود: اين جا، مكان كرب و بلا و محل محنت است، پس فرود آييد كه منزل و خيمهگاه ما اين جا است. اين زمين، محل ريختن خون ما است و در اين مكان، قبرهاي ما واقع ميگردد. اينها را جدم محمد مصطفي صلی الله علیه و آله به من خبر داده است.
پی نوشت:
الارشاد، ص 416؛
منتهی الآمال، ج 1، ص 320؛
الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 871
مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از دربمسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند...
منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
وقایع روز دوم محرم سال ۶۱ ق
پس از اینکه قافله حسيني در سرزمین کربلا فرود آمد و خيمههاي مظلوميت و شرافت خود را برافراشت، در طرف ديگر، حر بن يزيد با ياران و سپاهيان خويش نازل شد و خيمههاي دشمني و قتال با آل پيامبر صلی الله علیه و آله را برپا نمود.
روزی که کاروان امام حسین علیهالسلام به کربلا رسید روز دوم محرم سال 61 هجری قمری بود. پس از این روز، کار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه کوفه تنگ و بر تعداد سپاهیان دشمن افزوده میشد به نحوی که امام علیهالسلام جنگ را قطعی میدانست.
در این روز امام علیه السلام به اهل کوفه نامه ای نوشت و آنان را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود. اما ستمگران پلید این سفیر امام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:
اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَییءٍ قَدیرٌ؛
خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی.
پی نوشت:
الارشاد، ص 416؛
منتهی الآمال، ج 1، ص 320؛
الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 871
برخی از ويژگىهاى اصحاب سيدالشهدا علیه السلام
1- عشق وافر به امام حسين(ع)
يكى از مهم ترين ويژگى ياران اباعبدالله(ع)، عشق فزاينده ايشان به آن بزرگوار است. بسيارى از مسلمانان عصر امام حسين(ع) به آن بزرگوار ارادت مى ورزيدند، ولى ارادت اصحاب اباعبدالله(ع) به آن حضرت، از مرز محبت هاى معمولى به مراتب فراتر رفته بود، به گونه اى كه براى يارى ايشان از جان و مال و آبروى خويش مى گذشتند. براى خشنودى ايشان بزرگ ترين ايثارها را به آسانى انجام مى دادند. در جملات آنان در شب عاشورا، آن گاه كه امام(ع) از آنان خواست، تاريكى شب را مركب قرار داده، او را با سپاه كوفه تنها بگذارند، دقت كنيد:
سعيد بن عبدالله حنفى: «والله اگر بدانم كشته مى شوم سپس زنده گرديده و [زنده] زنده سوزانده مى شوم و سپس تكه تكه مى گردم و اين عمل هفتاد بار با من انجام مى شود، از شما جدا نمى شوم تا در كنار شما با مرگم خدا را ملاقات كنم.»(1)
زهير: «والله دوست داشتم كشته مى شدم، سپس دوباره زنده شده، بعد كشته مى شدم تا جايى كه هزار بار اين چنين كشته مى شدم، تا خداوند بدين وسيله، كشته شدن را از شما و جوانان اهل بيت شما دور مى گردانيد!»(2)
آن گاه جمعى از ياران حضرت گفتند: «به خدا قسم از شما جدا نمى شويم، جان هايمان به فدايت با گلوها و پيشانى ها و دست هايمان شما را حفظ مى كنيم، اگر كشته شويم [به عهدمان] وفا كرده ايم.»(3)
بى ترديد اين سخنان، سخن عقل حسابگر و عاقبت انديش و معامله گر نيست، كلماتى است از زبان دل هايى آكنده از عشق به سيدالشهد(ع). تا كسى شيداى امام خود نباشد، هرگز نمى تواند چنين عاشقانه نسبت به او اظهار وفادارى كند.
(1) الارشاد، ج 2، ص 92 و 93
(2) همان، ج 2، ص 92 و 93
(3) همان، ج 2، ص 92 و 93
فلسفه و اهداف قيام عاشورا از ديدگاه امام حسين علیه السلام (۲)
امام حسين(ع) ضمن وصيّتنامهاي كه هنگام خروج از مدينه و در زمان وداع با برادرش محمّد بنحنفيّه براي وي نوشت، هدف از حركت خويش را چنين بازگو كرد:
من نه از روي سرمستي و گستاخي و نه براي فساد و ستمگري حرکت کردم. بلكه تنها براي طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم و پدرم علي بنابيطالب عمل كنم.
«....إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب....»(۱)
و در جاى ديگر مى فرمايند:
اَلّلهُمِّ اِنِّى اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَكْرَهُ الْمُنْكَرَ(۲)
خدايا من به معروف اشتياق و از منكر تنفر دارم.
(۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۹
(۲) مقتل الحسين خوارزمی، ج۱، ص ۲۷۳
سلام و لعن در زیارت عاشورا
در زيارت عاشورا سلام هايي به وجود مقدس سيدالشهداء و اصحاب و اهل بيت ايشان (علیهم السلام) داده مي شود كه يک نوع دعاست. عظمت آنها و عبادت هاي آنها، حرکت انسان زا آنها، قیام آنها علیه ظلم و جور و شهادت مظلومانه آنها موجب صلوات و دعاست.
دعاي ديگر، لعن بر دشمنان ايشان است. لعن يعني دعا براي دوري رحمت خداي متعال از دشمنان. يعني انسان تقاضا مي کند: خدايا تو که ارحم الراحميني و رحمتت واسعه است، اينها را از آن رحمت خاصه و رحيميه خود دور کن. در واقع، جمال عبادت سيدالشهدا (ع) ما را به سلام دعوت مي کند و زشتی و پلیدی کار دشمن هم ما را به لعن مي کشاند.
انسان بايد دشمنان خدا را لعن کند و خود قرآن کريم هم مکرراً آنها را لعن مي کند. اگر مداومت بر اين لعن ها نباشد امواج فتن دوران، ما را هم با خودش غرق مي کند.
حقيقت لعن با ورود به فضاي عاشورا دريافت مي شود. اگر وارد عاشورا شديد مي بينيد این دشمن پلید اگر پايش بيفتد به کودک لب تشنه شش ماهه روي دست پدرش هم رحم نمی کند. وقتي انسان ببيند که آنها چه مي کنند و باطن جهالت و شرارت و شيطنت و خوی درندگی آنها چيست، آن وقت است که اين حجاب، کنار مي رود و مي فهمد که اينها چه موجوداتي پلیدی هستند و بايد مورد لعن و نفرین قرار
«ایام محرم، ایام تغییر مسیر زندگی است. ایام گرفتن تصمیمهای بزرگ است. کنار سفرۀ امام حسین (ع) میشود تصمیماتی گرفت که هیچ وقت دیگری امکان گرفتن آن نیست.
هیچ فرصتی بهتر و مبارکتر از عاشورا برای این تصمیمهای بزرگ و تسویهحساب با همۀ تعلقاتش نیست. انسان، کار و آرزوهایش را پشتِ سر بگذارد و به امام حسین(ع) گره بخورد و بقیه را هم به ایشان بسپارد.
بهخصوص چون ما تجربۀ اصحاب امام حسین(ع) را دیدهایم، باید این کار را بهراحتی انجام دهیم.
انسان میتواند به اصحاب سیدالشهداء ملحق شود و به همین خاطر است که در زیارت عاشورا، از خدای متعال این گونه میخواهیم که: «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ یُثَبِّتَ لِی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة» یا در سجده قربی که در انتهای زیارت، برای انسان حاصل میشود عرضه میداریم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ- دُونَ الْحُسَیْنِ ع صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِین».
به خاطر همین نکته است که حضرت رضا علیهالسلام به «ریّان بن شبیب» میفرمایند: اگر میخواهی به ثواب یاران امام حسین علیهالسلام برسی، هر وقت حضرت را یاد کردی، احساس «خسارت»، «پشیمانی» و «رغبت در یاری» ایشان را داشته باش و عرضه بدار: «یا لیتنی کنت معکم».
بنابراین باید خود را آماده کنیم تا فرصت همراهی با حضرت را از دست ندهیم.»
در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا میکنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدامیخواهیم.
درخواستهای انسان در زیارت عاشورا، دنیوی و مادی و فانی نیست، بلکه همگی معنوی است.
ما در زیارت عاشورا، همراه با این دعاها، هجده مقام را از خدا درخواست میکنیم که بعضی از آنها بهقدری بالاست که اگر زیارت عاشورا وجودنداشت،نمیتوانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خدا داشته باشد.اینها خیلی خواستههای بزرگی هست و انسان از آنها درجات سلوک را یاد میگیرد، چون از پایین شروع میشود و به بالا میرسد.
و اما آن مقامها:
۱- مقام خونخواهی امام حسین علیهالسلام ان یرزقنی طلب ثارک
اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابیعبدالله، امام زمان است.
۲- مقام وجاهت عند الله(آبرومندی نزد خدا) اللهم اجعلنی عندک وجیها
۳- مقام معِیَّت(همراهی) با معصوم
ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة مع امام منصور
(این درخواست، بسیار ویژه است، چون تمام انبیا و اولیا آرزویش را داشتهاند).
۴- مقامی که درخواست میکنیم تمام مراحل زندگی ما، درهمتنیده با معصوم باشد.اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد...
۵- مقام شهادت و مماتی ممات محمد و آل محمد چون مرگ همه معصومین از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهمالسلام، با شهادت بوده.
۶- رسیدن به مقام محمود ان یُبِلِّغنی المقام المحمود
در قرآن آیهای داریم که به پیامبر میگوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت.
خود شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمیرسد (لا یملکون الشفاعة... شفاعت به هر کس نمیرسد).حالا یک مقامی هست که از شفاعتشدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعتکردن است و ما در این فراز، این را از خدا میخواهیم.
۷- مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم لقد عظمت الرّزِیّة... بک علینا و اسئل الله بحقکم... ان یعطینی بمصابی بکم... (یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم میدانم)الحمد لله علی عظیم رزِیّتی (دقیقا در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش میداند)این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید دربارهاش بحث کرد.داستان زیارت عاشورا، داستانِ یکیشدن با اهلبیت است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم.
۸-مقام برائت(برای دوری و تبرّیجستن از بعضی جریانها و افراد و نیز بعضی خصوصیتها)و بالبرائة من اعدائکم
۹- مقام لعن این مقام، آنقدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد. اول صدتا لعن میدهیم و بعد صد سلام. (جاروب کن خانه را، سپس میهمان طلب) اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده میشود، چون ما مردم اصلا تا قبل از ظهور نمیفهمیم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بودهاند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کردهاند.
ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمیدانیم و درک نمیکنیم. اصل برائت در آن زمان اتفاق میافتد.
یعنی وقتی ظهور انجام میشود و میفهمیم چه چیزی را از ماگرفتهاند، تازه حسّ واقعیِ برائت را درک خواهیم کرد.
۱۰- مقام سِلم انی سلم لمن سالمکم
و ولیّ لمن والاکم این مقام، عبارت است از مقام دوستی با دوستان و دوستداران اهلبیت، برای تشکیل یک شبکه متحد در راه تحقق منویّات این خاندان.
۱۱- مقام حَرب حرب لمن حاربکم
این مقام، یعنی مقام دشمنی با دشمنان اهلبیت، برای پالایش آن شبکه متحد و همچنین مبارزه با موانع رشد بشر.
آیا شما فکر میکنید هر کسی میتواند به مقام مجاهدت برسد؟
۱۲-مقام ایثار ما در زیارت عاشورا این مقام را درخواست میکنیم و لااقل ادای آن را درمیآوریم.ایثار یعنی بذل بهترینها، و ما زیارت عاشورا بهترین داشتههای خود را فدای امام میکنیم. بابی انت و امی
۱۳- مقام قربة الی الله باید گفت: مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّخدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن میشود.انی اتقرب الی الله...اللهم انی اتقرب الیک...
۱۴- مقام دوستی و نزدیکی به اهلبیت انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی ...این مقام نیز، امتداد مقام قربة الی الله است.
۱۵_مقام معرفت اهلبیت (چرا که در حدیث داریم: من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة) اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم...
۱۶- مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن ان یثبّت لی عندکم قدم صدق ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین...
۱۷- مقام رجعت، که هرکسی قادر نیست به این مقام برسد و شخص باید خیلی کارها در این راه انجام دهد.و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور
۱۸- مقامی که خدا به ما درود بفرستد اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة در زیارت عاشورا، خیلی از این مقامها و خواستهها را بهصورت لامکان و لازمان میخواهیم. یعنی درخواست خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمیکن
ادامه
فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیاتی
(یعنی الآن و اینجا و همه روزهای عمرم)
و لا جعله الله آخر العهد منی...
(یعنی الیالابد باشد و محدود به حال نباشد.)
در پایان این مطلب باید گفت که هدف خلقت ما انسانها، رشد نامحدود ما از طریق کسب معرفت و محبت و خشوع در برابر خدا و همچنین ولی خداست.
لذا این درخواستهایی که ما در زیارت عاشورا به درگاه خدا عرض میکنیم، کاملاً همسو با هدف خلقت ماست
یعنی اگر به مقامات فوق دست یابیم، در واقع تا سطوح بسیار بالایی از هدف خلقت دست یافتهایم.