eitaa logo
خطابه
207 دنبال‌کننده
3 عکس
4 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زنان گوهر عالمند اگر خودشان قدر خودشان رابدانند اولین کسی که با دیکتاتوری عظیم فرعون دلیرانه به پا خواست... یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو آسیه) *اولین کسی که مکه و کعبه* *را آباد کرد مرد نبود بلکه یک* *زن بود....(بانو هاجر* ) اولین کسی که از مبارکترین آب روی زمین زمزم نوشید مرد نبود بلکه یک زن بود...(هاجر خاتون) *اولین کسی که به محمد* *المصطفیﷺ ایمان آورد مرد نبود بلکه یک زن بود... (بانو خدیجه)* اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شهید شد یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو سمیه) *اولین کسی که مالش را در* *راه اسلام داد یک مرد نبود* *بلکه زن بود....(بانو خدیجه* ) اولین کسی در قرآن که خداوند از بالای هفت آسمان به حرفش گوش داد یک زن بود نه مرد...(سوره مجادله آیه 1) اولین کسی که سعی صفا* *و مروه را انجام داد یک مرد* *نبود بلکه زن بود....(بانو هاجر)* اولین زنی که با همه مخالفتها وارد معبد اورشلیم شد مریم بود تنها کسی که به حمایت از* *شوهر و امامش میخ در به* *تنش فرو رفت و دم نزد و شفیع گنهکاران در روز قیامت است زهرا بود* اکنون میلیونها حاجی باید حرکات آن زن را انجام دهند وگرنه حج آنها قبول نمی شود..... واما کسی که کاخ یزید را* *به لرزه دراورد مرد نبود زینب* *بود زینب به کانال ما بپیوندید @mooezee
. ماه رجب ماهی است که سالّک امید آمدن آن را دارند و و از ماه های قبل برای آمدن ماه رجب روز شماری میکنند. این حالت انتظار و ترقّب برای آمدن ماه رجب خیلی حالت مهمّی است. به طوری که این حالت انتظار و ترقّب از ذکر و وِرد و سائر اعمال عبادی مهمتر است. حالت انتظار یعنی وقتی انسان میخواهد وارد ماه رجب شود، با یک نفْس و روحیّه و حال و هوائی وارد شود که گویا به پذیرایی خدا میرود. این حالت از اعمال مهمتر است؛ چون آنچه به انسان میرسد به واسطۀ نیّت است و آن نیّت است که باعث انوار و فیوضات الهی میشود . سالک باید قبل از رسیدن ماه رجب، مراقبه و توجّه خود را تقویت کند و بیشتر کند. سالک باید تفکّرات خود را مرور کند و ببیند آیا به آنچه تا به حال فکر مى کرده، درست بوده است؟ آیا به آنچه راجع به دیگران فکر مى کرده است و آن راهى که تا به حال مى رفته است، صحیح بوده است یا خیر؟ اگر توانست سى درصد تغییر بدهد، همان سى درصد را تغییر بدهد! اگر توانست بیست درصد را تغییر بدهد، همان بیست درصد به نفع اوست، بیست درصد خودش را اصلاح کند. اگر توانست صددرصد که دیگر آن نوٌر علی نور است . ورود در ماه هاى حرام و ماه هایى که مشمول عنایت و لطف خاصّ پروردگار است، آدابى و شرایطى دارد. شما وقتى به دیدن یک نفر مى روید، با همان لباسى که در منزل است که نمى روید. لباس مى پوشید، حمّام مى روید، عطر مى زنید، خود را آماده مى کنید، اینکه چه صحبتی بکنید، و چگونه تکلّم کنید... ماه رجب هم از دیدگاه اولیاء الهى یک همچنین خصوصیتى دارد؛ لذا مى فرمودند: بهترین کار براى سالک این است که قبل از ماه، توبه کند. غسل توبه و غسل استخاره انجام دهد و بعد از دو رکعت نماز، سر به سجده بگذارد و صد مرتبه " أَسْتَخِيرُ اللّٰه بِرَحْمَتِهِ " بگوید. یعنى خدایا من خودم را براى ورود در این ماه مى خواهم آماده کنم، دست و پاى خودم را مى خواهم جمع کنم، وضع خودم را مى خواهم درست کنم و حساب خودم را مى خواهم با تو تصفیه کنم، و عبد باشم. . .دستور العمل توبه آن است که غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گزارد؛ در هر رکعت حمد یک مرتبه، و " قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ " سه مرتبه ، و معوذتين ( ناس و فلق ) یک مرتبه ، پس استغفار کند هفتاد مرتبه و ختم کند استغفار را به " لا حَول و لا قوَّةَ إلّا بِالله العَليِّ العَظيم " ، پس بگوید: " یا عَزيزُ يا غفّار، اِغفِر لي ذُنوبي و ذُنوبَ جَميعِ المُؤمنينَ و المُؤمناتِ، فإنَّه لايَغفِر الذُنوبَ الا انت
فضیلت لیله الرغائب اعمال_لیله_الرغائب (شب جمعه اول ماه رجب) بدان كه اولين شب جمعه ماه رجب را «ليلة الرغاب» (يعنى شب دلدادگان) مي گويند و براى آن عملى با فضيلت بسيار از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله وارد شده كه آن را سيّد در كتاب «اقبال» و علاّمه حلى در «اجازه بنى زهره» نقل كرده اند، بعضى از فضيلت آن اينكه به سبب انجام آن گناهان بسيار آمرزيده مى شود، و نيز نمازى در آن وارد شده كه هركه آن را به جاي آورد هنگام شب اوّل قبرش حق تعالى ثواب آن را به نيكوترين صورت و با روى گشاده و درخشان و زبانى گويا به سوي او مي فرستد، پس به او مي گويد: اى حبيب من تو را بشارت باد كه از هر شدّت و سختى نجات يافتى، بنده مي گويد: تو كيستى؟ به خدا سوگند من چهره اى زيباتر از چهره تو نديدم، و سخنى شيرين تر از سخن تو نشنيدم، و بويى بهتر از بوي تو نبوييدم! ! پاسخ مي دهد: من ثواب آن نمازم كه در فلان شب، از فلان ماه، از فلان سال به جاى آوردي، امشب نزد تو آمدم تا حقّت را ادا كنم، و مونس تنهايى تو باشم، و هراس را از تو برگيرم و هنگامي كه در صور (شيپور قيامت) دميده شود، در عرصه قيامت سايه اى بر سرت خواهم افكند، پس خوشحال باش كه خير هرگز از تو جدا نخواهد شد. كيفيت اين نماز چنين است: اولين پنجشنبه ماه رجب را روزه مي دارى، چون شب جمعه داخل شود، ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز بجاى مى آورى، هر دو ركعت با يك سلام، به اين ترتيب كه در هر ركعت يك مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «سوره قدر» و دوازده مرتبه «سوره توحيد» مي خوانى و هنگامى كه از نماز فارغ شدى هفتاد مرتبه مى گويى: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ عَلَى آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] . خدايا! بر محمّد پيامبر درس ناخوانده و خاندانش درود فرست سپس به سجده مي روى و هفتاد مرتبه مي گويى: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ پاك و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح آنگاه سر از سجده بر مي دارى و هفتاد مرتبه مى گويى: رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ، إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَعْظَمُ پروردگارا! مرا بيامرز و بر من مهرورز و از آنچه از من مي دانى بگذر، تو خداى برتر و بزرگ ترى دوباره به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گويى: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ پاك و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح سپس حاجت خود را مي طلبى كه به خواست خدا برآورده خواهد شد. منبع :مفاتیح الجنان @mooezee
چند عمل مشترک در ماه رجب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لا إلهَ إِلاّ هُوَ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» و در پایان صدقه اى بدهد، خداوند کارش را به رحمت و مغفرت پایان دهد و هر کس چهارصد مرتبه آن را بگوید فضیلت شهیدان را دارد. همچنین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» بگوید، خداوند عَزَّ وَجَلَّ برای او صدهزار حسنه بنویسد و براي او صد شهر در بهشت بنا فرمايد. در روایتى آمده است: «هر کس در ماه رجب، در وقت صبح، هفتاد مرتبه و شبانگاه نیز هفتاد مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ اِلَیْهِ» و پس از آن، دستها را بلند کند و بگوید: «أَللّهُمَّ اغْفِرْ لی وَتُبْ عَلَىَّ» اگر در همان ماه رجب بمیرد، خداوند از او راضى خواهد بود. در طول این ماه هزار مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ مِنْ جَمیعِ الذُّنُوبِ وَالاْثامِ» تا خداوند رحمان وى را بیامرزد. منبع: مفاتیح‌الجنان
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ فِی بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَیْنَ الرَّجَبِیُّونَ فَیَقُومُ أُنَاسٌ یُضِیءُ وُجُوهُهُمْ لِأَهْلِ الْجَمْعِ عَلَی رُءُوسِهِمْ تِیجَانُ الْمَلِکِ مُکَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ مَعَ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَلْفُ مَلَکٍ عَنْ یَمِینِهِ وَ أَلْفُ مَلَکٍ عَنْ یَسَارِهِ....... ثُمَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع هَذَا لِمَنْ صَامَ شَیْئاً مِنْ رَجَبٍ وَ لَوْ یَوْماً وَاحِداً فِی أَوَّلِهِ أَوْ فِی وَسَطِهِ أَوْ فِی آخِرِه امام صادق علیه‌السلام می فرماید: «روز قیامت منادی از درون عرش ندا می‌دهد کجایند رجبیون( اهل ماه رجب)؟ گروهی برمی‌خیزند که چهره‌ هایشان برای مردم محشر می‌درخشد، بر سرشان تاج پادشاهی آکنده از مروارید و یاقوت است. همراه هر یک از ایشان هزار فرشته از سوی راست و هزار فرشته از سوی چپ ایستاده‌اند..... سپس امام صادق(ع) می فرماید: این پاداش کسی است که چیزی از ماه رجب را روزه بگیرد، هر چند یک روز از دهه اول یا دوم یا آخر آن باشد.» . وسائل الشیعه، ج 7، ص 355.
معجزه امام هادی (ع) در بین شیرها زمان متوکل عباسی🏴 در عهد متوکل، زنی در خراسان ادعا کرد که من زینب کبری، دختر حضرت فاطمه‌ی زهرایم و از همین‌رو عده‌ای از دور و نزدیک دور او جمع شده بودند و از اطراف، مرد و زن به دیدن او می‌آمدند و تحف و هدایا برای او می‌آوردند و از او التماس دعا می‌کردند. این خبر به متوکل رسید، پس آن زن را فراخواند و به او گفت: «زینب، دختر امیرمؤمنان در صدر اسلام می‌زیسته و در سیصد سال قبل در زمان یزید از دار دنیا رفته است ولی تو جوانی و حتی پیر هم نشده‌ای!» آن زن گفت: «من زینب کبری هستم، جدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در حق من دعا کرده است و در نتیجه هر چهار سال (و طبق نقلی هر پنجاه سال) جوانی به من برمی‌گردد!» متوکل به ناچار سادات بنی‌هاشم و رؤسای قریش را احضار کرده و با آنان در این مورد به تبادل نظر پرداخت. آنان به اتفاق گفتند: «زینب علیهاالسلام دختر امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در تاریخ فلان و روز فلان از دنیا رفته است و ادعای این زن پوچ و بی‌معناست.» زن سوگند یاد کرد که در گفتارش صادق است و گفت: «تا این زمان کسی از حال من مطلع نبوده و مردم نمی‌دانستند که من مرده‌ام یا زنده‌ام ولی اکنون از روی ضرورت و فقر، خود را آشکارا معرفی کرده‌ام.» «فتح بن خاقان» وزیر متوکل گفت: «ابن الرضا (حضرت هادی علیه‌السلام) را طلب نما تا او مشکل را حل نماید.» در آن زمان حضرت هادی (علیه‌السلام) در سامرا زندانی بود، پس او را احضار کرد و حکایت آن زن را برای او نقل کرد. حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «این زن دروغ می‌گوید و حضرت زینب (علیهاالسلام) وفات یافته است.» متوکل گفت: «این سخن را دیگران هم گفتند، دلیل شما بر دروغگو بودن این زن چیست؟» حضرت فرمود: «من این زن را از فرزندان فاطمه (علیهاالسلام) نمی‌دانم و نسب او را زیر سؤال می‌برم.» زن گفت: «اگر تو در نسب من شک داری من هم در اینکه تو فرزند پیامبری شک دارم.» حضرت رو به متوکل کرد و فرمود: «خداوند گوشت فرزندان حضرت زهرا (علیهاالسلام) را بر حیوانات درنده حرام کرده است، اگر او در ادعای خود صادق است می‌توانید وی را در میان حیوانات وحشی بیاندازید تا حقیقت معلوم شود.» زن دروغگو گفت: «من از پدرم و مادرم حضرت علی (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه (علیهاالسلام) این کلام را نشنیده‌ام و قبول ندارم. حیوان درنده هر که را ببیند می‌درد. شما می‌خواهید مرا بکشید!» امام (علیه‌السلام) فرمود: «در میان این جمعیت عده‌ای از اولاد حضرت حسن (علیه‌السلام) و حضرت حسین (علیه‌السلام) حاضرند، هرکدام را می‌خواهید نزد حیوانات درنده اندازید تا واقعیت سخن معلوم شود.» سادات بنی‌فاطمه از شنیدن این پیشنهاد به شدت وحشت کردند و رنگ از روی آنان پرید. «علی بن جهم» یکی از منکرین امام به متوکل گفت: «چرا ابن الرضا (حضرت هادی علیه‌السلام) می‌خواهد دیگران را به چنگ شیر اندازد، اگر راست می‌گوید خودش به میان حیوانات درنده داخل شود.» متوکل از این سخن بسیار خوشحال شد و با خود گفت: «عجب اسبابی فراهم آمد. هم اکنون ابن الرضا طعمه‌ی شیرها می‌شود و مقصر مرگ خود خواهد شد و خیال ما از بابت او راحت می شود.» پس گفت: «یا ابالحسن! چرا شما خودتان داوطلب این کار نمی‌شوید؟» فرزند معصوم زهرا (علیهاالسلام) فرمود: «حرفی ندارم و خود به میان درندگان می‌روم.» پس نردبانی آوردند و حضرت را از آن طریق به زیرزمینی که شیرهای درنده را در آنجا نگاه می‌داشتند وارد کردند. مردم بسیاری برای تماشا جمع شدند و دشمنان شادمان بودند که هم اکنون درندگان امام را پاره‌پاره می‌کنند. حضرت از نردبان فرود آمد و در وسط آن محل ایستاد. شش قلاده شیر قوی‌پنجه که در آن موضع بودند برخاستند و با سرعت به جانب حضرت دویدند و خود را به خاک انداخته و دست‌های خود را کشیدند و سرهای خود را به نشانه‌ی تسلیم و تواضع روی دستهای خود گذاشتند و دم خود را حرکت می‌دادند! حضرت (علیه‌السلام) دست مبارک بر سر آنان می‌کشید و آنها را نوازش می‌کرد و آنگاه اشاره کرد که برخیزید و بروید. پس شیرها یکایک برخاستند و کمی دورتر ایستادند. امام هادی (علیه‌السلام) در آن میان به نماز ایستاد و در نهایت اطمینان دو رکعت نماز خواند. متوکل چون این کرامات شگفت را ملاحظه کرد گفت: «تا این خبر منتشر نشده، فوراً امام را خارج کنید چرا که در غیر اینصورت موجب خواهد شد فضائل او بر سر زبانها رائج شود.» آنگاه گفت: «ای پسر رسول خدا! شکر خدا که درستی سخنت بر همگان واضح شد، اکنون به نزد ما تشریف آورید.» شیرهای درنده متواضعانه تا پای پله‌ها حضرت را بدرقه می‌کردند، امام (علیه‌السلام) چون خواست از نردبان بالا رود یکی از شیرها همچنان سر خود را به قدم‌های امام (علیه‌السلام) می‌مالید و همهمه می‌کرد. حضرت (علیه‌السلام) سخنی به آن شیر گفت و به دست اشاره کرد که برگرد و آن شیر نیز بازگشت، آنگاه امام (علیه‌السلام) از آن میان خارج شد. متوکل پرسید
: «آن شیر آخری چه می‌گفت؟» فرمود: «آن شیر شکایت داشت و می‌گفت: «من پیر شده‌ام و دندانهایم ریخته است، هرگاه طعمه‌ای به میان ما می‌اندازند شیرهای دیگر که جوانند زودتر می‌خورند و سیر می‌شوند و من گرسنه می‌مانم، شما سفارش کنید که شیرها مرا مراعات کنند.» من نیز سفارش او را کردم.» وزیر که هنوز در تیرگی‌های غفلت غرق بود گفت: «خوب است که این سخن را نیز تجربه کنیم.» پس متوکل دستور داد که طعمه‌ای نزد شیرها انداختند، در آن حال هیچ کدام از شیرها بر سر طعمه نرفت مگر همان شیر پیر که آمد و سیر غذا خورد و برگشت، آنگاه سایر شیرها به سوی طعمه حمله کردند. حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «ای خلیفه! این زن دروغگو از ما نیست و اگر خود را فرزند علی (علیه‌السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) می‌داند پس او نیز به میان حیوانات درنده رود.» متوکل به او گفت: «اکنون نوبت توست.» زینب کذابه گفت: «این مرد ساحر و جادوگر است و شیرها را جادو کرده است، ولی من علم سحر نمی‌دانم.» متوکل با عصبانیت دستور داد تا او را به میان درندگان اندازند. در اینجا آن زن به فریاد گفت: «من دروغ گفتم، فقر و گرفتاری مرا مجبور ساخت که اینگونه ادعا کنم.» مادر متوکل چون صدای ناله و گریه‌ی آن زن را شنید دلش به رحم آمد و از او شفاعت کرد. متوکل در آخر امر نمود که او را به الاغی سوار کنند و در کوچه‌ها بگردانند و او خود همواره فریاد می‌زد: «انا زینب الکذابه.» «منم آن کسی که به دروغ خود را زینب کبری معرفی می‌کرد.» [۱] . برگرفته از دانشنامه امام هادی(ع) به قلم تعدادی از نویسندگان پی نوشت ها: (۱) مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص 
فضیلت ماه رجب در کلام امام کاظم علیه السلام قَالَ موسی‌بن‌جعفر«ع»: رَجَبٌ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ مَنْ صَامَ يَوْماً مِنْ رَجَبٍ تَبَاعَدَتْ عَنْهُ النَّارُ مَسِيرَةَ مِائَةِ سَنَةٍ وَ مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة.(۱) ماه رجب، ماه بزرگى است كه در آن حسنات چند برابر و گناهان در آن محو می شود. كسى كه يك روز در ماه رجب روزه بگيرد، آتش جهنّم به اندازه يك‌صدسال از او فاصله می گيرد، و كسى كه سه روز در آن ماه روزه بگيرد، بهشت براى او واجب می شود. امام موسى بن جعفر علیه السلام: «رَجَبٌ نَهَرٌ فِي الْجَنَّةِ أَشَدُّ بَيَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ مَنْ صَامَ يَوْماً مِنْ رَجَبٍ سَقَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ذَلِكَ النَّهَر».(۲) رجب، نام رودى است در بهشت كه از شير سپيدتر و از عسل شيرين تر است، كسى كه يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد خداوند متعال از (زلال جارى) آن رود به او می نوشاند. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۵۴. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
میلاد امام جواد علیه السلام مبارک الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. امام محمد تقی جواد الائمه - علیه السلام - فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظی از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسی که او را نصیحت نماید. «بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۶۵ ، لطفا به کانال ما بپیوندی @mooezee
حضرت امام محمدتقي(ع) امام نهم، در سال195 قمری در مدينه ي منوره به دنيا آمد. ابوجعفر، كنيه و جواد، تقي، قانع، مرتضي و نجيب از القاب آن امام همام مي باشند. آن حضرت در 8 سالگي و در زمان مأمون به امامت رسيد و در عصر معتصم عباسي در 25 سالگي به شهادت رسید. فرزندان امام جواد(ع) را چهار تن ذكر كرده اند. آن امام بزرگوار، از محبوبيت فوق العاده اي در ميان مردم برخوردار بود. و به واسطه ي بخشندگي زيادي كه داشت به جواد به معناي بخشنده مشهور شد. خانه ي امام جواد(ع) پناهگاه نيازمنداني بود كه از هر سو نا اميد شده و به مساعدت امام چشم دوخته بودند. در دوران امام جواد(ع) حوزه ي نفوذ اسلام، پهنه ي گسترده اي را شامل مي شد. اين امر زمينه را براي انتقال و نشر آراء مختلف فراهم آورد و باب مباحثه و گفت و گو بين انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان را باز كرد. در اين ميان، آن امام به عنوان يادگار پيامبر اسلام(ص)، از هر فرصتي بهره مي برد تا مردم را با علوم و معارف والاي اسلامي آشنا سازد و از نفوذ انديشه هاي غير الهي جلوگيري كند. @mooezee
طلبه‌ای که به لوستر‌های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه‌هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى‌کنار ضریح مطهّرحضرت‌امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى‌دارد : شما این لوسترهاى‌قیمتى و قندیل‌هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده‌اید ، در حالى که‌من براى اداره امور معیشتم در‌تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) رادرخواب مى‌بیند که آن حضرت به او مى‌فرماید : اگر مى‌خواهى‌در نجف‌مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى‌خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب‌،دوباره به حرم مطهّر مشرف مى‌شود و عرضه مى‌دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى‌دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى‌فرماید : "سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى‌توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى‌توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان مهاراجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: *(به آسمان رود و کار آفتاب کند)* پس از بیدار شدن و شب را به‌صبح رساندن‌، کتاب‌ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى‌رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى‌کنند تا خود را به هندوستان مى‌رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن مهاراجه را مى‌گیرد ، مردم از این‌که طلبه‌اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى‌کنند !!  وقتى به در خانه آن راجه مى‌رسد در مى‌زند، چون در را باز مى کنند ، مى‌بیند شخصى از پله‌هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى‌شود مى‌گوید: *(به آسمان رود و کار آفتاب کند)* فوراً راجه پیش‌خدمت هایش را صدا مى‌زند و مى‌گوید :"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى‌اش وى را به حمام ببرید، و او را با لباس‌هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید " مراسم به صورتى نیکو انجام مى‌گیرد ، و طلبه در آن‌عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى‌شود.  فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند، و هر کدام در آن سالن پر زینت درجاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب‌خانه است. پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم‌که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به‌سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس‌از احترام‌به‌مهمانان در جاى ویژه خود نشست. نگاه رو به‌اهل مجلس‌کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى‌شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به‌این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من واردشده‌مصالحه کردم، و همه مى‌دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى اوعقد مى‌بندم، و شما‌اى عالمان دین، هم‌اکنون صیغه عقد را جارى کنید. چون صیغه جارى‌شد، طلبه که‌در دریایى‌از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى‌زد، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا باخود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب‌بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به‌عقد اودر آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ مهاراجه گفت : من گفته بودم : "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند" طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. مهاراجه سجده شکر کرد و خواند : *به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند* *به آسمان رود و کار آفتاب کند* در آستانه میلاد حضرت علی علیه السلام هستیم به جمال نورانی آن حضرت صلوات منبع : کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee