eitaa logo
‌"زیر نور ماه"
91 دنبال‌کننده
131 عکس
7 ویدیو
0 فایل
احتمالا محلی برای حرف های دختری رنگین کمانی که گاهی از روزمرگی های رنگی رنگیش تعریف میکنه گاهی ام روزاش بی رنگ و سیاه و سفید میشن بلخره زندگی همینه...
مشاهده در ایتا
دانلود
تصمیم گرفتم برم صبحونه بخورم چون واقعا احساس گشنگی میکردم نزدیک فروشگاه یه حلیم فروشی هست که عدسی و لوبیا و اینام داره رفتم اونجا یه عدسی سفارش دادم و نشستم یه دل سیر خوردم روشم یه چای نبات زدم و فول انرژی برگشتم فروشگاه
خلاصه اگه بخوام از فروشگاه بگم اینکه صندوق ۱ بودم یعنی شلوغ ترین صندوق فروشگاه تایم نهارمم بارون میومد بیرون شدید ولی بازم رفتم بیرون و نشستم چیزبرگر سفارش دادم فقط یه صندلی خشک زیر سایه بون بود همونجا نشستم و بارونِ قشنگو نگاه کردم و با لذت برگر خوشمزه مو خوردم
ساعت ۴ مبینا اومد دنبالم که بریم سینما اول یکم از فروشگاه خرید کردیم بعدش با یه کیسه خوراکی سوار اسنپ شدیم و یه ربع ۵ دم سینما بوديم ولی بدون بلیط.
مبینا شب قبل بهم گفت بلیط بخر آنلاین ، من گفتم نمیخواد بابا هروقت بری اونجا جا هست و این حرفا😂 وقتی مسئول سینما گفت بلیط نداریم! مبینا قشنگ میخواست پارم کنه با چشاش تا چشمم به برگه قیمت سالن VIP افتاد به مرده گفتم ببخشید دوتا بلیط VIP چطور؟
خلاصه بلیط گرفتیم رو برگه بلیط نوشته بود سالن VIP ۲ صندلی سانس ۱۷ فیلم مست عشق
بزارید نگم مثل اسکولا ۳ بار کل سینما رو زیر و رو کردیم تا سالن VIP رو پیدا کنیم واقعا خیلی از سالن اصلی سینما بهتر بود به نظرم زاویه و ایناش معرکه بود تازه سکوت بود خیلیم حس ریچ بودن داشتیم منو مبینا 😎
از فیلم بخوام‌ بگم به نظرم زیبا بود بازیگرای معرکه ای داشت تیتراژِ خیلی معرکه ای داشت✨ در کل خوشمان امد
در اخر هم مثل یه جنازه تمام عیار برگشتم خونه و روی فرش دم در تمام شدم
Exciting Friday:)
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
"خیلی تغییر بزرگیه تبدیل شدن به کسی که حتی فکرشم نمیکردی فاصله ی زیادی هست‌ بین کسی بودی و کسی که حالا بهش تبدیل شدی. دنیا و آدم ها میخوان تورو تغییر بدن ولی به اون چیزی که خودشون میخوان ولی تو منو یه جور دیگه عوض کردی تو باعث شدی درد بکشم، برقصم، تا پای مرگ برم و زنده بمونم. تو منو تغییر دادی ولی من این یکی تغییر رو دوست داشتم چون شبیه خودم بودم شبیه کسی که همیشه قایمش میکردم تو باعث شدی خودم رو ببینم حتی از روی دیواری که آیینه نداشت. من ترسیدم ولی باز هم ماشین پنچر شده ام رو به سمت ناکجا آباد روندم. تو باعث شدی دنیای من عوض بشه. هنوزم غمگین بود ولی من رقصیدن با آهنگ های غمگین رو یاد گرفته بودم. مثل آتیش زدن به خاکسترهای غمگین زیر خاک، تو باعث شدی دوباره بسوزم و شلعه ور بشم.
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
تعریف می‌کنه و میگه که شرایط جوری نبود که بتونم کنار اونی که دوسش داشتم بمونم... نگاهش میکنم و میگم که نه عزیزم! به قولِ معروف : "الظروف کذبه؛لو أحب الأنسان إنساناً لأقام،حرباً من أجله" شرایط دروغ‌اند، اگر انسانی، انسان دیگری را دوست بدارد، برایش جنگ به پا می‌کند." حالا تو هم گستاخانه بگو نخواستم که بمونم، بگو جسارتِ موندن و ساختن رو نداشتم در کنارش. تصمیمِ خودت رو گردنِ واژه‌ای به اسم شرایط ننداز. جسور باش و بگو که پایِ رفتن، دلِ موندن نذاشت برام...