#استوری #غدیر #عید_غدیر 〖 @Daneshgar_ir 〗

من شهیدم...😍 هنگام ظهور...🕰 با سپاه امام زمان میام...😎 #شهیدعباس‌کردانی ❤️ #امام_زمان ❤️ #غدیر ❤️ 〖 @Daneshgar_ir 〗

عقلم‌به‌ دلم‌ گفت‌ بیا اول‌ هرراه دیوانه ی‌ حیدر شو، توکلتُ‌ عَلی‌ الله🍃 #مدد_یا_حیدر 〖 @Daneshgar_ir 〗

ولے‌ "اشهد‌ان‌علیاًولے‌الله‌" اذان‌ِامروز‌ خیلے‌ لذت‌ بخش‌ بود:))) 〖 @Daneshgar_ir 〗

اینجاست کہ باید گفت، [شُڪر خدا کہ نام عَلے در اذان ماست]💚🌿 〖 @Daneshgar_ir 〗

#حمایتی☺️ کانال مدافع چادر https://eitaa.com/joinchat/3671261242C150910b0be شهدای آذربایجان غربے @shohada_A_GH آموزشگاه هنری صالحین @salehinezahra

🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷 عید غدیر سال ۱۳۸۶ بود😍🎉 . امام جماعت بعد از نماز ظهر بلند شد و گفت امروز دو به دو دست به دست🤝 هم بدهید . می‌خواهیم صیغه برادری بخوانیم تا در دنیا و آخرت یارو یاور هم باشیم . هنوز حرف های امام جماعت به پایان رسیده بود که نمازگزاران بغل دستی هایشان نگاه می کردند و می سنجیدند که می‌خواهند با چه کسی برادر شوند ! من نگاهی به سمت راستم انداختم . عباس کنار من نشسته بود . آن روزها قد کوتاه و بدن ضعیفی داشت اما خوش برخورد بود . با خودم فکر می‌کردم که او چطور می‌خواهد برای من برادری کند ؟ صیغه برادری را با او خواندم 👬و آن روز گذشت . چند ماه بعد که عباس را دیدم گفتم :《بین ما عقد برادری خوانده شد ؛ شما واسه من چیکار کردی تو این مدت ؟!》جوابی داد و گذشت . دو سه ماه بعد که دوباره او را در مسجد دیدم باز هم به او گفتم :《تو در حق برادرت چه کردی؟》 وقتی دید حرفم جدی است ، گفت :《 دعا کن من شهید بشم به اذن خدا شفاعت می کنم!》💖 🔗به نقل از: مصطفی عبدالشاه دوست شهید🌷 📚بر گرفته از کتاب " لبخندی به رنگ شهادت" 🌸فصل اول :طلوع تا بلوغ 〖 @Daneshgar_ir 〗

#تلنگرانہ‼️ اگر کسے میگوید نمیخواهم بمیرم، فڪر نکنید کہ از #مرگ میترسد!!! شاید او بہ غیر از " #شہادت♥️🍃 " راضے نیست... وچہ چیزے از شہادت بہتر؟! #اللهم‌الرزقناشہادة 〖 @Daneshgar_ir 〗

رفقا دم غروبی دلتونو ببرین نجف مولا بی نظیره حال خوبی پیدا میکنین