میگفت از خیمه اومدم بیرون تا طلوع عرفات رو ببینم....
ب خیابون اصلی رسیدم. خانمی روی صندلی نشسته بود...
سلام کردمو گفتم :اینجا نشستید؟ هوا خیلی گرمه، گرمازده میشید!
چشماش پر اشک شدو گفت سرراه نشستم، آخه هرکی بخواد بیاد عرفات ازینجا رد میشه... !
نشستم سرراه آقا!😭
#يوم_عرفة
#امام_زمان
#عاشق_خدا
#منتظر
کانال قرارگاه فرهنگی شهرضا
@amin_moballegh1401