eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ خدیجه و ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله «کانت خدیجة امرأة عاقلة شریفةً مع ما اراد الله بها من الکرامة و الخیر و هی یومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً؛ (1) خدیجه بانویی عاقل و شریف بود. به اضافه آنچه خداوند از بزرگواری و خیر نسبت به او اراده کرده بود و او آن روز برترین در نسب و بزرگ‌ترین در شرف و ثروتمندترین زنان در زمان خود بود.» حضرت خدیجه س دختر خویلد که 68 سال پیش از هجرت در قریش متولد شده بود (2) بانویی پرهیزکار و پاکدامن بود. چنان که به طاهره (3) مشهور شد، او به دلیل استعداد قوی خود، یکی از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه، همواره بخشی از اوقات خود را در محضر علمای بزرگ و کسب دانش از آنان می‌گذراند. در همین نشست‌های علمی بود که متوجّه شد، به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد (4) . با روی دادن اتفاقی چند، سرانجام پیامبر خاتم را شناخت و به تقاضای خود با وی ازدواج کرد. این رویداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روی داد (5) و از آن پس خدیجه عمر خود را به همدلی، همسری، همرازی و همراهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گذراند. علی و محمد نور واحد بنابر نظر مشهور امیرمؤمنان علی علیه السلام در سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل در میان خانه کعبه متولد شد و در آن وقت پیامبر صلی الله علیه و آله بیست و هشت ساله بود. (6) در روایات معتبر می‌خوانیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«ان الله تبارک و تعالی خلق علیا من نوری و خلقنی من نوره و کِلانا من نورٍ واحد؛ خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من و مرا از نور خودش خلق کرد و هر دوی ما از یک نور هستیم.» (7) این روایت به خوبی میزان همبستگی پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را نشان می‌دهد، لذا طبیعی است که بعد از تولد علی علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله نهایت کوشش خود را جهت ارتباط بیشتر با علی علیه السلام صرف کنند. براساس منابع تاریخی پیامبر صلی الله علیه و آله تا سه سالگی علی، در خانه ابوطالب بود. (8) پس از آن به منزل خدیجه س رفت. در طول این مدت پیامبر صلی الله علیه و آله همواره در تربیت علی علیه السلام می‌کوشید و با او پیوند داشت، لذا هنگامی که مادر حضرت علی علیه السلام نوزادش را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله از او خواست، گهواره علیه السلام علی را کنار رختخوابش قرار دهد، حضرت گهواره علی علیه السلام را تکان می‌داد؛ به او غذا می‌داد؛ علی علیه السلام را بغل می‌گرفت و می‌فرمود: «این کودک برادر و در آینده ولی، یاور، وصی و همسر دختر من خواهد بود.» (9) حضرت علی علیه السلام بعدها این توجه خاص پیامبر صلی الله علیه و آله را این گونه توضیح داده است: «وقد علمتم موضعی من رسول الله صلی الله علیه و آله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة وَضَعنی فی حجره و انا ولید یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسّنی جسده و یشمّنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقّمُنی؛ (10) شما از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا صلی الله علیه و آله و مقام مخصوصی که نزد او داشتم، مطلع هستید. مرا در کنار خود قرار می‌داد، هنگامی که نوزاد بودم، مرا به سینه خود می‌گرفت و در کنار بستر خود مرا حمایت می‌کرد و دست بر بدنم می‌کشید و بوی خوش خود را به مشامم می‌رساند. او غذا را می‌جوید و سپس در دهان من می‌گذاشت.» علی در خانه خدیجه طبیعی بود که این عشق و علاقه محمد صلی الله علیه و آله به علی که از خواستگاهی الهی و منبعث از پیوستگی حقیقی آن حضرت به امیر مؤمنان بود، او را وادار می‌کرد به نحوی علی علیه السلام را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت الهی خود تربیت کند. لذا می‌بینیم خود حضرت پیشنهادی به ابوطالب می‌دهد و علی را به خانه‌اش می‌آورد و حضرت خدیجه با علی علیه السلام آشنا می‌شود. دوران قبل از بعثت: علی ع در خانه خدیجه س رشد و نمو می‌یابد و خدیجه مانند مادری مهربان به وی می‌نگرد. بیشترین لحظات عمر علی علیه السلام در این دوره نیز با پیامبر صلی الله علیه و آله سپری می‌شود. هر چند در خانه خدیجه است ولی پیامبر صلی الله علیه و آله چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژه‌ای به او می‌کند، خصوصا در دوره‌های طولانی اعتکاف در غار حرا و... لذا امام علیه السلام خود می‌فرمود: «و لقد کنت اتّبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به؛ (11) من مانند بچه ناقه‌ای که دنبال مادر می‌رود، در پی پیامبر صلی الله علیه و آله می‌رفتم، هر روز از اخلاق خود نکته‌ای به من می‌آموخت و دستور می‌داد از آن پیروی کنم.» آری! به تعبیر ابن ابی الحدید: «علی آن چنان با پیامبر همراه بود که هر وقت پیامبر صلی الله علیه و آله از شهر خارج می‌شد و به غار حرا می‌رفت، او را نیز با خود می‌برد.(12)
البته حضرت علی علیه السلام در این دوره برای تهیه غذا به منزل بر می‌گشت و از خدیجه علیهاالسلام غذای لازم را برای پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گرفت و به حضرت می‌رساند. همچنین اگر لازم بود، خبری به خدیجه علیهاالسلام یا پیامبر صلی الله علیه و آله رسانده شود، علی علیه السلام این کار را انجام می‌داد. دوره بعثت: رسالت غیر علنی: آن گونه که گفتیم، ارتباط پیامبر صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام صرفا یک ارتباط عاطفی یا خویشاوندی نبود، بلکه برآمده از پیوندی قدسی بود. از این روی، با این که علی علیه السلام هنوز کودکی چندین ساله است، زودتر از خدیجه س ایمان می‌آورد و خدیجه علیهاالسلام بعد از وی به عنوان دومین نفر و اولین زن اسلام را می‌پذیرد. بر این اساس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اوّلکم واردا علی الحوض، اوّلکم اسلاما، علی بن ابی طالب...؛ نخستین کسی که بر حوض (کوثر) بر من وارد می‌شود، اولین کسی است که اسلام آورد. یعنی علی بن ابی طالب است.» (13) در روایتی دیگر امام علی علیه السلام نیز بر این واقعیت تأکید می‌کند: «لقد صلیت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنین و انا اول من صلی معه؛ (14) من هفت سال قبل از مردم با رسول خدا نماز گزاردم و من اولین کسی هستم که با او نماز گزارد.» بعد از حضرت علی علیه السلام، خدیجه علیهاالسلام نیز ایمان می‌آورد و به این ترتیب خانواده سه نفری رسول خدا صلی الله علیه و آله همه مؤمن به دین او می‌شوند. شرح یک اشتباه: متأسفانه با وجود روایات متعدد و قراین واضح، عده‌ای کوشیده اند نه به خاطر خدیجه علیهاالسلام که به خاطر دشمنی با علی علیه السلام سابقه وی در اسلام را مخدوش کنند. لذا ایمان خدیجه را بر او مقدم می‌دارند. از جمله، درباره ایمان آوردن علی علیه السلام می‌گویند: وقتی علی علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد که خدیجه با پیامبر مشغول نماز بود. علی پرسید این عمل چیست؟... (15) اما با توجه به این که شیعه و سنی گفتار امیرالمؤمنین را قبول دارند، شیعه به خاطر عصمت امام و اهل سنت به خاطر این که صحابه را عادل می‌دانند و علی علیه السلام را از صحابه می‌دانند، می‌توان این شبهه را با توجه به سخن خود امیر مؤمنان علیه السلام رد کرد، آن جا که می‌فرماید: «کنتُ اسمعُ الصوت و ابصر الضوء سنین سبعا و رسول الله صلی الله علیه و آله حینئذ صامت ما اذن له فی الانذار والتبلیغ؛ (16) من هفت سال صدا را می‌شنیدم و نور را می‌دیدم و پیامبر در آن روز ساکت بود و اجازه انذار و تبلیغ به او داده نشده بود.» و در روایتی نیز پیش از این خواندید که حضرت تصریح کرد هفت سال قبل از دیگران با پیامبر نماز می‌خواند. در روایتی دیگر امام از ایمان خدیجه س چنین یاد می‌کند: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله و خدیجه و انا ثالثهم اری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة؛ (17) خانه‌ای واحد در آن روز در اسلام جمع نشد غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه علیهاالسلام و من سومین آن دو بودم. نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی نبوت را استشمام می‌کردم.» در هر صورت علی علیه السلام و خدیجه س با پیامبر صلی الله علیه و آله اولین جامعه اسلامی را تشکیل دادند و در دوره دعوت غیر علنی به اجرای مراسم عبادی و نماز می‌پرداختند. در دوره‌ای که هنوز غیر این سه نفر کسی مسلمان نشده بود، خدیجه و علی به یاری محمد می‌شتابند و نه تنها در منزل یا کوه حراء که در کنار مسجد الحرام و کعبه و در منظر و مرعی کفار نماز می‌خوانند و حضور اولین جامعه کوچک اسلامی را به مسافران و مقیمان اطلاع می‌دهند. این ارتباط‌ها همچنان ادامه داشت تا آن که نوبت به خطیرترین مرحله رسالت رسید. اعلام عمومی رسالت: این مرحله، سخت‌ترین و گاه دردناک‌ترین مراحل برای پیامبر صلی الله علیه و آله و خانواده اوست. در این دوره، خصوصا سال‌های آغازین آن، خدیجه و علی به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاه خطر کشته شدن پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز مشاهده می‌کردند. یکی از حوادث این دوره که در راستای حمایت خدیجه و علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله قابل مطالعه است، موضوعی است که مسلم و بخاری در صحیح خود نقل می‌کنند. «در ایام حج روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند به مردم خطاب کرد: «ای مردم! من رسول پروردگار هستم.» آن گاه به کوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صدای بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر یک سنگی برداشته و در پی حضرت روان شدند. ابوجهل نیز سنگی برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب کرد که به پیشانی حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جاری شد. پیامبر به کوه ابوقبیس (متکی) رفت و مشرکان نیز در پی او روانه شدند. در این بین شخصی خود را به نزد علی علیه السلام رساند و گفت: «پیامبر را کشتند.»
حضرت گریست و با شتاب خود را به خدیجه رساند و او را از این خبر وحشتناک مطلع کرد. خدیجه نیز به شدت غمگین و منقلب شد چنان که نتوانست بر خود مسلط شود و اشک بر گونه هایش جاری گشت.» (18) به این ترتیب هر دو برای رساندن خود به پیامبر صلی الله علیه و آله همه جا را جست وجو کردند، در این هنگام جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و فرمود: «از گریه خدیجه، ملائکه به گریه در آمدند. او را بخواه و سلام به او برسان و بگو، خدا به تو سلام می‌رساند و او را به خانه‌ای در بهشت که از نور زینت شده است، بشارت ده.» علی و خدیجه ع که همچنان در پی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، سر انجام آن حضرت را با صورتی خونین یافتند و به خانه آوردند. اما قریش که مطلع شدند، پیامبر صلی الله علیه و آله با کمک علی و خدیجه به خانه منتقل شده، در پی آن‌ها روانه شدند، خود را به خانه خدیجه رساندند و شروع به سنگ پرانی به خانه کردند. خدیجه علیهاالسلام ناچار از خانه بیرون آمد و فرمود: «آیا شرم نمی‌کنید که خانه زنی را که نجیب‌ترین قوم شماست، سنگ باران می‌کنید. آیا از خدا نمی‌ترسید؟» در پی این سخنان بود که مردم پراکنده شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم در این هنگام پیام جبرئیل را به وی رساند. و خدیجه علیهاالسلام در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول الله السلام و رحمة الله و برکاته و علی من سمع السلام الا الشیطان.» (19) تحریم همه جانبه: سران قریش در نخستین شب از سال هفتم بعثت تصمیم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار دهند. لذا پیمان نامه‌ای نوشتند و هر نوع معامله‌ای را با مسلمانان تحریم کردند. ابوطالب با درک میزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در دره‌ای جمع آوری کرد. دره‌ای که سه سال پذیرای مسلمانان شد در این رویداد بزرگ نیز هم حضرت خدیجه س و هم حضرت علی علیه السلام حاضر بودند و اصولاً فشارهای ناشی از تحمل گرسنگی و سختی این دوره را می‌توان در رحلت خدیجه س مؤثر دانست. البته خدیجه س از طرق مختلف به تأمین نیازهای مسلمانان همت می‌گمارد که از جمله ابوالعاص بن ربیع داماد حضرت خدیجه علیهاالسلام شترها را می‌آورد؛ بار گندم و خرما بر آن‌ها می‌نهاد و به مسلمانان می‌رساند. (20) ابن هشام از جمله کسانی است که به حضور خدیجه علیهاالسلام در شعب اشاره کرده است. «و قدکان ابوجهل بن هشام فیما یذکرون لقی حکیم بن حزام بن خویلد ابن اسد معه غلام یحمل.... یرید به عمته خدیجه بنت خویلد و هی عند رسول الله و معه فی الشعب فتعلق به فقال: اتذهب بالطعام؛ (21) ابوجهل، حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد را با غلامش که مواد غذایی حمل می‌کرد و قصد داشت نزد عمه‌اش، خدیجه س، برود، دید. خدیجه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و با او در شعب بود. ابوجهل با او گلاویز شد و گفت: آیا غذا می‌بری؟» بیعت با علی علیه السلام : شگفت آورترین صحنه زندگی خدیجه س مربوط به قبول ولایت امیرمؤمنان علیه السلام و امامت اولاد امیرمؤمنان علیه السلام است با این که در آن وقت به قبول ولایت مکلف نبود، چون این تکلیف بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، وجوب می‌یافت. ولی او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از امامت ائمه اطهار که از نسل فرزندش فاطمه هستند شنیده بود. لذا قدر و منزلت امیر مؤمنان علیه السلام را می‌دانست. علامه مجلسی در این باره می‌نویسد: «یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله همسر مهربانش را خواست. او را در کنار خود نشاند و فرمود: «این جبرئیل است که می‌گوید، اسلام شروطی دارد: اوّل، اقرار به یگانگی خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شریعت و احکام آن. چهارم، اطاعت اولی الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آن ها.» در پی این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله خدیجه س به همه آن‌ها اقرار کرد و یک به یک تصدیق فرمود. در مورد امیر مؤمنان علی علیه السلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خصوص به خدیجه س فرمود: «هو مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی؛ علی مولای تو و مولای مؤمنان و امام آن‌ها پس از من است.» رسول گرامی بعد از آن که عهد اکید از خدیجه س گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وی آموخت. آن گاه، دست خود را بالای دست امیر مؤمنان علیه السلام گذاشت و خدیجه علیهاالسلام دست خود را بالای دست پیامبر علیه السلام گذاشت و به این صورت بیعت کرد. از حدیث «ما کمل من النساء الا اربعة آسیه بنت مزاحم، مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد» هم ظاهر می‌شود که آن بانوی بزرگوار به تمام اصول و فروع دین اسلام ایمان آورد. (22) علی علیه السلام داماد خدیجه س: حضرت خدیجه علیهاالسلام 24 سال زندگی پر فراز و نشیب خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله را پشت سر گذاشت
و پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان بشارت به وی وعده بهشت داد. بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برایش گریست. (23) فاطمه علیهاالسلام تنها باز مانده خدیجه س در این لحظات سخت دور پدر می‌چرخید و بهانه مادر را می‌گرفت و این بر ناراحتی پیامبر صلی الله علیه و آله بی اندازه می‌افزود تا آن که جبرئیل نازل شد و فرمود: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته است که میان آن نهر است و در آن جا رنجی نیست.» (24) آری خدیجه علیهاالسلام سر انجام سه سال قبل از هجرت در ماه رمضان (25) وفات یافت، اما تقدیر چنین بود که این بار دختر و پاره تن خدیجه مأموریت همراهی علی در مسیر پیروی و یاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله را عهده دار شود. امری که بعدها موجب فخر و مباهات ائمه علیهم السلام بود و آنان به این که فرزند خدیجه نامیده شوند، افتخار می‌کردند. مانند آنچه در زیارت امام زین العابدین، از امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «السلام علیک یابن رسول الله..... السلام علیک یابن علی بن ابی طالب. السلام علیک یابن الحسن و الحسین. السلام علیک یا بن خدیجة و فاطمة.» (26) به یاد خدیجه س: امیر مؤمنان علی علیه السلام بعد از وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام به مناسبت از وی یاد می‌کرد و نامش را گرامی می‌داشت. از جمله، یک بار به دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله از حضرت خدیجه اشاره کرده و این قضیه را نقل کردند: «ذکر النبی صلی الله علیه و آله خدیجة یوما و هو عند نسائه فبکی فقالت عایشه ما یبکیک علی عجوز حمراء من عجائز بنی اسد؟ فقال: صدقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم. قالت عایشه فما زلت اتقرب الی رسول الله بذکرها؛ (27) یک روز که پیامبر خدا در میان همسران خویش حضور داشت، یادی از همسرش خدیجه نمود و به فراق او گریست عایشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی اسد می‌گریی؟ رسول خدا فرمود: « [چه کسی جای خدیجه را می‌گیرد] روزی که شما مرا تکذیب کردید، مرا تصدیق کرد. روزی که کفر ورزیدید به من ایمان آورد و هنگامی که شما نازا بودید او برایم فرزند آورد. عایشه گفت از آن پس همواره خودم را با بیان خوبی‌های خدیجه به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک می‌کردم.» آخرین مال: اموال حضرت خدیجه س به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان در سفر هجرت به مدینه صرف شد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به علی علیه السلام فرمود: «امانت‌های زیادی نزد من است، به بالای ابطح (تپه‌ای در مکه) برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هر کسی نزد محمد امانت و یا ودیعه‌ای دارد بیاید و تحویل بگیرد. یا علی! بعد از این با هیچ حادثه‌ای ناگوار مواجه نخواهی شد تا این که نزد من برسی. امانت‌های مردم را آشکارا تحویل بده.‌ای علی! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما. از آخرین باقی مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر کس از بنی هاشم که قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت‌ها، دیگر درنگ نکن....» ابوعبیده (نوه عمار یاسر) می‌گوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت که دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش کرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه کند؟ ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند. سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آن‌ها هم قافله‌ای بود که امیر المؤمنین آن را سرپرستی کرد.» (28) یک نکته: شهید مطهری رحمه الله به نکته‌ای اساسی در (اموال خدیجه و شمشیر علی) اشاره دارد که آگاهی از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضروری است. زیرا وقتی گفته می‌شود اسلام با مال خدیجه و شمشیر علی پیش رفت، چنین به نظر می‌رسد که دین اسلام با همان زر و زور پیش رفته است. شهید پاسخ مناسبی به این شبهه می‌دهد و می‌نویسد: «اگر دینی با زور پیش برود، آن چه دینی می‌تواند باشد؟ آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی علیه السلام یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ شک [ی وجود] ندارد که مال خدیجه به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟ یعنی خدیجه پول زیادی داشت پول خدیجه را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می‌کند؟ یا نه،
در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه علیهاالسلام مال و ثروت خودش را در اختیار پیامبر گذاشت، ولی نه برای این که پیامبر العیاذ بالله به کسی رشوه بدهد و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی را نشان نمی‌دهد... پس اگر مال خدیجه نبود، فقر و تنگدستی شاید مسلمین را از پا در می‌آورد، مال خدیجه خدمت کرد، اما نه خدمت رشوه دادن... بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشیر علی بدون شک به اسلام خدمت کرد.... در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود، ریشه اسلام را بکند.» (29) ----------- پاورقی 1 تاریخ خمیس، ج 1، ص 263. 2 ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202. 3 اعلام النبلا، ج 2، ص 111. اسد الغابة، ج 3، ص21. 4 استیعاب، ج 4، ص 1817. 5 درباره سال ازدواج تاریخ خمیس، ج 1، ص 264. سیره حلبی، ج 1، ص 40، مشهور 40 سالگی است. 6 الفصول المهمه، ص 29. 7 کفایة الطالب، ص 206. 8 امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، صادق صدر، ص 59. 9 فروغ ولایت، ص 17، به نقل از کشف الغمه، ج 1، ص 90. 10 نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبه قاصعه. 11 نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182. 12 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 208. 13 مستدرک حاکم، ج 3، ص 136 ج 3 الغدیر، ص 191 تا 213 را بخوانید. 14 تاریخ طبری، ج 2، ص 213. 15 امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، محمد صادق صدر، ترجمه دکتر سید جمال موسوی، ص 89، نقل از سیره سید احمد زینی بن دحلال، ص 104. 16 نهج البلاغه، خطبه قاصعه. 17 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 197. 18 تاریخ طبری، ج 2، ص 208. 19 مستدرک حاکم، ج 3، ص 185؛ سبط جوزی، در تذکرة الخواص، ص 170؛ استیعاب، ج 14، ص 111. 20 سیره ابن هشام، ج 2، ص 103، 353، 354. 21 همان، ج 2، ص 103. 22 ریاحین الشریعه، ج 2، ص 209، نقل از بحارالانوار، ج 6. 23 اعلام النبلا، ج 2، ص 111، تاریخ طبری، ج 11، ص 593. 24 نهایة الارب، ج 18، ص 171. 25 استیعاب، ج 4، ص 1882؛ مقاتل الطالبین، ص 130. 26 من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 596. 27 کشف الغمه، ج 2، ص 131؛ بحار الانوار، ج 16، ص 18. 28 بحار، ج 19، ص 63. 29 سیری در سیره نبوی، صص 248 245. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
animation.gif
108.4K
✨﷽✨ ششمین روزه و ... شش گوشه و ... شش ماهه شاه ... ما عجب معرکه ای با عدد شِش داریم •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 💠 ♨️ 🔴1)طبقۀ اول (دَرک) مخصوص منافقان است و اینان بدترین گروه از جهنمیان می‌باشند. اِنّ المنافقین فی الدَّرکِ الأَسفَلِ مِنَ النّار 📖 سوره نساء آیه۱۴۵ ➖➖➖➖ 🔴2)طبقۀ دوم (لَظا) نام دارد که جایگاه اشقیا می‌باشد. کلّا اِنّه لَظی 📖 سوره معارج آیه۱۵ ➖➖➖➖ 🔴3)طبقۀ سوم (حُطَمَه) است که تهمت زنندگان و عیب جویان و مال اندوزان را در خود جای داده است. کلّا لَیُنبَذَنَّ فی الحُطَمَه 📖 سوره همزه آیه۴ ➖➖➖➖ 🔴4)طبقۀ چهارم (سَقَر) نام دارد که جایگاه کافر و منکر و تارکین نماز و کسانی که از مساکین دستگیری نکردند است و عموم جهنمیان از این درمی‌گذرند. ما سَلَکَکُم فی سَقَر 📖 سوره مُدَّثِّر۴۲ ➖➖➖➖ 🔴5)طبقه پنجم (جَحیم) است که در ان تجاوزکاران سکونت داده می‌شوند. و وَقاهُم عذابَ الجَحیم 📖 سوره دخان آیه۵۶ ➖➖➖➖ 🔴6)طبقۀ ششم (سَعیر) نام دارد وجایگاه سرپیچی کنندگان از خداوند است. فَعتَرَفو بِذَنبِهِم فَسُحقاً لِأَصحابِ السَّعیر 📖 سوره آیه۱۱ ➖➖➖➖ 🔴7)طبقۀ هفتم (هاویة) است و نصیب کسی می‌شود که میزان اعمال خیر او کم باشد و باید ۷۰ سال در جهنم توقف کند. و اَمّا مَن خَفَّت مَوازینُه. فَأُمُّه هاویة 📖 سوره آیه ۸و۹ ‌ •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ _حضرت خدیجه حجت‌الاسلام مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ» (مجلسي/ بحارالأنوار/ ج70/ ص:1). باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدشدرفـراق خـارهـجــران صـبـر بـلـبـل بايـدش اي دل انـدربند زلـفـش ازپريــشـاني منالمرغ زيـرک چون به دام افـتـد تحمل بايـدش تکيه برتقوا ودانش در طريقت کافريستراهـرو گــر صـدهــنـر دارد تـوکـل بايـدش رند عالم سوز را با مصـلحت بيني چکارکارمـلـک اسـت آن که تـدبـيروتامل بايدش برکات ذکر صلوات يکي از آثار و برکات ذکر صلوات از بين بردن نفاق و تفرقه و اختلاف و دوئيت است. نفاق دروني، نفاق بيروني، نفاق اجتماعي را از بين مي برد. صلوات دل ها را به هم نزديک مي کند نفاق را در وجود انسان از بين مي برد. چند تا روايت هم به اين مضمون داريم که در يکي از آن روايت ها حضرت امر کردند صلوات را بلند بفرستيد. پيامبرخدا صلي الله ... فرمودند: «ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَي فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ» (شيخ کليني/ الكافي/ ج2/ ص:491). موقع صلوات فرستادن بلند صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد که اين صلوات بلند نفاق را از بين مي برد. چهار بانوي به کمال رسيده امشب شب دهم ماه مبارک رمضان هست شب وفات جانگذاز بي بي دو عالم ام المومنين حضرت خديجه کبري عليهاالسلام هست. از مردها و زن ها عده اي کامل شده اند در روايت داريم چهار بانو هستند که به کمال رسيدند که کامل شدگان زنان اين چهار بانو هستند. 1- حضرت آسيه يکي از آن زن هايي که به کمال رسيد حضرت آسيه فرزند مزاحم، همسر فرعون است. داستان حضرت آسيه خيلي عجيب است که در قرآن هم به آن اشاره شده است. هر وقت خداي متعال مي خواهد بانويي را براي اسوه و الگو براي ديگران مثال بياورد يک مورد هم حضرت آسيه3است. کسي که در خانه طاغوت، همسر طاغوت، هم سفره طاغوت، هم نفس طاغوت و در محيطي که شوهرش ادعاي خدايي مي کرد «فَحَشَرَ فَنادى ، فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (النازعات : 23،24). بتواند به کمال برسد کار آساني نيست. در قرآن داستان فرعون زياد ذکر شده، به عنوان يکي از جاني ها و ظالم ها و طاغوت هايي که اهل آتش جهنم هست در خانه او نزديکترين فردش يک زن مومنه کامله بشود. اگر در قيامت بگوييم محيط، جو، خانواده، محل کار و زندگي ما فاسد بود محيط آلوده بود خدا حضرت آسيه را مثال مي زند که در بدترين شرايط و بدترين موقعيت ها بود ولي يکي از بهترين زنان عالم شد. خدا تاثير سفره فرعون، غذاي فرعون را بر مي دارد والا غذاي فرعون غذاي ناب و حلال که نيست از خون مردم درست شده است ولي اين خانم در آن جا با آن شرايط قرار گرفته، خداي متعال براي او به اندازه اش حلال مي کند چون مالک اصلي خداست. در آن شرايط و محيط چون حامي حضرت موسي و حامي دين خدا بود خداي متعال اثرش را برداشت. حضرت آسيه بچه نداشت وقتي که با شوهرش فرعون نشسته بودند ديدند که يک صندوقي روي آب مي رود رفتند آوردند ديدند يک بچه زيبا و دلربايي در اين صندوق هست. حضرت آسيه به فرعون گفت: ما اولاد نداريم خوب است به عنوان فرزند اين را برداريم تا روشني چشم من و تو باشد، فال خوب زد گفت: انشاءالله اين بچه عاقبتمان را به خير مي کند. همين طور هم شد اين بچه، موسي کليم الله شد و حضرت آسيه را نجات داد. فرعون فال بد زد به دلش بد گذشت گفت نکند اين همان بچه اي باشد که پدر ما را در مي آورد اتفاقا همين هم بود، فال بد زد. فرعون در مقابل حضرت موسي عليه السلام ايستاد و در عاقبت در رود نيل غرق شد و به جهنم رفت و از اصحاب تابوت که هفت نفرند هست، که اصل شعله هاي جهنم از آن جا مشتعل و ملتهب است. در هر صورت فرعون اين فرزند را بزرگ کرد حضرت آسيه از او حمايت کرد وقتي هم که به پيامبري رسيد حضرت آسيه به موسي کليم الله ايمان آورد فرعون گفت: به او ايمان مي آوري؟ گفت: بله، هر چه تهديدش کرد من خدا هستم. گفت: تو کي خدا شدي؟ به قول خودمان من که زنت هستم مي دانم. به قول بنده پيشابت بگيرد بايد به دستشويي بروي چه شده ادعاي خدايي مي کني، خدايي که غذا مي خورد مي خوابد دستشويي مي رود اين چه خدايي است. فرعون هر چه کرد آسيه گفت فايده ندارد من به تو ايمان نمي آورم. فرعون او را شکنجه داد گفت او را روي زمين بخوابانيد با ميخ بدنش را به زمين بکوبيد و بدنش را شکنجه بدهيد در زير آن شکنجه ها آيه قرآن هم هست که حضرت آسيه اين دعا را مي خواند: «رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ» (التحريم: 11). اي خدا پيش خودت (بهشت مراتبي دارد يک بهشتي است که بهشت قرب و پيش خداست يعني از همه نزديکتر است.) در آن بهشت قرب براي من خانه اي بنا کن و مرا از ظلم و عمل ظالمانه و از دست ظالم نجات بده.
خدا دعايش را مستجاب کرد جاي خودش را در بهشت ديد زير شکنجه ها ميخ به بدنش مي کوبيدند مي خنديد. آدمي که ديگر از بدن جدا بشود يعني فارق بشود مثل اصحاب امام حسين سلام الله عليهم اجمعين مي شود در شرح حال عابص بن ابي شبيب شاکري است که کلا خودش را برداشت زره اش را در آورد گفت: مي خواهم اين تيرها به بدنم بخورد در راه خدا شهيد بشوم. حضرت آسيه از اين شکنجه ها لذت مي برد که زودتر پرواز بکند و روحش برود. فرعون مادر زنش را حاضر کرد گفت: ببين دخترت خدايي مرا انکار کرده ديوانه هم شده، ما شکنجه اش مي دهيم تبسم مي کند. نمي دانست که اين چه مي بيند و روحش دارد به کجا پرواز مي کند. حضرت آسيه در بدترين شرايط دين و ايمانش را حفظ کرد به پيامبر زمان ايمان آورد و با ايمان کامل از دنيا رفت. 2- حضرت مريم عليهاالسلام دومين بانويي که به کمال رسيده جناب مريم بنت عمران و مادر حضرت عيسي روح الله علي نبينا و آله و عليه السلام است، که داستانش در قرآن آمده است. در قرآن نام مردها فراوان آمده، نام انبياء يا مومنين، حتي نام يکي از اصحاب پيامبر به نام زيد بن حارثه در قرآن آمده است «فَلَمَّا قَضى زَيدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها» (الأحزاب : 37). که پسر خوانده پيامبر بود. از نام مردها چه خوب ها و چه بدها مثل ابولهب آمده اما از نام خانم ها از اول تا آخر قرآن فقط اسم يک خانم در قرآن آمده و آن هم نام حضرت مريم3است، نام بقيه خانم ها مثل همين حضرت آسيه با اشاره همسر فرعون آمده، نام حضرت زهراء با اشاره فراوان آمده «إِنَّا أَعْطَيناكَ الْكَوْثَرَ» (الكوثر : 1). ولي نام زهراء در قرآن نيست. تنها خانمي که نامش صريحا در قرآن آمده بلکه يک سوره هم در قرآن به نام اين خانم هست حضرت مريم عليهاالسلام است، که خداي متعال مي فرمايد: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ» (آل عمران : 42). و زماني که ملائکه گفتند: يا مريم خدا تو را انتخاب کرده، خدا تو را پاک کرده، خدا تو را بر زن هاي عالم برگزيده و انتخاب کرده و برتري داده است. مادر بزرگوار حضرت مريم نذر کرد که خدا فرزندي به من مرحمت کن او را خادم خانه خدا مي کنم خادم مسجد مي کنم. فکر مي کرد فرزندش پسر است ولي وقتي متولد شد ديد دختر است گفت: حالا دختر باشد جاروکش مسجد مي شود. به مسجد آوردش، چون نذر کرده بود وقف خانه خدا کرد. حضرت مريم در مسجد عبادت مي کرد مسجد را تميز مي کرد غذا و مائده آسماني براي او نازل مي شد. تنها بانويي که در عالم بدون شوهر و ازدواج، خدا در دامنش پيامبري هم چون حضرت عيسي پيامبر اولواالعزم را به وجود آورد اين بانو بود. خدا قدرتش را در همه جا نشان مي دهد حضرت آدم و حوا را بدون پدر و مادر و حضرت عيسي را بدون پدر درست کرد. براي خدا کاري ندارد هر چه اراده کند مي شود. حضرت مريم حامله شد و عيسي روح الله به وجود آمد آمدند دورش را گرفتند خيلي به او اهانت کردند گفتند: پدرت آدم بدي نبود مادرت آدم بدي نبود تو که ازدواج نکردي اين فرزند از کجاست. حضرت مريم گفت: از اين نوزاد و طفل بپرسيد. طفل تازه متولده شده به زبان آمد و گفت: من پيامبر هستم خدا به من کتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است، مادر من هم پاک است. آبروي مادرش را حفظ کرد. حضرت مريم هم از آن بانواني هست که در اعلاء درجه بهشت همسر پيامبر ما خواهد شد. 3- حضرت زهراء عليهاالسلام سومين بانويي که سيده و سرور همه زنان عالم هست حضرت صديقه کبري فاطمه زهراء عليها السلام است، که با احدي در عالم قابل قياس نيست. واقعا شان و منقبت حضرت زهراء عليهاالسلام از قلم و بيان بيرون است. ما رواياتي داريم که «وَ إِنَّمَا سُمِّيتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» (مجلسي/ بحارالأنوار/ ج43/ ص:19). فاطمه را فاطمه نام نهادند چون مردم از شناخت ذات و حقيقت حضرت زهراء بريده شدند جدا شدند. آيا کسي در عالم هست که به همه انبياء و امامان، به همه فرشته ها فرمانده و حکمران باشد؟ به آن ها فرمان بدهد و اطاعتش بر جميع ما خلق الله واجب باشد؟ فقط يک بانو داريم يک خانم است آن هم حضرت زهراء عليهاالسلام است. امام باقر7فرمودند: فرمان و اطاعت حضرت زهراء بر همه انبياء و ملائکه، بر همه جن و انس و حتي بر ما امامان واجب است. امام حسن عسکري عليه السلام فرمودند: ما حجت بر مردم هستيم ولي مادرمان فاطمه حجت بر ما هست. حضرت زهراء تنها بانويي است که سرور و سيده زنان عالم و مردان عالم است بايد زير لواي او باشيم. 4- خديجه کبري عليهاالسلام چهارمين بانويي که به کمال رسيد مادر بزرگوار حضرت فاطمه زهراء عليهاالسلام حضرت خديجه کبري عليهاالسلام است که امشب شب وفات اين بانوي بزرگوار ومادر مومنين است. مي دانيد حضرت خديجه مادر همه ما هست طبق آيه قرآن همسران پيامبر ام المومنين هستند.
البته در روايات ما هست همسراني که وفادار بودند ولي همسراني که با جان پيامبر، با جانشين پيامبر (اميرالمومنين عليه السلام ) بي وفايي کردند و جنگيدند آن ها از شرافت همسر بودن کنار گذاشته شدند. اما همسراني که باوفا بودند مثل حضرت خديجه عليهاالسلام ازدواج با آن ها بعد از پيامبر بر اين امت حرام است و به افتخار ام المومنين بودن نائل شدند و در حکم مادر امت هستند مادر مومنين هستند که حضرت خديجه کبري عليهاالسلام يکي از آن هاست. وقتي پيامبر به رسالت مبعوث شدند اول بانويي که ايمان آوردند حضرت خديجه عليهاالسلام بودند. پيامبراکرم که وارد خانه شدند حضرت خديجه عليهاالسلام فرمودند: يک نوري در شما مي بينم (چون روايت داريم خانه به قدوم حضرت منور شد) فرمود: نور رسالت است نور نبوت است من به پيامبري مبعوث شدم به من ايمان بياور. حضرت خديجه عرض کرد: من خيلي جلوتر به شما ايمان آوردم از آن اول که شما را انتخاب کردم و خاطر خواه شما شدم مي دانستم که شما روزي پيامبر خواهيد شد من جلوترها در دلم ايمان آوردم حالا هم در ظاهر ايمان مي آورم : «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» (شيخ صدوق/ من لايحضره الفقيه/ ج1/ ص:281). اين بانوي بزرگواري اول ثروتمند در منطقه حجاز بود در آن زمان 80 هزار شتر يعني 80 هزار تا ماشين داشتند که بار و مسافر جا به جا مي کردند. طلا و ملک و امکانات داشت و ديگران از سرمايه او استفاده مي کردند مي رفتند تجارت مي کردند ولي همه اين مال و ثروت را در راه خدا و پيامبر مصرف کرد. ما همه مديون زحمات اين بانو هستيم. همسران بهشتي پيامبرصلي الله ... روايت داريم دو نفر از امت هاي گذشته در اعلاء درجه بهشت همسر پيامبر ما مي شوند يکي حضرت آسيه وديگري حضرت مريم هست. گاهي بهشت و جهنم در دنيا کنار هم جمع مي شوند يک مورد هم اينجاست شوهر در قعر جهنم و خانم در اعلاء درجه بهشت همسر پيامبر ما مي شود. همسر پيامبر ما بودن خيلي مقام مي خواهد. پيامبر ما در موقع وفات حضرت خديجه عليهاالسلام به ايشان فرمودند: پهلوي حضرت آسيه و حضرت مريم مي رويد سلام مرا به آن ها برسان. پس واقعا اين براي ما درس است اگر کسي واقعا پيوندش با خدا باشد خدا حفظش مي کند. کسي که توکلش به خدا باشد از خدا کمک بخواهد حتي غذاي فرعون، نفس فرعون به او اثر نمي کند. پيامبرصلي الله ... و ازدواجش با حضرت خديجه عليها السلام پيامبر به قدري به اين بانو عشق مي ورزيد که فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيبَاهِي بِكِ كِرَامَ مَلَائِكَتِهِ كُلَّ يوْمٍ مِرَاراً» (مجلسي/ بحارالأنوار/ ج16/ ص:1). اي خديجه تو اين قدر پيش خدا عزيز هستي که خدا هر روز چند بار به ملائکه مباحات مي کند خدا مباحات مي کند که همچين بنده و کنيزي مثل خديجه در روي زمين دارد. واقعا هم خيلي فداکاري و ايثار کرد تمام ثروتش را در اختيار پيامبر گذاشت از مال گذشت از جان گذشت از آبرو گذشت. مي دانيد چه قدر مردم مکه ملامتش کردند سرزنشش کردند سرکوبش کردند. حضرت خديجه عليها السلام خيلي بلاء ديد زن هاي مکه با او قهر کردند شايد نزديکانش هم با او قهر کردند گفتند: اين همه خواستگارهاي درجه يک داري همه ثروتمندها و سرشناس ها خواستگار تو هستند تو آمدي با يک يتيمي که مال ندارد ثروت ندارند خانه ندارد ازدواج کردي. پيامبر ما در 25 سالگي با حضرت خديجه ازدواج کرد پيامبر در آن زمان يک اتاق اجاره اي هم نداشت. معمولا داماد يک خانه اي دارد يا خانه اي اجاره مي کند که عروس را ببرد ولي هم پيامبر و هم اميرالمومنين موقع ازدواج خانه نداشتند. اين هايي که مي گويند بايد حتما سن به سي، چهل سال برسد و خانه و حقوق کذا و همه چيز باشد بعد ازدواج کنيم ديگر بگذارند براي آخرت، يک مرتبه با حورالعين ازدواج کنند. اولا دنيا سختي دارد آدم بايد يک مقدار قانع و راضي باشد و بعد هم خدا زود به زود مي رساند خدا در قرآن مي گويد: ازدواج بکنيد. مي دانست که ما فوري مي گوييم پولش چه مي شود؟ حقوقش چه مي شود؟ خانه اش چه مي شود؟ خداوند متعال مي فرمايد : «إِنْ يكُونُوا فُقَراءَ يغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ» (النور : 32). اگر بي پولي باعث شده که در وقتش دست به اين کار نمي زنيد خدا شما را بي نياز مي کند. اگر دختر يا پسر فقير هستند يا خانواده هايشان فقيرند، خدا بي نيازشان مي کند. آقاي قرائتي مي گفت: از همه دنيا برويد سراغ بگيريد بالاي 90 درصد تمام اين هايي که در دنيا هستند اعم از کافر، بت پرست، يهودي، نصاري، مسلمان بپرسيد آقا قبل از ازدواج وضعيتت بهتر بود يا بعد از ازدواج؟ بالاي 90 درصد مي گويند بعد از ازدواج رزقمان و روزيمان بهتر شده است. آن خدايي که روزي اين دختر را در خانه بابايش مي داد حالا در خانه شوهر مي فرستد.
حالا يک وقت شوهر معتاد است بي عرضه است نمي رود کار بکند آن يک حرف ديگر است آن استثنا ء است همان 5 درصد، 10 درصد استثناء شده است. در آن جا مقصر خود آن شوهر تنبل، بيکار معتاد است والا خدا وعده روزي را داده است. ما چه قدر روايت داريم که سفارش مي کنند برويد زندگي مشترک و نکاح و ازدواج را براي بچه هايتان و خودتان انجام بدهيد چون ازدواج روزي را زياد مي کند: «إتّخذوا الأهل فإنّه أرزق لكم» (بهاء الدين خرمشاهى-مسعودانصارى/ پيام پيامبر /متن عربى/ ص:698). ازدواج اين طور نيست که روزي را کم بکند روزي را بيشتر مي کند خدا برکت مي دهد. البته يک مشکلمان همين است جواني که تازه ازدواج کرده روز اول مي خواهد خانه 300 متري و حقوق يک ميليوني و نمي دانم تلفن و ماشين داشته باشد خوب بله اين نمي شود پدر شما بعد از 50 سال به اينجا رسيده شما مي خواهيد روز اول پايت را روي پله آخر بگذاري. اين توقعات بالا رفته تشريفات و تجملات و چشم هم چشمي زياد شده است. والا کسي که قانع و راضي باشد حتما خدا رزقش را به اندازه نياز در وقتش مي رساند. اين براي ما عبرت است که هم اميرالمومنين و هم پيامبرخدا در شب عروسي يک اتاق اجاره اي هم نداشتند. آيا اين ها عزيز خدا نبودند؟ عالم براي اين ها خلق نشده بود؟ همه عالم به يک موي اين ها نمي ارزد عالم فاني قابل قياس با يک موي اين ها نيست دنيا ارزشي ندارد پوچ است خيال است. بايد بگذاريد و برويد چرا اين قدر غصه دنيا را مي خوريد. پيامبر در خردسالي پدر و مادرشان را از دست دادند و در خانه پدربزرگشان بودند بعد هم در خانه عمويشان حضرت ابوطالب زندگي کردند وجايي نداشتند در مقابل هم حضرت خديجه که اول ثروتمند منطقه بود. خيلي خانم را سرزنش کردند ولي تحمل کرد محبت همه مشکلات را حل مي کند پيامبر را دوست داشت فهميده بود که اين آقا کيست جا نزد. اين عروس با تقوا و با ايمان و با ادب مادر ماست، امامان ما افتخار مي کنند، به ما گفتند هنگام سلام به محضر امام زمان عليه السلام بگوييد: «السَّلَامُ عَلَيكَ يا ابْنَ خَدِيجَةَ الْكُبْرَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ» (شيخ طوسي/ تهذيب الأحكام/ ج6/ ص : 54). سلام بر شما اي امام زمان که فرزند خديجه بزرگ هستي. امامان به اين مادر و به اين جده افتخار مي کنند ما هم افتخار مي کنيم مادر مومنين است. اين خانم خدمت پيامبر زانو زد و عرض کرد: يک وقت غصه نخوريد که جا نداريد پول نداريد خانه نداريد، مال من مال شماست خانه من خانه شماست من هم کنيز شما هستم. همان روز اول همه را به صاحبش، به خدا واگذار مي کند. گفت: در واقع مال من مال شماست خانه من هم خانه شماست من هم کنيز شما هستم نوکر شما هستم خيلي گردن ما حق دارد. جدا به اين بانو بايد به چشم مادري نگاه کرد در حق پيامبر ما هم مادري کرد. پيامبر آن قدر اين خانم را دوست داشت که بارها مي نشست و براي دوري و فراق حضرت خديجه گريه مي کرد اين خيلي مهم است. فضائل حضرت خديجه عليها السلام شب اول عروسي همه مال و جان و هستي اش را فداي شوهرش کرد پيامبرخدا هم بعد از وفات اين بانو بارها مي نشستند گريه مي کردند خيلي مهم است شما تصور بکنيد مثلا حالا يک آدمي هست که ناشناس است گمنام است اما فرض بفرمايد يک مرجع تقليد، يک پرفسور، يک رهبر، يک شخصيت جهاني بنشيند هاي هاي گريه کند بگويند آقا چرا گريه مي کنيد؟ بگويد خانم من 5 سال قبل از دنيا رفته است. اول شخصيت عالم بنشيند براي يک خانم گريه کند بعضي از همسران پيامبر اعتراض هم مي کردند گفتند: ما هستيم چرا براي خانمي که مسن بوده و حالا از دنيا هم رفته شما گريه مي کنيد؟ پيامبر فرمودند: «خَدِيجَةُ وَ أَينَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ» (مجلسي/ بحارالأنوار/ ج43/ ص:92). شما مي دانيد چه همسري را از دست دادم؟ خديجه چه شخصيتي بوده؟ ديگر چه کسي براي من مثل خديجه مي شود؟ وقتي که مردم مکه از من جدا شدند او مرا رها نکرد، همه قهر کردند او با من پيوند زد، شما فرزند براي من نياورديد او براي من فرزند آورد. شب معراج وقتي پيامبر از معراج برگشتند و خواستند از جبرئيل وداع بکنند به منزل برگردند به جبرئيل فرمودند ديگر کاري نداريد؟ جبرئيل گفت: يا رسول الله، خدا مي فرمايد سلام مرا به حضرت خديجه برسان. سلام من جبرئيل را هم به همسرت حضرت خديجه برسان. وقتي پيامبر وارد منزل شدند به خديجه فرمودند: خدا براي تو سلام رساند. جبرئيل هم براي تو سلام رساند. خيلي مهم است خدا به يکي سلام برساند حضرت خديجه عرضه داشت: «رَبِّي هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيهِ يعُودُ السَّلَامُ» (شيخ کليني/ الكافي/ ج 1/ ص : 279). سلام خود خداست از او سلام مي آيد و به او برمي گردد و بر پيک و وحي خدا جبرئيل سلام و درود من باد.
اين بانويي که يک عمر وفاداري کرد ايثار کرد گذشت کرد داغ چندين فرزند ديد معروف اين است 2 تا پسر و 4 دختر براي پيامبر آورد اما همه اين عزيزان الا يک دختر در زمان خود حضرت خديجه از دنيا رفتند. پيامبر ما و حضرت خديجه خيلي داغ ديدند بعضي هايشان در شيرخوارگي از دنيا رفتند. دنيا ارزش ندارد پيامبر و اهل بيت پيامبر چه قدر داغ ديدند اگر اين جا جاي ماندن و جاي خوشي بود خدا اين خوشي هاي دنيا را به آن ها مي داد. سالي که حضرت خديجه از دنيا رفت سال حزن و اندوه نامگذاري شد ديگر پيامبر نتوانست در مکه بماند به طرف مدينه آمد حامي و فداکاري مثل حضرت خديجه را از دست داد. وصاياي حضرت خديجه(سلام الله عليها) حضرت خديجه در بستر بيماري قرار گرفته بود حالات آخر احتضار، در بستر افتاده بودند پيامبر عظيم الشان هم کنار بستر حضرت خديجه3قرار گرفتند وصيت هاي اين همسر با وفاء را بشنوند. خانم شروع کردند به وصيت کردن، يکي از وصيت هايش اين بود عرض کرد: يا رسول الله حلالم کن مرا عفو کن من در حق شما کوتاهي کردم. خانمي که مال و جان و آبرو و حيثيت و همه هستيش را داده ولي باز هم عذر خواهي مي کند، حق پيامبر خيلي بزرگ است. پيامبر فرمودند: خديجه جان شما همه هستي ايت را در راه من دادي من از تو گذشتم از شما راضي هستم. وصيت دوم من اين است که يا رسول الله بعد از من يک يادگار، يک دختر 5 ساله به نام فاطمه از من مي ماند. مادر به دختر خردسال علاقه فوق العاده اي دارد دختر هم وابستگي فوق العاده اي به مادر دارد آن هم تک فرزند، چون پيامبر در يک خانه اي بودند که سه نفري زندگي مي کردند بقيه بچه ها همه از دنيا رفته بودند. يک تک فرزند داشتند آن وقت حضرت خديجه عرض کرد: يا رسول الله بعد از من شما و فاطمه 5 ساله مي ماني جاي خالي مادرش را مي بيند غصه دار مي شود غربت به او اثر نکند شما جاي خالي مرا پر کن به او بيشتر نوازش بکن محبت بکن. حتي يک روايت عجيبي هم داريم که شب عروسي حضرت زهراء عليهاالسلام پيامبرخدا به همه خانم ها گفتند: به خانه هايتان برويد همه رفتند ولي ديدند اسماء نرفته است. فرمودند: مگر من نگفتم همه برويد کسي اين جا نماند؟ اسماء عرض کرد: يا رسول الله يکي از جاهايي که دختر احتياج به مادر دارد شب عروسي است همسرتان حضرت خديجه به من وصيت کرد که من شب عروسي دخترم نيستم شما جاي من در حق دخترم مادري بکن کارهايي که فاطمه زهراء دارد انجام بده. پيامبر خيلي منقلب شدند گريه کردند به ياد همسري که براي عروسي حضرت زهراء هم فکر مي کرد غصه مي خورد. پيامبر به ياد همسرشان گريه کردند که اين بانو حتي ياد اين دختر بوده که يک روزي عروس مي شود کسي باشد که جاي مادر را پر بکند. خانم در وصيت سوم گفتند: يا رسول الله من خجالت مي کشم به شما بگويم به دخترم فاطمه مي گويم به شما بگويد. پيامبر از اتاق بيرون رفتند فاطمه 5 ساله کنار مادر نشست، خانم عرض کرد: فاطمه جان، من از قبر مي ترسم. امام سجاد عليه السلام در دعاي ابوحمزه مي گويد: «أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي» (شيخ عباس قمي/ مفاتيح الجنان/1/ ص : 186). من براي تنگي قبرم براي تاريکي قبرم گريه مي کنم. به خدا راست است يک روزي ما را تک و تنها در چاله قبر رها مي کنند و مي روند. حضرت خديجه عرض کرد دخترم من از قبر مي ترسم دوست دارم پدرت آن عبايي که موقع وحي به دوش مي اندازد آن را کفن من قرار بدهد که من در قبر در امان باشم به من صدمه اي نرسد ولي خجالت مي کشم به پدرت بگويم. کسي که همه اموالش را داده از تقاضاي يک عبا خجالت مي کشد. جان همه عالم به قربان همچين بانوي باحياء و باادب و باعفتي، پيامبر وارد حجره شدند فاطمه زهرا عرض کرد بابا جان مادرم دوست دارد اين عباي خودت را کفن او قرار بدهي ولي خجالت کشيدند اين وصيت را به شما کنند. پيامبر فرمودند: باشد حتما اين کار را خواهم کرد. حضرت خديجه از دنيا رفتند پيامبر بدن اين همسر را غسل دادند وقتي خواستند با عباي خودشان کفن کنند جبرئيل نازل شد عرض کرد: يا رسول الله خداي متعال سلام مي رساند مي فرمايد کفن خديجه با ما هست. کسي که همه هستيش را در راه خدا داده است براي هيچ کسي من نديدم از بهشت کفن بيايد جبرئيل از طرف خداي متعال فقط براي اين بانو کفن بهشتي آورده است. پيامبرخدا او را هم با عباي خودشان و هم با کفن بهشتي کفن کردند نماز خواندند در قبر وارد شدند و بدن اين بانوي عزيز را در قبر دفن کردند.
ذکر مصيبت امام حسين عليه السلام يا رسول الله وقتي همسرتان از دنيا رفت شما عبا آورديد عبايي که موقع وحي به دوش مي انداختيد. همسرتان از دنيا رفت جبرئيل آمد از بهشت کفن آورد مگر اباعبدالله فرزند عزيز شما نبود مگر شما نفرموديد: «حُسَينٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَينٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيناً حُسَينٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط» (مجلسي/ بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج 43/ ص : 261). مگر حسين دردانه خدا نيست عزيز خدا نيست حتما از حضرت خديجه خيلي پيش خدا عزيزتر است اما چرا اباعبدالله نبايد يک کفن داشته باشد. امام سجاد خواست بدن پدر را بردارد هر طرف را برمي داشت قسمت ديگر روي زمين مي ماند صدا زدند برويد يک حصير بوريا بياوريد. مگر حسين تشنه لب عزيز مصطفي نبود کفن براي او مگر به غير بوريا نبود «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِي الْعَظِيمِ» «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» (هود : 18). خدايا به حق محمد و آل محمد گناهان ما را ببخش و بيامرز. حق همه حقداران به گردنمان را اداء بگردان. خدايا به حق محمد و آل محمد قلبمان را جايگاه محبت خودت و محبت اوليات قرار بده. قلب امام زمان از ما راضي، فرجش را نزديک بگردان. در دنيا و آخرت ما را آني از قرآن و اهلبيت جدا مگردان. مقام معظم رهبري، علماء، مراجع و جوان هايمان در پناه امام زمان حفظ بفرما. به مريض هاي اسلام لباس عافيت بپوشان. اموات گذشتگان، شهداء، امام راحل و اموات اين جمع را با انبياء و اوليات محشور بگردان. و عجل في فرجه مولانا صاحب الزمان •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_9209938.pptx
6.51M
✨﷽✨ 🌀پاورپوینت ✅کیفیت عالی 💠24اسلاید •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
1_9210395.ppsx
6.11M
✨﷽✨ 🌀پاورپوینت ✅کیفیت عالی 💠132اسلاید •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
1_9038113.ppsx
21.05M
✨﷽✨ 🌀پاورپوینت ✅کیفیت عالی 💠21اسلاید •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha