eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ امام هادى عليه السلام به حمّاد رازى فرمودند: إذا أشكَلَ عَلَيكَ شَىءٌ مِن أمرِ دينِكَ بِناحِيَتِكَ، فَسَلْ عَن عَبدِ العَظيمِ بنِ عَبدِاللَّهِ الحَسَنِيِ عليه السلام ؛ هرگاه در قلمرو خود در كار دين به مشكلى دچار شدى، آن را با عبدالعظيم حسنى در ميان بگذار. امام هادى عليه السلام :مَرحَباً بِكَ يا أبَاالقاسِمِ أنتَ وَلِيُّنا حَق؛ اى ابوالقاسم! خوش آمدى، تو حقيقتاً دوستدار ما هستى. امام هادى عليه السلام به مردى از اهالى رى كه به زيارت امام حسين عليه السلام رفته بود فرمودند: أما إنَّكَ لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظيم عِندَكمُ لَكُنتَ كَمَن زارَ الحُسَينَ عليه السلام ؛ اگر قبر عبد العظيم را در شهر خود زيارت كنى، چنان است كه گويى امام حسين عليه السلام را زيارت كردهاى. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ پيامبرصلّى الله عليه وآله:مَن أدّى إلى أمَّتي حَديثاً يُقامُ بِهِ سُنَّةٌ أو يُثلَمُ بِهِ بِدعَةٌ فَلَهُ الجَنَّةَ؛ هر كس به امّت من حديثى برساند كه به سبب آن سنّتى برپا شود يا بدعتى آسيب بيند، پاداشش بهشت است. پيامبرصلّى الله عليه وآله: مَن تَعَلَّمَ حَدِيثَينِ اثنَينِ يَنفَعُ بِهِما نَفسُهُ و يُعَلِّمُهُما غَيرَهُ فَيَنتَفِعُ بِهِما كانَ خَيراً مِن عِبادَةِ سِتّينَ سَنَةً؛ هر كس دو حديث بياموزد كه هم خود از آنها بهره برد و هم به ديگرى آموزش دهد كه او نيز از آنها سود برد، عمل او از شصت سال عبادت بهتر است. امام صادق عليه السلام : الرِّوايَةُ لِلحَديثِ المُتَفَقِّهُ فِي الدِّينِ أفضَلُ مِن ألفِ عابِدٍ لافِقهَ لَهُ و لارِوايَةَ؛ آن كه حديث روايت كند و دين شناس باشد، از هزار عابد كه دينشناس و راوى حديث نباشد، بهتر است. امام صادق عليه السلام : إعرِفُوا مَنازِلَ النّاسِ مِنّا عَلى قَدرِ رِوايَتِهم عَنّ؛ جايگاه مردم را نزد ما از شمار رواياتى كه از ما نقل مىكنند بشناسيد. امام باقر عليه السلام : إنَّ حَديثَنا يُحيِي القُلُوبَ؛ سخن ما دلها را زنده مىكند. امام باقر عليه السلام : لَحَديثٌ واحِدٌ تأخُذُهُ عَن صادِقٍ خَيرٌ لَكَ مِنَ الدُّنيا و ما فِيه؛ يك حديث كه آن را از فردى راستگو فرا مىگيرى، براى تو بهتر است از دنيا و آنچه در آن است. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ حضرت عبد العظيم عليه السلام روايت مىكند: مولايم امام رضا عليه السلام براى من پيامى فرستاد و فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو: ... و إقبالُ بَعضِهِم عَلى بَعضٍ و المُزاوَرَةُ فَإنَّ ذلِكَ قُربَةً إلَى اللَّهِ؛ (به آنان دستور بده) به هم روى آورند و با يكديگر ديدار كنند، كه موجب نزديكى به خداوند است. حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام رضا چنين روايت مىكند: المُسلِمُ الَّذي يَسلَمُ المُسلِمونَ مِن لِسانِهِ و يَدِهُ ولَيسَ مِنّا مَن لَم يَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ؛ مسلمان كسى است كه مردم از دست و زبان او آسوده باشند و از ما نيست آن كه همسايهاش از شرّ او در امان نباشد. حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام جواد عليه السلام چنين روايت مىكند: مَن رَضِىَ بِالعافِيَةِ مِمَّن دُونَهُ رُزِقَ السَّلامَةَ مِمَّن فَوقَهُ؛ هر كس از عافيت زير دستانش خشنود باشد، از بالا دستش در امان مىماند. حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام جواد عليه السلام چنين روايت مىكند: أفضَلُ أعمالِ شيعَتِنَا انتِظارُ الفَرَجِ؛ برترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج (ظهور امام زمان عليه السلام ) است. حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام هادى عليه السلام چنين روايت مىكند: إنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إبراهِيمَ خَليلاً لِكَثرَةِ صَلاتِهِ عَلى مُحَمَّدٍ و أهلِ بَيتِهِعليهم السلام؛ خداوند متعال، ابراهيم عليه السلام را دوست خود برگرفت؛ زيرا او بر محمّد و اهل بيت او بسيار درود مىفرستاد. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ غصه از روی سینه ام پا شد درد بی دردی ام مداوا شد طبع خشکیده ام شکوفا شد فصل تنهایی ام دگر طی شد وطن مادری من ری شد پیش پای تو سر نمیخواهم جز دلی دربدر نمی خواهم به منی که جگر نمی خواهم میدهی هر قدر نمی خواهم جرأت پر زدن به من دادی بسکه عشق حسن به من دادی حسنی هستی و کرم داری خوشبحالت که تو حرم داری چه قدر عزت و حشم داری نکند از درت برم داری! میروم بی تو رو به حیرانی ملجأ مردمان تهرانی نامت عبدالعظیم آقا جان لقبت هم کریم آقا جان همگی از قدیم آقا جان با تو همسایه ایم آقا جان سایه ات مستدام همسایه شخص عالی مقام همسایه شب جمعه در ازدحام حرم شده ام خم به احترام حرم زندگی ام شده به نام حرم پرچم سبز روی بام حرم... ... آبروی تمام "ایران" است نفس تازه ای به هر جان است داده ام در هوای تو پر را میدهم پای تو تن و سر را میزنم حرف های آخر را ناله های غریب مادر را ما شنیدیم از دل صحنت جان به قربان سفره ی پهنت بانی روضه های مسلمیه گریه های عزای مسلمیه اشک جاری به پای مسلمیه سوز و ساز صدای مسلمیه حرمت پاتوق حسینی هاست حرمت مثل کربلا زیباست حرف کرببلاست یاالله روضه هایی به پاست یا الله این سری که جداست یاالله سر ارباب ماست یاالله بر سر نیزه هاست هجده سر سر مردان آل پیغمبر تا که او را نشانه میکردند سنگ ها را روانه میکردند گریه اش را بهانه میکردند قسمتش تازیانه میکردند تازیانه ، به روی یک خواهر تازیانه... مدینه... یک مادر •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍ سلام بنده یکی از سربازای دیده بانی ام که هر دو ماه یک بار یک پاسگاه خدمت می کنم و هر دو ماه یک بار پاسگاهم عوض میشه 💌این دفعه که اومده بودم مرخصی و تقریبا مرخصی داشت تموم میشد رفتم گلزار شهدای شهر بهار سر مزار شهید امیر حیدری و بعد سر مزار ❤️ 💌 گفتم آقا سید میلاد می خوام برم پاسگاه جدید تورو خدا کاری کن یه پاسگاه مرزی خوبی بیفتم کسی مانع پیشرفتم از نظر معنوی نشه. خودت کمک کن جایی بیفتم که بتونم روی نفسم کار کنم بعد یه نذر کوچیکی کردم و برگشتم فرداش که رفتم پادگان فرمانده صدام کرد گفت می خوام بفرستمت جایی گفت توی سایت یکی از روستاها یه کتابخانه ای هست اکثر کتاباش برای شهدا و مذهبی هستند گفت میخوام کتابدار شی از کتاب شهدا مراقبت کنی😭 ولی ما هر کسی رو نمیفرستیم اونجا و در ضمن هست هر هفته مزار مطهر رو بشوری و جارو بکشی کلیدش رو هم میدم دستت کسی هم بالا سرت نیست خودتی و شهدا ...😍 بعد گفتن برو با جناب سرگرد حرف بزن تا بفرستیمت وقتی رفتم پیش جناب سرگرد ایشان گفتن راستش رو بگو کیه ؟چقدر بزرگه که می خوان بفرستنت اونجا منم یه از سید میلاد داشتم از جیبم در آوردم گذاشتم رو میز گفتم پارتیم ایشون هستن وقتی عکس سید دیدن گفتن این شهید رو می شناسم به گردن ما خیلی حق داره 😭 شادی روح شهدا صلوات •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔔 💠💠شخصی نزد همسایه‌اش رفت و گفت: 🔹گوش کن، می‌خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می‌گفت… 🔹همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: 🔹قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده‌ای یا نه⁉️ 🔹گفت: کدام سه صافی⁉️ ✳️⇦اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می‌کنی واقعیت دارد؟ 🔹گفت: “نه… من فقط آن را شنیده‌ام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.” ❌سری تکان داد و گفت: 💠⇦“پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده‌ای. یعنی چیزی را که می‌خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی‌ام می‌شود.” 🔹گفت: “دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.” ✴️⇦بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی‌کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که می‌خواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می‌خورد؟ – نه، به هیچ وجه! 🚫همسایه گفت: “پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال‌ کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.” •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ از نسل خاندان امامی کریم بود در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود پرهیزگار و عابد و زاهد ، حکیم بود محبوب پیشگاه خدای علیم بود در عمرخویش صاحب طبعی سلیم بود دست نوازشی به سر هر یتیم بود اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود درسایه امید و ولایت مقیم بود هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود این بوستان عشق بهشتی شمیم بود هر کس که زائرحرم این کریم بود نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود گر از کرامتش همه کس فیض می برد عطرحدیث آل رسول از لبش چکید تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق آموخت درس بندگی از اهلبیت نور غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند اند پیوسته او به منزل مقصود می رسید هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز در گلشن همیشه بهار حریم او هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت پروانه بهشت بدستش دهد خدا عبد حقیر اوست « وفایی» اگر چه باز دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🖍 ☀️صبح یک روز گرم تابستانی، زیر سایه چادری در هفت تپه، مأمن «لشکر خط شکن 25 کربلا» لابه‌لای تپه ماهورها، تک و تنها نشسته بودم، «نورالله ملاح» را دیدم که از دور، در طراز نرم و ملایم نور، با لبخندی از جنس سرور، به طرفم می‌آمد، سرش را از ته تراشیده بود. مهربان کنارم نشست.🌈 گفتم: پسر قشنگ شدی‌ها! عجبا چرا این روزها، بعضی از بچه‌ها موهاشون رو از ته می‌تراشند! نکنه خبرایی هست ما بی‌خبریم، عین حاجی واقعی‌ها شدی‌ها!... تقصیر که میگن همینه دیگه، نه؟ شهید ملاح دستش را روی شانه‌هایم چفت کرد و با لبخندی غریبانه گفت: سید، بذار برات از خواب دیشب بگم. تو هم از اصحاب خواب دیشب من هستی... ✨گفتم: من! این یعنی چی؟ خواب! حالا چه خوابی دیدی؟ پسر نکنه جرعه شهادت را تو خواب نوشیدی! گفت: برو بالاتر سید، اصلاً یادت هست من همیشه بهت می‌گم که به شکل غریبانه‌ای شهید می‌شم، تو هی به من بخند، ولی دیشب به ظهور رسیدم. بشارتش را گرفتم.🎊 خندیم و گفتم: آره، تو از همین حالا سوت شهادتت رو بزن! گفت: خواب دیدم همین اطرافم، بعد یکی به‌ اسم صدام زد، نگاهی به دوربرم انداختم، صدا از تو چادر حسینه گردان می‌آمد، اما صدا یک جورایی غریبانه و خاص بود، حیرت کردم!؟ مثل اون صدا تابه‌حال هیچ کجا نشنیده بودم. آرام و بی‌تاب و بی‌قرار، گوشه چادر را کنار زدم، پر شدم از عطر ناب، در دم فرو ریختم. ناگهان اندیشه‌ای مثل یک وحی ریخت توی دلم. مقابل تکه‌ای از نور زانو زدم. مثل وقتی که مقابل ضریح آقا علی‌بن موسی‌الرضا(ع) می‌خواستم سلام بدهم، با اشک و بغض و بی‌قراری گفتم: السلام علیک یا فاطمه زهراء...🙏 حال غریبی پیدا کردم، من و حضرت زهرا(س)... ☀️حضرت فاطمه زهرا(س)، آقا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دو طرفش نشسته بودند. آن‌قدر مبهوت و متحیر بودم که کلامی برای گفتن نیافتم، دوباره سلام دادم، به آقا امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، به اصحاب عاشورایی، به مولا علی(ع). حضرت زهرا(س) فرمودند: پسرانم، حسن و حسین، سلام خدا بر شما باد، ایشان (نورالله) چند روز دیگر مهمان ما خواهد بود. 🌟 بعد، آقا امام حسین(ع) دست روی سرم کشیدند و من ناگهان از خواب پریدم،این بشارت بود. سید جون! مدت‌هاست که منتظرش بودم، واقعیت اینه که تا منتظر نباشی، خونده نخواهی شد. باید آرزو کنی، تا آرزوهات سراغت بیان. بیدار كه شدم، وقت اذان بود. وضو گرفتم، فکر کردم که قرار است چند روز دیگه... اصلاً خبر که داری داریم میریم مهران؟ میدونی، انشالله من شهید می‌شم، بشارتش رو گرفتم، می‌دونم که به غریبانگی حضرت زهرا(س) به شکل غریبانه‌ای هم شهید خواهم شد... ان‌شالله🙏 بغض گلویم را گرفت، تو حیرت ماندم. آره ما بر حقیم و این‌ها نشانه آن ظهور حقیقت مطلق است. بلند شدم، شهید ملاح را بغل کردم. گفت: تو شک داری؟ گفتم: بیا یک شرطی ببندیم، اگه جا موندم، شفاعتم کن. طولی نکشید که با رمز یا اباعبدالله الحسین(ع)، وارد عملیات شدیم و چند روز بعد در حین آزادسازی مهران، نورالله ملاح، بر بلندای قلاویزان، با اصابت مستقیم راکت هواپیمای دشمن، به شکل غریبانه‌ای، مظلومانه شهید شد، و چنان پودر شد که چیزی از جنازه‌اش باقی نماند عصر روز پنجم از این واقعه، شانزدهم تیرماه شصت‌وپنج، سربندها که روی پیشانی رفت، به‌یاد ملاح افتادم، دور و برم را گشتم. آخه قدش بلندتر بود و تهِ ستون می‌ایستاد. رفتم نزدیکش و گفتم: هی مرد، قول و قرار ما رو که یادت هست؟ لبخندی زد و گفت: سید، از همین حالا تو سوتت را بزن. در سحرگاه هفدهم تیرماه 65، نورالله مهمان حضرت زهرا(س) شد.💖 حبیبه خدا ، شفیعه ی محشر ، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می فرمایند:« خداوند، جهاد را مایه ی عزت و شکوه اسلام قرار داد.» (بحار الانوار، ج29، ص 223.) شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات… •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha