نامشناسی شخصیت در داستانهای سهتار جلال آل احمد
چکیده
قدرت همذاتپنداری مردم با قهرمانان داستانها بسیار زیاد است. قهرمانان داستانی همان اشخاص جامعهاند و مخاطب در خوانش اثر، خود را در جایگاه قهرمان میبیند؛ از اینرو تحلیل شخصیتها و قهرمانان داستانها ضروری است. یکی از روشهای شناخت بهتر قهرمانان داستان، نامشناسی شخصیتها است. نویسنده با استفاده از نامهای مختلف، داستان و یا شخصیتهای داستان را معرفی میکند. شناختن شخصیتهای کنشگر در اثر، به نوبهی خود به شناسایی لایههای درونی اثر، کمک میکند از اینرو نامشناسی کاربردی اساسی در تحلیل و نقد داستان دارد. هرچند داستاننویسی در ایران و ادبیات فارسی سابقهای طولانی ندارد، در قرن اخیر نویسندگانی در این حوزه فعالیت کردهاند. جلال آل احمد در شمار این نویسندگان قرار میگیرد. از آنجهت که جلال از نویسندگان صاحب سبک ایرانی است و ایدئولوژیهای خاصی دارد، نامشناسی شخصیتهای داستانی او در تحلیل داستانهایش بسیار پراهمیت است. در این مقاله سعی شده است که به نامشناسی شخصیتهای داستانی در مجموعهی سهتار پرداخته شود.
کلیدواژهها سه تار؛ جلال آل احمد؛ نامشناسی؛ شخصیت
معصومه مرادی/محمود کمالی_
اصل این مقاله را در نشریه مطالعات داستانی دوره۵ میتوانید ببینید
http://pl.journals.pnu.ac.ir/article_3729.html
هدایت شده از یارستان کودکستان
🥰 موهبت عفو و بخشش
💡 مربی باید خود را کنترل کند تا در تربیت، غضب و غیظ او را فرا نگیرد. چگونه این کار عملی است؟ برای این کار باید عفو و بخشش داشته باشد.
🗣 قرآن می فرماید: «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ»° منظور از «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ» *کسانی هستند که خشم خود را فرو دهند، بهطوری که خشم دیگر ظهور نکند،* نه اینکه در جایی باشد و در حین اینکه مربی سخن میگوید، یکدفعه خود را نشان دهد و همراه الفاظ خارج شود.
🤗 منظور از «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ» هم این است که مربی عفو داشته باشد تا در حین صحبت، خطاها را فراموش کند و آزاد از همهٔ رنجها و زخمزبانهایی که به او رسیده و بیحرمتیهایی که به او شده، بتواند با اثرگذاری صحبت کند.
🧠 مربی عاقل باید خشم و رضا و عاطفه و کل روابطش، در فعلش منعکس شود و نه در زبانش.
° سورهٔ آل عمران، آیهٔ ۱۳۴.
📚 تربیت دینی کودک
👤 آیةالله محیالدین حائریشیرازی
#تربیت_دینی
#تربیت_کودک
@yarestankoodakestan
yarestankoodakestan.ir
هدایت شده از پرویزن
"به یاد کورش صفوی"
کورش صفوی زبانشناس نامی و استاد دانشگاه درگذشت. تلاشهای او در حوزههای نظری و کاربردی زبانشناسی و تالیف کتابهای علمی و دانشگاهی، او را در جایگاه یکی از شاخصترین زبانشناسان دهههای اخیر قرار داده است. اما آنچه بیشتر باید به آن اشاره کرد؛ نقش برخی تالیفات او در گسترش حوزههایی از نقد ادبی و پیوند زبانشناسی و ادبیات است.
کتاب "از زبانشناسی به ادبیات" او که مطالعهی آن به همه شاعران و شعردوستان پیشنهاد میشود؛ از مهمترین آثار فارسی است که در آن کوشیده شده؛ تعریفی متعادل از برخی کارکردها و آرایهها و شگردها و فنونِ رایج در شعر و نظم فارسی ارائه شود.
مباحث مربوط به قاعدهافزایی و گونههای هنجارگریزی و تلاش صفوی برای سازگاری این مباحث و تحقیقات ادبی به همراه ارائهی نمونههایی کاربردی از شعر کهن و معاصر فارسی و همچنین آشنایی او با ادبیت و ادبیات (خلاف بسیاری از زبانشناسان)، به ارائهی زوایایی جدید از زبان ادبی در این اثر انجامیده است. حاصل این تلاش را در تطبیق مباحث نظری این کتاب با بسیاری از تحقیقات ادبی معاصر میتوان دید؛ هرچند در مجالی لازم است، نقدها و توضیحاتی بر این اثر نوشت.
روحش شاد و در زیر شاخسار بهشتی کلمه و زبان برخوردار باد.
#کورش_صفوی
#زبان_شناسی
#ادبیات
@mmparvizan
حال دلم را خوب کن آقا
تو رود سرشاری تو بارانی
لبریز کن قلب مرا از عشق
ای جلوهی هر عشق روحانی
با تو تمام لحظههایم شعر
با تو همیشه حال من خوب است
با تو مناجاتم سراسر شور
چشمانم از پرواز مرطوب است
سجاد هستی تا بشورانی
ناخالصیها را از این دنیا
سجاد هستی تا برویانی
گلواژههای نور بر لبها
با تو هوای خانهام هر روز
رنگ بهار و آسمان دارد
با تو امام چارمم! عمریست
هر شهر یک رنگینکمان دارد
با من بمان تا روشناییها
با من بمان تا آخر دنیا
حال دلم را خوب کن آقا
مثل صحیفه، مثل عاشورا
بدیهههای بیاختیار
سال 94 که #کتاب #چهل_حدیث #امام_خمینی رو میخوندم در صفحهای از کتاب گیر کردم. شاید 10 روز پشت سر هم کتاب رو باز میکردم و از این صفحه نمیتوانستم عبور کنم. فکر میکردم به عمق این حدیث از امام سجاد علیه السلام.
به مناسبت شب شهادت خدواندگار مناجات، این بخش از کتاب را که دربردارنده این حدیث است، به اشتراک میگذارم:
ای بسا قدرتمندان و دارای سلطنتهای ظاهره که از حریت و آزادی نفس و بزرگواری و بزرگمنشی بویی نبردند و بنده ذلیل و عبد مطیع نفس و هوی هستند، و بدین جهت از مخلوق ناچیز نیز تملق گویند. از حضرت #علی_بن_الحسین، سلام الله علیهما، منقول است که فرمود در ضمن کلامی «همانا من عار دارم اینکه #دنیا را خواهش کنم از آفریدگار آن، پس چگونه از مخلوقی مثل خود طلب کنم؟!» ای عزیز، تو اگر عار نداری از طلب دنیا، لااقل از مخلوق ضعیف که مثل خود تو است طلب مکن. بفهم که مخلوق را قدرتی نیست برای تعمیر دنیای تو. گیرم که با هزار منت و ذلت اراده او را جلب کردی، اراده او در ملک حق کارکن نیست و کسی را تصرفی در مملکت مالک الملوک نیست، پس این قدر برای این چند روزه دنیا و شهوات محدوده موقته از خلق بیهمهچیز تملق مگو، و از خدای خود غافل مشو و حریت و #آزادی خود را حفظ کن و قید عبودیت و اسارت را از گردن خود بردار و #در_جمیع_احوال_آزاد_شو.
چهل حدیث، صفحه 257 و 258
نویسنده: امام خمینی (ره)
قاسم صفایینژاد
هدایت شده از پرویزن
"روایت هجویری از داستان شعر فرزدق"
و اندر حکایات است که هشام بن عبدالملک بن مروان سالی به حج آمد. خانه را طواف میکرد. خواست تا حجر ببوسد از زحمت خلق راه نیافت. آنگاه بر منبر شد و خطبه کرد. آنگاه زینالعابدین، علی بن الحسین رضی اللّه عنه به مسجد اندر آمد؛ با رویی مقمّر و خدّی منوّر و جامهای معطّر و ابتدای طواف کرد. چون به نزدیک حجر فراز رسید، مردمان مر تعظیم ورا حجر خالی کردند که تا وی مر آن را ببوسید.
مردی از اهل شام، چون آن هیبت بدید با هشام گفت: «یا امیرالمؤمنین! تو را به حجره راه ندادند که امیری، آن جوان خوبروی که بود که بیامد مردمان جمله از حجر در رمیدند و جای خالی کردند؟»
هشام گفت: «من ورانشناسم.» و مرادش آن بود تا اهل شام مر او را نشناسند و بدو تولا نکنند و به امارت وی رغبت ننمایند.
فرزدق شاعر آنجا استاده بود، گفت: «من او را شناسم.» گفتند: «آن کیست، یابافراس؟ ما را خبر ده، که سخت مهیب جوانی دیدیم وی را.» فرزدق گفت: «شما گوش دارید تا به ارتجال صفت نسبت وی کنم:
هذَا الّذی تَعْرِفُ البَطْحاءُ وَطْأَتَهُ
والبیتُ یعرِفُه و الحِلُّ وَالْحَرَمُ...
کشفالمحجوب هجویری/ باب فی ذکر ائمتهم من اهلالبیت/ ذکر علیبن الحسین.
#ادبیات_عرفانی
#امام_سجاد
#کشف_المحجوب
@mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجربههای ململی من
روزنامه جام جم | هزار توی زندگی
https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/197148