🔴🔶️در خانه بمانید
امروز اگر دغدغهمند و نگرانید
«در خانه بمانید»
بر آتش بحران همگى گل بنشانید
«در خانه بمانید»
پیشنیه تاریخى دیرینه دوران
اى ملت ایران
گر مدعى دانش و فرهنگ جهانید
«در خانه بمانید»
در رشت و قم و نصفجهان و رى و کرمان
در مشهد و تهران
یا ساکن شیراز و اراک و همدانید
«در خانه بمانید»
خدمت به اطبا و پرستار نکردید، نکردید
در شهر نگردید
خیرى نرساندید اگر، شر نرسانید
«در خانه بمانید»
خواهید که ایران بشود فاتح و پیروز
در موسم نوروز
اینقدر از این شهر به آن شهر نرانید
«در خانه بمانید»
فرصت شده در خانه به هم عشق بورزید
هر روز بخندید
وقت است غبار از دل و از خانه تکانید
«در خانه بمانید»
یکوقت عزیز خودتان میرود از دست
این واقعیت هست
من آنچه که شرط است نوشتم که بدانید
«در خانه بمانید»
بر کاسب و مستأجر و خود رحم نمایید
محبوب خدایید
این فرصت پیشآمده را قدر بدانید
«در خانه بمانید»
آن چند سلبریتى معروف که هستند
گویید برقصند
کمتر وسط غصه ما، دُر بفشانید
«در خانه بمانید»
اى محتکران نان نخورید، از تب ویروس
اى عده منحوس
بر گرده مردم همهتان، بار گرانید
«در خانه بمانید»
خنجر به دُم فیل زدى هفتهاى یکبار
اى دولت پرکار!
بهتر که نیایید که اسباب زیانید
«در خانه بمانید»
اى ملت ما بدتر از این را گذراندید
در بند نماندید.
چون رود خروشان همگى در جریانید
«در خانه بمانید»
این مملکت از روز ازل، مال حسین است
بینالحرمین است
در خلوت خود بعد دعا، روضه بخوانید
«در خانه بمانید»
#شعر
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/پرچمی
@taghcheh1399
🔴🔶جهانگشای 2019(3)
وصیت پیرزن
دو هفته میگذشت،سرباز توانسته بوداز لبهای مرطوب پیرزن به دستان نعش کش و از آنجا به اتومبیل تویوتای قهوه ای رنگ ،به دستان راننده و...منتقل شود.کوید هیچوقت آخرین وصیت پیرزن را فراموش نمیکند،پیرزن در حالی که دو چشم آبدارش را به انتهای جاده سبز حیاط بیمارستان دوخته بود ،گفته بود: "عمری در آزمایشگاه بیمارستان ،تمام روزهای عمرم را به خدمت به بشریت پرداختم اما تا به حال ویروسی عجیبتر و کج وچوله تر از تو ندیده بودم ،تو را به بودا قسم به کنفسیوس به مسیح به هر کسی که میپرستی قسمت میدهم بگو ببینم تو با بشریت چه کار داری؟"کوید را انگار باد کرده باشند دچار هیجان وانقلاب ویروسی شده بود گفت"پیرزن دوست دارم جواب تو را بدهم اما الان نمیتوانم من نیز با خون دل به این ماموریت آمده ام ،امپراطور من ،من را نه برای ستیز با تک تک انسانها که برای روح بزرگ جامعه انسانی فرستاده است اما در عوض ندادن پاسخ تو از تو میخواهم وصیتی کنی و من تا جایی که بتوانم آن را محقق سازم ،پیرزن به نفس نفس افتاده بود و نمیتوانست حرف بزند سعی میکرد حرفی را از حلقش بیرون بیندازد اما نتوانست فقط با انگشتانش روی خاکهای جاده نوشت(Li)
#داستان
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/خانم حسنپور
@taghcheh1399
🔴🔶️قرنطینه ...
کدخدا گفته که از خانه کسی در نرود
دِه قرنطینه و با قفل کسی وَر نرود
همچنین گفته که اینترنتتان مجّانیست
تا که در خانه کسی حوصلهاش سر نرود
گاوتان مُرد اگر هم به درَک! هیچ کسی
خارج از خانه پیِ یونجه و شبدر نرود
مؤمنان! کلّ عباداتِ جماعت تعطیل
شیخ هم قولِ شرف داده که منبر نرود
راستی عقد و عروسی شده موکول به بعد
بابت صیغه کسی جانبِ محضر نرود
کدخدا گفت نه تنها که شمال آلودهاست
هیچ کس سمت قم و مشهد و بندر نرود
عاشقان در کف معشوق بمانند ولی
عاشقی دور برِ خانهی دلبر نرود
قول دادهست که بهداشت به ما ماسک دهد
تا کسی سمت دو تا برگ چغندر نرود
مَردمِ دِه بخدا وضع خراب است! کمک!!
تا که اوضاع از این مرحله بدتر نرود
کدخدا خسته شد و سُرفه خشکی زد و گفت
بخدا آب گـَلو بود...! کسی در نرود
شیخ با خسته نباشید، دم گوشش گفت
ماسک باید بزنی تا احدی در نرود
#شعر
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب
@taghcheh1399
🔴🔶رباعی ها...
با شادی عاشقانهها میمانیم
با بوی خوش جوانهها میمانیم
تا شاهد حال خوب مردم باشیم
«نوروز» درون خانهها میمانیم
۲
تهران و قم و شمال زیبا، قرمز
حال زن و مرد و پیر و بُرنا، قرمز
آمد «کرونا» و جز درونِ خانه
شد وضعیت تمام دنیا قرمز!
۳
هشدار! به دوستان خود غم ندهی
بیماری و درد، جای مرهم ندهی
«نوروز» مرو ز خانه ات بیرون، تا
عیدی «کرونا» به خلق عالم ندهی!
۴
عید است، ز عهد خود گسستن، ممنوع
در محفل و انجمن نشستن، ممنوع
روی لب ما تا «کرونا ویروس» است
لب را به گلاب بوسه بستن، ممنوع
۵
پشت در خانهی شما می چرخد
یک جانور هزار پا می چرخد
در خانه قرنطینه بمان، محبوبم
در شهر، بلای «کرونا» می چرخد
۶
«سعدی» که هوای باغ و بستان میکرد
در روی زمین سفر فراوان میکرد
گر از «کرونا» شنیده بود اوصافی
خود را به حصار خانه زندان میکرد!
#شعر
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/رضا اسماعیلی
@taghcheh1399
🔴🔶شب شعر کرونا...
شب شعر کرونا در راه است
ایده پرداز از آن آگاه است
متهم گرچه فقط ویروس است
حاصل فکر بسی گمراه است
محتواهای دو پهلو دارد
شب شعریست که لولو دارد
بس فرشته توی بیمارستان
محتکر از ژن زالو دارد
غم و شادیش به هم پیچیده
گرچه غم یک کَمَکی چربیده
شاهنامه شده با آخرِ خوش
نور ایمان به جهان تابیده
وحدت و همدلی و یکرنگی
توی این وضع تماما جنگی
کرونا می رود و کار شماست
شب شعر کرونا فرهنگی
#شعر
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/محمد رحیمی
@taghcheh1399
🔴🔶فرهنگ تبعیض کرونایی
از بعضیا باید دوری کرد
از بعضیا باید دست شست
از بعضیا باید موقتا فاصله گرفت
از بعضیا باید دل کند
به بعضیا باید نزدیک شد
به بعضیا باید دعا کرد
به بعضیا باید کمک کرد
به بعضیا باید هشدار داد
به بعضیا باید تبریک گفت
به بعضیا باید شکر گذاری یاد داد
بعضیا رو باید تحت فشار گذاشت
بعضیا رو باید کم محلی کرد
بعضیا رو باید آموزش داد
بعضیا رو باید ترک کرد
بعضیا رو باید تحویل گرفت
بعضیا رو باید گوشمالی داد
بعضیا رو باید قرنطینه کرد
بعضیارو باید جریمه کرد
بعضیا رو باید کنترل کرد
بعضیا رو باید تحمل کرد
بعضیارو باید درک کرد
#شعر
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/محمد رحیمی
@taghcheh1399
🔴🔶ستارههای شب آخرالزمان باشید!
همیشه ماه شبافروز آسمان باشید
درون خانه بمانید و مهربان باشید
چراغ خانهتان تا همیشه روشن باد
چو روشنان درخشان آسمان باشید
همیشه حنجرههاتان پر از قناری باد
همیشه یکدل و یکرنگ و یکزبان باشید
خدا کند دلتان غرق در شکوفه شود
خدا کند که ز هرفتنه در امان باشید
همیشه خانهتان غرق خنده باد و سرود
به شاخسار چو مرغان نغمهخوان باشید
خلیج فارس یکی موج از درون شماست
همین که ساحل عمان بیکران باشید
که زیر پای شما نعمت است و خاک بهشت
همیشه صاحب صد گنج شایگان باشید
که پرچم دلتان سبز باد و سرخ و سفید
درفش عزت مایید! در تکان باشید
شبیه چشمه تسنیم بوده جان شما
چو سلسبیل بهشتاید اگر همان باشید
شما که قلعه امناید در زمین خدا
برای کشتی اسلام بادبان باشید
در این شبی که جهان گم شده است در ظلمت
ستارههای شب آخرالزمان باشید
پی شکستن زنجیر نفس، هو بکشید
پی مرام بگیرید و پهلوان باشید
شبی به مردم بی سرپناه سر بزنید
اگر به خوابگه غرق پرنیان باشید
چو بندگان خدا در میان خلق روید
به هرکجا که ریا میوزد، نهان باشید
همین که با خودتان مهربان شوید بس است
درست نیست که با خویش سرگران باشید
تمام روز سکوت و تمام شب خاموش
چو بلبلان سحرگاه در فغان باشید
خدا کند که در این تندباد شیطانی
رفیق مصحف و سجاده و اذان باشید
مباد که نفس بیفتد به جان اینعشاق
مباد در پی یک مشت استخوان باشید
در این زمانه که امید، رنگ باخته است
امیدوار به آن روز ناگهان باشید
امین شوید و امانتپذیر سختیها
که از حوادث ناگاه در امان باشید
در این زمانه که شلاق میکشد طوفان
به سخت جانی نیهای خیزران باشید
چه زخمها که ز پیران نابلد خوردیم
خدا کند که شما دولتی جوان باشید!
شروع دولت عشق است و آخر دنیاست
علم به دست پی صاحب الزمان باشید
هزار سینه خبرهای خوب در راه است
درون خانه بمانید و مهربان باشید!
#شعر
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/علیرضا قزوه
@taghcheh1399
🔴🔶در خانه می مانیم...
برای حفظ جان ای جانِ جان در خانه میمانیم
بمانیم از بلا تا در امان ، در خانه میمانیم
نشستن دور هم با خانواده عالمی دارد
صمیمی، با محبت، مهربان، در خانه میمانیم
بلایی میکند تهدید، نه ایران ، جهانی را
خِرَد فرموده در خانه بمان، در خانه میمانیم
رعایت میکنیم آداب پاکیّ و سلامت را
همه دستی به سوی آسمان در خانه میمانیم
دعا بر جان بیماران و تقدیر از پرستاران
کنیم ،از جان و دل ، ما همدلان در خانه میمانیم
بلی ما میتوانیم از خطرها بگذریم ای دوست
بلی ایمان به ما داده توان در خانه میمانیم
همه اعضای یک پیکر ، همه سربازِ یک سنگر
همه جمعیم در یک پادگان در خانه میمانیم
زمانی بهر حفظ آب و خاک از خانه میرفتیم
ولی امروز بهر حفظ جان در خانه میمانیم
شب عید است و سالی نو خرامان میرسد از راه
کنیم از دور سیر بوستان در خانه میمانیم
دلِ ایرانیان هرگز جدا از هم نمیگردد
بدان این نکته را ای نکته دان در خانه میمانیم
ژسرور زندگی گاهی به محدودیّت است ای دل
بلی کوته بوَد عمر خزان در خانه می مانیم
بهار آید، نگار آید، گل آید بوی یار آید
به شوق وصل منجیّ زمان در خانه میمانیم
تنت ناز طبیبان را نبیند هموطن هشدار
سفر تعطیل کن، گو شادمان در خانه میمانیم
دل ما لک زده بر روضه و تشکیل هیئت ها
قرار خانگی داریم، هان در خانه میمانیم
پیام رهبر فرزانه را با گوش جان بشنو
توکل کن به حیِّ لامکان در خانه میمانیم
اگر چه چشم یاران خراسانی به راهش بود
ولی فرمود امامِ خوش بیان در خانه میمانیم
علاج این گرفتاری حمایت از ضعیفان است
اگر غفلت کنیم آتش به جان! ؛در خانه میمانیم؛
مگیر ای محتکر زآب گل آلوده چنین ماهی
بدان بهر چه ما پیر و جوان در خانه میمانیم
به عید این رسم دید و بازدید آداب زیبایی است
ولی امسال ما ایرانیان در خانه میمانیم
«کلامی» بگذرد این روزها ، آری مراقب باش
نلرزد پای دل در امتحان در خانه می مانیم
#شعر
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/ولی الله زنجانی
@taghcheh1399
🔴🔶جهانگشای 2019(4)
("به دنبال Li به مهمانی میرویم") از آنجایی که متولد چین بود به حرفه بازرگانی علاقه خاصی داشت ،در سرچ ویروسی اش و ارتباطی که با امپراطور برقرار کرده بود ،فهمیده بود که Li در قم خرید وفروش میشود پس باید به یک مهمانی میرفت ،مهمانی به ایران ،برای این مهمانی باید تعرفه های سری ورمز آلود از آمریکا میرسید ،کوید کدهای مورد نظر را در سامسونت سفیدش گذاشت و منتظر رسیدن تعرفه ها شد . تصمیم گرفت در این فرصت سری به آرایشگاه مولکولی بزند تا خود را به آداب آن شهر مزین کند،بنابراین کت وشلوار پروتئینی خود را تن کرد ،عطر مخصوص سلولهای میزبان را زد و سوار بر مداد طوسی میدین چین وارد قم شد .....جوان انگشتانش را آویزان ریشهای مشکی اش کرده بود ،گردنش خم و چشمانش را به برگه جلوی رویش دوخته بود که روی ان نوشته بود"قال علی علیه السلام:اذا هبت امرا فقع فیه ،فان شدهَ توقیه اعظم مما تخاف منه"آنگاه احساس کرد باید خطوطی روی برگه ترسیم کند پس مداد طوسی را دراورد و زیر برخی کلمات خط کشید :"هبت"---فعل ماضی،"امرا"----مفعول ،در این فکر بود که فقع فیه چگونه امری است،که کوین پیاده شد و ماموریت خودش را اغاز کرد.
#داستان
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/خانم حسن پور
@taghcheh1399
🔴🔶عادی
کی باورش میشد؟؟
یه روزی دلمون برای خیابون هایی تنگ بشه که هر روز از کنارش می گذشتیم، ....عادی
کی باورش میشه؟
یه روز دلمون برای شلوغی شهر هایی تنگ شه که ازش فراری بودیم!
کی باورش میشه؟؟
یه روز دلمون برای مردمی تنگ شه که هر روز توی شهر راه میرن، عصبانی میشن ولی هستن!
کی باورش میشه یه روز در آرزوی بغل کردن هم باشیم، و دلتنگ روزایی که داشتیم.... عادی
ولی حالا همه چی فرق کرده، زندگی در خلوت و تنهایی... زندگی بدون همدیگه، زندگی تو شهر خلوت، و...
ما فهمیدیم که چیا داشتیم، و الان چیا رو از دست دادیم...
تازه فهمیدیم همون چیزای عادی چقدرر میتونن غیر عادی باشن، پشت هر کدومشون چقدر داستان هست، و چقدر خاطره...
عادی بود، ولی حتی همین حالا هم عادی نیست...
هیچ چیز عادی نیست...
باید قدر دونست، قدر همین عادی هایی که بهشون عادت کردیم، همینایی که یه روز میتونن غیر عادی باشن...
#داستان
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/خانم حاجیهاشمی
@taghcheh1399
🔴🔶اتاق فکر...
اتاق فکر ستاد کل بحران کرونای آپارتمان ها ،راس ساعت ۲ نصف شب، تشکیل شد، البته با رعایت همه پروتکل های الزامی کرونا، بعد از مراسم پالام پولوم پیلیش، نفر اول مشخص شد و قرار شد بترتیب از دست راست نفر اول نظراتشون رو در باره مساله جهانی اختراع واکسن کرونا اعلام کنند تا به ریاست دپارتمان اداره کل آپارتمان های جهان اعلام بشه..نفر اولی: مخالفم. من اولین باره که شانس گرفتن ۱۹ رو دارم .هیچ وقت از ۱۰ بیشتر نگرفتم.
نفر دوم: چه کاریه؟ بده که دور همیم؟!
نفر سوم: کدوم آدم عاقلی، فرصت طلایی کار نکردن و غر غر نشنیدن و از دست میده؟ نفر چهارم:یعنی یکم شانس بیاریم، یارانه کرونا رو هم می گیریم. ازمونم که دارن تقدیر و تشکر می کنند.نفر پنجم ساز مخالف کوک کرد و گفت: من یکی که از دست پارچه های دم کنی که قبلا زیر شلوار بابام بودن و مادرم ماسکشون کرده و مجبورم بزنم در دهنم ، خسته شدم. دارم، خفه میشم. من موافقم اختراع بشه.نفر ششم بلافاصله گفت: من مخالف اختراع واکسنم و با سیاه نمایی های نفر پنجم هممخالفم. ولی نمی تونم بگم چرا با اختراعش مخالفم.نفر هفتم ، نه بر داشت و نه گذاشت و با لحنی توهین آمیزبه نفر ششمی گفت: من کارتو راحت می کنم. تو بخاطر این مخالف اختراع واکسنی ، چون اگه شهرداری و دفتر خونه باز بود، باید واحدتو انتقال می دادی بمن. آخه پولشو قبلا پیش خور کردی، نفر آخریم گفت: ممتنعم آقایون. چونکه از ترافیک و دود و سر و صدا راحت شدم ولی، تحمل جمع هایی مثل اینجارو ابدا ندارم. اما ازین که بخاطر رعایت بهداشت، نمی تونیم یقه همو بگیریم و دعوا کنیم خوشحالم. خلاصه پنجاه پنجاه. جلسه نیازی به شور پیدا نکرد. و با اکثریت ۶ رای مخالف و یک رای موافق و یک رای ممتنع ، مخالفت خودشونو با اختراع واکسن کرونا اعلام کردند. با این همه دوس، چه نیاز به کرونا ویروس؟!
#داستان
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/محمد رحیمی
@taghcheh1399
🔴🔶امام جواد(سلام الله علیه)
تولد دوباره درخت
نمی دانم تا حالا، از بزرگترها، شنیده اید ، فلانی که از دنیا رفته بود، دوباره زنده شد ؟!
من یکی از همان ها هستم که مرده بودم، خشک شده بودم ، مثل اینکه هیچ وقت ، سبز و با طراوت و خوشبو نبودم.ولی دوباره زنده شدم.
من درخت سدر هستم. راوی داستان زندگی و مرگ خودم. قصه دوباره ی من از یک غروب زیبا و خدایی شروع شد.واما ماجرای من.
وسط مسجد ساده ولی باصفای مسیب، که توی محله باب الکوفه و در شهر کوفه که در راه بغداد بود. بدنیا آمدم. سبز شدم و بزرگ و زیبا شدم. سایه داشتم. میوه داشتم ، و بوی خوبی که نماز گزار ها را خوشحال می کرد.تا اینکه احساس کردم دارم خشک می شوم. هرروز برگ هایم زرد تر می شدند و بر حیاط مسجد مسیب می ریختند.گنجشک ها هم با من قهر کردند و مرا تنها گذاشتند. همیشه می ترسیدم که یک روزی بخواهند مرا با تبر تکه تکه کنند.خلاصه که، شب و روز برایم یک رنگ شده بود. تا؛ آن غروب زیبا که طلوع دوباره من شد.
خدا دوستم داشت و امام جواد ع که عازم شهر بغداد بودند، آن شب، برای اقامه نماز، به مسجد مسیب آمدند. نمی دانم چه اتفاقی افتاد، فقط یادم هست که مثل سال های جوانیم،که بوی بهار ، شکوفه بارانم می کرد و از شوق جوانه های تازه، تب می کردم، می خواستم سبز بشوم. امام جواد علیه السلام که خیلی جوان و زیبا بودند، کمی آب برداشتند و در کمال تعجب؛ به طرف من آمدند. و وضو گرفتند. در حالی که امام، وضو می گرفتند، آب های سر و صورت مبارکشان، پایین تنه خشک شده من می ریخت. بچه ها، وضوی امام جواد تمام شد و رفتند تا نمازشان را به جماعت اقامه کنند. نماز تمام شد و مردم که به همراه امام جواد علیه السلام از شبستان بیرون آمدند، چه دیدند؟! بله، درست فهمیدید، یک درخت سبز و با طراوت سدر، به همراه تعداد زیادی از گنجشک ها، مردم از تعجب ، دهانشان باز مانده بود و مرتب تکبیر می گفتند. آنها که دیده بودند، امام جواد ع کنار من وضو گرفتند، با معجزه ای روبرو شدند که بار دیگرحقانیت ایشان را، ثابت می کرد،و اینکه امام علیه السلام از طرف خدای دانا، به امامت برگزیده شده اند.
منبع
اعلام الوری طبرسی
جلد ۲ صفحه ۱۰۵
۱ نام مسجدی که درخت در آن قرار داشت ، چه بود؟
۲ مسجد ، در چه شهری واقع شده بود؟
۳ درخت، از چه چیزی، غمگین و نگران بود؟
۴ چرا درخت خشکیده، سبز شد؟
#داستان
#گروه_تبلیغی_عصر_انتخاب/محمد رحیمی
@taghcheh1399