#برگی_از_شهدا
#گناهان_من
🌷براى اينكه خيالش از جانب ما راحت باشد، به اهواز انتقال مان داد. كارهاى زيادى در جبهه داشت و به همين دليل، روزها و شب ها مى گذشتند و فرصت نداشت حتى به ما سرى بزند.
🌷روزى غير منتظره به خانه آمد تعجب كردم، وقتى سرزده به اتاقش رفتم، ديدم دارد جراحت پايش را پانسمان مى كند. فهميدم زخمى شده كه به خانه آمده است.
🌷يكى از دوستانش مى گفت: «وقتى گلوله به پايش اصابت كرد و خون از آن فوران زد، همرزمانش شتابزده همه به كمكش آمدند تا جلوى خونريزى را بگيرند....
🌷ولى احمد با لبخندى آنها را از شتاب در كار بازداشت و گفت نگران نباشيد، چيزى نيست، اين گناهان من است كه از وجودم خارج مى شود و ان شاءالله سبب تطهير درونم خواهد شد.»
راوى: همسر شهيد سيد احمد رحيمى
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
🥀 @morvaridkhaky