◾️زمان، علی را درک نکرد.. علیِ زمان را درک کنیم
” اللهم عجل لولیک الفرج “
🏴 #شهادت_امام_علی(ع) تسلیت باد
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مظلوم فاتح 🖤
شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام تسلیت
#ماه_خدا
🥀 @morvaridkhaky
سلام امام زمانم❤️
ای کاش جهان برای ظهورتان بیتاب میشد
ای کاش تمامی دل های دردمند و بیقرار،
شما را از خدا می خواست ...
ای کاش زمین و زمان،
یکصدا دعای فرج می خواند ...
ای کاش خدا شما را به ما بازرساند ...
که غیر از حکومت عدل گستر شما
امید نجاتی نیست ...
🌤الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج🌤
🥀 @morvaridkhaky
🔴شبیهترین ماموم به امام
شبیه علی #مرد_میدان؛ کابوس دشمن بودی و پدر معنوی فرزندان شهدا..
و شبیه علی بعد از شهادت هم از بغض و حسادت جماعت پست و دونمایه در امان نموندی..
سلام ما رو به امیرالمؤمنین برسون سردار✋🌹
#سردار_دلها
#حاج_قاسم_سلیمانی
🥀 @morvaridkhaky
🌷شهید حاجحسین همدانی؛
نمےتوانیم با آمریڪایۍ ها قـدم
بزنیم و انتظار شفـاعتـــ شهدا
را هـم داشـته باشیـم...
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_حساب
✳ اگر بمیری و قرآن را نشناسی نیز به مرگ جاهليت مردهای!
🔻 ای کاش به ما میگفتند هر شب #قرآن به سر کنيد! به ما گفتند: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»، اين را به ما گفتند يا نگفتند؟ هر فضيلتی که برای قرآن هست، برای #امام هست، هر فضيلتی که برای امام هست، برای قرآن هست. فرمودند اگر کسی بميرد و امام زمانش را نشناسد، مرگ او مرگ جاهليت است. اگر کسی بميرد و قرآنش را نشناسد، مرگ او هم مرگ جاهليت است.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📚 #جلسه_درس_اخلاق (۱۳۹۸/۰۳/۳۰)
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غم دل تمومی نداره، اگه گریه بیاختیاره😔
🏴 شهادت امام علی (ع) تسلیت💔
🥀 @morvaridkhaky
#سلام_امام_زمانم
دل را پر از طراوٺ عطر حضور ڪن
آقا تو را به حضرٺ زهرا ظهورڪن
آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س)
برگرد و شهـر را پر از امواج نورڪن
🍁اللهم عجـل لولیـک الفـرج🍁
🥀 @morvaridkhaky
😔آنان که بیدار بودند را کشتند
😔آنها که خوابند را نمیکشند
#سلام_صبحتون_شهدایی
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_حساب
✳️ پاسبان حرم دل
🔻 هر قدر میتوانید بکوشید تا توجه و #مراقبه داشته باشید؛ در هر ساعت و دقیقه. #امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: عمری بر در خانهی دل نشستم و بهجز پروردگار، احدی را در آن راه ندادم. چون قلب #مؤمن، حرم خداست.
👤 #آیت_الله_حقشناس
📚 برگرفته از کتاب #مواعظ، ج۱
📖 ص ۵۵
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭 همۀ بدیهات رو به خدا بگو...
✅ وقتی بدیهات رو بگی خدا برای تکتکش کمکات خواهدکرد
🥀 @morvaridkhaky
AUD-20210504-WA0022.mp3
1.82M
دستورالعملی مخصوص امشب(شب بیست و دوم ماه مبارک رمضان) از #استاد_فاطمی_نیا.
این دستورالعمل را نه در مفاتیح، پیدا میکنید و نه احتمالا در هیچ کتاب دیگری.
🥀 @morvaridkhaky
#سلام_امام_زمانم
•♥️🍃•
•° تا نشد قسمت ما تاریکی قبـر بیا
ای به عالم بعدِ "زینب"
جبلالصبر بیا📿🕊
#اللھمعجللولیڪالفرج 🌻
#صبحانتظار 🌤
🥀 @morvaridkhaky
🌷پاسدار شهید رضا جمالی (۲۱ساله)
🍃تاریخ شهادت : ۱۳۶۰
🕊محل شهادت : منطقه عملیاتی شوش ، بر اثر اصابت گلوله آر پی جی
🌱از شهدای بندر دیلم ، استان بوشهر
🥀 فرازی از وصیتنامه شهید بزرگوار:
🔸من دست از اسلام نمی کشم و به هیچ راهی جز راه اسلام نخواهم رفت . من دست از اسلام نمی کشم ، حتی اگر بدنم را در این راه پاره پاره کنند . من از هیچ حزبی پیروی نمی کنم ، جز حزب الله. من هیچ رهبری را در جهان قبول ندارم ؛ جز روح الله ...
من می روم تا به راه سالار شهیدان حسین بن علی بپیوندم.
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت شهیدی که برای اولین بار در شبکه سه پخش شد...😔
مسئولینی که آنقدر مخالف خون شهدا عمل میکنید و دائم دست گدایی جلوی غرب دارید، چطور میتونید جواب خودشونو بدید؟
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حکایت مادر شهیدی که تاکنون برای فرزندانش گریه نکرده است!
🔸 اشعار غمانگیری که مادر شهید در مدت انتظار ۳۵ ساله برای فرزندش میخواند.
🍃باز پنج شنبه و یاد شهدا با ذکر فاتحه مع الصلوات🍃
#با_شهدا
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 #قسمت_صدو_چهل_وهشتم:الهام نیامد؟! انتخاب واحد تر
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_صدو_چهل_ونهم: دسته گل
از نیم ساعت قبل فرودگاه بودم. پرواز هم با تاخیر به زمین نشست. روی صندلی بند نبودم، دلم برای اون صدای شاد و چهره خندانش تنگ شده بود، انرژی و شیطنت های کودکانه اش. هر چند، خیلی گذشته بود و حتما کلی بزرگ تر شده بود.
توی سالن بالا و پایین می رفتم، با یه دسته گل و تسبیح به دست، برای اولین بار، تازه اونجا بود که فهمیدم چقدر سخته منتظر کسی باشی، که این همه وقت حتی برای شنیدن صداش هم دلتنگ بودی.
پرواز نشست و مسافرها با ساک می اومدن. از دور، چشمم بین شون می دوید تا به الهام افتاد. همراه مادر، داشت می اومد. قد کشیده بود، نه چندان اما به نظرم بزرگ تر از اون دختر بچه ریزه میزه ی سیزده، چهارده ساله قبل می اومد. شاید تا نزدیک قفسه سینه من می رسید.
مادر، من رو دید و پهنای صورتم لبخند بود. لبخندی که در مواجهه با چشم های سرد الهام، یخ کرد.
آروم به من و #گل های توی دستم نگاه کرد، الهامی که عاشق گل بود.
برای استقبال، کلی نقشه کشیده بودم، کلی طرح و برنامه برای ورود دوباره #خواهر کوچیکم، اما اون لحظه نمی دونستم دست بدم؟ روبوسی کنم؟ بغلش کنم؟ یا فقط در همون حد سلام اول و پاسخ سردش کفایت می کرد؟
کمی خم شدم و گل رو گرفتم سمتش:
– الهام خانم داداش، خوش اومدی.
چند لحظه بهم نگاه کرد، خیلی عادی دستش رو جلو آورد و دسته گل رو از دستم گرفت.
سرم رو بالا آوردم و نگاه غرق تعجب و سوالم به مادر دوخته شد.
حالا که اون اشتیاق و هیجان دیدار الهام، سرد شده بود، تازه متوجه چهره آشفته و به ظاهر آرام مادرم شدم. نگاه عمیقی بهم کرد و با حرکت سر بهم فهموند:
– دیگه جلوتر از این نرو، تا همین حد کافیه.
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_صد_وپنجاهم: آدم برفی
اون دختر پر از شور و نشاط، بی صدا و گوشه گیر شده بود، با کسی حرف نمی زد. این حالتش به حدی شدید بود که حتی مدیر مدرسه جدید ازمون خواست بریم مدرسه.
الهام، تمام ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود. اینطوری نمی شد، هر طور شده باید این وضع رو تغییر می دادم. مغزم دیگه کار نمی کرد، نه الهام حاضر به رفتن پیش مشاور بود، نه خودم، مشاور مطمئن و خوبی رو می شناختم. دیگه مغزم کار نمی کرد. – خدایا به دادم برس، انگار مغزم از کار افتاده هیچ ایده و راهکاری ندارم.
بعد از نماز صبح، خوابیدم، دانشگاه نداشتم اما طبق عادت، راس شیش و نیم از جا بلند شدم.
از پنجره، نگاهم به بیرون افتاد، حیاط و شاخ و برگ های درخت گردو از #برف، سفید شده بود. اولین برف اون سال، یهو ایده ای توی سرم جرقه زد.
سریع از اتاق اومدم بیرون، مادر داشت برای الهام، صبحانه حاضر می کرد.
– هنوز خوابه؟
– هر چی صداش می کنم بیدار نمیشه.
رفتم سمت اتاق، دو تا ضربه به در زدم. جوابی نداد.
رفتم تو، پتو رو کشیده بود روی سرش، با عصبانیت صداش رو بلند کرد.
– من نمی خوام برم مدرسه.
با هیجان رفتم سمتش، و پتو رو از روی سرش کنار زدم.
– کی گفت بری مدرسه؟ پاشو بریم توی حیاط آدم برفی درست کنیم.
زل زد توی چشم هام و دوباره پتو رو کشید روی سرش.
– برو بیرون حوصله ات رو ندارم.
اما من، اهل #بیخیال شدن نبودم، محکم گرفتمش و با خنده گفتم:
– پا میشی یا با همین پتو، گوله پیچ، ببرمت بندازمت وسط برف ها.
پتو رو محکم کشید توی سرش و دور خودش سفت کرد.
– گفتم برو بیرون، نری بیرون جیغ می کشم.
این جمله مثل جملات قبلیش محکم نبود. شاید فکر کرد شوخی می کنم و جدی نیست. لبخند #شیطنت آمیزی صورتم رو پر کرد.
– الهی به امید تو
همون طور که الهام خودش رو لای پتو پیچونده بود، منم، گوله شده با #پتو بلندش کردم
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_قشنگ 🌸
به نظر من هر دلی یه #حسینیه است...
یعنی هر دلی جای حسینه و بس...
وقتی میگیم دلم جای حسینه یعنی حسین(ع) و هر کسی که امام حسین رو دوست داره رو تو دلمون جا میدیم...
#حسین(ع) و #محبین حسین(ع)!
التماس دعا
#شبتان_امام_حسینی
🥀 @morvaridkhaky