eitaa logo
مروارید های خاکی
808 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
3 فایل
امت حزب الله پیرو ولایت فقیه باشید، تا برای همیشه فاتح و رستگار شوید. ولایت فقیه هست که راه کمال را به ما نشان می‌دهد. 🥀 #شهید_اسکندر_بهزادی ارتباط با ما ← کانال دوم با موضوعی بسیار متفاوت ← @Safir_Roshangari @ye_loghmeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ با امام حسين(علیه السلام) كه رفيق بشه آدم درستي مي‌شه! ✳️ بارها می‌دیدم كه با بچه‌هائی كه نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می‌شد و آنها را جذب ورزش می‌كرد. یكی از آن بچه‌ها كه با ابراهیم رفیق شده بود خیلی از بقیه بدتر بود. حتی خیلی راحت حرف از كارهای خلاف می‌زد و اصلاً چیزی از دین نمی‌دانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمی‌داد. یك بار به ابراهیم گفتم: «آقا ابرام اینها كین كه دنبال خودت راه می‌اندازی؟» با تعجب پرسید: «چطور، چی شده ؟» گفتم: «دیشب این پسر رو با خودت آورده بودی هیئت، اون هم اومد كنار من نشست. وقتی كه حاج آقا داشت صحبت می‌كرد و از مظلومیت امام حسین (علیه السلام) و از كارهای یزید می‌گفت این پسر، خیره خیره و با عصبانیت گوش می‌كرد. وقتی هم چراغ‌ها خاموش شد به جای این كه گریه بكنه، مرتب فحش‌های ناجور به یزید می داد !!» ابراهیم كه با تعجب داشت به حرف‌هام گوش می‌كرد، زد زیر خنده و گفت: «عیبی نداره، ⚠️ این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نكرده، مطمئن باش با امام حسین(علیه السلام) كه رفیق بشه آدم درستی می‌شه، ما هم اگر بتونیم این بچه‌ها رو مذهبی كنیم هنر كردیم». دوستیِ ابراهیم با این پسر به آنجایی رسید كه همه چیز را كنار گذاشت و یكی از بچه‌های خوب ورزشكار شد. چند ماه بعد و در یكی از روزهای عید، همان پسر یك جعبه شیرینی خرید و بعد از ورزش پخش كرد و گفت: «رفقا من مدیون همه شما هستم، من مدیون آقا ابرام هستم. اگه خدا منو با شما آشنا نكرده بود معلوم نبود الان كجا بودم و...» من و بچه‌های دیگه هم با تعجب نگاهش می‌كردیم. ⚠️ وقتی داشتم از در بیرون می‌رفتم اون پسر رو صدا زدم وگفتم: «از من راضی باش یكبار پشت سرت حرف زدم » بعد هم سریع آمدم بیرون توی راه به كارهای ابراهیم دقت می‌كردم. چقدر زیبا یكی یكی بچه‌ها رو جذب ورزش می‌كرد و بعد هم اونا رو به مسجد و هیئت می‌كشوند و به قول خودش می‌انداخت تو دامن امام حسین (علیه السلام). ✳️ [ سلام بر ابراهيم ، گروه فرهنگی شهيد ابراهيم هادی ، نشر شهيد ابراهيم هادی ، چاپ هفتاد و ششم ، 1394 ص 18 و 19 ] 🥀 @morvaridkhaky
✳ اجازه بدید کمی هم بی‌نمازا نماز بخونند! 🔻 می‌خواست برگرده . بهش گفتم: پسرم! تو به اندازه‌ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته‌اند. چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست. وقت که شد، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم. دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد. خواستم بهش اعتراض کنم که گفت: این همه بی‌نماز هست! اجازه بدید کمی هم بی‌نمازا نماز بخونند. دیگه حرفی برا گفتن نداشتم. خیلی زیبا، به‌جا و سنجیده جواب حرفم رو داد. 📚 از کتاب 📖 ص ۲۸ 🥀 @morvaridkhaky
✳️ انسانِ بدتر از حیوان! 🔻 اگر گیاه و مواد غیرمناسب را کنار ریشه‌ی درخت بگذارند، این را جذب نمی‌کند. [خداوند] این و را به گیاه داده، جذب و دفع را به حیوان داده، اگر بخواهد شیرِ گوارا بشود هر گیاهی را نمی‌خورد. شما ببینید این پوزی که اسب می‌زند برای همین است. اول بو می‌کند. غالباً این‌ها پزشکی‌شان به همراهشان است. اول بو می‌کنند. گربه این‌طور است، سگ این‌طور است، حیوان این‌طور است. این انسانِ بدتر از حیوان است که بو نمی‌کند چه چیزی است، چه چیزی است وگرنه همه‌ی این‌ها پوز می‌زنند، اول بو می‌کنند ببینند با حال آن‌ها سازگار است یا سازگار نیست. اگر سازگار نیست نمی‌خورند. 👤 📝 | ۸۹/۰۲/۰۴ 💠 | آیات ۹۲ تا ۹۸ 🥀 @morvaridkhaky
انتخاباتی ✳️ «می‌خواستم» اما «نگذاشتند» نداریم! 🔻 علیه السلام می‌فرمایند «ایاک و ما یعتذر» یعنی در کاری که بعد می‌خواهید از آن کنید، وارد نشوید. نباید کسی بگوید من ، ولی . آدم باید وظیفه‌اش را بداند و هم بتواند به آن عمل کند. 👤 📝 ۱۴٠٠ 🥀 @morvaridkhaky
✳ فرمانده زیر کولر! 🔻 حاج حسین نشسته بود داخل قایق که چند تا از نیروها پریدند توی قایق و گفتند: «ببخشید برادر اگه می‌شه ما رو ببر اون طرف آب.» رسیدند به وسط آب که یکی از آن‌ها گفت: «فکر می‌کنید الان توی این گرما فرمانده لشکر چه کار می‌کنه؟» بعد هم که جوابی نشنید ادامه داد: «من که مطمئنم با یه زیرپوش نشسته توی دفترش زیر کولر.» یکی از نیروها گفت: «بهتره حرف خودمون رو بزنیم.» ولی او ادامه داد: «آخه همه‌ی سختی‌ها مال ماست، اون‌ها که کاری نمی‌کنند.» یکی دیگر از نیروها با عصبانیت گفت: «اگه ادامه بدی می‌اندازیمت تو آب، مگه نه برادر؟» حاج حسین اما با خنده‌ی روی لبش هیچ جوابی نداد. 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از سردار مجموعه‌ی ۱ 📖 ص ۵۴ ❤ 🥀 @morvaridkhaky
انتخاباتی ✳ «به من چه» نداریم! 🔻 یک نفر در مشغول می‌شود، مرتکب می‌شود. یکی نگاه می‌کند. می‌گوید به من چه، دیگری می‌گوید من و او را که در یک قبر دفن نمی‌کنند، فکر نمی‌کند که مَثل جامعه، مَثل کشتی است، اگر در یک کشتی آب وارد بشود، ولو از جایگاه یک وارد شود، تنها آن فرد را غرق نمی‌کند بلکه همه‌ی مسافرین را یک‌جا غرق می‌کند. 👤 📚 📖 ص ۲۷۸ 👈 : رأی ندادن در درجه‌ی اول و رأی نادرست دادن در درجه‌ی دوم، است و نهی از آن، . در ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ فرمودند: درصیّت‌نامه‌ی امام یک عبارت بسیار هشداردهنده‌ای هست که می‌فرمایند: «عدم حضور در انتخابات، در بعضی مقاطع چه بسا گناهی باشد در رأس گناهان کبیره» یادمان باشد: همه در یک کشتی نشسته‌ایم! ۱۴٠٠ 🥀 @morvaridkhaky
انتخاباتی ✳ شرط تشکیل حکومت دینی 🔻 علیه السلام فرموده است: کسانی می‌توانند تشکیل دهند که: ۱ـ سازشکار نباشند ۲ـ همرنگ با دیگران نشوند ۳ـ هیچ‌گونه خواسته و خواهانی برای خود و فرزندان و نزدیکان خود نداشته باشند. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۱۵۷ 👈 : برای داشتن یک حکومت دینی علاوه بر این‌که خودمان باید به این سفارش مولا ملتزم باشیم، لازم است به کسی رأی داده و او را به‌عنوان رئیس جمهور انتخاب کنیم که این ویژگی‌ها در او باشد؛ البته بدیهی است که این‌ها شرط لازم است، نه کافی. ۱۴٠٠ 🥀 @morvaridkhaky
✳ تقوا یعنی قدرت روحی 🔻 یعنی . می‌خوانیم تا قدرت روحی پیدا کنیم. فردا دست من است. فردا سیل‌آسا پول‌هایی می‌آید که هیچ حساب‌وکتاب ندارد و هیچ‌جا هم معلوم نمی‌شود. کدام قدرت روحی می‌تواند جلوی آن را بگیرد؟ یک قدرت روحی؛ آن هم تقوا است و آن هم اعتقاد به و اعتقاد به است. 👤 📝 | ۱۴۰۰/۰۳/۱۳ 🥀 @morvaridkhaky
✳ دنبال اسم و رسم باشیم باختیم! 🔻 وقتی حسین به خانه آمد، از درجه و این حرف‌ها پرسیدم. گفت: «درجه‌ی خوب و ممتاز رو گرفتن. من و امثال من باید تلاش کنیم تا به درجه‌ی اونا که یه درجه‌ی خدائیه برسیم. اگه بخوایم برای خودمون اسم‌ و رسم درست کنیم که باختیم!» 📚 برگرفته از کتاب | خاطرات پروانه چراغ نوروزی؛ همسر سرلشکر پاسدار ) 📖 ص ۲۶۰ 👤 نوشته‌ی 🥀 @morvaridkhaky
✳️ روشنايى، خانه‌ی تاريك را از روزن است! 🔻 در مسجد بازار، واعظ شهر، مردمان را وعظ می‌گفت، و می‌گفت: خداوند در است. به‌آرامى پدرم را گفتم: اين سخن يعنى چه؟! پاسخم را نگفت! 🔸 وقتى كه باز می‌گشتيم، به ناگاه چشمانش به گوشه‌اى خيره شد. نور بود؛ نور آفتاب كه از سقف شكسته‌ی بازار داخل می‌شد و بر آن‌جا می‌تابيد. پدرم سقف را اشارت كرد و پرسيد: چرا تنها از همين يك قسمت است كه آفتاب می‌تابد؟! گفتم: از آن‌ روى كه تنها همين يك قسمت است كه شكسته است. گفت: و خداوند نور است، و بر دلى نمی‌تابد، جز آن‌كه شكسته باشد! و افزود: ، ، ، ، همه براى آن است كه اين دل بشكند، و آن نور بتابد! 🔺 و ديگر هيچ ضرور نبود كه مرا بگويد: هر چه دل بيشتر بشكند، نور خداوند بر آن بيش می‌تابد؛ زيرا كه می‌ديدم قسمت‌هايى ديگر از سقفِ همان بازار را كه شكستگی‌هاش بيش بود، و نور آفتاب از آن‌جا بيشتر می‌تابيد! بينش هر دل در اين عالم به قدر داغ اوست روشنايى، خانه‌ی تاريك را از روزن است 👤 📚 کتاب 📖 ص ۱۹ 🥀 @morvaridkhaky
✳ دستورالعمل قرآنی برای اصلاح نفس 🔻 [ (ره)] از استادش یادگاری داشت: دستورالعملی قرآنی که برای به او سفارش کرده بود. می‌گفت: جناب عارف بزرگوار و شيخ عالى مقدارِ ما مى‌فرمود كه: «مواظبت به آيات شريفه‌ی آخر سوره‌ی ، از آيه‌ی شريفه‌ی: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» تا آخر سوره‌ی مباركه‌، با تدبّر در معنای آن‌ها، در تعقيب نمازها، خصوصاً در اواخر شب كه قلب فارغ البال است، خيلى مؤثر است در اصلاح نفس.» 📚 برگرفته از کتاب «قرآن در سبک زندگی روح‌الله» 📖 ص ۱۵ 🥀 @morvaridkhaky
✳ سالی یک یا دو امتحان سنگین داریم 🔻 ما این چند سالی که هستیم، مرتب داریم می‌دهیم؛ یا امتحان است، یا امتحان ؛ یا در کلاس شکر نشسته‌ایم، یا در کلاس صبر. 🔸 خدا را برای خلق كرد. اصلاً دنيا كلاس امتحان است، منتها امتحان‌ها دو قسم است؛ گاهی امتحان، هر روز است ولی گاهی امتحان‌های سنگين، سالی يك بار يا دو بار است. «يُفْتَنُونَ في‏ كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ» (توبه، ۱۲۶) 🔹 گاهی يك بار يا دو بار انسان يا می‌شود يا فراوانی به او پيشنهاد می‌دهند يا به او پيشنهاد می‌دهند و در بوته‌ی آزمايش قرار می‌گيرد، وگرنه امتحانات جزئی هر روز و هر لحظه است. 👤 💠 | ۱۳۹۵/۱۱/۲۸ 🥀 @morvaridkhaky