مروارید های خاکی
ایام شهادت عارف واصل شهید احمدعلی نیری گرامی باد. ایت الله حق شناس در مراسم ختم شهید نیری: آقا بگر
●آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دونماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:
“این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.
رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!
" در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟"
#خاطرات_شهید
●ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد.کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد به زمین افتاد ...
احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..."
📎شاگردخاص آیتالله حقشناس
#عارفشهید_احمدعلی_نیّری🌷
#سالروز_شهادت
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚#رمان #نسل_سوخته🔥 #قسمت_هفتاد_ویکم: نگاه عبوس با همون نگاه عبوس هم
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_هفتاد_ودوم: پایان یک کابوس
اومد نشست سر میز قیافه اش تو هم بود اما نه بیشتر از همیشه و آرام تر از
زمانی که از سر میز بلند شد نمی تونستم چشم ازش بردارم ...
- غذات رو بخور
سریع سرم رو انداختم پایین
ـ چشم
اما دل توی دلم نبود هر چی بود فعال همه چیز آروم بود یا آرامش قبل از طوفان یا ...
هر چند اون حس بهم می گفت ...
- نگران نباش اتفاقی نمی افته ...
یهو سرش رو آورد بالا
- اجازه میدم با آقای صمدی بری فردا هم واست بلیط قطار می گیرم از اون طرفم
خودش میاد راه آهن دنبالت ...
نمی تونستم کلماتی رو که می شنوم باور کنم خشکم زده بود، به خودم که اومدم
چشم هام، خیس از اشک شادی بود ...
ـ خدایا شکرت ، شکرت ...
بغضم رو به زحمت کنترل کردم و سریع گوشه چشمم رو پاک کردم ...
- ممنون که اجازه دادی خیلی خیلی متشکرم ...
نمی دونستم آقا مهدی به پدرم چی گفته بود یا چطور باهاش حرف زده بود که با
اون اخلاق بابا تونسته بود رضایتش رو بگیره ...
اونم بدون اینکه عصبانی بشه و تاوانش
رو من پس بدم
شب از شدت خوشحالی خوابم نمی برد ...
هنوز باورم نمی شد که قرار بود باهاشون برم
جنوب و کابوس اون چند روز و اون لحظات هنوز توی وجودم بود، بی خیال دنیا
چشم هام پر از اشک شادی ...
ـ خدایا شکرت، همه اش به خاطر توئه
همه اش لطف توئه، همه اش ...
بغض راه گلوم رو بست بلند شدم و رفتم سجده ...
ـ الحمدالله، الحمدالله رب العالمین ...
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
بیهوده ورق مےخورد
این دفتر خالے🌷
این غفلت مشهور🥀
به تقویم جلالے🕊
هر جا بِگریزم....💚
غمِ تو زودتر آنجاست
از گریه پُرم🌸
اۍ همه جا 💠
جاۍ تو خالے🌹
#شبتان_شهدایی 🌙
🥀@morvarid.khaky
#سلام_امام_زمانم 💚
«صبحم» شروع می شود آقا به نامتان
«روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان»
صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن»
مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️
السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💖🌹🦋
🥀 @morvaridkhaky
#باشهدا
مادر_شهیده
شهیده_میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم گفت «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟😔
اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشتهاید، چه جوابی میدهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد.☺️
من میخواهم مثل زینب (س) باشم.» میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. البته یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد.
#سلام_صبحتون_شهدایی
💐یاد شهدا با صلوات 💐
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جملات تاریخی شهید بهشتی از زبان رهبرانقلاب:
عصبانی باشید و از این عصبانیت بمیرید!
🥀 @morvaridkhaky
📺 پخش زنده سخنرانی رهبر انقلاب در سالروز قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز
🔰 حضرت آیتالله خامنهای بهمناسبت سالروز قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز در سال۱۳۵۶، از طریق ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی سخن خواهند گفت.
🔻 این برنامه ساعت ۱۰:۳۰ روز چهارشنبه ۲۹ بهمن، به صورت زنده از شبکههای رسانهی ملی و همچنین از پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR و حسابهای این پایگاه در شبکههای اجتماعی پخش خواهد شد.
🔻 هرسال به مناسبت سالروز قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶، هزاران نفر از اقشار مختلف مردم استان آذربایجان شرقی، با حضور در حسینیهی امام خمینی(ره) با رهبر انقلاب دیدار میکردند که به علت رعایت دستورالعمل های بهداشتی مقابله با ویروس کرونا، این دیدار از طریق ارتباط تصویری با مردم حاضر در مصلای تبریز انجام خواهد شد.
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_حساب
✳ همين كه تصميم گرفتی رجبی شوی، وارد بهشت شدهای!
🔻 #بهشت ظهور #عقايد و #اعمال و #اخلاق ماست و به جان ما بسته است. يعنی بهشت از ما جدا نيست. آری؛ بهعنوان يك واقعيت در بيرون هست، امّا به جان ما بسته است. حالا در اين بهشت يك نهری است كه میفرمايد: از عسل شيرينتر است و از شير سفيدتر است، اين نهر اسمش #رجب است. پس اوّلًا؛ كسی كه رجبی شد، وصل به اين نهر میشود. اين نهر در كجاست؟ در بهشت. پس كسی كه رجبی شد، وصل به بهشت میشود. ثانياً؛ اين اتّصال بعد از مردن ما هست يا همين حالا؟ #امام_رضا (ع) میفرمايند: هركس بگويد بهشت بعد است، از ما نيست. پس اين بهشت همين حالا هست. يعنی إنشاءالله همين امروز كه تصميم گرفتيم در اين ماه، رجبی شويم، وارد بهشت شديم. خدا میداند كه همين حالا وارد بهشت شديم.
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 برگرفته از کتاب «ماه رجب، ماه یگانهشدن با خدا»
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی جالب از آقازاده شهید رجایی!
فوروارد کنید برای اون بزرگواری که از بودجه کشور پول برداشت و ساختمان دانشگاه رو ساخت که دخترش بره تو هیات علمی!!
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚#رمان #نسل_سوخته🔥 #قسمت_هفتاد_ودوم: پایان یک کابوس اومد نشست سر میز
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_هفتاد_وسوم:حس یک حضور
تا زمان رفتن روز شماری که هیچ لحظه شماری می کردم و خدا خدا می کردم
توی دقیقه نود نظر پدرم عوض نشه.
استاد ضد حال زدن به من و عوض کردن
نظرش در آخرین دقایق بود.
حتی انجام کارهایی که سعید اجازه رو داشت من که
بزرگ تر بودم نداشتم.
به جای قطار، بلیط هواپیما گرفتن .
تا زمانی که پرواز از زمین بلند نشده بود هنوز
باور نمیکردم.
احساس خوشی و خوشحالی بی حدی وجودم رو گرفته بود.
هواپیما به زمین نشست و آقا مهدی توی سالن انتظار، منتظر من بود، از شدت
شادی دلم می خواست بپرم بغلش و دستش رو ببوسم اما جلوی خودم رو گرفتم ...
ـ خجالت بکش مرد شدی مثلا
توی ماشین ما ، من بودم، آقا محمد مهدی که راننده بود، پسرش، صادق یکی از
دوستان دوره جبهه اش و صاحبخونه شون که اونم لحظات آخر، با ما همراه شد ...
3 تا ماشین شدیم و حرکت به سمت جنوب ...
شادی و شعف و احساس عزیز همیشگی که هر چه پیش می رفتیم قوی تر می
شد ...
همراه و همدم همیشگی من به حدی قوی شده بود که دیگه یه حس درونی نبود ...
نه اسم بود، نه فقط یه حس، حضور بود ...
حضور همیشگی و بی پایان.
عاشق لحظاتی می شدم که سکوت همه جا رو فرا می
گرفت ...
من بودم و اون انگار هیچ کسی جز ما توی دنیا نمی موند، حس فوق العاده و آرامشی که زیبایی و سکوت اون شب کویری هم بهش اضافه شد سرم رو
گذاشته بودم به شیشهو غرق زیبای ای شده بودم که بقیه درکش نمی کردن ...
صادق زد روی شونه ام
ـ به چی نگاه می کنی؟ بیرون که چیزی معلوم نیست
سرم رو چرخوندم سمتش و با لبخند بهش نگاه کردم هر جوابی می دادم ... تا
زمانی که حضور و وجودش رو حس نمی کرد بی فایده بود ...
فردا پیش از غروب آفتاب رسیدیم دوکوهه ماشین جلوی نگهبانی ورودی ایستاد
و من محو اون تصویر ...
انگار زمین و آسمان یکی شده بودند .. .
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
غم دنیا میاد و میره، تو باهاش نرو
خودت رو مشغول خدا کن، سرت رو گرم رشد کردنت کن، توی غم فرو نرو...
فرو که بری، یهو میبنی اون غم رفته تو هنوز موندی توش...
#شبتان_خدایی
🥀 @morvaridkhaky
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
وقتی که پای دلـ❤️ به غمت گیر میشود
ناخواستَست شهر #نفس_گیر میشود
این خواب ها که #آمدنت را نوید داد
رویای صادقست👌 که تعبیر میشود
گفتند گرچه پیر ببنید #ظهور را
عاشق💖 همیشه زود ولی پیر میشود
از بچگی همیشه همین بوده عادتیم
یا وا نمیشود❌ گره یا دیر میشود
از بس #ظهور را عقب انداختیم که
از #صبح_جمعه های تو دلگیر💔 میشود
#اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّڪَ_الفَرَج
🥀 @morvaridkhaky
#حاج_حسین_یکتا:
این شـــــہدا اوݪ مراقبتـــــــ..
ازدلشـــــون ڪـــــردݩ،
بعـــــد مدافع حـــــڕم شـــــدند..
چون قڵبـــــــ خونـــــہ ی خـــــداسٺـــــــ..
از حرم خـــــــدا خوبـــــــ دفـــــاع ڪـــــردند..
ڪـــــه بهشـــــوݩ لیاقٺـــــــ دفـــــاع از حــڕم حضرتـــــــ زینبـــــ«س» رو دادنــــــــــد..🌿.:.°••
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
💫 به فرزندانمان آرزو کردن را، یاد بدهیم.
#لیلة_الرغائب
Instagram.com/Ostad.Shojae1
🥀 @morvaridkhaky
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
امر به معروف به معنای قانون شکنی نیست!
قانون شکنی خودش یکی از منکراته و جُرمه!
امر به معروف به معنای فضولی کردن نیست!
چرا دشمنای ما هِی تلاش دارن امر به معروف رو فضولی جِلوه بدن؟
امر به معروف رو یک غُده ی زائدی بر پیکر اسلام نشون بِدَن ؟!
اتفاقاً امر به معروف و نهی از منکر ضامنِ حفظ آزادی افراده!
🥀 @morvaridkhaky
#پای_درس_استاد
👌 اول قلبت را درست کن!
✧ امشب یه نگاهی به قلبت بینداز؛
ببین اگر الله، اهل بیت علیهمالسلام و جهاد، در رأس آرزوها و محبوبهای دل توست، بشارت باد بر تو: سعادت دنیا و آخرت!
این که درست باشد باقی موارد درست است!
✓ اما اگر نظام محبتیات درست نباشد، هر چه مذهبیتر شوی، خطرناکتر میشوی!
" در لیلة الرغائب نظام محبتی قلبت را تنظیم کن."
#لیلة_الرغائب
🥀 @morvaridkhaky
شب آرزوها یعنی... .mp3
6.15M
#تلنگری لیلة الرغائب
🌙چرا شبی در اوایل ماه رجب، به اسم شب آرزوها (رغبتها) نام گرفته است؟
#لیلة_الرغائب
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان 🎤
#استاد_عالی🎤
🥀 @morvaridkhaky
4_5780734442330916360.mp3
5.27M
مناجات #لیلة_الرغائب 🌜
وقتی اسیر دست دنیایی /
از زندگی دلخور شدن خوبه
بین مناجات شب جمعه /
تو کنج هیئت حُر شدن خوبه.
مهدی رسولی🎤
🥀 @morvaridkhaky
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_هفتاد_وچهارم: دوکوهه
وارد شدیم هر چی از در نگهبانی فاصله می گرفتیم این حس قوی تر می شد ...
تا جایی که انگار وسط بهشت ایستاده بودم
و عجب غروبی داشت.
این همه زیبایی و عظمت بی اختیار صلوات می فرستادم...
آقا مهدی بهم نزدیک شد و زد روی شونه ام
ـ بدجور غرق شدی آقا مهران
ـ اینجا یه حس عجیبی دار، یه حس خیلی خاص ، انگار زمینش زنده است ...
خندید ، خنده تلخ ...
ـ این زمین خیلی خاصه شب بچه ها می اومدن و توی این فضا گم می شدن
وجب به وجبش عبادگاه بچه ها بود ...
بغض گلوش رو گرفت
- می خوای اتاق حاج همت رو بهت نشون بدم ؟
چشم هام از خوشحالی برق زد یواشکی راه افتادیم. آقا مهدی جلو و من پشت
سرش.
وارد ساختمون که شدیم رفتم توی همون حال و هوا من بین شون نبودم، بین اونها زندگی نکرده بودم از هیچ شهیدی خاطره ای نداشتم اما اون ساختمون
ها زنده بود ...
اون خاک، اون اتاق ها...
رسیدیم به یکی از اتاق ها
ـ 3 تا از دوست هام توی این اتاق بودن، هر 3 تاشون شهید شدن.
چند قدم جلوتر ...
ـ یکی از بچه ها توی این اتاق بود اینقدر با صفا بود که وقتی می دیدش همه چیز
یادت می رفت، درد داشتی، غصه داشتی ، فکرت مشغول بود... فقط کافی بود
چشمت به چشمش بیوفته، نفس خیلی حقی داشت ...
به اتاق حاج همت که رسیدیم ایستاد توی درگاهی، نتونست بیاد تو. اشکش رو
پاک کرد چند لحظه صبر کرد چراغ قوه رو داد دستم و رفت ...
حال و هوای هر دومون تنهایی بود یه گوشه دنج ...
روی همون خاک ایستادم به نماز ...
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
هنر اینه تو خلوتت با #امام_حسین مانوس باشی
وگرنه تو هیئت با امام حسین حال کردن که هنر نیست
چقدر خلوتامونو با امام حسین ع میگذرونیم...؟!
#شب_زیارتی
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام 🍃
🥀 @morvaridkhaky