همسرشمیگفت:🎙
.
یهروزاومدمخونه
دیدمچشماشسرخه،
نگاهکردمدیدمکتابگناهانکبیره
شهیددستغیبتویدستاشه📖،
.
بهش گفتم:
«گریهکردی؟!»💧
.
یهنگاهیبهمنکردوگفت:
«راستیاگهخدااینطوریکهتوی
اینکتابنوشتهبامامعاملهکنه
عاقبتماچیمیشه!؟»💔
.
مدتیبعدبرایگروهخودشونیه
صندوقدرستکردهبود..🗳
وبهدوستاشگفت:
.
«هرکسیغیبتکنهباید۵۰تومان
بندازهتوصندوق،بایدجریمه
بدیمتاگناهتکرارنشه..📛»
.
#شهیدمحمدحسنفایده🌱
#خودسازی🌪
__________________________
#مستشهدین
@mos_tashhadin🌷
#خاطرات_شهید
یڪی از بچهها به شوخی پتو رو پرت ڪرد طرفم....
اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر ڪاوه. ڪم مونده بود سڪته ڪنم؛ سر محمود شڪسته بود و داشت خون میآمد.
با خودم گفتم: الانه ڪه یه برخورد ناجوری با من ڪنه. چون خودم رو بیتقصیر میدونستم، آماده شدم ڪه اگر حرفی، چیزی گفت، جوابش رو بدم .
دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون! این برخورد از صد تا سیلی برام سختتر بود !
در حالی ڪه دلم میسوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همونطور ڪه میخندید گفت: مگه چی شده؟
گفتم: من زدم سرت رو شڪستم، تو حتی نگاه نڪردی ببینی ڪار ڪی بوده!
همونطور ڪه خونها رو پاڪ میڪرد، گفت: این جا ڪردستانه، از این خونها باید ریخته بشه، این ڪه چیزی نیست .
چنان من رو شیفته خودش ڪرد ڪه بعدها اگه میگفت: بمیر، میمردم .
#سردار_شهید_محمود_کاوه🌷
#خودسازی
#مـسـتـشـهـدیـن🌼
#یادشهداباذڪرصلوات
🌐 @Mos_tashhadin 🌷
🔰 #سیره_شهدا | #کار_خیر
💠 روزهای جمعه می گفت:امروز میخوام یه کار خیر برات انجام بدم؛هم برای شما،هم برای خدا...
وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه.هرچه می گفتم: نکنید این کار رو من ناراحت میشم، باعث شرمندگی منه...گوش نمیکرد، در راه می بست وآشپزخانه را می شست.
↩راوی: همسر شهید
#شهید_علی_صیادشیرازی
#مستشهدین
#خودسازی
#شهید
#شهادت در راه فی سبیل الله
#مـسـتـشـهـدیـن🌼
#یادشهداباذڪرصلوات
🌐 @Mos_tashhadin 🌷