#شهیدحاج_قاسم در آخرین ساعات زندگی دنیویاش، باز هم از بلوغ و رسیدن گفت: 👈 به روایت ستاد لشکر فاطمیون؛ «سردار سلیمانی روز پنج شنبه، ۱۶- ۱۷ ساعت قبل از شهادت، فرماندهان همه گروههای مقاومت در سوریه را جمع میکند و از ۸ صبح تا ۱۵ بعد از ظهر با آنها جلسه میگذارد... سپس عازم بیروت و آخرین دیدار با جناب سید حسن نصرالله میشود... ساعت ۲۱ شب، دوباره به دمشق برمیگردد تا همان شب به عراق برود». به او میگویند «حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نروید!». لبخند میزند و میگوید «میترسید شهید بشم؟!».
سر گفتوگو باز میشود. هرکس نکتهای میگوید... دوباره سکوت میشود. حاج قاسم، آرام و شمرده میگوید: «میوه وقتی میرسه، باغبان باید بچیندش، اگر روی درخت بمونه، پوسیده میشه و خودش میفته». سپس، به برخی حاضران اشاره میکند و میگوید:«اینم رسیده ست، اینم رسیده ست». ساعت ۱۲ شب، هواپیما از دمشق به بغداد پرواز میکند... این معراج، انتخاب مردی است که چند سال قبل گفته بود: 👈 «دوست دارم طوری شهید شوم که همه ذراتِ بدن من را متاثر کند و چیزی از من باقی نماند؛ دوست دارم مثل آقای حکیم (که پیکرش در انفجار بمب متلاشی شد) شهید شوم».
#کتاب_خاطرات_حاج_قاسم
#ناصرکاوه
____________________________
#مستشهدین
@mos_tashhadin🌷