♡| #شهیده_طیبه_سادات_زمانی |♡
↜ مگر نه این است که میمیریم..!
پس بگذار مرگۍ را انتخابکنیم که
زندگۍها را بارور کند...
#شهادت
#شهیدانه
_________________________
#مـسـتـشـهـدیـن
@mos_tashhadin🌷
🌹شهید سید مرتضی آوینی:
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین ...
#شهید_آوینی❤️
#شهیدانه
__________________________
#مـسـتـشـهـدیـن
@mos_tashhadin🌷
♦️ یک روز که مهدی از مدرسه به خانه آمد، از شدت سرما تمام گونه ها ودست هایش سرخ شده بود. پدرش همان شب تصمیم گرفت برای او پالتویی تهیه کندو روز بعد،با پالتوی نو و زیبایش به مدرسه می رفت.
💠 اما غروب همان روز که از مدرسه بر می گشت با ناراحتی پالتویش رابه گوشه اتاق انداخت. همه با تعجب به او نگاه کردند.
او در حالی که اشک در چشمش نشسته بود، گفت: چه طور راضی شوم که پالتو بپوشم،وقتی که دوست بغل دستی ام از سرما به خود می لرزد؟
شهیدمهدی باکری
#شهیدانه
_________________________
#مـسـتـشـهـدیـن
@mos_tashhadin🌷
فاصلھشـانیڪوجباست👌🏽
ولادتتا شهـٰادت رامۍگویمـ ..
اگراینیڪوجبرا
با#ولایتپرڪنۍ :)❤️
قطعا#شهید خواهۍشد ..🌿
وبھراستۍرازشهیدخلیلےرا
مۍتوانازڪلماتآخرشفهمیدڪھمیگفت :
فقطبراےلبخندآقاجـلورفتمヅ
🌺شهید علی خلیلی🌸
#شهیدانه
_________________________
#مـسـتـشـهـدیـن
@mos_tashhadin🌷
¦🌤✨¦
و شھید♥️
نام گࢪفت🌿
هࢪ آنڪہ☝️🏼
خــ🌸ـدا
او ࢪا ڪشت🌙
از شدت🖇
عشق💕
#شهیدانه
_________________________
#مـسـتـشـهـدیـن
@mos_tashhadin🌷
♦️همسر شهید حاج محمد ابراهیم همت می گوید: «ابراهیم بعد از چند ماه عملیات به خانه آمد. سر تا پا خاکی بود و چشم هایش سرخ شده بود.
🔹به محض اینکه آمد، وضو گرفت و رفت که نماز بخواند. به او گفتم: حاجی لااقل یک خستگی دَر کُن، بعد نماز بخوان. سر سجاده اش ایستاد و در حالی که آستین هایش را پایین می زد، به من گفت: من باعجله آمدم که نماز اول وقتم از دست نرود.
🔸این قدر ابراهیم خسته بود که احساس می کردم، هر لحظه ممکن است موقع نماز از حال برود».
💠تا حالا چند بار شده برای نماز اول وقت انقدر حساس باشیم؟!
🌷خاطره ای از همسر شهید
#شهیدانه
_________________________
#مـسـتـشـهـدیـن
@mos_tashhadin🌷
🔻 شهید قاسم سلیمانی:
🌟 اگر تعلقات خود را زیر پا گذاشتیم میتوانیم مانند#شهدا به این مملکت خدمت کنیم و اگر با تعلقات شخصی و فردی بخواهیم خدمت کنیم، این خدمت به جایی نخواهد رسید.😔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#شهیدانه
__________________________
#مستشهدین
@mos_tashhadin🌷
وصیت تکان دهنده ی#شهید سعید زقاقی به مادرش✍
«مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن …
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن …
زمان خواندنوصیت نامه ام گریه نکن …
👈 فقط زمانی گریه کن که مردان ما #غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را …😔
وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت، مادرم گریه کن که اسلام در خطر است
#شهید_سعید_زقاقی
#شهیدانه
__________________________
#مستشهدین
@mos_tashhadin🌷
حاجاحمد میگفت :
اگر در پادگانت دوتا سرباز را
نمازخوان و قرآنخوان کردی
این برایت میماند.
از این پستها و درجهها
چیزی در نمیآید!
#شهید_احمد_کاظمی❤️
#شهیدانه
__________________________
#مستشهدین
@mos_tashhadin🌷
🔻 چند وقتی بود بچه هاصبح که پا میشدند، میدیدن پوتین هاشون واکس زده دم مقر جفت شده بود😳
با چند تا بچه ها قرار گذاشتیم تا ببینیم کار کیه ؟!
یه شب نیمه شب یدفعه از خواب بیدار شدم و صدای توجه ام رو جلب کرد، یه نفر با یه گونی داشت آروم از مقر میرفت بیرون، دنبالش رفتم، یه گوشه نشست و شروع کرد به واکس زدن پوتین ها.بدون توجه خودم رو بهش رسوندم و روبرویش ایستادم .
برای چند لحظه ماتم برد اون #اسماعیل بود، فرمانده لشکر بَدر؛ خواستم چیزی بگم که گفت، هیس !! هیچ چیزی نگو و قول بده بچه ها هم چیزی نفهمند ....
✅ شهیدسردار اسماعیل دقایقی
📕 ستارگان خاکی
#شهیدانه
__________________________
#مستشهدین
@mos_tashhadin🌷
این سوال در نگاه مهربانش
موج میزند:
ما که رفتیم..
بعد از ما شما چه کردید؟
#شهیدانه
#دفاع_مقدس
__________________________
#مستشهدین
@mos_tashhadin🌷