eitaa logo
مسافرانِ عشق
4.3هزار دنبال‌کننده
174 عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌸و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🍃و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌸و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ و سلامی که به دیدار رسید....🍃 سردارِ دلم.... *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دلمان تنگ، زمین تنگ، زمان پر حسرت... تو دلت شاد، چه آرام، در آغوش خدا.. شهید رسول خلیلی *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. . داد زدم. .گلوم میسوخت نه از شدت دادی که زدم. .از شدت بغضی که شکست ...حالا اشکهام سرازیر شده بودن
. آیفون و برداشتم وجواب دادم. .مامانم بود!!تا مامانم بیاد خونه هزار تا فکرراومد سرم ...تا منو دید. .بغلم کرد _:الهی بمیرم برات ..خیلی اذیت میشی با پات ..دیشب اخروقت بود احمد زنگ زد با خجالت گفت که بیام چند روزی کمک حالت باشم که خیلی پات تورو اذیت میکنه خسته میشی با بچه ها! آب دهنمو بلعیدم تا گلومو تر کنم ..احمد خیلی خوب تونسته بود با فریب جلوی رفتن منو بگیره. ..میدونست من رسواش نمیکنم. .به کسی نمیگم ..خوب بلد بوده چیکارکنه. . حرفی نزدم. ناچاردروغ احمدرو تایید کردم ! دلم اشوب بود ..پای رفتنم بی قراری میکرد .دلم به رفتن بود واین موندن اجباری مثل ماری دور گردنم حلقه زده بودو داشت خفم میکرد..ظهرشد. .احمد اومد .مثل همیشه باهاش برخورد کردم. حرف زدم ..خندیدم ..شوخی کردم ..کاملا رفتار روزهای عادیمو داشتم نمیخواستم مامانم بویی ببره که ما اختلاف داریم !مامانم دو روز خونمون بود..تو این دو روز احمد کلی ازم دل جویی کرده بود..کلی ندامت و معذرت خواهی ...با این کارش برای خودش فرصت خرید تا بتونه ارومم کنه !بعد دوروز که مامانم رفت ..عصر با جعبه شیرینی و شاخه گل اومد ...بی تفاوت بهشون به کارام رسیدگی کردم ..تو آشپزخونه بودم ..اومدسمتم. .حتی نگاهش نمیکردم ..از شونم گرفت و منو برگردوند سمت خودش ..غریدم. . _:چییییه !!! صورتمو بین دوتا دستاش قاب گرفت ...زل زد تو چشمهام. .اشکش سرخورد رو گونش ..بعد چند لحظه مکث ..سرمو روی سینش گذاشت و اروم زیر گوشم زمزمه کرد _:ببخشید!!من اصلا اون دخترو نمیشناسم ..خیلی اتفاقی توی تلگرام اشناشدم .. میدونستم دروغ میگه ..ولی نخواستم بیشتر کشش بدم حداقل به خاطر بچه هام که نگران رفتن مادرشون بودن ! منم زیر گوشش اروم گفتم. _:اولین بارت بود!اخرین بارت باشه اتفاقی با کسی که نمیشناسیش چت و گفت و گوی عاشقانه میکنی ! درضمن باید بریم مشاور تا بتونم با این مشکل ..با این درد ...کنار بیام ! سرمو از روی سینش برداشت .. و گفت ..
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسم بہ معنے لایمڪن الفرار از عشق کہ پر شده اسٺ جهان از حسین سرتاسر *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل خرما به نخیل است ضریحت ارباب آنکه دستش شده از نخل تو کوتاه، منم... *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. آیفون و برداشتم وجواب دادم. .مامانم بود!!تا مامانم بیاد خونه هزار تا فکرراومد سرم ...تا منو دید.
. گفت. .چشم هرچی شما میگی ! چند روز گذشت هروقت گفتیم بریم مشاور بهونه پای توی گچمو میاورد..منم یه روز صب تنهایی رفتم بیمارستان و گچ پامو باز کردم ..قرار بود چهل روز تو گچ باشه ولی من سر سه هفته بازش کردم ..دیگه بهونه ای نداشت !خودش یه مشاور درپیت پیدا کرد و ازش وقت گرفت ..وقتی رفتیم مشاور فقط حرفهامونو گوش داد و اخرش بهم گفت ..شما مطابق میل همسرت لباس بپوش ..رفتار کن مشکلت حل میشه !دستهامو از شدت عصبانیت مشت کردم ..حیف وقتی که گذاشته بودم ..وقتی از مشاور اومدم تصمیم گرفتم خودم راه درست زندگیمو پیدا کنم ...خیلی سخت بود ولی اولین قدم باید از ته دلم میبخشیدمش تا میتونستم زندگیمو ادامه بدم ..خودمو با هزار تا دلیل وبهونه قانع میکردم برای بخشیدنش !وقتی این تصمیمو گرفتم براش نوشتم ..به حرمت تمام سال هایی که با عشق کنار هم بودیم این خطارو میبخشم ..میبخشم تا نگی فرصت ندادی!امیدوارم پشیمونم نکنی .براش فرستادم و اونم کلی جواب عاشقانه برام نوشت . یک هفته گذشت ..شب ۲۱ ماه رمضان بوده هییت رفته بودیم مردها تو حیاط جوشن کبیر میخوندن ماهم تو خونه بودیم ..کیان خیلی نق میزد رفت حیاط دنبال باباش ..کمی بعد با گوشی احمداومد پیشم نشست ..فهمیدم احمد بهش گوشیشو داده تا سرگرم بشه و نق نزنه اونم بی خبر از احمد بلندشده بودو اومده بود پیش من ..! گوشی رو از دست کیان گرفتم ..با خیالی آسوده تلگرامشو باز کردم ..دوباره نفسم گرفت .دوباره گرگرفتم و سوختم .. دوباره چشمهام از دیدن حرفهای عاشقانه ...داشت از حدقه بیرون میزد ..تپش قلبم رو هزار بود هرلحظه منتظر بودم سرم گیج بره. .بسختی توی مجلس خودمو کنترل کردم .. زود گوشی رو دادم به کیان ....چایی و خرما خوردم تا فشارم افت نکنه ..جایی بودم که راحت میشد گریه کرد ..دستهامو بالا بردم ..با صدای بلندی گریه کردم وگفتم ..الغوث ...الغوث...و از حال رفتم ... وقتی چشمهامو باز کردم که خواهرم و مادرم رو صورتم آب میزدن ..دستمو گذاشتم رو قفسه سینم ..انگار یه خنجر تیزی فرو میکردن تو قلبم ...گردنمو پشت کمرم از درد میسوخت ...هرچقدررمامانم گفت بگم احمد بیاد بریم دکتر قبول نکردم...کمی که حالم جا اومد. گوشیمو برداشتم تا با گوشی خودم به دختره پیام بدم. . نوشتم ...
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر نوکر باش نزدیک است آقا اربعین دردمندیم و بدون کربلا درمانده‌ایم..؛ *________ @mosaferneEshgh