eitaa logo
مسافرانِ عشق
4.2هزار دنبال‌کننده
174 عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
20.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 تجربه ی مرگ دکتر آنجلو باریله پزشک متخصص داخلی ساکن سوئیس 🔺 1⃣ *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 تجربه ی مرگ دکتر آنجلو باریله پزشک متخصص داخلی ساکن سوئیس 🔺 2⃣ *________ @mosaferneEshgh
17.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 تجربه ی مرگ دکتر آنجلو باریله پزشک متخصص داخلی ساکن سوئیس 🔺 3⃣ *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. . نوشتم ..کاری ندارم که کی هستی ...یا چرا اومدی توزندگیم. توهم انسانی و جایزالخطا! توهم از جنس م
. . احمد نیم خیز شد تو جاش .. _:نه ...سوتفاهمه ...؟!! پوزخندی زدم _:من نمیتونم مثل مادر مواظب تو باشم که خطا نکنی ..خودت باید مواظب خودت. زندگیت ..آبروت باشی ...از بی آبرویی نمیترسی احمد ؟! زندگی و دنیای من خراب شد بدرک ...شخصیت خودت چی ؟ سرمو بین دستهام گرفتم .. _:بخدا شمارشو پاک کردم از تلگرامم پاک نشد ! سرمو چرخوندم سمتش _:هرشماره ای که تو تلگرام باشه باید باهاش چت کنی ؟ خب بلاکش میکردی اگه واقعا میخواستی رابطتتو تموم کنی ... صداش میلرزید _:بلد نیستم ! گوشیشو از روی بالش برداشتم ..شماره دخترو رو بلاک کردم و گذاشتم رو لیست سیاه و مسدودش کردم ..تا نه بتونه پیام بده ..نه زنگ بزنه ..گوشیشو پرت کردم سمتش ..پتو رو کشیدم رو سرم و تو خودم مچاله شدم ..خودمو تنهاییمو ..دل شکستمو بغل کردم و خوابیدم ... فردا هم به روش نزدم. من قرار نبود زندگیمو دو دستی تقدیم یه دختره تازه از راه رسیده بکنم و برم ...باید محکم و قوی وایمیستادم ..نباید زود جا خالی میدادم.... از اون روز به بعد اوضاع زندگیمون خوب بود ..بیشتر حواسم بهش بود..گوشیشو تن تن چک میکردم ولی چیزی نبود...کم کم داشت روحیم بهتر میشد .. اواخر تیرماه ۹۸ بود خواهر بزرگم شهر دیگه خونش هست و با ما ۲ ساعت فاصله داره مرتب زنگ میزد که بیا خونمون چند روزی بمون ...مدام کار احمد و شیطنت بچه هارو بهونه میکردم تا اینکه یه روز زنگ زد گفت اگه نیای دیگه نه من. نه شما ! بلاخره قبول کردم ....بی خبر از اینکه این یه نقشه از طرف احمد هست که مدام به خواهرم میگفته الهه خیلی تنهاس تو خونه بی حوصلس..حال روحیش خوب نیست ...زنگ بزن از طرف خودت دعوتش کن ... بی خبر از همه چیز ..به احمد گفتم که خواهرم دعوتمون کرده بریم خونشون ... احمد مشتاق گفت ..شما صب برید من مرخصی ندارم شب میام ...اصلا به تنهایی رفتن راضی نبودم ..ولی احمد به حدی گفت که قبول کردم ..ساعت ۱۱ صب بودکه من رفتم و به احمد زنگ زدم وگفتم شب زود بیاد. ..ولی احمد نه اون شب اومد ..نه فرداشب ...
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک دم جدا نبوده خیالم ز فکر تو... این دل تمام زیر و بَمَش شد برای تو... *________ @mosaferneEshgh
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠دست به دست هم دادن اتفاقات💠 *________ @mosaferneEshgh
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فراموشی عجیبی که باعث شد...💠 *________ @mosaferneEshgh
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠دیدن موجودات وحشتناکی که فهمیدم برای گرفتن جانم آمدند 💠 *________ @mosaferneEshgh