eitaa logo
مسافرانِ عشق
3.7هزار دنبال‌کننده
176 عکس
2.3هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 توصیف دیدن و مطرح نبودن چشم و دیدن💠 *________ @mosaferneEshgh
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 احساس می کردم چند نفر در تونل مراقب من هستند💠 *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. سریع آماده شدم و رفتم. .دیدم احمد ماشین شاسی شو که حدود ۴۰۰ ..۵۰۰ ملیون قیمتشه به اسمم زده ..یهو
. . بعد چند مدت اون خانوم مدعی شد که من پول ایشون رو برداشتم و درگیر یه مشکل دیگه شدم که سخت بود اثباتش ..تو کل فامیل پخش کرده بود که الهه پول منو برداشته ..ومن مدرکی نداشتم ثابت کنم که من فقط یه فیش نوشتم همین ...!من فکر میکردم که فقط به بحث و درگیری های لفظی و تهمت ختم میشه ولی نه نبود ...در اوج آشفتگی روح و روانم حالا پام به خاطر یه تهمت داشت به دادگاه باز میشد. کاملا انگار تحلیل رفته بودم...خسته تر از همیشه خودمو حس میکردم ....دیگه رمقی برای زندگی انگار نداشتم ..روزهامو با سردرگمی سپری میکردم .سی مرداد تولد احمد بود ..ده شهریور هم تولد من ...چون میافتاد به ماه محرم ..دوستام اصرار کردن که تولدمو قبل محرم کمی زودتر بگیرن .خودمم تمایل داشتم میخواستم کمی حال و هوام عوض بشه ... احمد هم از این اتفاق استقبال کرد ..خودش پیشنهادداد روز تولدم با کیان بره خونه مادرش تا من با دوستهام راحت باشم ..همه چیز تقریبا داشت خوب پیش میرفت که یه شب قبل تولدم گفت فردا باید برم ماموریت. .گفتم یه کاری کن پس فردا بریم که من و بچه ها هم باهات بیایم ..فردا رو من تدارک دیدم نمیتونم کنسل کنم ..گفت نمیشه ..حتما باید فردا برم ..دیگه مخالفتی نکردم ..با تمام دل نگرانی هام گفت باشه ! روز تولدم ظهرپیام داد که نهارو زود آماده کن تا بیام سریع بخورم برم ..نهارشو آماده کردم. کارهای تولد و با کمک خواهرم انجام داده بودم ..رو کاناپه آینه به دست بودم داشتم آرایش میکردم که احمد رسید. ..تا اومد خونه اخم هاش تو هم بود...آیینه رو کنارگذاشتم و سریع بلندشدم. داشتم سفره رو پهن میکردم که شروع کرد به غر زدن. ..خواهرم تعجب کرد به شوخی گفت. . _:پسرخاله بد خلق شدی ؟؟تو باید فقط بخندی ..اخم اصلا بهت نمیاد! برخلاف همیشه که سر به سرش میذاشت ..اخمشو عمیقتر کرد و بدون اینکه نهار بخوره یهو بلند شد و رفت بیرون ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『ویـــزا و گذر نامه که هر دو کاغـذ اند💔』 『بــرات اصلی را رقیــه امضــا میکــند🕊』 *________ @mosaferneEshgh
دست‌نوشته‌شہیدمحسن‌حججی: ‌ بسم‌رب‌الحسین♥️ خدایا، نمیدانم‌چگونه‌بنویسم... اصلاچه‌بنویسم؟ توکه‌ازنهان‌وآشکارمن ازخودم‌به‌خودم‌آگاه‌تری ... اما می‌نویسم، عهدمی‌کنم ... ومی‌نویسم‌تاسندی‌باشد برقول‌وقرارهایم‌باشما... خدایاسپاس‌که‌خلوتی‌دوباره‌برایم‌فراهم‌کردی.. ‌خدایاپشیمانم، ازگذشته‌ام؛ ازاعمالم،ازپرونده‌ام... بدکرده‌ام... خدایاآشوبم... من،سوریه،جهاد... حکمتت‌چیست؟ خدایابدکرده‌ام،خوب‌می‌دانم وبه‌همین‌خاطرلايق‌شهادت‌نشدم. می‌دانم،تابه‌حال‌عهدهای‌زیادی‌بسته‌ام ... قول‌وقرارهای‌زیادی‌گذاشته‌ام ... ازعرفه‌نیت‌چله‌گرفتن‌داشتم اما...نشد... نتوانستم... صدای‌اذان‌می‌آید...لبیک...لبیک‌ اللهم لبیک... بی‌پرده‌بگویم ... اینبارمردانه‌آمده‌ام‌جلو... اینبارمی‌خواهم‌نیت‌چله‌ی‌شهادت‌ببندم. ازامروزتاعاشورا... تورابه‌حسین(علیہ‌السلام)کمکم‌کن... تمام‌تلاشم‌رامی‌کنم‌هرروزبهترشوم... تاانشاالله،شہادت... -¹⁸مردادسالروز‌شھادت‌محسن‌حججی🌹 *________ @mosaferneEshgh
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 رنگ هایی رو دیدم که به عمرم ندیده بودم💠 *________ @mosaferneEshgh