eitaa logo
مسافرانِ عشق
3.7هزار دنبال‌کننده
176 عکس
2.3هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام حرف اربعین ظهور توست... *________ @mosaferneEshgh
🌱بچه که بودیم خانه ها لوله کشی آب نداشتند . مردم مجبور بودند آب را از چشمه ها و آب انبارهای محلی تأمین کنند . علی با اینکه سن کمی داشت ، اما هر وقت تو مسیر مدرسه رفت و برگشت بود ، سریع میرفت به پیرمردها و پیرزنهایی که توانایی نداشتند ظرفهای آب را ببرند کمک می کرد . وقتی بزرگ تر شد ، این افتادگی و کمک به مردم بیشتر در کارهای او مشاهده می شد . در اداره خیلی سعه ی صدر در برخورد با مراجعه کنندگان داشت. یادمه پیرمردی آمده بود که به سختی گوشهایش میشنید . علی آقا یکی دو ساعت معطل شد تا کار اون پیرمرد به نحو احسن انجام شود . ذره ای اخم و ناراحتی در وجودش نمیدیدم . 📙مزد اخلاص شهید‌علی‌محمد‌صباغ‌زاده
4.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 احساسی داشتم که مطمئن بودم میمیرم💠 *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. هیچ حرفی نزدم ..خندید و دستمو کشید برد طلافروشی ..از دوستش خواست چند مدل دستبند مدل و طرح جدید بی
. . خودمو خیلی خونسرد نشون دادم ..رفتم از مسول باشگاه پرسیدم اون دختره کیه ؟اون گوشه داره دستگاه میزنه ؟گفت اسمش مینو و یه هفتس اومده !پس خودش بود! با چشمم همش دنبالش میکردم ..مدام جلو کمدش میرفت و گوشیشو چک میکرد...خودمو گرم میکردم و تمام حواسم به دختره بود که گوشیم زنگ خورد .. _:کجایی الهه ؟ _:باشگاه بدنسازی .. با لحن تندی گفت _:تو رزمیکاری اونجا چیکار میکنی ؟ _:مگه یادت نیست چند ماه پیش اینجا قرارداد بسته بودم .. ناراحت و عصبی شد و گفت ..اصلا تو نیاز مالی نداری که میری .منم گفتم دوس دارم ورزش از علایقمه ..دیگه حرفی نداشت بگه و کمی حرفهای محاوره ای زد و قطع کرد.. یه جورایی این زنگ احمد منو به شک انداخت !گوشی رو انداختم گوشه ای ..مشغول شدم ..چند روزی هم گذشت . هرروز میرفتم باشگاه و هرروز مینو رو میدیدم. . حالا نزدیکش شده بودم ..نزدیک بهش تمرین میکردم ..چقدر از نزدیک با عکس های تو گوشیش فرق داشت ..لباس باز تنش بود..چاق بود و بدفرم با وجود ۱۶ سال تفاوت سنی من با دوشکم زایمان بدنم رو فرمترو یه سرو گردن ازش بلندتر بودم ..صداش بم و کلفت بود .وقتی حرف میزد انگار یه زن ۴۰ ساله بیسواد که دم حیاط نشسته داره سبزی پاک میکنه و بی توجه به محیطش حرف میزنه ... یه هفته میشد مدام مینورو میدیدم ..بعد یه هفته وقتی باز جلو کمدش گوشی به دست شد ..رفتم سراغش ..از پشت سرش مچشو حین پیام دادن گرفتم ...تا به خودش بیاد ..صفحه گوشیشو دیدم داشت به احمد پیام میداد... مچشو محکم تابوندم ..دردش گرفت ..چرخید سمتم و زود صفحه گوشیشو خاموش کرد ...خیره شدم تو چشمهاش بیشتر مچشو فشار دادم ..همزمان هم لبخند میزدم تا لجشو در بیارم .. حالا کاملا روبه روی هم بودیم ..حالا داشتم از فاصله خیلی نردیک میدیدمش !چشمهاش ریز بود.. یه چشمش تاب داشت ..سبزه تر از من بود...دماغ گوشتی تقریبا بزرگ ..ولی فرم لب هاش بد نبود..گوشه لبش کف سفید جمع شده بودکه چندشم شد ..مینو رو میدیدم ولی حالم داشت از احمد بهم میخورد...کاش میرفت سراغ یکی از من بهترو سرتر ..شاید اینجوری دردش برام کمتربود...ولی حالا بیشتر تاسف میخوردم ..دردش گرفت. .اخ بلندی گفت با نفرتی که تو صدام و چشمهام موج میزد گفتم _:منو میشناسی ؟؟؟؟
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
زمان: حجم: 2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا