eitaa logo
مسافرانِ عشق
4.3هزار دنبال‌کننده
174 عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
مسافرانِ عشق
. هیچ حرفی نزدم ..خندید و دستمو کشید برد طلافروشی ..از دوستش خواست چند مدل دستبند مدل و طرح جدید بی
. . خودمو خیلی خونسرد نشون دادم ..رفتم از مسول باشگاه پرسیدم اون دختره کیه ؟اون گوشه داره دستگاه میزنه ؟گفت اسمش مینو و یه هفتس اومده !پس خودش بود! با چشمم همش دنبالش میکردم ..مدام جلو کمدش میرفت و گوشیشو چک میکرد...خودمو گرم میکردم و تمام حواسم به دختره بود که گوشیم زنگ خورد .. _:کجایی الهه ؟ _:باشگاه بدنسازی .. با لحن تندی گفت _:تو رزمیکاری اونجا چیکار میکنی ؟ _:مگه یادت نیست چند ماه پیش اینجا قرارداد بسته بودم .. ناراحت و عصبی شد و گفت ..اصلا تو نیاز مالی نداری که میری .منم گفتم دوس دارم ورزش از علایقمه ..دیگه حرفی نداشت بگه و کمی حرفهای محاوره ای زد و قطع کرد.. یه جورایی این زنگ احمد منو به شک انداخت !گوشی رو انداختم گوشه ای ..مشغول شدم ..چند روزی هم گذشت . هرروز میرفتم باشگاه و هرروز مینو رو میدیدم. . حالا نزدیکش شده بودم ..نزدیک بهش تمرین میکردم ..چقدر از نزدیک با عکس های تو گوشیش فرق داشت ..لباس باز تنش بود..چاق بود و بدفرم با وجود ۱۶ سال تفاوت سنی من با دوشکم زایمان بدنم رو فرمترو یه سرو گردن ازش بلندتر بودم ..صداش بم و کلفت بود .وقتی حرف میزد انگار یه زن ۴۰ ساله بیسواد که دم حیاط نشسته داره سبزی پاک میکنه و بی توجه به محیطش حرف میزنه ... یه هفته میشد مدام مینورو میدیدم ..بعد یه هفته وقتی باز جلو کمدش گوشی به دست شد ..رفتم سراغش ..از پشت سرش مچشو حین پیام دادن گرفتم ...تا به خودش بیاد ..صفحه گوشیشو دیدم داشت به احمد پیام میداد... مچشو محکم تابوندم ..دردش گرفت ..چرخید سمتم و زود صفحه گوشیشو خاموش کرد ...خیره شدم تو چشمهاش بیشتر مچشو فشار دادم ..همزمان هم لبخند میزدم تا لجشو در بیارم .. حالا کاملا روبه روی هم بودیم ..حالا داشتم از فاصله خیلی نردیک میدیدمش !چشمهاش ریز بود.. یه چشمش تاب داشت ..سبزه تر از من بود...دماغ گوشتی تقریبا بزرگ ..ولی فرم لب هاش بد نبود..گوشه لبش کف سفید جمع شده بودکه چندشم شد ..مینو رو میدیدم ولی حالم داشت از احمد بهم میخورد...کاش میرفت سراغ یکی از من بهترو سرتر ..شاید اینجوری دردش برام کمتربود...ولی حالا بیشتر تاسف میخوردم ..دردش گرفت. .اخ بلندی گفت با نفرتی که تو صدام و چشمهام موج میزد گفتم _:منو میشناسی ؟؟؟؟
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16623266565154742644729.mp3
5.23M
من از خانواده ی کرمم کوچک ترین دختر حرمم... 🎤 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 توصیف اطرافیان از تجربه گر و اتفاق عجیبی که ...💠 *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. . خودمو خیلی خونسرد نشون دادم ..رفتم از مسول باشگاه پرسیدم اون دختره کیه ؟اون گوشه داره دستگاه می
. . از شدت دردی که داشت خیلی زود گفت. . _:آرررره ....حالا دستمو ول کن ... بیشتر فشارردادم _:میدونی که وارد زندگی یه آدم متاهل شدی ؟! همونجورکه تقلا میکرد دستشو از بین دستم رها کنه گفت .. _:مطمینی که من تو زندگیتم ..؟ __:آره بیشتر از خودتون از کاراتون خبر دارم ! همونطور که داشت از درد به خودش میپیچید گفت _:شاید تو ...تو زندگی منی !نه من تو زندگی تو! مغزم گر گرفت و تمام تنم داغ شد ..محکم هولش دادم. ..خورد به دیوار مدیر باشگاه داشت نگاهمون میکرد ولی با شناختی که از من داشت میدونست حتما موضوع مهمیه پیگیر نبود...چشممو از مدیر برداشتم و رفتم سمت مینو که کنار دیوار افتاده بود... لباسش یقه نداشت تا یقشو بگیرم .دستمو حلقه کردم دور گلوش و شروع کردم به فشاردادن .. با تمام خشمی که میتونستم اون لحظه داشته باشم بهش گفتم _:دمپر زندگی من نشو ...از زندگی من برو بیرون .دست از سر شوهر من بردار ... داشت خفه میشد که بریده بریده گفت . _:یه روز احمد اومد دفتر وکیل ...دوس پسرم مدتها بود اذیتم میکرد کلافه بودم داشتم گریه میکردم ...اون روز احمد زودتر اومده بود سر قرار با وکیل .ازم پرسید چی شده ..بی هوا مشکلمو بهش گفتم ...همونجا بهم قول داد کمکم میکنه وشر این پسررو از سرم کم میکنه ..اوایل فقط ارتباط معمولی بود ..کم کم صمیمیت ...بعدش ...بعدش .. کم کم فشار دستمو کم کرده بودم. .حالا دستمو از روی گلوش برداشتم و گفتم. . _:بعدش چی ؟ با دستش گلوشو اروم ماساژ داد و گفت .. _:بعد عشق و علاقه !!ولی قسم میخورم تا تا قبل پیام تو نمیدونستم زن داره ..وقتی فهمیدم زن داره باهاش کات کردم !ولی هربار با اصرار و التماس برگشت ....منو صیغه کرد تا رابطمون حلال بشه ..چن باری هم که تو نبودی منو برد خونتون ....مینو گفت و گفت ..و من مردمو مردم ...! تقریبا همه چیزو گفت ..حالم داشت بد میشد ولی خودمو نباختم ...کنارش نشستم دستمو زیر چونم زدم وازش خواستم برام بیشتر بگه .. گوشیشو برداشت و تمام پیام هاشو که به احمد داده و خواسته رابطشون رو تموم کنن رو بهم نشون داد ...زل زدم بودم بهش و به حرفهاش با دقت گوش میدادم ..بدون داد بدون فریاد ..بدون اشکککک! حرفهاش تموم شد. ..با صورت بهت زده و رنگ پریده و چشمهایی که چشمه اشکش خشکیده بود گفتم _:ثابت کن صیغش بودی ؟
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا