❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 اوایل ازدواجمون بود. برای خرید با سید مجتبی رفتیم بازارچه. بین راه با پدر و مادر آقا سید برخورد کردیم سید مجتبی به محض این که پدر و مادرش رو دید، در نهایت تواضع و فروتنی خم شد؛ روی زمین زانو زد و پاهای والدینشو بوسید.
❤️ این صحنه برا من بسیار دیدنی بود. آقا سید با اون هیکل تنومند و قامت رشید، در مقابل والدینش این طور فروتن بود و احترام آن ها را تا حد بالایی نگه می داشت…
🌷 خاطره ای از زندگی سردار شهید سید مجتبی هاشمی
📚 منبع: سالنامه یاران ناب 1393 به نقل از همسر شهید
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 می گفت: احترام به والدین دستور خداست یه دستش توی عملیات قطع شده بود یه روز که اومدم خونه دیدم لباسهای کثیف رو شسته بهش گفتم: مادر برات بمیره! چطور با یه دست اینا رو شستی؟
❤️ گفت: مادر! اگه دو تا دستم رو هم نداشتم باز وجدانم راضی نمیشد که من خونه باشم و شما زحمت شستن لباس ها رو بکشی...
🌷 خاطره ای از زندگی شهید علی آقا ماهانی
📚 منبع: کتاب نماز، ولایت، والدین، صفحه 83
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 آقا مصطفی می خواست برای عروسی اش کارت دعوت بنویسه، برای اهل بیت (علیهم السلام) هم کارت فرستاد.
🔹یه کارت دعوت نوشت برای امام رضا (علیه السلام)،مشهد. یه کارت دعوت برای امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)، مسجد جمکران. یه کارت هم به نیت دعوت کردن حضرت زهرا (سلام الله علیها) نوشت و انداخت توی ضریح حضرت معصومه (سلام الله علیها)...
❤️ قبل از عروسی حضرت زهرا (سلام الله علیها) اومدند به خوابش و فرمودند: چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیایم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آومدیم، شما عزیز ما هستی...
🌷 خاطره ای زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی پور
📚 منبع: یادگاران 8 کتاب ردانی پور، ص 8
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 تک پسرِ خونه بود و دانشجوی مکانیک. برای اینکه جبهه نره، خانواده اش خونه ی بزرگشون رو فروختند، پولش رو ریختند به حسابش تا بمونه و کارخانه بزنه و مدیریت کنه (اما فایده ای نداشت و رفت جبهه...)
❤️ بار آخری بود که می رفت جبهه، توی وسایلش یک چکِ سفید امضاء به همراهِ یک نامه گذاشت و توی اون نوشته بود: برگشتی در کار نیست. این چک رو هم گذاشتم تا بعد از من برایِ استفاده از پولی که ریختین توی حسابم، به مشکل برنخورید...
🌷 خاطره از زندگی شهید مسعود آخوندی
📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 20
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 پسرخاله ام بود، یک روز آمد خانه مان، با یک برگه پر از نوشته، پشت و رو! نشست کنار مادرم. خاله میشه چند دقیقه ما رو تنها بذارید، میخوام شرایطم رو بخونم، ببینم طاهره حاضره با من ازدواج می کنه یا نه؟
❤️ مادرم که رفت، رو به رویم نشست، شرایطش را یکی یکی گفت، من هم چون از صمیم قلب دوستش داشتم! قبول کردم... گفتم: دوست دارم مهریه ام فقط یک جلد کلام الله مجید باشه! گفت: یک جلد قرآن؛ و یک دوره کتب شهید مطهری.
🌷 برشی از زندگی شهیدیونس زنگی آبادی
📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 72
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 چند روز بود که شاد می دیدمش. گفتم شاید هدیه یا چیزی گیرش اومده که اینطور خوشحاله. وقتی علت رو ازش پرسیدم، گفت: تو نمی دونی پدرم به من چی گفت! حرفی بهم زده انگار دنیا رو بهم بخشیده.
❤️ بابام گفت: من از تو راضی ام . وقتی پدرم ازم راضی است، می خوای اینجوری خوشحال نباشم؟!!!
🌷 خاطره ای از زندگی طلبه شهید محمد زمان ولی پور
📚 منبع: کتاب مسافر ملکوت، صفحه 7
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 گفتند: « اسم من حسن باقری نیست، من غلام حسین افشردی هستم. به خاطر این که از نیروهای اطلاعاتی جنگ هستم مرا به نام حسن باقری می شناسند.» این اولین صداقتی بود که از ایشان دیدم و روی من خیلی اثر گذاشت.
🔹 من هم از علاقه ام به كار در ستاد جنگ گفتم. گفتم در این شرایط و تا زمانی كه جنگ هست باید كار كنم. اعتقاد زیادی هم به این ندارم كه حضور زن فقط در خانه خلاصه شود. پاسخ ایشان چه بود؟
❤️ به من گفت: شما حتی نباید خودتان را محدود به این جنگ بكنید. انقلاب موقعیتی پیش آورده است كه زن باید جایگاه خودش را پیدا كند. باید به كارهای بزرگ تری فكر كنید. احساس من این بود كه ایشان این حرف ها را از روی اعتقاد می گفت.
🌷 راوی:همسر شهیدحسن باقری
📚 منبع: یادگاران 16 کتاب رهنمون، صفحه 77
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 بعد از ظهر نتایج آزمایش آماده می شد. به من گفت میایی باهم برویم؟ گفتم «با چی؟» گفت «موتور!» گفتم «ما هنوز نامحرمیم! چطور با موتور برویم؟» گفت «بله. من خودم میروم.»
👈 تماس گرفت و گفت «من عذرمیخوام که اذیتتون کردم. اما نتایج آزمایشمون به هم نخورد!» شیطنتش را فهمیدم. گفتم «اشکالی ندارد. ان شاالله خوشبخت شوید.»
❤️ فردای آن روز با یک جعبه شیرینی به خانه ما آمد و گفت «فکرکنم مبارک است.» خیلی خوشحال بود. سریع گفت «برای عصر نوبت محضر گرفتم!» گفتم «حالا چرا با این همه عجله؟» آنقدر سرعت کار بالا بود که حتی وقت عقد، تنها خواهرش هم نتوانست بیاید!
🌷 روای همسر شهید محمد کامران
📚 منبع: کتاب 365 خاطره برای 365 روز، ص 98
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✅ آیدی دریافت سوالات👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 وقتی از منطقه جنگی آمد، مثل همیشه سرش را پایین انداخت و گفت من شرمنده تو هستم. من نمیتوانم همسر خوبی برای تو باشم.
❤️ میگفت: جنگ ما با همه خصوصیات و مشکلاتش در جبهه است و زندگی با همه ویژگیهایش در خانه. وقتی داوود به خانه میآمد، ما نمیفهمیدیم که در صحنه جنگ بوده و با شکست یا پیروزی آمده است.
🌷 راوی: همسر سردار شهیدداود عابدی
📚 منبع: کتاب 365 خاطره برای 365 روز، ص 47
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✅ آیدی دریافت سوالات👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 سالن عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود. وقتی که ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم. دکتر گفت: می خواهی خانه بگیرم؟ گفتم: نه؛ خوابگاه خوب است.
🔹 آقای دکتر صالحی استاد ما بود. ایشان با خانمشان، آقای دکتر غفرانی هم با خانمشان، مهمان ما بودند. یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم. با افتخار از این دو استاد بزرگوار پذیرایی کردیم. بعد هم دوتایی نشستیم راجع به مسائل هسته ای صحبت کردیم.
👈 کامپیوتر را روی میز کوچکی که قدیم ها زیر چرخ خیاطی می گذاشتند، گذاشته بودیم. پسر دکتر عباسی قرار بود به خانه ما بیاید. دکتر به او گفته بود اگر می آیی، یک صندلی هم برای خودت بیاور.
🌷 راوی همسر شهید دانشمند دکتر مجید شهریاری
📚 منبع: کتاب 365 خاطره برای 365 روز، ص 62
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✅ آیدی دریافت سوالات👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver41
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 یوسف بعد از مدتها خرید کرده بود. بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست میکنی؟ هنوز آشپزی بلد نبودم. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم… مرغ رو خوب شستم و انداختم توی روغن. سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره.
❤️ یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می رفت. مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمی شد. تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آبپزش می کردم. کلی خجالت کشیدم. اما یوسف می خندید و می گفت: فدای سرت خانوم!
📚 منبع: کتاب کتاب 365 خاطره برای 365 روز، ص 57
#شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver_44
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 آقا مصطفی می خواست برای عروسی اش کارت دعوت بنویسه، برای اهل بیت (علیهم السلام) هم کارت فرستاد.
🔹یه کارت دعوت نوشت برای امام رضا (علیه السلام)،مشهد. یه کارت دعوت برای امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)، مسجد جمکران. یه کارت هم به نیت دعوت کردن حضرت زهرا (سلام الله علیها) نوشت و انداخت توی ضریح حضرت معصومه (سلام الله علیها)...
❤️ قبل از عروسی حضرت زهرا (سلام الله علیها) اومدند به خوابش و فرمودند: چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیایم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آومدیم، شما عزیز ما هستی...
🌷 خاطره ای زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی پور
📚 منبع: یادگاران 8 کتاب ردانی پور، ص 8
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #سیره_شهدا
✅ آیدی ارتباط با مشاور👇
@pasokhgo313
🔰 مرکز جامع مشاوره و خانواده
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
🆔 @moshaver_44
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝