eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهم مي كند و كمي ابرو در هم كشد - حالت خوبه؟ - بي زحمت مادرم رو صدا مي كني برام قرص تپش قلبم رو بياره سريع بلند مي شود و در را باز مي كند مي شنوم كه مادرم را با نگراني صدا مي كند. توان نشستن ندارم همانطور نصفه نيمه خودم را روي تخت مي اندازم. چشمانم سياهي مي رود. مادرم و رقيه سادات را مي بينم كه با شتاب وارد مي شوند. ليواني در دست مادرم است - بهارم ، مادر جون. قربونت بشم پاشو اينو بخور حالت بهتر ميشه. پاشو قربونت برم دستش را زير سرم مي اندازد و با كمك رقيه سادات مرا مي نشاند و به ديوار كنار تخت تكيه مي دهند. قرص صورتي رنگ را در دهانم مي گذارد و ليوان را به دهانم مي چسباند و مجبورم مي كند از آن بنوشم. آه! باز هم شربت گلاب! طمع شربت دوباره مرا به آن روز مي برد و چشمانم را سريز ميكند. كم كم صداي گريه ام بلند مي شود و با صداي گريه جمعيت درهم مي آميزد. كمي كه صداي گريه ها آرامتر مي گيرد رقيه سادات به مادر مي گويد - حاج خانم شما بفرماييد به مجلس برسين. من هستم مادرم اندوهگين نگاهم مي كند، سرش را پايين مي اندازد و به آرامي بيرون مي رود. من همچنان سر بر در ديوار ناله مي كنم و مي گويم: - اشتباه مي كني رقيه سادات! اشتباه مي كني! اين من نبودم كه با خدا قهر كردم، خداست كه با من قهر كرده. وقتي علي تصادف كرد و فوت شد گفتم قضا و قدره. عيب نداره، بچم رو دارم. ولي خدا نديد منو، نديد كه چطور آواره شدم! دست گذاشت رو تنها دلخوشيم و اونم ازم گرفت. اونم چطوري؟! با زجر، با درد، با بدبختي! مي بيني رقيه جان! اين خدا بود كه با من قهر كرد، نه من با اون! مگه من چيكار كرده بودم؟! هااان؟! هقي مي زنم و تكيه ام را از ديوار مي گيرم و رو به رقيه سادات فرياد مي زنم - بنده ي بدي بودم؟! دينش رو زير پا گذاشتم؟! نماز روزه هام قضا مي شد؟! حجاب نداشتم؟! اصلا اينا هيچي... آدم بدي بودم؟! بد كسي رو خواستم؟! به كسي بد كردم؟! بهم بگو؟! رو تختي را با دست راستم چنگ مي زنم و خم مي شوم و از شدت گريه شانه هايم مي لرزد - بگو من چيكار كردم كه لايق اينهمه بيچارگي شدم؟! خواهش مي كنم تو بهم بگو؟! دوباره سرم را بلند مي كنم و سعي مي كنم جلوي شدت گريه ام را بگيرم - يه نگاه بهم بنداز رقيه. ببين از من چيزي باقي مونده؟! بهار دوسال پيش يادت مياد اصلا؟! اونهه شور زندگي كجا رفته؟! سلامتيم، طراوتم، تحصيلاتم كه انقدر براش زحمت كشيده بودم، كارم، زندگيم، همه چيم رو از دست دادم! از گريه كردن و ناليدن خسته مي شوم و سر بر ديوار مي گذارم. سكوت ناگهانيم رقيه سادات را مي ترساند - بهار جاان، حالت خوبه؟! - ديگه خوب بودن براي من معني نداره! ضربه اي به در مي خورد. مرضيه با آن شكم بزرگش وارد ميشود. لبخندي با حسرت به او مي زنم او هم لبخندم را بي جواب نمي گذارد رو به رقيه سادات مي گويد - مي بخشيد سادات خانم، كوچولوتون بيدار شده بي قراري مي كنه، بيارمش اينجا؟ فكر كنم شير مي خواد. - نه عزيزم، من خودم الان ميام. مي بخشيد باعث زحمت شدم. - نه اين چه حرفيه. وسط تعارف تكه پاره كردن آنها من كه از شنيدن كلمات كوچولو و شير شك زده شده ام با تعجب مي گويم: - رقيه سادات؟! ... جريان چيه؟! تو بچه شيرخواره داري؟! رقيه سادات با لبخند محجوبي مي گويد: - موقع فوت پرهام جان، من سه ماهه باردار بودم. باورم نمي شود انقدر از همه جا بي خبر مانده ام! يك لحظه دلم جمع مي شود و حسودي به رويم دهن كجي مي كند. يكي سومين بچه اش را هم بدنيا آورده، اما من همان يكي را هم از دست داده ام. معلوم است كه او با خدايش آشتيست! آنوقت برايم دم از خدا مي زند! سعي مي كنم ظاهرم را حفظ كنم. بزور لبخندي روي صورتم ماسكه مي كنم. - چرا از اول نياورديش اينجا. طفل معصوم رو گذاشتيش تو اون شلوغي كه چي بشه ؟! - نمي خواستم برات مزاحمت ايجاد كنم - شايد داري ملاحظم رو مي كني. نه عزيزم نيازي نيست برو ورش در بيار اينجا. دوست دارم ببينمش رقيه سادات لبخند مهرباني مي زند و بيرون مي رود. مرضيه بسمتم مي آيد و سرم رو مي بوسد - قربونت بشم. چيزي لازم داري برات بيارم - نه ممنون - پس من مي رم سرم را به نشانه تاييد تكاني مي دهم. مرضيه مي رود و من همچنان با خودم در جدالم. از اين حسادتي كه به جانم نشسته، نزد وجدانم چنان شرمزده ام كه حتي چيزي براي توجهيش پيدا نمي كنم. از خودم خيلي متعجبم! من از كي اينهمه بدجنس شده ام كه خودم نمي دانم! مني كه ادعا مي كردم خوشبختي ديگران باعث خوشحالي من است، چطور حالا خوشحال نيستم! رقيه سادات وارد ميشود با يك فرشته در بغلش و يك فرشته كه دستانش را گرفته است. لبخندي واقعي لبانم را مي گشايد و براي جبران فكر احمقانه ام از جا بلند مي شوم و به استقبالشان مي روم. اول جلوي پاي زهرا زانو مي زنم او را به آغوش مي كشم و مي بوسمش. - زهرا جان. چقدر بزرگ شدي ماشاالله. چه خانمی! @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀?
محرم رسید يادمان باشد؛ اول نماز حسين، بعد عزای حسين! اول شعورحسينی، بعد شور حسينی! محرم زمان باليدن است نه فقط ناليدن بساطش آموزه است نه موزه! تمرين خوب نگريستن است نه فقط خوب گريستن! @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
شب در ڪمال آرامش و راحتی می خوابم آرزوهایم را به خدا می سپارم... به قادر مطلقی ڪه همه چیز را ممڪن می سازد... شبتان پر از نور الهی🌙 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ ببینید فضای مجازی چه قدر ارتباط کلامی خانواده ها رو پایین آورده 😳 📢 با ما مربی سواد رسانه شوید : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/600440835C70c35d8d3e
سلام😊✋ یه صبح دیگه از فصل زیبای تابستان آغازشد☀️ آرزو می‌کنم🙏 قلبتون پر باشه💞 از مهـر و محبت و شادی و صفا🌺🍃 روحتون آروم 🌺🍃 وسفره هاتون پراز خیر و برڪت 🌺🍃 صبحتون دل انگیز🌺🍃 چهارشنبه تون پُراز خبرهای خوب 👌 Onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سلام به کربلا... سلام به سالار شهیدان سلام به علمدار با وفا سلام به خانم زینب سلام به بی بی رقیه سلام به 72، تن 🏴سلام به عزادارن حسینی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 #روانشناسی_مردها 💠 مردها وقتی از نحوه درخواست کردن همسر خوششان نمی‌آید آن‌ را به این #جملات به زبان می‌آورند: 💠 این قدر #غر نزن! مرتب ازم نخواه #کاری برایت بکنم! خودم #می‌دانم چه کنم! #نیازی نیست تو به من بگویی! 💠 گاهی ریشه بد حرف زدن همسرمان را در خود #جستجو کنیم! 🍃❤️ @onlinmosgavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
وقتی عزت نفس داری کينه نمی‌ورزی، همه را به یک اندازه دوست داری، خجالت نمیکشی، خود را باور داری، خشمگین نمی‌شوی و همیشه مهربان هستی … ✨ انسان صاحب عزت نفس حرص نمی خورد، همه چيز را کافی می داند، حسد نمی‌ورزد و خود را لايق می‌داند … ✨ عزت نفس باعث می شود برای بزرگداشت خود احتياج به تحقير ديگران نداشته باشید. زيرا خوب می‌دانید‌ که هر انسان تحفه الهی است... ✨ انسان صاحب عزت نفس همه را دوست خواهد داشت، و به همه مهر خواهد ورزيد ... @onlinmoshaverrh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال378 سلام من همسرم قهر کردم رفتم خونه پدرم میگم باید خودت بیای دنبالم میگه نمیام کسه دیگه ای رو میفرستم بیاد دنبالت منم گفتم اینجوری برنمیگردم .میگه پس من قصمم خوردم من نمیام به نظرت من چیکار کنم پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانوا ده باسلام خواهر خوبم بزرگترین اشتباه یه خانم اینه که قهر کنه وهز خونه بره وسنگر خودش رو ترک کنه این قهر های مکرر باعث میشه که ارزش خودت رو از دست بدی ونبودت توی خونه عادی بشه ودیگه جایگاه اولیه رو نداشته باشی ادم منطقی میشینه عاقلانه با همسرش گفتگو میکنه ومشکل رو بر طرف میکنه واز خونه نمیره حالا هم خیلی سخت نگیر بزار غرور مردانه همسرت حفظ بشه وتوهم برگردی سر خونه زندگیت خانوم باسیاست با قهر رفتن همه رو به زندگی خودش خبر نمی.کنه که همه بهش بخندند وبگن بلد نیست ندگی کنه پس حواست به زندگیت ومردت باشه ودیگه قهر نرو ....‌‌‌ @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌹بهترین روز 🌹بهترین سرنوشت 🌹بهترین دنیا 🌹بهترین آخرت 🌹بهترین دوست 🌹بهترین زندگی... 🌹از هرچیزی امروز بهترینش را 🌹براتون از درگاه پروردگار آرزومندم🙏 ظهر شما خدایی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺