eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
افشای عیب همسرتون، فقط برای چندلحظه شما رو آرام میکنه. 👈اما اول از همه، اعتبار و شخصیت خودتون رو بین دوستان و بستگان نابود میکنه! 🍃🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🐆🍃 @moshaveronlain
#محبت جملاتتون رو با ضمیر "من" شروع کنین نه ضمیر "تو"... 🔰مثلا به جای این که به همسرت بگی: تو به ظاهرت نمی رسی و به آراستگیت اهمیت نمیدی بگو: من دوست دارم بیشتر به خودت برسی😌 @moshaveronlain
سبک زندگی اسلامی همسران: را در بگیرید💞 ‼️نباید از اختلاف‌ها و کشمکش‌ها ترسید، وجود کشمکش و ستیز در زندگی طبیعی است. ✔️وقتی با هم تفاوت دارید یعنی می‌توانید از یکدیگر چیزهای جدید یاد بگیرید، 📌گاهی اختلاف‌ها نشان می‌دهند که شما کجا احتیاج به رشد دارید، ✅سعی کنید به‌دنبال علت اختلاف و کشمکش باشید ‼️ نه‌گیر دادن به یکدیگر. @moshaveronlain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعوا را کش ندهید❕ وقتی بحثتون میشه و دلخوری پیش میاد نگذارید دلخوری به روز بعد بکشه از دل هم دربیارید و بی تفاوت نخوابید این حس بی تفاوتی از تلخ تریناست که روان نامزد یا همسرتو آزار میده. همون شب ناراحتی رو چالش کن و روز بعدتون رو با شادی و رضایت ازهم شروع کنید وگرنه روزی که با ناراحتی از شب قبل شروع بشه، اون روز هم هدر میره... اگه گذشت آدمو کوچیک میکرد خدا با این همه گذشتش اینقد بزرگ نبود.. حتی تو لحظات ناراحتی و دلخوری کنارهم باشید و جا رو از هم جدا نکنید 🔰 @moshaveronlain
#همسرانه: معذرت خواهی شکستن غرور نیست نمایش شعور است! بیایید با شعور باشیم و زودتر پیش قدم شویم! @moshaveronlain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢مژده مژده سلام خدمت دوستای مهربون☺️ از امروز توی کانال رمان داریم 😍 هر روز 4 پارت رو خدمت شما عزیزان قرار میدم منتظر باشین و رمان جذاب و معروف 📔بامداد خمار را در کانال مشاوره انلاین همرا با✨ مشاوره های عالی و استثنایی استاد فروهر و دکتر شمس دنبال کنین 😊🙏❤️🌹🌹🌹
پارت اول رمان بامداد خمار – مگر از روی نعش من رد بشوی. – این طور حرف نزنید مامان، خیلی سبک است. از شما بعید است. شما که می دانید من تصمیم خودم را گرفته ام و زن او می شوم. – پدرت ناراضی است سودابه. خیلی از دستت ناراحت است. – آخر چرا؟ من که نمی فهمم. خیلی عجیب است ها! یک دختر تحصیلکرده به سن و سال من هنوز نمی تواند برای زندگی خودش تصمیم بگیرد؟ نباید خودش مرد زندگی خمدش را انتخاب کند؟ – چرا، می تواند. یک دختر تحصیلکرده امروزی می تواند خودش انتخاب کند. باید خودش انتخاب کند. ولی نباید با پسری ازدواج کند که خیلی راحت دانشکده را ول می کند و می رود دنبال کار پدرش. نباید زن پسر مردی شود که با این ثروت و امکاناتی که دارد، که می تواند پسرش را به بهترین دانشگاه ها بفرستد، به او می گوید بیا با خودم کار کن، پول توی گچ و سیمان است. نباید زن مردی بشود که پدرش اسم خودش را هم بلد نیست امضاء کند. سودابه، در زندگی فقط چشم و ابرو که شرط نیست. پدر تو شبها تا یکی دو ساعت مطالعه نکند خوابش نمی برد. تو چه طور می توانی با این خانواده زندگی کنی؟ با پسری که تنها هنر مادرش این است که غیبت این و آن را بکند. بزرگترین لذت و سرگرمیش در زندگی سرک کشیدن و فضولی کردن درامور خصوصی دیگران است. تو نمی توانی با این ها کنار بیایی. تو مثل این پسر بار نیامده ای. تو…. سودابه از جای خود بلند شد. – مامان، من به پدر و مادرش چه کار دارم؟ – اشتباه می کنی. باید کار داشته باشی. این پسر را آن مادربزرگ کرده. سر سفره آن پدر نان خورده. فرهنگشان با فرهنگ ما زمین تا آسمان فرق دارد. سودابه دست ها را به پشت یک صندلی تکیه داد و به جلو خم شد. – پس فقط ما خوب هستیم؟ ما اصالت داریم؟ فرهنگ داریم، استخوان داریم، ولی آن ها ندارند؟ ما تافته جدا بافته هستیم؟ – نه، اشتباه نکن. آن ها هم در نوع خودشان بسیار خوب هستند. نه آنها بد هستند و نه ما خوب هستیم. ولی موضوع این است که ما با هم تفاوت داریم. اعتقادات ما، روش زندگی ما، تربیت ما دو خانواده و سلیقه ها و اصول ما با هم تفاوت است. من نمی گویم کدام خوبست کدام بد است. فقط می گویم ما دو خانواده مثل دو خط موازی هستیم که اگر بخواهیم به هم برسیم می شکنیم. – پس من نباید عاشق بشوم. نباید انتخاب کنم. بله، من حق انتخاب ندارم. باید بنشینم تا پسر فلان الدوله و نوه بهمان السلطنه به خواستگاریم بیاید؟ باید … – نه سودابه. سفسطه نکن. ما نمی گوییم انتخاب نکن. فقط می گوییم چشمهایت را باز کن. گول سر و ظاهر و کت و شلوار را نخور. انتخاب کن ولی با چشم باز. کورکورانه تصمیم نگیر. فقط زمان حال را در نظر نگیر. از خر شیطان پیاده شو. خودت را به خاک سیاه ننشان و کمی فکر کن. با خودت لجبازی نکن. ما از خدا می خواهیم تو ازدواج کنی. چه بهتر که با مردی ازدواج کنی که خودت او را انتخاب کرده ای و دوستش داری. ولی نمی خواهیم بدبختی ات را ببینیم. به همین دلیل هرگز با این ازدواج موافقت نخواهیم کرد. سودابه روی از پنجره برگردانید. -گوش کن مامان، این حرف ها رو بریز دور. استخوان ها رو بریز دور. من گفتم که یک دختر تحصیلکرده امروزی هستم. شما هم که الحمدالله تمام دنیا را گشته اید. باید بدانید دیگر نمی شود دخترها را به زور تهدید و مشت و لگد شوهر داد. من از آن دخترهای صد سال پیش اندرونی نیستم که سرعقد نیشگانشان می گرفتند تا بله بگویند. آن دوران گذشت. خوب است که بابا ادعای روشنفکری هم دارد. مادر با لحنی دردمند گفت: – نخیر سودابه خانم، آن دوران هرگز نمی گذرد. تا وقتی که دخترها و پسرها عاشق آدم های نامناسب و نامتجانس می شوند، این مسئله همیشه بین پدر و مادرها و پسر و دخترها بوده، هست و خواهد بود. تا وقتی که پدرها و مادرها چاه را بر سر راه فرزندانشان می بینند ولی نمی توانند چشم آن ها را باز کنند و مثل گندم برشته بالا و پایین می پرند….. سودابه حرف مادرش را قطع کرد. – ومی خواهند به زور آن ها را به آدم های کج و کوله استخواندار شوهر بدهند یا دختر ترشیده فلان الدوله رابه ریششان ببندند؟آهان؟ ولی نه مامان،من یکی زیر بارحرف زور نمی روم. آخر چرا نمی فهمید،این زندگی من است. می خواهم به میل خودم آن را بسازم.عهد شاه وزوزک که نیست؟ برقی درذهن دختر جوان درخشید وبا چشمانی خندان وقیافه پیروزمندانه افزود: – تازه درعهد شاه وزوزک هم خیلی از دخترها ازخوداراده نشان می دادند.زیر بارحرف زورنمی رفتند.خودشان زندگی خودشان رامی ساختند.عمه جان را ببینید!مگر جلوی چشمتان نیست؟ مگر اوزن مردی نشد که می خواست؟ هان؟ نشد؟ … چشمان مادریک لحظه ازوحشت ودرد گشاد شدند.نگاه خیره ای به دخترش انداخت.دختر جوان باآن چشمان درشت میشی وموهای پرپشت مواج، بینی یونانی ولب های خوش ترکیب و پوست زیتونی، سرسختانه ومبارزه جویانه درچشم مادرخیره شده بود. زیبایی او دل مادر رابیشتر به درد می آورد.دخترش،دختر تحصیلکرده روشنفکر و هنرمندش نویسند