eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 @ravanshenasi_anooshe چطور همسرم را به خودم وابسته کنم؟! ✖️به جای اینکه بگوئید میخوام فلان کار را انجام دهم ‌‌✔️ بگوئید: به نظرت فلان کار را انجام دهم ؟ ✔️بگوئید : میخواستم نظر تو رو در مورد انجام فلان کار بپرسم ✖️به جای آینکه بگوئید این چیه پوشیدی ؟ ✔️اگر خانم هستید به همسر خود بگوئید فلان لباس بیشتر بهت میاد. ✔️اگر آقا هستید به همسر خود بگوئید به نظر من فلان لباس خیلی خوشگلترت میکنه ✖️به جای اینکه بگوئید می آیی دنبالم ؟ ✔️بگوئید : دوست دارم تو راه برگشت با تو باشم میتوانی بیائی ؟ ✖️به جای اینکه بگوئید بریم خرید ؟ ✔️بگوئید : دوست دارم خریدم با سلیقه تو باشه 👈🏻 همیشه یک واژه محبت آمیز را در ابتدای صحبتها و جملات خود ثبت کنید و قرار بگذارید در دعوا و بحث هم این واژه حتما بکاربرده بشود حتی در مقابل دیگران : واژه هایی نظیر : عزیزم ، عشقم ، زندگیم و ... در نتیجه هر وقت همدیگر را میخواهید صدا کنید اول یکی از واژه های بالا را بکار میبرید ، استفاده از این روش باعث می شود تا دعواها و بحثهای زوجین درمدت کوتاهی خاتمه یابد . @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🍂 @ravanshenasi_anooshe گاهی اشتباهی که ما در رابطه با ... همسرمون میکنیم اینه که با حرف هامون یه جوری احساس بی لیاقتی و کوچیک بودن و حقارت بهش میدیم... مثلا وقتی یه کاری میکنه یا یه چیزی میگه میگیم: ✖️یکم منطقی فک کن! ✖️آخه چرا انقد بی فکر و ساده ای؟ ✖️چرا میذاری انقدر راحت گولت بزنن؟؟؟ ✖️چقدر بچه گانه فکر میکنی! و..... وقتی اینجوری میگیم دو تا عکس العمل ممکنه ببینیم: 👈🏻 یا شوهرمون برای اثبات خودش لجبازی رو در پیش میگیره و تازه اول ماجراست! یا اینکه شوهرمون از ما دور میشه و برای اینکه سرزنش نبینه و نشنوه ترجیح میده یکم مخفیانه تر اقدام کنه و شرح کارها و حرف هاش رو دیگه به ما نمیگه! @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال437 سلام عزیزم اگه میشه لطفامنو راهنمایی کنید راه حل مشکلمو پیداکنم من 20 سال وشوهرم23ساله اند5ماهه عقدیم..شوهرم پدرومادرندارندوفقط یه خواهر دارند.خواهرشون بسیارادم دوروودروغگویین وبهمین خاطر شوهرم با ایشون قطع رابطه کرده و فقط منوداره.بخاطرم همه کاری کرده و مطمعنم که دوستم داره.مشکل من اینه که بعضی وقتهااخلاق شوهر خواهرشون ک یمدتی باهاشون زندگی میکردن را الگوی کارهاشون قرار میدن که مردسالاری و محدودبودن زن هست..مشکل اصلی من افکار منفی و پریشان و بی اعتمادی ایشون نسبت ب من هست.درحالی که من توی رابطمون.هیچ اشتباهی مرتکب نشدم هیچ سعی کردم جای پدرومادروخواهرشونم پرکنم.انقدر در گذشته ام تجسس کردند تا متوجه شیطنت های دوران دانشجوییم شدند ومن بخاطرایشون ترک تحصیل کردم..تیپم راتغیردادم سیمکارت عوضکردم دوستانم را کنار گذاشتم ووو.بااینحال با دیدن اکانت مرد غریبه بدون انکه ازمن بپرسند تامرز کتک هم رفتم..وبعد متوجه شدند ان مرد فقط وظیفه استخدام مهدکودک را داشتند وخیانتی رخ نداده..همش نگرانندو نمیتونندذهنشونو متمرکز کنند.همش گذشته ام را بروم میارند و فراموش نمیکنند.این را هم بگم که تجسسشون جوری بود ک از فامیلهاازخاستگارهایم میپرسیدندوابرو برام نزاشتند..تاحالشون خوبه میگن تو پاک ترین دختری و تا عصبی میشن ویامسئله منحرف کننده ای پیش میادمیگن تو ناسالمی..خسته شدم 4ماه از جریان فهمیدن گذشتم میگذره چرا زندگیم بوی ارامش نمیگیره پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخا نواده باعرض سلام وباعرض تبریک بابت ازدواجتون واما به خانم باسیاست ودرایت هبچگاه پشت سر خانواده همسرش بدگویی نمیکنه هرچز نباشه اون خواهرشه حتی اگه به ظاهر قهر باشند توباید تلاش کنی که رابطه حسنه بشه تا هنسرت از تنهایی دربیاد ودر واقع اگه برای اصل وریشه خودش ارزش قائل باشه برای تو هم ارزَش قائله در غیر این صورت میتونه خیلی راحت تورا هم کنار بذاره پس هشدار دوم اینکه اشتباه میکنی که کلا خودت وخواسته هات رو به خاطر اثبات خودت ویا جلب اعتماد ایشون کنار میذاری تحصیل علم حق طبیعی هر انسانی هست چرا باید راحت وبز هدف کنار بزاریش تا بهش بگی به من اعتماد کن بهتره ادامه تحصیل رو داشته باشی لازمه که دوطرف به هم اعتماد داشته باشندووترو زندگی مشترک بشوند درغیر این صورت زندگی همراه با شک به درد نمیخوره مهم الان هرکس هست ونباید گذشته رو کالبد شکافی کرد مهم اینه که بعداز تعهدی که به هم دادین به هم خیانت نکنید وبه زندگی وعهد خود پایبند باشید وگذشته هم رو شخم نزنید به قول ضرب المثل قدیمی اسب زیر پای صاحب خودش لنگ نزنه ایشون باید سنگهاشو باخودش وابکنه یا شما رو قبول داره یا نه اگه داره پس دیگه چرا شک اگه نداره خب اون رو به خیر توهم به سلامت روزه شک دار درست نیست وزندگی با شک جهنمی بیش نیست سعی کن همه جوانب رابطه رو معقولانه حفظ کنی ومحلی از شک براش نذاری اما حقوق طبیعی خودت رو ززر پا نذار زندگی باید برای دو طرف مطلوب باشه نه یکطرف پس باید برد برد باشه باارزوی شادکامی برای شما @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀
ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ درزندگی ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ : « ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ . ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ . ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ . 💫ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ. 💫ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ . 💫ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ . 💫ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ. 💫ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ. 💫وﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ✨پس:کودکانه زندگی کنید👶 @onlinmoshavereh 🌺🌸🌸🌺🌸🌺
«قانون ۱۵دقیقه‌ای» موفقیت ژاپنی‌ها ! 🌸🍃👈اگر روزی 15 دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد. 🌸🍃👈اگر روزی 15 دقیقه از کارهای بی اهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد. 🌸🍃👈اگر روزی 15دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید از هفته ای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است. 🌸🍃👈اگر روزی 15دقیقه را به پیاده روی سریع اختصاص دهید از هفته ای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه ی بهتری خواهید گرفت. 🌸🍃👈اگر روزی 15 دقیقه مطالعه و سلول های خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفت های عظیم یادگیری دست خواهید یافت. 🌹✨زیبایی روش یا قانون 15 دقیقه در این است که آنقدر کوتاهست که هیچ وقت به بهانه ی این که وقت ندارید آن را به تاخیر نمی‌اندازید.✨🌹 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🌸🌺🍀🌺
🍂 @ravanshenasi_anooshe هر از چند گاهی وقتی از مهمونی برمیگردین ... به همسرتون بگین که : ‌✔️ تو کُلِ مردهای فامیل ما تکی ✔️ هیچ کس توی فامیل به اندازه من خوشبخت نیست ✔️ فلان ویژگی ات باعث شده من تو فامیل بهت افتخار کنم 👈🏻 باور کنین که مرد پر رو نمیشه. باور کنین که اثر این انرژی مثبتی که به همسرتون میدین ده برابر به زندگی خودتون بر میگرده حتی، حتی اگر واقعا شما خوشبخت ترین زن فامیل نیستین باز هم این رو به همسرتون بگین تاثیراتش رو میبینین 👈🏻 البته دقت کنین : دائمی و همیشه نگین که کلیشه و تکراری بشه و خودتون هم بسنجین و بر حسب موقعیتتون تعریف و تمجید کنید @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
عاشقانه مذهبی ۳ ی تسبیح هنوز با ذکر صلوات بین انگشت‌هام دونه دونه می‌افتاد که صدای مامان‌بزرگ از حالت آرامش بیرونم کشید و ولوله به پا کرد توی وجودم. -بیا امیرعلی مادر... محیا این‌جاست، تو هم بیا برو پیش خانومت نمازت رو بخون. تسبیح فشرده شد توی دستم و گوش‌هام تیز برای شنیدن صدای امیرعلی و جوابش. -نه مامان‌بزرگ میرم توی حیاط، شاید خانوم‌ها بخوان اون‌جا نماز بخونن درست نیست. بغض درست شده‌ی کهنه سر باز کرد و بزرگ شد و بزرگ‌تر، با گفتن التماس دعا به مامان‌بزرگ و صدای دور شدن قدم‌هاش. بهونه بود، به جون خودش بهونه بود، فقط نخواست من رو ببینه. فقط نخواست کنار من نماز بخونه، نمازی که با همه‌ی وجود بود و باز من دلم می‌رفت براش. بغضم ترکید و باز هم چشم‌هام پر از اشک شد. صدای بلند شدن مداحی که از ضبط صوت پخش می‌شد و تو همه‌ی خونه طنین انداخته بود دامن زد به هق‌هق بی‌صدام. چشم‌هام باز هم قرمز بود و پر از گریه، برای همین خلوت کردم با خودم دور از بقیه، درست تو حیاط خلوتِ پشت آشپزخونه، درست جلوی دیگ مسی پر از یخ و نوشابه‌های شیشه‌ای که مال شام و نذری امشب بود، برای مهمون‌هایی که پای دیگ نذری شله زرد صبح عاشورا تا خود صبح این‌جا بودن و دست کمک. با دستم یخ‌ها رو زیر و رو کردم، باز هم خاطره‌ها زنده شدن ی ذهنم. مثل همین امشب بود، نمی‌دونم چند سال پیش، فقط می‌دونم هنوز به سن تکلیف نرسیده بودیم من و امیرعلی که شیش سال اختلاف سنی داشتیم. درست همین شب آخر روضه بود که من و عطیه با دو دخترعمویی که تقریبا سه یا چهار سال از ما بزرگ‌تر بودن و تک دخترعمه‌ی دیگه‌م توی همین حیاط خلوت جمع شده بودیم و مسابقه می‌دادیم، مسابقه‌ای بچگانه مثل سن خودمون. قرار بود هر کی بتونه تیکه‌ی یخ بزرگ رو تا آخرین لحظه که یک قطره آب میشه بین دست‌هاش نگه داره برنده باشه. با کنار کشیدن همه باز هم من با تمام بی‌حس شدنِ لحظه به لحظه‌ی دستم پافشاری می‌کردم برای آب شدن اون تیکه یخ سمج. هیچ‌وقت نفهمیم چه‌طوری شد امیرعلی سر از بین ما درآورد، فقط همین تو خاطرم مونده که با همون سن کمش مردونگی داشت و رفتارهاش بزرگانه بود. با اخم پر از نگرانی انگشت‌های سرخم رو باز کرد و تیکه یخی رو که حالا کوچیک شده بود رو برداشت و انداخت توی دیگ روی نوشابه‌ها. من هم بی‌خبر از این حس الانم بغض کرده نگاهش کردم وگرفته گفتم:«داشتم برنده میشدم.» گره اضافه شد بین گره‌ی ابروهاش و دستم بین دست‌های پسرونه‌ش بالا اومد و گفت:«ببین دستت رو، قرمز شده و دون دون، داره بی‌حس میشه دیگه این کار رو نکن.» با این‌که اون‌شب قهر کردم با امیرعلی و تو عالم بچگی حس کردم جلوی بقیه کوچیکم کرده و غرورم رو شکسته؛ ولی وقتی بزرگ شدم نفهمیدم چرا این خاطره با من رشد کرد و پر کرد همه‌ی ذهنم رو که حتی وقتی از جایخی یخ بردارم لبخند بزنم و یاد امیرعلی بیفتم و تمام وجودم پر بشه از حس قشنگی که حاصل دل نگرانی اون شبش بود. قلبم فشرده شد باز هم با مرور خاطره‌هام. با حرص دستم رو بردم زیر تیکه یخ‌های بزرگ که سردیش لرزه انداخت به همه وجودم؛ ولی دست نکشیدم، لجبازی کردم با خودم و با خاطره‌هام. چشم‌هام رو فشردم تا اشکی نباشه و یه فکر مثل برق از سرم گذشت که اگه الان هم امیرعلی من رو می‌دید باز هم نگران می‌شد برای من و دستی که هر لحظه بی‌حس و بی‌حس‌تر می‌شد... ادامه دارد.... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
زندگی را زیباتر کنیم گاهی با ندیدن، نشنیدن و نگفتن... زندگی زیباتر میشود... با یک گذشت کوچک با یک دوستت دارم با یک لبخند با یک سلام به همین سادگی... زندگی تون زیبا🌺 شبتون ارام @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔰مروری بر پرسش و پاسخهای امروز 👇 🌺🌺🌺👇