eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.6هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 #آقایان_اطلاع_رسانی_کنند 💠 دیر رفتن به منزل را به همسرتان #اطلاع دهید. 💠 زمانی که مشغله کاری زیادی دارید و یا به هر دلیلی مجبورید دیرتر به خانه بروید با #تلفن به او اطلاع دهید که دیرتر به منزل می‌رسم تا موجب #نگرانی او نشوید. 💠 ظاهر این کار، ساده و کوچک است اما به معنای #توجه شما به همسرتان است که برای زنان خیلی مهم و دلگرم کننده است. 🍃@onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
عاشقانه مذهبی ۱۲ متوجه نگاه زیر چشمی امیرعلی شدم و یادم افتاد به نزدیکیمون، به فاصله‌ی چهار انگشت و دلم رفت برای این نزدیکی بدون اخم‌هاش. -به سلامتی شنیدم دانشگاه هم قبول شدی عمو. نگاهم رو باز چرخوندم سمت عمواکبر. اصلا امشب دلم نمی‌خواست این لبخند واقعی رو از خودم دور کنم. -بله ان‌شاءالله از بهمن کلاس‌هام شروع میشه. فاطمه خانوم جایی مابین عمو اکبر و عمه همدم نشست و بقیه چایی‌ها رو جلوی خودش گذاشت ان‌شاءالله به‌سلامتی، موفق باشی با خجالت تشکر کردم و عمه هم با محبت بی‌حد و اندازه‌ش به روم پلکی زد و باز عمو اکبر مخاطبم قرار داد. -حالا چی قبول شدی محیا خانوم؟ این‌بار عمو احمد، بابای امیرعلی که از بچگی برام عمو احمد بود جواب داد. -ریاضی... درست میگم بابا؟ چه‌قدر گرم شدم از این بابا گفتن عمو احمد، حالا من دوتا بابا داشتم، دخترها هم که بابایی. لبخندم عمق گرفت و لحنم به لوسی دختر بچه‌ها: -بله درسته. نگاه عمو احمد پر از تحسین شد و من معذب و خجالت‌زده نشسته، کمی جابه‌جا شدم؛ انگار خانوم بودن گاهی فراموشم می‌شد. دستی رو که از خجالت به حاشیه‌ی چادرم درگیر کرده بودم زمین گذاشتم و با حس کردنِ انگشتر فیروزه‌ای امیرعلی زیر دستم، قلبم ریخت. آخه این دومین دفعه‌ای بود که دست‌های مردونه‌ش رو کامل لمس می‌کردم، دومین دفعه بعد از اون اولین باری که بعد از خطبه‌ی عقد، به اصرار عمه دستم گم شد بین دست‌های مردونه‌ش که سرد بود نه با اون گرمای معروف، درست مثل امشب. نگاه امیرعلی زیرچشمی و متعجب چرخید روی دست‌هامون و من چه ذوقی کردم؛ چون نگاه عمو احمد و عمو اکبر روی ما بود و نمی‌تونست دستش رو از زیر دستم بکشه بیرون. باز هم قلبم فرمان داد و من فشار آرومی به انگشت‌هاش دادم، امیر علی سریع سر چرخوند و نگاهش به نگاهم قفل شد و دستش زیر انگشت‌هام مشت. حتی چشم‌هام لبخند محزونم رو دیدن. آروم به امیرعلی که منتظر بود دستم رو بردارم گفتم: -نامحرم که نیستم، هستم؟ چین ابروهاش یادشون افتاد زیادی صاف بودن و وقتشه که چروک بشن. -محیا! حالا حواس هیچ‌کس به ما نبود و همه گرم صحبت شده بودن. نگاهم رو دوختم به دست‌هامون، این لحظه‌ها رو آرزو داشتم. نوازش‌گونه انگشت‌هام رو کشیدم روی دست مشت شده‌ش و قلبم رو بی‌تاب‌تر کردم. -دستم رو برمی‌دارم، اون اخم‌ها رو باز کن؛ یادم افتاد از من متنفری. نمی‌دونم صدام لرزید یا نه؛ ولی دوباره چرخیدن نگاه امیرعلی رو روی صورتم حس کردم؛ اما دیگه جرأت نکردم سر بلند کنم. قلب بی‌تاب و فشرده شده‌م، هشدار می‌داد چشم‌هام آماده‌ی باریدنه. چه‌قدر سخت بود همه‌ی تصوراتت بشکنه، همه‌ی رویاهات @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺 یکشنبه تون معطر به عطر صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش🌺 (🌺)اللّهُمَّ ✨(🌺)صَلِّ ✨✨(🌺)عَلَی ✨✨✨(🌺)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌺)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(🌺) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌺)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(🌺)فَرَجَهُمْ ✨✨(🌺)وَ اَهْلِکْ ✨(🌺)اَعْدَائَهُمْ (🌺)اَجْمَعِین @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃
تلنگر آموزشی کودکانی که در خردسالی مادرانی داشته اند که به لحاظ عاطفی بی توجه بوده و یا با خشونت با آنها برخورد کرده اند 👈در بزرگسالی به افرادی به عنوان شریک عاطفی وابسته می شوند که نسبت به نیازهای آنها بی تفاوت بوده و حتی انها را مورد خشونت قرار می دهند. به عبارتی مفهوم محبت برای آنها با خشونت و بی تفاوتی تلفیق می شود،از نظر آنها ؛ کسی مرا دوست دارد که به من بی توجه است.... کسی مرا دوست دارد که کنترلگر است... کسی مرا دوست دارد که ... رفتار امروز ما با فرزندانمان تعیین کننده ی انتخاب های بعدی انها به عنوان شریک عاطفی است اگر انتظار داریم در آینده رابطه ایی سالم و انسانی انتخاب کند با او رابطه ایی انسانی و سالم برقرار کنیم. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
👈 دعواهای پدر و مادر مقابل " فرزندان" ☘️ عذاب آورترین اتفاق برای بچه ها که تاثیرگذاری غیرقابل انکاری روی شخصیت آنها دارد دعوای پدر و مادر مقابل چشم فرزندان شان است. مهم تر از آن، بدگویی شما از همسرتان برای فرزندان تان است. این اتفاق هیچ ثمره ای جز ایجاد استرس در وجود بچه ها ندارد. 👌به جای این کارها بعد از بحث و دعوا بهتر است موضوع را این طور برای بچه ها روشن کنید: «ما از هم ناراحت بودیم و به خاطر همین ناراحتی با هم صحبت کردیم و حالا هم داریم روی این موضوع کار می کنیم تا مشکل، زودتر حل شود. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
@onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال452 سلام توروخدا کمکم کنید من دختر ۲۶ ساله ام و فرزند اخرم همه خاهرام ازدواج کردن و با پدر مادرم زنگی میکنم . همش بهم میگن خرجتو ما داریم میدیم وظیفمون نیست.. یه مدت رفتم سرکار ولی انقد پدرم سرهمین مسئله که زن نباید کار کنه اذیتم کرد که اومدم بیرون . الان دوباره بهم میگن ما داریم خرجتو میدیم و برو بیرون از خونه که هرشب کارم شده گریه. یه پول هم که به زووور بهم میدن اخرش میگن باید برگردونی .بهم اجازه کار هم نمیدن انقد بهم سرکوفت زدن که حس میکنم تو زندگیم به هیچ دردی نخوردم و حاضرم بمیرم اما این خفت رو تحمل نکنم . انقد اینجور بهم گفتن که سست شدم و حتی دلم نمیخاد هیچ کلاسی برم..کاملا وظیفشونه که من تا زمانی که مجردم خرجمو بدن جدای اینجور اذیت کردنا بهم ترشیده هم میگن واقعا طاقتم تموم شده هیچ راهی جلو پام نیست . از نظر ظاهر عالی ام ولی فشاری که تو خونه رومه رو اصلا نمیتونم تحمل کنم گاهی وقتا میگم دوستای همسن خودم چقد ارامش دارن هیشکی بهشون گیر نمیده چرا شوهر نکردی چرا کار نمیکنی .. دیوونه شدم لطفا کمکم کنید😭😭😭😭 پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده باسلام دختر گلی مثل شما که نباید از حرفهای پدر مادر پیرش دلگیر بشه اصلا جدی نگیر وسعی کن ارتباط بهتری باهاشون بگیری وبهشون محبت کنی تا جایی که نتونند جای خالیت رو تحمل کنند احتمالا فاصله سنیتون ززاده ودرک متقابل وجود نداره وشما هم زود رنجوحساط هطتط قبول کن که پدر مادرها خصوصا از نوع قدیمیش که فکر میکنند دختر باید زود ازدواج کنه از یه دوره ای به بعد دغدغه این ازد واج نکردن رو دارند ودچار استرس ونگرانی میشن که ای داد ازدواج نکرده اگه ما نباشیم کی نیخ هد مراقبش باشه وازاین حرفها سعی کن خیلی جدی نکیری وحساسیتت رو کم کنی دنبال پیشرفت وکلاس و.‌‌‌‌...باش اگه میتونی کاری داشته باشی حتما برو سر کار هم برای سرگرمی خودت هم رفع نیاز مالی قبول کن ا وضاع اقتصادی خرا ب فکر همه رو در گیر کرده در کل دوستت دارند ونگرانت هستند ولی نحوه صحیح بیان رو بلد تیستن شما بزار به حساب سادگیشون امیدوارم که همسری لایق وبا اخلاق وبا ایمان خده نصیبت کنه انشاالله @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
تحت الشعاع 😱 سقط جنی در روايت منقول است: هركه در تحت الشعاع عقد يا زفاف كند، بداند فرزندى كه منعقد شود، پيش از تمام شدن سقط مى شود. در مورد ساعات تحت الشعاع هم عرض میشود بدان که تحت الشعاع نحس است و حکمای قدیم هم به نحوست ان اجتماع داشتند و در روایات هم به ان اشاره شده 🌙ايام محاق يا تحت الشعاع 🌙 🌙در هر ماه قمري تقريبا دو روز آخر ماه ايام تحت الشعاع يا محاق مي باشد كه در اين ايام به دليل نزديكي ماه با خورشيد، شدت نور خورشيد مانع رؤيت ماه مي شود و ماه تحت الشعاع نور خورشيد قرار مي گيرد. در ماههاي 30 روزه؛ با طلوع آفتاب صبح 27 هلال ماه تحت الشعاع نور خورشيد قرار مي گيرد و تا غروب آفتاب روز 30 ماه در محاق مي باشد و در ماههاي 29 روزه؛ 2 روز آخر ماه از غروب آفتاب روز 27 و شروع شب 28 محاق شروع شده وتا غروب آفتاب روز 29 ادامه مي يابد. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
‼ هله هوله های مفید را بشناسیم! ⁉شما هم از آن دسته افرادی هستيد كه وقتی وارد خونه میشین یا پای تلویزیون میشینین، دوست داريد فورا خودتون راو با يك خوردنی مشغول كنيد؟ خشکبار یکی از بهترین جایگزین‌ها برای چیپس و پفک هست! ♦كپسولی به نام كشمش خوردن كشمش شما را از پوكي استخوان در امان نگه مي‌دارد و آهن، پتاسيم، كلسيم و ويتامين B به بدن‌تان مي‌‌رساند. خوردن كشمش استرس‌هايتان را كم می‌كند و براي فعاليت‌های روزانه‌تان به شما انرژی مي‌دهد. هر چند چای ممکن است فرآیند جذب آهن را کاهش دهد اما مطمئناً مصرف کشمش با چای خیلی بهتر از مصرف قند است. ♦به ياد برنجک‌های قديم برنجك خانگي يك ميان وعده مناسب برای بچه‌هايي است كه در سن رشد قرار دارند. براي درست كردنش كافي است چند پيمانه برنج را به مدت چند ساعت خيس كنيد. بعد از خشك شدن به‌طور كامل، در يك تابه روغن كنجد يا ذرت بريزيد و آن را كمی تفت بدهيد تا پف كند. دانه‌های برنجك به همراه گردو می‌تواند تركيب خوشمزه و مفيدی باشد. همين حالا دست به كار شويد. ♦گندمک، جرقه‌های خانگی اين روزها بعضي از كارخانجات، گندمك را به شكل صنعتی توليد مي‌كنند اما درست كردن آن راحت و بی‌دردسر است. كافی است مقداري گندم را بپزيد و پس از خشك شدن در يك تابه روغن كنجد يا ذرت بريزيد و آن را تفت دهيد. در آخر می‌توانيد كمی عسل به آن اضافه كنيد. بيشتر بچه‌ها دوست دارند گندمک را با شير بخورند. در اين صورت بهتر است شير را به جای شكر با عسل شيرين كنيد تا خواص بيشتري به عصرانه‌شان افزوده شود. ♦فشارخون داريد؟ شاهدانه بخوريد خوردن شاهدانه تاثير ضدافسردگی دارد و سيستم ايمنی بدنتان را هم افزايش می‌دهد. ضمن آنكه اين دانه خوشمزه به حفظ سلامت پوست و موی شما هم كمك می‌كند. ♦توت سفید بخوريد. توت سفيد سرشار از آهن و ويتامين C است. پس كم خون‌ها از خوردن آن غافل نشوند. ضمن آنكه قند طبيعي آن ضرر ندارد و به خاطر داشتن فيبر، ملين خوبی برای دستگاه گوارش به حساب مي‌آيد. ♦سوياخور شويد. سويا سرشار از كلسيم است و علاوه بر آن به جذب اين ماده حياتي در بدنتان هم كمك می‌كند. آجيل سويا، بدن شما را در برابر عفونت‌ها مقاوم می‌كند و يك خوراكی مقرون به صرفه به شمار مي‌رود. ♦كنجد فقط برای روی سنگک نيست. كنجد سرشار از زينک است و شما با خوردن آن از مصرف قرص‌هاي اين ماده بی نياز مي‌شويد. پيشنهاد می‌كنيم مخلوط كنجد و شاهدانه را حتما امتحان كنيد. ضمن آنكه مي‌توانيد ارده (كنجد نرم و ساييده) به همراه عسل را به عنوان یک وعده مقوی و خوشمزه به برنامه غذايی تان اضافه كنيد. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
عاشقانه مذهبی ۱۳ عمو احمد دوباره سوئیچ پرایدی رو که تازه خریده بود به جای اون پیکان قدیمی بامزه‌ش که من خیلی دوستش داشتم و کلی خاطره، داد به امیر علی و رو به من گفت: -محیا جان، خونه ما نمیای دخترم؟ مثل بچه‌ها از خوشی امشب داشتم عقب جلو می‌شدم و کنار عطیه ایستاده بودم. -نه مرسی عموجون. دیگه دیروقته، میرم خونه. عمه نزدیکم اومد و دست روی سرشونه‌م گذاشت. -خب بیا بریم شب خونه ما بمون عمه، من خودم به هادی زنگ می‌زنم. نمی‌دونم چرا خجالت کشیدم و لپ‌هام گل انداخت و همین باعث خنده‌ی بلند عطیه شد. -اوه حالا چه خجالتی هم می‌کشه! خوبه یه شب درمیون خونه‌ی ما می‌خوابیدی. حالا که بهتره دیوونه، دیگه نامحرم هم نداری. حس کردم همه‌ی صورتم داغ شد و هم‌زمان با عمه به عطیه چشم غره رفتم. راست می‌گفت، شب‌های زیادی خونه‌ی عمه می‌موندم، به خصوص تابستون‌ها. یا عطیه می‌اومد خونه‌مون یا من می‌رفتم اون‌جا؛ ولی حالا حس غریبی داشتم. عمه از من طرفداری کرد. -خب حالا بچه‌م باحیاست، تو خجالت بکش. عطیه بامزه خنده‌ش رو جمع کرد و چشمکی به امیرعلی که درست روبه‌رومون بود زد، تازه فهمیدم امیرعلی هم حسابی کلافه شده از این حرف نامربوط عطیه و تعارف عمه. می‌موندم دیگه امشب دیدنم، زیادیش می‌شد. عمه دست دور کمرم انداخت و محکم بغلم کرد. -پس، فردا ظهر نهار منتظرتم. پوف کشیدن آروم امیرعلی رو شنیدم؛ چون همه‌ی فکر و ذهنم شده بود عکس‌العمل‌هاش، انگار دیدن من اون هم دو وعده پشت سر هم واقعا دیگه ته ته عذاب بود. اومدم مخالفت کنم که عمه یه بـ ـوسه محکم کاشت روی گونه‌م. -نه نیار عمه. یه ماهه عقد کردین، این‌قدر درگیر مراسم خونه‌ی بابا و روضه بودیم که نشده درست عروسم رو پاگشا کنم. منتظرتم. خنده‌م گرفت، یه دفعه عمه برام شد مادرشوهر و انگار عطیه هم هم‌فکر من شده بود که گفت: -این یکی رو دیگه نمی‌تونی ناز کنی، این دعوت شخص شخیصه مادرشوهره. عمو احمد بلند خندید و باز من بودم و لپ‌هام که هی سرخ و سفید می‌شد، عمه هم جای من عطیه رو چشم‌غره‌ای مهمون کرد. -این قدر دخترم رو اذیت نکن. مادرشوهر چیه؟ من برای محیا همیشه عمه‌م. عطیه با خنده ابرو بالا مینداخت و باز نگاهش به امیرعلی بود و من دلم خواست با یه نیشگون از خجالت حرفی که قرار بود باشیطنت بزنه دربیام و نشد. -بیا تحویل بگیر. مامانت طرف عروسشه؛ ولی غصه نخور داداش، من هستم. یه خواهرشوهر بازی دربیارم براش کیف کنه. معلوم بود امیرعلی از این تخس بازی‌های عطیه خنده‌ش گرفته؛ ولی سعی می‌کرد نخنده که مبادا من به خودم بگیرم. -بس کن عطیه، نصفِ شبه... به اجبار نگاهش چرخید روی من و من امشب مدیون همه‌ی اجبارها بودم. -بریم محیا؟ مهربون نگاهش کردم و کاش همیشه یه اجبار روی سرش بود تا من حسرت نخورم برای شنیدن اسمم از زبونش، به این شیرینی. -آره، بریم. دوباره تو بغل عمه فشرده شدم و واقعاً خداحافظی کردیم @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ پروردگارا 🙏 دلم را به مهرت ❤ به عشقت❤ به شناختت🍂 به عظمت مهربانیت❤ به امیدی که برایم میسازی🍂 به راهی که نشانم می‌دهی🍂 به وقتی که دست‌هایم✋ را در تاریکی می‌گیری ✨ قرص کرده‌ام 🙏 به نگاهت تکیه کرده‌ام🙏 می‌دانم هیچگاه تنهایم نمیگذاری 🙏 ✨مهم نیست چقدرشب تاریک است 🔅خورشید دوباره طلوع خواهد کرد مهم نیست چقدر اندوهت عمیق است زمانی که دلت به نور خدا✨❤️ ✨ روشن باشد✨ قلبت دوباره لبخند خواهدزد✨ @onlinmoshavereh شبتون خدایی🌙🌟🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💜امشب به درگاه خدا ⭐️براتون دعا میکنم تا 💜فرداتون پرامید ⭐️زندگیتون پویا 💜عشقتون خدا ⭐️حاجتتون روا 💜وشبتون پراز #آرامش باشه ✨شب خوش✨ @onlinmodhavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺