eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
😌امروز ظهر خواهان آنم که ❤️ضربان قلبت 😊بہ لبخندهای مکرر تکرار شود 💜و هر آنچہ بہ دل آرزویش را داری ☺️بی بهانہ از آن تو باشد 💚ظهرتون شاد و قشنگ @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال577 سلام وقتتون بخیر ،خانم شمس میشه لطفا به من هم کمک کنید ،9ساله ازدواج کردم ی پسر یکساله دارم همسرم از هر لحاظ خوبه هم کار خوب داره هم در امد خوب هم شغل وسمت خوبی داره ولی متاسفانه اعتیاد داره ،شیره مصرف میکنه اصلا هم حاضر نیست ترک کنه ولی من از لحاظ روحی خیلی داغونم خیلی ازاین قضیه ناراحتم چندین بار به سرم زد طلاق بگیرم ولی از عواقبش ترسیدم ولی دارم افسردگی میگیرم اصلا با اعتیادش نمیتونم.کنار بیام ،وقتی باهاش بحث میکنم درباره این.موضوع یا قهر میکنم خیلی بد اخلاق میشه وبدتر میکنه موندم چکار کنم پسرم خیلی بهش وابسته شده ،تو رو خدا کمکم کنید ،در مورد این موضوع خانواده ها چیزی نمیدونن ،برای این.که همه جوره خودشو حفظ کرده کمکم کنید لطفا پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاور خانواده باسلام خواهر خوبم اول اینکه باید فکر کنی که ایشون مریض هستن دوم اینکه احیانن توی خانواده کسی بوده که اهل شیره بوده وایشون دارند پیروی میکنند ویا شاید بین همکاران ویا دوستلن کسی مسبب شده گذشته از اینها مصرف مواد باعث میشه که یشون تولن جنسی خودش رو از دست بده ودچار زود انزالی واختلال نعوظ بشه بهتره که دنبال درمانش بای د البته به عنوان یه پرستار بدونه غر ودعوا بامدیریت عالی رفتار اگه فکر میکنی با قهر یا دعوا ویا خدای ناکرده با طلاق میتونی کاری از پیش ببری سخت در اشتباهی چون باعث لجبازی بیشتر وحرف نشنوی ایشون میشه پس در کمال ارانش وصبوری ومحبت هنسرانه وگفتن اینکه تو تنها تکیه گاه منو فرزندم هستی واصلا دوست ندارم اسیب ببینی ودوست دارم همیشه سلامت وشاداب باشی وسایه ات روی سرم واین قضیه باعث اسیب به سلامتی شما وخدای ناکرده سکته واز بین بردن ارامش زندگی ما میشه وچون میدونم که مارو دوست داری ونمیخوای که ما اسیب ببینیم پس بهتره که دنبال درمانت باشی چون حیف توست که بخوای مبتلا بشی وجایگاهت رو از دست بدی امیدوارم که با سیاست بتونی خوب مدیریت کنی انشاالله @onlinmosgavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🍁ای دوست 🍂 یادت نرود 🍁 اینجا کسی هست 🍂 که به اندازه تمام 🍁 برگ های رقصان پاییز 🍂 برایت آرزوهای خوب دارد 🍁عصر زیباتون بخیر ☕ 😊 🍁 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 #لبخند_و_توجه_در_مهمانی 💠 اگر در #مهمانی هستید دایم سرتان با دیگران گرم نباشد. گاهی به همسرتان نگاه کنید و #لبخندی بزنید تا محبت شما را حتی در شرایطی که رفت و آمد زیاد است و باعث شده کمی از هم دور شوید #حس کند. 💠 این کار شما، حسابی حال همسرتان را خوب می‌کند و شیرینی خاصی برای او دارد. 💠 اینکار از مصادیق توجه و #درک همسر است. @onlinmoshaverh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صمیمیت با #نامحرم ممنوع #خانمها_ببینند! @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕زناشويى ➖رابطه جنسی زورکی ممنوع با قلدری کردن شاید بتوانید یک شب رابطه جنسی را بدست بیاورید ولی این ریسک بزرگی است، چون با این کار ممکن است شوق و اشتیاق یک عمر رابطه‌ی شاد را از همسرتان بگیرید.....! ➖درک کنید که همسرتان گاهی حال خوبی ندارد یا برای رابطه آماده نیست ➖ در این مواقع بجای اصرار کردن به رابطه او را به آرامی در آغوش بگیرید و نوازش کنید تا بداند همیشه برای او یک مرد حامی هستید کسی چه می‌داند، شاید همین نوازش و بوسه باعث شد همسرتان آغازگر رابطه شود @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال578 با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بنده یک سوال داشتم من همسرم همش بهم شک داره گوشیمو چک میکنه میگه ببینم امروز با کی حرف زدی البته بعد از چک کردن تبکه کلامش اینه که پاکشون کردی با هر کی بودی من روزانه 8 ساعت کار میکنم تقریبا ساعت 5 خونه هستم ایشون میگن باید فقط بمن توجه کنی نه فیلم نه بازی نه هیچی فقط من، اگر فیلم ببینم میگه به دخترای توش علاقه داری اگر بازی کنم میگه حتما یه شخصیت زن توش هست میگه باید همه رو کنار بزاری فقط با من باشی حتی بعضی کانالهایی که خودش واسم فرستاده اگر یه عکس یا کلیپ از یه دختر توش باشه صد تا تهمت بعدم پاک کردن کانال تو تفریحات حق حرف زدن با خانومهای فامیل رو ندارم اگر نگاهم بهشون بیفته که اصلا واویلا حتی در حد یک ثانیه حتی وقتی در حال رانندگیم تهمت چشم چرونی بهم میزنه در ضمن هزار بار باهاش صحبت کردم براش قسم خوردم براش کانالهای مختلف از جمله مال شما رو فرستادم حالا دیگه هر جمله ای که در مورد خانومها و نیازهاشون باشه برا من میفرسته اما اگر یک جمله در مورد آقایون باشه میگه اینا واسه خودشون میگن واقعا دیگه مغزم نمیکشه چیکار کنم من خیلی دوسش دارم ولی این رفتارش باعث آزار من میشه در ضمن فاصله سنی ایشون با من ده سال هست و ایشون 18 سالشه لطفا اگه میشه این پیام رو تو کانال قرار ندید و همینجا خصوصی جواب بدین با تشکر از شما در ضمن راضی نمیشه مشاور بیاد چون میگه مشکل از منه و من آدم بدی هستم مشاور✍ میشه بفرماییدخودتون چند سالتون هست واینکه شکاکیت خانم از کجا سروع شد مراجع🖍 من 28 و دقیقا بعد از ازدواجمون شروع شد البته گهگاهی قبل ازدواج هم گیر میداد ولی حالا خیلی زیادتر شده حتی خاطرات دوران نامزدی رو میگه و ازشون بهونه میسازه که مثلا آتلیه ای که رفتیم خانوم بودن و تو چشمات دنبال اونا بوده همش هم تا یه مشکلی پیش میاد میگه طلاق بگیر راحت بشی بری دنبال دخترا و زنای دیگه در ضمن خانواده ایشون زن سالار هستن یعنی مادرشون تصمیم گیرندس البته من چند تا حرکت اشتباه دوران نامزدی مرتکب شدم ولی در حد زیادی نبوده متعصفانه الان همون ها رو روزی صد بار میکوبه تو سرم منم هر بار معذرت و ببخشید و غلط کردم و دیگه تکرار نمیشه ولی باز فردا همون اش و همون کاسه زندگیم همش شده غصه خوردن حتی آهنگ هم دیگه حق ندارم گوش بدم چون ممکنه خوانندش خانم باشه پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده باسلام برادر خوبم متاسفانه خانمها خیلی در این زمینه حساس وتا حدودی حسودند وفقط دوست دارند که مرد شش دانگ مال خودشون باشه وهمه توجه اقا به اون باشه وعلتش علاقه شدید به همسر هستش در کنار این حافظه بلند مدتشون کاملا فعال واز بدشانسی شما یه عده هم هی مرور خاطرات میکنند ویاد اوری میکنند که فلان کار شد یا نشدواحتمالا همون چند اشتباه دوره نامزدی ملکه ذهن وعامل بدبینی ایشون نسبت به شما شده اگه بتونی راضیش کنید که حتما به مشاور متعهد مراجعه کنید اونم به صورت دونفره چون لازم داره البته ایشون خب ۱۰ سال کوچکترن ودر اوج احساسات که باید پاسخ دهی بشه شاید چیزهایط که برای اون الان مهمه از نظر شما مسخره باشه ولی باید درکش کنی وبه احساساتش پاسخ بدی واحترام بذاری سعی کن هیچ حرکت مشکوکی از نظر ایشون نداشته باشی وشبه رو برطرف کنی بیشتر بهش توجه کن چون نیاز داره دیگه اینکه بعضی وقتها سور پرایزش کن با یه شاخه گل با کمک کردن تو کارهای خونه باگفتن دوست دارم زنها از لحاظ روحی و روا نی با اقایون فرق دارند ونیاز به توجه ومحبت اونها دارن باید حس کنند که یه تکیه گاه محکم دارند باید حس کنند که همه توجه شما به اوست لطفا بعضی وقتها ازش تعریف کن مثال وای چقدر این روسری بهت میاد چقدر با این لباس زیباتر شدی وای من چقدر خوشبختم که تورو دارم البته به جا که فکر نکنه داری مسخره میکتی ویه چیز دیگه اینکه ایشون کمی وسواس فکری داره که دراثر غلبه سردی هستش وبهتره تغذیه اش اصلاح بشه وسردیجات نحورن وچیزهایی که مخ رو گرم میکنند مصرف کنند واز مواد غذایی صنعتی که مواد نگه دارنده دارند نخورند گلاب ارامش بخش هست خوبه که بو کنند وبخورند دیگه اینکه دود اسپند هم گرم هستش ومخ رو گرم میکنه دیگه اینکه صبوری چیز خوبیه اونم در قبال بد اخلاقی های همسر که در اموزه های دینی ما چقدر تا کید شده روی ان وچقدر حسنه برای این صبوری لحاظ شده شایداین امتحانی باشه برای نفس شما پس توکل کن ومدارا انشاالله که همه چیز درست میشه البته مدارایی که همراه با اقتدار ورآفت مردانه هستش یعنی هم ابهت هم مهر ورزی دعوا وبی احترامی به هم نباشه لطفا چون بد به حال زندگی که حرمت بینشون از بین بره موفق باشی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
حدود 40 درصد از خانم ها به نوعی افتادگی رحم دچار میشوند که در آن دیواره‌ های واژن به سمت دهانه‌ی واژن افتادگی پیدا می‌کند ، متاسفانه خیلی از خانم ها خجالت میکشند در مورد این مسئله با پزشک صحبت کنند @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
مشوق همسر خود باشیم؛ برای رفتارها و صحبت‌های همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیت‌های موفق گذشته، او را تشویق کنیم تا آینده‌ی بهتری داشته باشد. @onlinmoshaverdh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 💠 گاهی با همسرتان در روزهای خلوت به بروید. 💠 و درباره مسئله و اینکه مرگ روزی بین شما فاصله خواهد انداخت بیندیشید. 💠 اینکار باعث می‌شود قدر روزهایی را که در کنار‌ هم هستید بدانید. 💠 نیز باعث می‌شود از خطاها و یکدیگر به راحتی بگذرید و خودتان را درگیر مسائل پیش پا افتاده نکنید. 💠 اگر‌ می‌توانید بالاسر خالی بروید و قدری برای روز مرگ و پرونده عملتان در زندگی با همسرتان صادقانه کنید. @nl8nmshaverh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
✨✨ ✨ 📝 ۱ بعد از اون مثل گذشته شد... شوخی میکرد، میرفتیم گردش، با علی بازی ميکرد، دوست داشت علی رو بنشونه توي کالسکه و ببره بیرون... نمیذاشت حتی دست من به کالسکه بخوره...! 《نان سنگک و کله پاچه را که خریده بود، گذاشت روی ميز، منوچهر آمده بود. دوست داشت هر چه دوست دارد برایش آماده کند. صداي خنده علی از توي اتاق می آمد. لاي در را باز کرد منوچهر دراز کشیده بود و علی را با دو دستش بلند کرده بود و با او بازی میکرد. دو انگشتش را در گودي کمر علی می گذاشت و علی غش غش می خندید. باز هم منوچهر همانی شده بود که میشناخت...》 بدنش پر از ترکش شده بود، اما نمی شد کاري کرد، جاهاي حساس بودن باید مدارا میکرد... عکس های سینش رو که نگاه میکردی سوراخ سوراخ بود. به ترکش هاي نزدیک قلبش غبطه میخوردم. می گفت: "خانوم شما که توي قلب مایید!". دیگه نمیخواستم ازش دور باشم، به خصوص که فهمیدم خیلی از خانواده هاي بچه هاي لشکر، جنوب زندگی میکنن. توي بازدیدی که از مناطق جنگی گذاشته بودن و بچه هاي لشکر رو با خانواده ها دعوت کرده بودن، با خانم کریمی، خانم ربانی و خانم عبادیان صمیمی شدم. اونا جنوب زندگی میکردن. دیگه نمیتونستم تهران بمونم.... خسته بودم از این همه دوري..... منوچهر دو سه روز اومده بود ماموریت. بهش گفتم: "باید ما رو با خودت ببري." قرار شد بره خونه پیدا کنه و بیاد ما رو ببره. شروع کردم اثاث ها رو جمع و جور کردن... منوچهر زنگ زد که خونه پیدا کرده، یه خونه ی دو طبقه در دزفول. یکی از بچه هاي لشکر با خانمش قرار بود با ما زندگی کنن... همه ي وسایل رو جمع کردم. به کسی چيزی نگفتم تا دم رفتن... نه خونواده ي من، نه خونواده ی منوچهر. هیچ کس راضی نبود به رفتن ما. میگفتن: "همه جای دنیا جنگ که میشه، زن وبچه رو بر میدارن و می برن یک گوشه ي امن. شما می خواید برید زیر آتیش؟" فقط گوش می دادم... آخر گفتم: "همه حرفاتون رو زدید، ولی هر کس راهی رو داره... من میخوام برم پیش شوهرم". پدر و مادرم خیلی گریه میکردن، به خصوص پدرم... منوچهر گفت: "من اینطوری نمیتونم شما رو ببرم. اگه اتفاقی یبوفته،چه طوري تو روي بابا نگاه کنم؟ باید خودت راضیشون کنی." 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 ✨ ✨✨
✨✨ 📝 ۱ با پدرم صحبت کردم گفتم منوچهر اینطوري میگه... گفتم: "اگر ما رو نبره بعد شهید شه، شما تاسف نمیخورید که کاش میذاشتم زن و بچش بیشتر کنارش بمونن؟" بابا علی رو بغل کرد و پرسید: (علی جان دوست داري پیش بابایی باشی؟) علی گفت: "آره، من دلم براي باباجونم تنگ میشه." علی رو بوسید، گفت: "تو که این همه پدر ما رو در آوردي اینم روش خدا به همراهتون برید ." صبح زود راه افتادیم... 《هنوز نرسیده قالشان گذاشته بود. به هواي دو سه روز ماموریت رفته بود و هنوز بر نگشته بود. آقاي موسوي و خانمش دو سه روز بعد از رفتن منوچهر رفتند تهران. با علی تنها مانده بود توي شهر غریب کسی را آنجا نمیشناختند. خیال کرده بود دوري تمام شده... اگر هرروز منوچهر را نبیند، دو سه روز یک بار که میبیند...》 شهر خلوت بود. خود دزفولی ها همه رفته بودن. یک ماهی می شد که منوچهر نیومده بود. با علی توي اتاق پذیرایی بودیم که از حیاط صدایی اومد. از پشت پرده دیدم سه چهار تا مرد توی حیاط هستن. از بالا هم صداي پا میومد. علی رو بردم توي اتاقش،در رو قفل کردم. تلفن زدم به یکی از دوستای منوچهر و جریان رو گفتم. یه اسلحه توي خونه نگه می داشتم. برش داشتم و اومدم برم اتاق پذیرایی که من رو دیدن... گفتن: "حاج خانم شما خونه اید؟ در رو باز کنید ". گفتم: "ببخشید، شما کی هستید؟" یکیشون گفت: "من صاحب خونه ام". گفتم: "صاحب خونه باش. به چه حقی اومدید اینجا؟" گفت: " دیدم کسی خونه نیست، اومدم سر بزنم". میخواست بیاد تو داشت شیشه رو میشکست اسلحه رو گرفتم طرفش گفتم: "اگه کسی پاشو بذاره تو میزنم". خیلی زود دو تا تویوتا از بچه هاي لشکر اومدن. هر پنج تاشون رو گرفتن و بردن. به منوچهر خبر رسیده بود وقتی فهمیده بود اومدن توي خونه، قبل از اینکه بیاد، رفته بود یکی زده بود توي گوش صاحب خونه... گفته بود: "ما شهر و زندگی و همه چیزمون رو گذاشتیم، زن و بچه هایمون رو آوردیم اینجا، اونوقت تو که خونوادت رو بردي جاي امن اینجوري از ما پذیرایی میکنی؟" 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 ✨ ✨✨