سوال764
سلام خداقوت
19 سالمه و همسرم 22 سالشونه
1 سال و 4 ماه ازدواج کردیم
دخترعمو و پسرعمو هستیم
مستقلیم
مشکلم اینه ک فردی بسیارررر احساساتی ام و همسرم کاملا تو این مسئله صفره.
میگه خیلی دوسم داره گاهی اوقات باور میکنم اما اغلب با تمام وجود حس میکنم هیچ اهمیتی براش ندارم.اصلا خوشش نمیاد من کنارش بشینم حتی وقتی تنهاییم... در طول روز فقط منم که سمتش میرم خیلی اوقات پسم میزنه وقتی اصرار کنم جوری بغلم میکنه و بعد میگه پاشو برو که حس خیلی بدی بهم دست میده، وقتی ازش دلخورم و باهاش سرسنگینم تا ده روز باهام حرف نمیزنه تا من پیشقدم بشم و بگم غلط کردم که کوتاه بیاد.اصلا حال من براش مهم نیست تا صبح اگه از درد بمیرم هم حتی نمیپرسه چت شده؟! همین شب گذشته سرما زده بود به گردن و کتفم تا خود صبح ناله کردم و ازش خواستم یکم برام ماساژ بده قبول نکرد و بعدم بدون خداحافظی از رفت سر کار. 😢
دیگه خسته شدم بارها شده درخواستم رو بهش مستقیم گفتم که یوقت نگه من نمیفهمم تو چی میخوای اما کاملا بیخیال میگه الان حوصله ندارم_خوابم میاد_میخوام فیلم ببینم...هیچوقت از پیشنهاد من برای حرف زدن استقبال نکرده.دیگه حس میکنم موجود اضافیم توی خونش نمیخوام اینجا بمونم. دیوانه وار دوسش دارم شاید همین نازکشیدنای من بد عادتش کرده
تو رو خدا ی راهی جلو پام بزارید
اینم بگم که تقریبا یک سال قبل از ازدواج ما شایعه شده بود که ایشون شخص دیگه ای رو میخواستن اما شب خواستگاری گفتن که بینشان چیزی نبوده خدا منو ببخشه اما من گاهی اوقات حس میکنم بهش فکر میکنه باور کنید من تو هیچ زمینه ای براش کم نمیذارم بخصوص عاطفی اونقدری که خودش میگه خوشحالم ینفر منو انقدر دوست داره
فقط گاهی از این که گله میکنم ناراحت میشه
از اول به این شدت نبود قبلا متوجه میشدم که داره تحمل میکنه منو اما بعد از چند ماه رسما منو پس میزنه
پیشنهاد ازدواج با من رو خانواده بهش دادن اما بعد که پرسیدم ازشون گفتن نظر خودش هم مثبت بوده
حداقل دو شب در میون رابطه رو داریم از هر پنج تا رابطه سه تاشو خودشون پیشنهاد میدن
گاهی ک دلیل بی مهری هاشو ازشون میپرسم یا جواب نمیده یا میگه تو اشتباه میکنی همین
من حتی شب ها بدون ایشون خوابم نمیبره حتی شبایی که ازش ناراحت هستم هم باید حتما بغلش کنم تا دل آروم بگیرم بعد بخوابم اما ایشون هیچ واکنشی نداره
میفهمم که گاهی از این رفتارام خوشش میاد اما اغلب پس میزنه منو
من ن اینکه مداوم و مستقیم بهش بگم دو بیشتر سعیم بر این بوده غیر مستقیم کاری کنم که حرفی بزنه یا کاری انجام بده اما ی وقتهاییم که دیدم جواب نمیده مستقیم نیازمو گفتم
در کل رفتاراش پر از تناقضه یبار حس میکنم دوسم داره یبار حس میکنم از متنفره
خودم نمیدونم چطوره
لطفا راهنماییم کنید
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
با سلام
.
#رهایی از شب
#قسمت #پنجم
مرگ آقام برخلاف یتیمی وبی پناه شدن من برای مهری خالی از لطف نبود.میتونست با حقوق بازنشستگی و سود کرایه بدست اومده از حجره ی پدری آقای خدابیامرزم هرچقدر دلش خواست خرج خودش ودوتا پسراش کنه و با من عین یک کلفتی که همیشه منت نگهداریمو تو سر فامیل میکوبوند رفتار کنه! به اندازه ی تمام این سی سال عمرم از مهری متتفرم.اون منو تبدیل به یک دختر منزوی تو اون روزگار و یک موجود کثیف تو امروزکرد.اون کاری کرد تو خونه ی خودم احساس خفگی کنم و مجبورم کرد در زمان دانشجوییم از اون خونه برم و در خوابگاه زندگی کنم.اما من کم کم یاد گرفتم چطوری حقمو ازش بگیرم.به محض بیست ودو ساله شدنم ادعای میراثم رو کردم و سهم خودم رو از اموال و املاک پدرم گرفتم وبا سهمم یک خونه نقلی خریدم تا دیگه مجبور نباشم جایی زندگی کنم که بهترین خاطراتم رو به بدترین شرایط بدل کرد. اما در دوران نوجوانی خوشبختیهای من زمانی تکمیل شد که عاطفه هم به اجبار شغل پدرش به اروپا مهاجرت کرد و من رو با یک دنیا درد و رنج وتنهایی تنها گذاشت.بی اختیار با بیاد آوردن روزهای با او بودنم اشکم سرازیر شد و آرزو کردم کاش بازهم عاطفه را ببینم.غرق در افکارم بودم که متوجه شدم جلوی محوطه ی مسجد دیگر کسی نیست. نمیدونم پیش نماز جوون وجدید مسجد و جوونهای دوروبرش کی رفته بودند.دلم به یکباره گرفت.باز احساس تنهایی کردم.از رو نیمکت بلند شدم و مانتوی کوتاهمو که غبار نیمکت بروش نشسته بود رو پاک کردم.هنوز رطوبت اشک رو گونه هام بود.با گوشه ی دستم صورتم رو پاک کردم و بی اعتنا به نگاه کثیف وهرز یک مردک بی سروپا و بدترکیب راهمو کج کردم و بسمت خیابون راه افتادم.
🍃🌺🍃🌺🍃
🔵کپی بدون ذکر نام نویسنده اشکال شرعی دارد.
#قسمت ششم
در راه گوشیم زنگ خورد.با بی حوصلگی جواب دادم:بله؟! صدای ناآشنا و مودبی از اونور خط جواب داد:سلام عزیزم.خوبید؟! من کامرانم.دوست مسعود.خوشحال میشم بهم افتخار هم صحبتی بدید.با اینکه صداش خیلی محترم بود ولی دیگه تو این مدت دستم اومده بود که کی واقعا محترمه.اعتراف میکنم که در این مدت و پرسه زدن میون اینهمه مرد وپسر مختلف حتی یک فرد محترم ندیدم.همشون بظاهر ادای آدم حسابی ها رو در میارن ولی تا میفهمن که طرفشون همه چیشو ریخته تو دایره و دیگه چیزی برای ارایه دادن نداره مثل یک آشغال باهاش رفتار میکنند.صدای دورگه و بظاهر محترمش دوباره تو گوشم پیچید:عسل خانوم؟ دارید صدامو؟ با بی میلی جواب دادم:بله خوبی شما؟ مسعود بهم گفته بود شما دنبال یک دختر خاص هستید و شماره منو بهتون داده ولی نگفت که خاص از منظر شما یعنی چی؟
یک خنده ی لوس و از دید خودشون دخترکش تحویلم داد و گفت:
-اجازه بده اونو تو قرارمون بهت بگم! فقط همینو بگم که من احساسم میگه این صدای زیبا واقعا متعلق به یک دختر خاصه! واگر من دختر خاص و رویایی خودمو پیدا کنم خاص ترین سورپرایزها رو براش دارم.
تو این ده سال خوب یاد گرفتم چطوری برای این جوجه پولدارها نازو عشوه بیام و چطوری بی تابشون کنم.با یکی از همون فوت وفن ها جواب دادم:عععععععههههههه؟!!!! پس خوش بحال خودم!!! چون مطمئن باش خاص تر از من پیدا نخواهی کرد.فقط یک مشکل کوچیک وجود داره.واون اینه که منم دنبال یک آدم خاصم.حتما مسعود بهت گفته که من چقدر...
وسط حرفم پرید و گفت:
-بله بله میدونم و بخاطر همین هم مشتاق دیدارتم.مسعود گفته که هیچ مردی نتونسته دل شما رو در این سالها تور کنه و شما به هرکسی نگاه خریدارانه نمیکنی!
یک نفس عمیق کشید و با اعتماد به نفس گفت:من تو رو به یک مبارزه دعوت میکنم! بهت قول میدم من خاص ترین مردی هستم که در طول زندگیت دیدی!! پوزخندی زدم و به تمسخر گفتم:و با اعتماد به نفس ترینشون...
داشت میخندید. .از همون خنده ها که برای منی که دست اینها برام رو شده بود درهمی ارزش نداشت که به سردی گفتم:عزیزم من فعلا جایی هستم بعد باهم صحبت میکنیم. گوشی رو قطع کردم و با کلی احساسات دوگانه با خودم کلنجار میرفتم که چشمم خورد به اون مردی که ساعتها بخاطرش رو نیمکت نشسته بودم!!
ادامه دارد. ..
🍃🌺
🔵کپی بدون ذکر نام نویسنده اشکال شرعی دارد.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
بنام خدا
قال علی علیه السلام: «لاظَهیرَ کَالْمُشاوَرَةِ وَالإِسْتِشارَةُ عَینُ الْهِدایَة؛
حضرت علی می فرماید؛ هیچ پشتیبان وتکیه گاهی همچون مشورت نیست، ومشورت عین هدایت است.»
نهج البلاغه کلمه قصار ۴۵
عرض سلام و وقت بخیر
خیلی خوشحالیم که در خدمت شما هستیم😊
مشاوره به سه روش هست تیم تخصصی ما با چهار مشاور خبره با بیش از ده سال سابقه مشاوره در "آکادمی آنلاین مشاوره خانواده" طبق اختیار و انتخاب شما پاسخ گو هستند.
1⃣مشاوره خصوصی
💎 #روابط_عاشقانه چقدر برای شما #اهمیت دارد تا به خاطرش سرمایه گذاری کنید.⁉️
داشتن #رابطه_دوستانه با فرزندت چقد برای شما اهمیت دارد. ⁉️
#خوشبختی چقدر برای شما ارزش دارد که مثل لباس و سایر مایحتاج خود،بهش بها بدهید. ⁉️
مشاوره خصوصی با چت نیاز به پرسش و پاسخ و مشاوره به وسیله چت کردن هست که برای این نوع مشاوره ساعتی 30000 هزار تومان در نظر گرفته شده است.
2⃣ مشاوره تلفنی که شرایطش مفصل در زیر بیان شده است.
شرایط مشاوره تلفنی؛👇👇
۱. زمان مشاوره 45 دقیقه می باشد که در صورت نیاز امکان تمدید وجود دارد.
۲. هزینه مشاوره تلفنی مبلغ 50000هزار تومان است.
درگاه پرداخت مشاوره هزینه پرداختی حداقل مبلغ مشاوره است و صرف امور فرهنگی مجموعه می شود.
۵. از مبلغ واریزی عکس گرفته شود.
۶. بعد از واریزی زمان و شماره تماس اعلام خواهد شد.
🌻آکادمی مشاوره آنلاین 🌻
با مشاوره تخصصی خانواده و کودک در خدمت شما هستیم.
کانال مشاوره انلاین را به دوستانتان معرفی کنید🙏
لطفا به منظور ارسال سوال و راهنمایی به مشاور مربوطه به ایدی زیر مراجعه فرمایید.↙️↙️
@m_n_62
@m_n_62
واریزی از طریق درگاه مشاوره انلاین میباشد که به منظور رفاه حال شما و اسان بودن پرداخت این سامانه راه اندازی شده است.
آدرس پرداخت مشاوره آنلاین؛👇👇
IDPay.ir/onlinmoshavereh
به کانال ما بپیوندید👇👇👇👇👇👇
@onlinmoshavereh
✔️ مهارت كلامی در آقایون
➖خانم: توخسيسی!
➕آقا: منظورت اينه كه حسابگرم ؟!
➖خانم : من حوصله ندارم غذا درست كنم ! از رستوران بيار!
➕آقا: يعنی من از غذاهای خوشمزه تو محروم بشم ؟!
➖خانم: از قيافه ات خوشم نمياد!
➕آقا: عوضش تو خيلی خوشگلی !
➖خانم: بچه هات منو خيلی خسته كردن !
➕آقا: بهت حق ميدم ! تو خيلي صبوری ! ازت متشكرم ! انشاالله بزرگ ميشن جبران ميكنن!
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💬پیشنهادها و انتقادهای سازنده را بپذيريد
▪️همهی ما در رفتار و افکار خود نقصهایی داریم که بهتر است آنها را برطرف کنیم.
▪️دیدگاه تک بعدی داشتن (یا به اصطلاح خود را گول زدن) سبب میشود تا نتوانیم آنطور که باید پیشرفت کنیم.
▪️از پیشنهادات و انتقادهای سازندهی اطرافیان خود استقبال کنید؛ اما فراموش نکنید که این کار را فقط از کسانی بخواهید که صاحبنظر باشند.
▪️افرادی مانند مربیان، اساتید و کسانی که شما را درک میکنند بهترین گزینه برای این کار هستند.
▪️زیرا آنها چیزی را به شما خواهند گفت که نیاز دارید بشنوید، نه آنچه را که دلتان میخواهد بشنوید.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
♦️کودکان تشنه توجهاند 👨👨👦
اگر کودک توجه مثبت والدین و اطرافیان را نبیند؛ دست به جلب توجه منفی میزند
مثلا:
وقتی مشغول بازی با خواهرش است؛
اگر پدر و مادر به او توجه نکنند
و تشویق نشود،
برای جلب توجه منفی شروع به اذیت خواهرش میکند
کودک وقتی هر شب مسواک میزند؛
اگر تشویق نشود، میگوید امشب مسواک نمیزنم
پس والدین و مربیان باید با تشویقهای بجا
احتمال تکرار کار مثبت را بیشتر کنند
مثل:
👈نوازش، بوسه، بغل کردن کودک
👈تشویق گفتاری : آفرین به پسرم که مسواک میزنه
باریکلا که با خواهرت بازی میکنی
👈 جایزههای کوچک مثل لواشک، شکلات
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔵براساس تحقیق جدید کودکانی که اسباببازیهای بیشماری دارند پریشانتر هستند و از بازی لذت نمیبرند.
وقتی کودکان با اسباببازیهای کمتری بازی میکردند بسیار خلاقتر بودند. همچنین با افزایش دو برابری زمان بازی، استفاده از هر اسباببازی نیز افزایش یافت.
بر اساس نتایج مدارس و مهدکودکها باید اسباببازی کمتری در اختیار کودکان قرار داده و به طور مرتب آنها را تغییر دهند تا کودکان خلاقتر شوند.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#رهایی از شب
#قسمت هفتم
او به آرامی می آمد و درست در ده قدمی من قرار داشت..در تمام عمرم هیچ وقت همچین حسی رو نداشتم. قلبم تو سینه ام سنگینی میکرد..ضربان قلبم اینقدر به شمارش افتاده بود که نمیدونستم باید چه کار کنم. خدای من چه اتفاقی برام افتاده بود.نمیدونستم خدا خدا کنم اوهم منو ببینه یا دعا کنم چشمش به حجاب زشت و آرایش غلیظم نیفته..!! اوحالا با من چند قدم فاصله داشت..عطر گل محمدی میداد..عطر پدرم...عطر صف اول مسجد! گیج ومنگ بودم. کنترل حرکاتم دست خودم نبود. چشم دوخته بودم به صورت روحانی و زیباش.
هرچه نزدیک تر میشد به این نتیجه میرسیدم که دیدن من اون هم در این لباس وحجاب اصلن چیزی نبود که میخواستم.اما دیگر دیر شده بود.نگاه محجوب اوبه صورت آرایش کرده و موهای پریشونم افتاد.ولی به ثانیه نکشید نگاهش رو به زیر انداخت .دستش رو روی عباش کشید و از کنارم رد شد.من اما همونجا ایستادم.اگر معابر خالی از عابر بود حتما همونجا مینشستم و در سکوت مرگبارم فرو میرفتم و تا قیامت اون لحظه ی تلاقی نگاه و عطر گل محمدی رو مرور میکردم. شاید هم زار زار به حال خودم میگریستم.ولی دیگه من اون آدم سابق نبودم که این نگاه ها متحولم کنه.من تا گردن تو کثافت بودم.!!!!!!!!شاید اگر آقام زنده بود من الان چادر به سر از کنار او رد میشدم و بدون شرم از نگاه ملامت بارش با افتخار از مقابلش میگذشتم.سرمو به عقب برگردوندم.و رفتن او راتماشا کردم.او که میرفت انگار کودکیهامو با خودش میبرد..پاکیهامو..آقامو..
بغض سنگینی راه گلومو بست و قبل از شکستنش مسیر خونه رو پیمودم .روز بعد با کامران قرار داشتم. طبق درخواست خودش از محل قرار اطلاعی نداشتم فقط بنا به شرط من قرار شد که ملاقاتمون در جای آزاد باشه. اوخیلی اصرار داشت که خودش دنبالم بیاد ولی از اونجایی که دلم نمیخواست آدرس خونم رو داشته باشه خودم یکی از ایستگاههای مترو رو مشخص کردم و اوطبق قرار وسر ساعت با ماشین شاسی بلند جلوی پام توقف کرد.
🍃🌺
#رهایی از شب
#قسمت #هشتم
روز بعد با کامران قرار داشتم. طبق درخواست خودش از محل قرار اطلاعی نداشتم فقط بنا به شرط من قرار شد که ملاقاتمون در جای آزاد باشه. اوخیلی اصرار داشت که خودش دنبالم بیاد ولی از اونجایی که دلم نمیخواست آدرس خونم رو داشته باشه خودم یکی از ایستگاههای مترو رو مشخص کردم و اوطبق قرار وسر ساعت با ماشین شاسی بلند و آخرین سیستمش جلوی پام توقف کرد.مسعود کنارش نشسته بودو من از همونجا کامران رو شناختم.لبخند تصنعی به روی لب آوردم و وایستادم تا اونها خودشون به استقبالم بیان.هردو از ماشین پیاده شدند.مسعود با اشاره دست منو به کامران نشون داد .کامران با نگاه خریدارانه به سمت من قدم برداشت و وقتی بهم رسید دستش رو جلو آورد برای سلام و احوالپرسی. عینک دودیمو از چشمام در آوردم و با لبخند مغرورانه ای گفتم:
- سلام!!مسعود بهت نگفته که من عادت ندارم در اولین دیدار با هرکسی صمیمی بشم؟
او خنده ی عصبی کرد و گفت:
-خب من صمیمی نشدم که؟!بابا فقط قراره با هم سلام کنیم و دست بدیم همین! نگران نباش من ایدز ندارم!
مسعود بجای من که به زور میخندیدم جواب داد:
-کامران جان همونطور که گفتم عسل خانوم خیلی سخت گیر و سخت پسنده.یک سری قوانین خاصی هم داره.ولی هر مردی آرزوش داشتن اونه.ما که نتونستیم دلشو تصاحب کنیم چون تو گفتی دنبال یک کیس خاصی من فقط عسل به فکرم رسید.
در زمان صحبت مسعود فرصت خوبی بود تا به جزییات صورت کامران دقت کنم.تنها عضو صورتش که مشخص بود مال خودشه ودستکاری نشده چشمهای درشت و روشنش بود.روی هم رفته چهره ی زیبایی داشت ولی ابروهای مرتب وتمیزش با سلیقه ی من جور در نمیومد.نمیدونم چی موجب شده بود که اون فکر کنه خاصه چون همه چیزش شبیه موردهای قبل بود.از دور بازوش گرفته و چشم وابروش تا ماشینش و طرز حرف زدنش!!
کامران خطاب به مسعود ولی خیره به چشمان من جواب داد:
-من مرد کارهای سختم.اتفاقا در برخورد اول که نشون دادند واقعا خاصن!
بعد سعی کرد با لحن دلبرانه ای بهم بگه:
-افتخار میدید مادموازل تا در رکابتون باشم؟ با لبخندی دعوتش رو پذیرفتم و به سمت ماشینش حرکت کردم.او برایم در ماشین رو باز کرد و با احترام به روی صندلی هدایتم کرد.مسعود بیرون ماشین ازمون خداحافظی کرد و برامون روزخوبی رو آرزو کرد.او یکی از هم دانشکده ای هام بود که چندسالی میشد با نسیم که از خودش چندسال بزرگتر بود و هم کلاسی من، دوست بود.کار مسعود تو یکی از شرکتهای بزرگ وارداتی بود و در کارش هم موفق بود.اما کامران صاحب یکی از بزرگترین و معروف ترین کافی شاپ های زنجیره ای تهران بود.وحدسم این بود که منو به یکی ازهمون شعبه هاش ببره.اتفاقا حدسم درست در اومد و اولین قرارمون در کافی شاپ خودش بود.
ادامه دارد...
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال765
سلام وقت عالی بخیر من ۱۹ساله شوهرم۲۱ساله مادوساله عقدیم .بعدعقد متوجه شدم نامزدم مشروب خور ودوست بازه شدیدادست بزن داره وعصبیه ک عصبیتش ارثیه مادرشونم عصبی وپرخاشگرن خیلی زیاد انرژی صرف کردم برااصلاح این امور تاحدکوچکی موفق بودم ولی اوایل قصد طلاق داشتم تقریبا ۶ماه بعدعقد ایشون ب اجباروکلک باکرگی موازبین بردن .تواین مدت نامزدی دخالت های مادرشوهرم واقعامنوعڎاب میده هزاران بارفحش داده اما من ب احترام بزرگ بودنشون چیزی نگفتم توکوچک ترین چیزادخالت میکنه حتا میگه هرجامیرید بایدب من اطلاع دهیدویامنوهم همراهتون ببرید نامزدم اصلا پولی نمیدن تواین مدت مادرم همه نیازهای منورفع کرد میلیونی پول خرج کرد براکنکورم .اگه هم بگم منوبیرون ببریاپول بده فحش میده یادرمواقعی منجرب کتک میشه .ضمنن ایشون ن خونه ن ماشین ن شغل مستقل دارن خونه وماشینشون ب نام پدرشونه چون قسمتی ازمبلغشون پدرشون دادن.من دانشجوهستم ایشونم کارگر .من واقعاقصدم طلاقه نظرشماچیه
مشاور✍
سلام آیا الان شما با هم رابطه جنسی هم دارید؟
دیگه اینکه نحوه آشنایی شما از چه طریق بوده
کاربر🖍
بله ب اجبار همسرم رابطه جنسی کامل داریم
من چون ورزشکارم توگروه ورزشی خاصی بودم
ایشونم ازطریق دوستشون ک منوب ایشون معرفی کردن من اصلا قصدم ازدواج نبود
ایشون بعد یک ماه اومدن خاستگاری امابعد۴ماه عقدکردیم
مشاور✍
اصل ناراحتی شما سر چی هست واز کی شروع شد
کاربر🖍
دخالت های مادرشوهرم ازاول مشکلات بزرگی روایجادمیکنه عرضه نداره تا سرکوچه ببره منو
مشاور✍
یعنی در واقع بادخود اقا مشکل نداری؟
کاربر🖍
مشگل بزرگی ک نتونم حلش کنم ن ولی فقط مادرشوهرم تادم مرگ برده تاطلاق
مشاور✍
یه نمونه از دردسر هاش رو برام میگی
کاربر🖍
یعنی خونه هم خریدیم همسایشون دیوارحیاط روبرداشت عید بود برام عیدی اوردن وسایلارونشون داد قایمکی چندتارو برده بود اعتراض کردیم
اومدخونمون گلدان پرت کرد ب شکم مادرم
نمیتونیم بیرون بریم
زنگ میزنه ب نامزدم میگه بیایی خونه پدرتودرمیارم نمیزاره ب من پول بده خیلی زبانش تنده
برانامزدم دستبند خریدیم ۵گرم .همش میگفت اسباب بازی خریدین همش کنایه میزنه
مشاور✍
میشه بگی چرا نمیرین زیز یه سقف واین همه طولش دادین ؟دستبند طلا!برای اقاتون؟
کاربر🖍
بله .مادرشوهرم گفت برامارسمه باید بخرین
درحالیکه هروقت ب من رسیدن گفتن نداریم طلابخریم منم اصلا مهم نیس طلا گفتم باشه
چون ازلحاظ مالی نامزدم اماده نیست مقصرمادرشوهرمه چون پولای نامزدم دست ایشونه .مادرشوهرمم افراطی دوست بازی میکن
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
با سلام
ببین عزیزم برای ازدواج باید خیلی چیزها رو در نظر گرفت یعنی کاملا با چشم باز باید دست به انتخاب زد و وقتی که انتخاب کردی دیگه باید چشم هات رو ببندی وخیلی چیزها رو نبینی وخیلی چیزها رو نشنوی خیلی جاها کوتاه بیای و یه جاهایی هم خودت رو به تغافل بزنی چون هیچ آدمی کامل نیست قبل از بله گفتن میبایست به این فکر میکردی که طرف خونه نداره کار نداره ماشین نداره ویا کارگر ویا فرهنگ خانواده ایشون با ما جور در میاد یا نه موقتی که کار از کار گذشته و دیگه حتی رابطه جنسی هم برقرار کردی تازه بشینیم به این چیزها فکر کنی معمولا دوره نامزدی برای شناخت بیشتر هست تا دوطرف نتیجه بگیرند که آیه میتونند با هم مسیر زندگی رو طی کنند یا نه ولی متاسفانه اکثریت اولش با احساس پیش می رن رابطه جنسی هم برقرار میکنند بعد یادشان میاد که ای بابا طرف این همه ایراد داره وبا هم خونده نمی شیم!وبدبختانه بد این ماجرا هم همیشه مادر شوهر ها هستند به جرم پسر بزرگ کردن😜
عزیزم زندگی کفش نیست که بتونی پرتش بدی یا عوضش کنی بهتره که توی رفتارتان تجدید نظر کنی و دیگه بچه گانه فکر نکنی قبول کنی که این بنده خدا مادرش هست و نمیتونه کنار بذاره و واقعیت زندگی شماست وبه عنوان مادر دوم باید بهش احترام بذاری وقبولش داشته باشی تا زندگی شما پا بگیره با عصبانیت و قهر و دعوا کاری از پیش نمیبری و اگه بخوای طلاق بگیری همه جوره شما ضرر میکنی چون دیگه دوشیزه هم نیستی و ازدواج بعدی هم خیلی نمیتونه موفق باشه پس لطفا با سیاست و ارامش زندگی رو به سامان کن
مراقب خوشبختیت باش
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤
خدای مهربانم!🙏
امشب تمنایم این است
که به حرمت
اسماء زیبا و مبارکت
هرکسی هرگونه گرفتاری
یا غم و اندوهی داره
برایش چاره ساز و رفعش فرما🙏
و دلش را
سرشار از آرامش خودت گردان
آمین یا رَبَّ 🙏
@onlinmoshavereh
❣میگن پنجره دل آدمهای مهربون
✨رو به خدا باز میشه
❣از اون پنجره یاد ما هم باش
✨الهی بهتر از اون چیزی که
❣در ذهنتون هست خدا نصیبتون کنه
#شب_خوش ✨ 💫 ✨
🌺🍀🌺