eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگه منم پاشدم رفتم دم در. یکم منتظر خانوما موندم. گوشیم زنگ خورد. خانوم کوچولوم بود. شماره اش رو “ جونم “ سیو کرده بودم. جواب دادم. عاطفه- مخمد سمت راستتو ببین ... چرخیدم. داشت واسم دست تکون می داد. عاطفه- بیا اینجا ... کت و شلواری که عروسی مازیار پوشیده بودم تنم بود. رفتم سمتش. دوستاش سلام و احوالپرسی گرمی باهام کردن. معرفیشون کرد بهم. به کیمیا نگاه کردم - خانوم شما چهره اتون چقد اشناس ... خندیدن. کیمیا- ولی من اصلا شما رو نمیشناسم متاسفانه ... - ای ای ای ای ... دوستاش خیلی ذوق کرده بودن. کوچولوی کیمیا روگرفتم تو بغلم و مشغول صحبت باهاش شدم. ای جونم ... عاطفه اومد روبروم ایستاد. رو پاش بلند شد و غزاله رو بوسید. دم گوشش گفتم. - برام زبون دراورد. بهم نگاه کرد. - اقامون؟ - جونم ضعیفه ... عاطفه- میشه بریم عروس گردونی؟ اقامون خوااهش ... گوشه کتم رو گرفته بود. بدجور هوس بوسیدنش به سرم زده بود. حیف نمیشد. با لهجه اصفی گفتم. - شوما جون بخواه ... دوستاش زدن زیر خنده. عروس و داماد سوار ماشین شدن. میدونستم دوستاشم باهامون میان. راهنماییشون کردم سمت ماشین. با کلیه اومدن. البته فقط سه نفرشون. عاطفه جلو نشست و کیمیا و بقیه هم عقب. کوچولوی کیمیا رو دادام بغلش. نشستم پشت فرمون. دوستاش عذرخواهی می کردن. یکم بعد اینکه راه افتادیم کیمیا یه فلش داد دست عاطفه. - اهنگ داریم ... کیمیا- نه اقا محمد از اینا ندارین ... میدونم ... خندیدیم. عاطفه فلشو انداخت. یاحسین ... عجب اهنگایی ... ادم نمیتونست خودشو کنترل کنه. دوستاش یواشکی از پشت می گفتن اهنگو بلند کنه. همشون دست می زدن و گاهی کل می کشیدن. کلی شلوغ کردن. هی عاطفه بلند می کرد و هی من کم می کردم. میگفتم - زشته ... کیمیا- اقا محمد به خدا اون تو کلی صلوات فرستادیم ... هر چی جای خودش ... همه زدن زیر خنده. صدای اهنگ باز بلندتر شد. خلاصه کلی شلوغ کردن و ادا اصول دراوردن. ادم پیر نمی شد با اینا. از بس با شور و حال بودن. شلوغ بودن. عروس رو بردن خونه مادرش ... اینا هم رفتن تو! اخه مونده بودم اینا کجا؟ از داخل هم فقط صدای اینا بود که بیرون می اومد. غزاله هم پیش من بود. سیر که شدن اومدن بیرون. همه رو رسوندیم خونه هاشون و رفتیم سمت خونه عزیز اینا. ماشینو پارک کردم و رفتیم داخل. هوا خیلی خوب بود. نمی تونستم دل بکنم. تو حیاط یه گوشه نشستم. عاطفه و کیمیا روبروم ایستادن. -دستت درد نکنه اقا محمد ... دوتایی همزمان گفتن و خندیدن. - قابل شوما را نداشت ... عاطفه- نمیای تو؟ نه بابا ... بشینین از هوای به این قشنگی لذت ببریم خب ... کیمیا- من برم تو پیش شوهرم ... شما دوتا بشینین اینجا و خاطرات عروسیتونو مرور کنید ... رفت او. عاطفه چادرش رو در اورد و نشست کنارم. بیقرار کشیدمش تو بغلم. به اسمو خیره شد. من هم به اون. نگاهش اومد روی صورتم. سرش رو بالا اورد و زیر گردنم رو بوسید. دوباره خودش رو تو بغلم جا کرد. یکم نگاهم کرد ... صورتش رو قایم کرد تو سینه ام. می دونستم هر وقت خجالت می کشه این کارو میکنه. معلوم نبود باز چی تو کله کوچولوش می گذره ... قبل اینکه بپرسم خودش به حرف اومد. عاطفه- مخمد ... - ای جونم ... عاطفه- الان فائزه و شوهرش رفتن خونه خودشون دیگه ... منظورش همین دوستش بود که الان از عروسیش می اومدیم. - خب به سلامتی ... ایشالا خوشبخت بشن ... میدونستم منظورش چیه ولی می خواستم اذیتش کنم. با حرص نفس رو فوت کرد بیرون. محکم فشارش دادم و پیشونی اش رو بوسیدم خب که چی؟ عاطفه- مامانای ما رو نگاه کن چه دلخوشن ... ازم نوه می خوان ... ادم چی بگه بهشون؟ برم بگم من هنوز ... .. دیگه ادامه نداد. خندیدم و از زیر روسریش دست کشیدم روی موهاش. یه مشت اروم کوبید رو سینه ام. عاطفه- محمد تو واقعا چطور میتونی جلوی خودتو بگیری؟ با این کارت داری بهم ثابت می کنی که ... که ... دو طرف صورتش رو با دستام گرفتم و سرش رو گرفتم مقابل صورتم. - که؟ صداش رفت پایین. با لحن بچگونه گفت. عاطفه- که از من خوشت نمیاد ... یه لحظه قلبم ایستاد. دست و پام یخ کرد. - یعنی چی؟ این چه حرفی بود که زدی؟ عاطفه- خب پس چه دلیل دیگه ای میتونه داشته باشه ... دستشو گرفتم تو دستم و بازم کشیدمش تو بغلم. - بهت که گفتم ... تو هنوز کوچیکی ... عاطفه- مخمد یعنی چی؟ اصلا دلیل خوبی نیس دستشو چندبار پشت سر هم بوسیدم. - بی معرفت فکر نکن من هیچ کششی ندارم ... ولله سختترین کار دنیا واسم مقاومت جلوی توعه ... دارم قسم می خورم ... نمیدونی با چه فلاکتی جلو خودمو می گیرم ... عاطفه- خب اخه چرا؟ - چون میخوام بهت عشقمو ثابت کنم ... عشق واقعی رو ... می خوام بهت بفهمونم عشقم عشقه ... بهت ثابت کنم وقتی میگم می خوامت یعنی خودتو می خوام ... وجودتو می خوام ... روحتو ... تو رو جایگزین نکردم ... می خوام بگم عشقم از رو هوس نیست ... خواستنم
۱۵ خرداد ۱۳۹۸