eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
سوال431 من پسربیست ویک ماهه دارم که به من خیلی وابستس پیش هیچ کس نمیمونه فقط هرازگاهی پیش باباش یع نیم ساعت بزارم برم من چکارکنم چطورباهاش رفتارکنم که ازوابستگیش کم بشه حتی بیرون یک غریبه ببینه پشتم قایم میشه وبابچه های دیگه هم بازی نمیکنه اصلا نمی دونم چکارکنم اعصابم خیلی خردکرده پاسخ ما👇 سرکار خانم مشاور ه خانواده باسلام مادر خوب اگه حتی مشاوره های توی کانال رو میخوندی دلیلش رو میدونستی عزیزم ۷سال اول در کل وابستگی به مادر زیاد اوجش یکسال اول تا سه سالگی کاملا باید هر لحظه پاسخگو باشی ودر معرض دید کودک بعداز اون میتونه یک ساعت دکری شما رو تحمل کنه یا دوساعت را اما بیشتر خوب نیست تنها اشنای اون تویی تا سه سالگی بعد ازاون کمی هم به پدر یا خواهر برادهای بزرگتر اعتماد میکنه ولی نه مثل مادر پس اونو پیش غریبه ها نزار که دچار شخصیت اضطرابی بشه ویا تنهاش نذار که دلبسته ناایمن بشه اعصابت بیخود خورده شما وظیفه مادریت به سایر وظایف ارجحیت داره اگه واقعا میخوای یه فرزند سالم از نظر روحی روانی داشته باشی پس بیخیال کارهای دیگه برای انجام کارهای دیگه میتونی از همسر یا سایر اطرافیانت کمک بگیری وخودت در خدمت فرزندت باشی پس ارامشت رو حفظ کن وخوب رفتار کن تا بهشت زیر قدمهات باشه باتربیت فرزندی صالح.... @moshaveronlain 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سلام خدمت همراهان همیشگی خودم سپاس فراوان به خاطر این که هستین بدونه همراهی شما بودن ما لطفی نداره باپوزش از همه عزیزانی که رمان گهواره خالی را دنبال میکردند به خاطر مشکلاتی نیمه کاره موند ازاین به بعد رمان عاشقانه رو جایگزین میکنین که امیدوارم خوشتون بیاد درکل رمان جذابیت خودش رو داره در کل ممنون از همراهیتون🙏🙏🙏🙏🙏❤️❤️❤️
عاشقانه مذهبی ۱ به نام خداوندی که در همین نزدیکی‌ست. قلبم بی‌وقفه می‌تپید. باز دلم برای دیدنش در لباس مشکی محرمیش ضعف می‌رفت، با این‌که محرم امسال با همه‌ی سال‌ها فرق داشت و می‌تونستم دزدکی دیدش نزنم، کاری که سال‌ها بود انجام می‌دادم. درست از اون شبی که توی همین اتاق صداش رو شنیدم و نفهمیدم چرا قلبم به تپش افتاد و درونم آتیش به پا شد که با یک مشت و دو مشت آب خنک هم حالم جا نیومد، تازه با سلام کردن و دیدنش فقط کم مونده بود پس بیفتم و خودم اصلا نفهمیدم چرا این احساس‌های تازه در من جون گرفته. آره دقیقا از همون شب لعنتی شروع شد این دزدکی دید زدن‌هایی که برای یه دختر سنگین و متین زشت بود و بی‌حیایی؛ ولی امان از قلب سرکشم که نمی‌گذاشت این‌کار رو تکرار و تکرار نکنم. با دو انگشتم کمی دولایه‌ی فلزی پرده کرکره‌ایِ قهوه‌ای رنگ و رو رفته رو باز می‌کنم، در حد کم که فقط من ببینم بدون جلب توجه. نگاهم روش ثابت موند و وای به قلب بی‌قرار و عاشقم دست برنمی‌داشت از این کوبش و خودم نمی‌فهمیدم حالا چرا؟ حالا که محرمش شده بودم، چرا؟! نه هنوز هم نه، هنوز جرأت نمی‌کردم برم نزدیک، با این‌که دیگه عادی بود این نزدیک شدن. نه هنوز نمی‌تونستم برم بتکونم خاک روی لباس مشکیش رو که حاصل جابه‌جایی دیگ‌ها از زیر زمین به حیاط بود و من هر سال چه قدر دلم می‌خواست این کار رو بکنم و یه خسته نباشید چاشنی کارم؛ ولی نه نمی‌شد؛ نمی‌شد. هنوز هم عشق من تنها سهم خودم بود و می‌دونستم اگر برای همه طبیعی باشه رفتارهای عاشقانه و از ته قلبم؛ ولی چین میفته بین پیشونیش و چشم غره‌هاش من رو نشونه میره اگه وسط نامحرم‌های حیاط پیدام بشه. حیاط پر از هیاهو بود، پر از صدای صلوات و پر از دودی که از کنده‌های تازه آتیش گرفته بلند شده بود‌ و عطر اسپند می‌داد و من چه قدر دوست داشتم این بو رو که پر از دود بود و پرآرامش. با خم شدنش نگاه گرفتم از این همه هیاهو؛ چون اصل نگاهم فقط مال اون بود، کسی که نه تنها از نگاهم، بلکه از خودم هم فراری بود و من نمی‌فهمیدم چرا؟! بعد از سه هفته عقد کردن و محرم بودن! خاک شلوارش رو تکوند. اواخر پاییز بودیم ولی هوا عطر و سرمای زمستونی داشت؛ اما امیرعلی فقط همون یه پیراهن مشکی تنش بود نه کت و نه بافت. از عطیه شنیده بودم که امیرعلی گفته لباس زیادی توی عزاداری‌ها دست و پاگیرش میشه و من فقط از عطیه شنیده بودم، خواهر کوچیک امیرعلی؛ دوست و دختر عمه‌ی من و من هر سال چه قدر نگران بودم که نکنه سرما بخوره. حالا هم کم نشده بود این دل نگرانی‌ها و بیشتر شده بود بعد از خوندن اون خطبه عقدی که حس خوبی به قلبم ریخت و امیرعلی اخم نشست رو صورتش و همون اخم جرأت گرفت از من که نشون بدم این دلنگرانیم رو و باز هم سکوت کرده بودم و سکوت. آه پر صدایی کشیدم. صدای دسته‌های عزاداری که از خیابون رد می‌شدن من رو به خودم آورد. با صدای طبل و سنجی که دلم رو لرزوند و مداحی که با نوحه سراییش از واقعه کربلا رد اشک گذاشت توی چشم‌هام، یه اشک واقعی. امیر علی سر بلند کرد رو به آسمونی که به غروب می‌رفت و گرفته‌ بود و به نظر من سرخ. اشک روی صورتش رو دیدم و دلم ضعف رفت برای این اشک‌های مردونه که غرور نداشتن و پای روضه‌های سید الشهدا(ع) بی‌محابا غلت می‌خوردن رو گونه‌هایی که همیشه ته‌ریش داشت. انگشت‌هام کشیده شد و پرده با صدای بدی به هم خورد و دست من از روی پیراهن مشکی چنگ زد قلبی رو که باز هم بی‌قراری می‌کرد طبق برنامه‌ی هر ساله‌ش، با همه‌ی تفاوتی که توی این سال بود. روی تخت فلزی وا رفتم و چادر مشکی‌م سر خورد روی شونه‌هام. برای آروم کردن قلب بی‌قرارم از بس لبه‌های چادر رو توی مشتم فشار داده بودم، خیس شده بود. چه قدر حال امروزم پر از گریه بود؛ چون یه قطره اشک بدون گذر از گونه‌م از چشم‌هام افتاد و گم شد توی تار و پود چادرم. تقه‌ای به در خورد و بعد صدای بابابزرگ که یاالله می‌گفت برای ورود به اتاق خودشون. ادامه دارد..... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
اگه درخواستی از همسرت داری که احتمال میدی سخت راضی بشه بغلش کن و ازش درخواست کن. آغوش و لمس مردان تاثیر فوق العاده ای در متقاعد کردن انها دارد. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
خي...انت يعني: •در شبکه های اجتماعی در دسترس و آنلاین باشی اما همسرت که کنار نشسته بهت دسترسی نداشته باشه. •بی توجه به پی وی دیگران رفتن و از عاشقی گفتن اما همسرت کنارت باشه و از بی توجهی های تو به خودش بپیچه و نتونه حرفی بزنه. •قربون و صدقه دوستای مجازی بري و در جواب همسرت که صدات میزنه بگی (هان) و (چیه) •تا صبح با همه چت کنی اما به همسرت که می رسی حوصله نداشته باشی و نسبت به همسرت که احتیاج داره با تو دردودل کنه بی تفاوت باشی. •هی خودتو خوشگل کنی هی عکس دلربا بندازی برای دوستای مجازیت اما برای همسرت یه دست لباس قشنگ نپوشی. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
زمان دخول بهترین زمان برای سخنان محبت‌آمیز است.در این لحظه از همسر خود قدردانی کنید و او را بهترین بنامید که این خود سبب افزایش روابط زناشویی و استحکام زندگی می شود @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ الهی🙏 هر شب به آسمان نگاه مےڪنم ✨ ومی ‌اندیشم دراین آرامش شب✨ چہ بسیار دلها ڪہ غمگینند😔 خدایا تو آرام دلشان باش🙏 وشب خود و دوستانم را✨ با یادت بخیرڪن🙏 آمیـــن یا رَبَّ 🙏 @beheshte الهی امشب✨ صدای همه ی دردمندان آرزوی همه آرزومندان✨ نیاز همه نیازمندان روی بال فرشته ها😇 به عرش خدا برسہ✨ و در این شب پاییزیی ✨ همه بہ آرزوهاشون برسن✨ @onl8nmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 ✨🌙✨
💕‌...الهـــے 💕"داشتہ هـــایت 💕"چناڹ پررنگ شود 💕کـــہ"غــم نداشتہ هــایت" 💕آزارت ندهــد 💕دلتون شاد 💕لحظه هاتون ناب 💕شبتون سرشار از عشق @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔰مروری بر پرسش و پاسخهای امروز 👇 🌺🌺🌺👇