🍃چه کنیم که حالمون خوب بشه؟
دائم واژه ای امیدوارکننده به دیگران اهدا کنید نه تنها احساس بهتری خواهید داشت بلکه شخصیت مثبت خود را نیز قوام بیشتری خواهید بخشید.
به جنبه معنوی زندگیتان توجه کنید. آرام باشید. ساکت نشستن را تمرین کنید.
به ندای درونتان گوش کنید. به چیزهایی بیندیشید که صلح، زیبایی و آرامش را به زندگیتان به ارمغان بیاورند. برای یافتن مسیر معنوی خاص خودتان تلاش کنید.
یاد بگیرید که احساساتتان را تخلیه کنید.
هرگز احساساتتان را سرکوب نکنید و به درون نریزید. اندوههای خود را با آدمی قابل اطمینان مطرح کنید. به خاطر داشته باشید که احساساتی که بیان شده اند دیگر به همان اندازه گذشته ناخوشایند نیستند.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۲
دستی روی چشمهای پر از اشکم کشیدم و قبل از ریزششون سد کردم راهشون رو و صدای پر بغضم رو صا ف
-بفرمایید بابابزرگ، فقط من اینجام. دستگیرهی در به طرف پایین کشیده شد و بابابزرگ داخل اتاق شد، آستینهای بالا زده و دستها و صورت خیسش نشونهی این بود که وضو گرفته و اومده برای نماز اول وقتش، مثل همیشه. لبخندی به روم پاشید. - خوبی بابا؟ به زور لبخندی زدم، لعنت به چشمهایی که همیشه لو میدادن گریه کردنم رو؛ چون قبل از حتی یه قطره اشک سرخ میشدن و پر از شبنمهای براق. بابابزرگ هم حالا دقیق توی صورتم و چشمهام بود و امروز دوباره میپرسید احوالم رو. پیشگیری کردم از سوالها و باز ادامه دادم اون لبخند کذایی رو. -ممنون... اذون دادن؟ بابابزرگ نگاه از صورتم گرفت و بعد از کمی مکث انگار فکر میکرد چی پرسیدم گفت: -الانه که... صدای بلند الله اکبر از مسجد نزدیکی خونه بابابزرگ بلند شد و حرف بابابزرگ نیمه موند و به جاش لبخند زد و حرفش رو اینطور تموم کرد: -دارن اذون میدن. اینبار لبخند پرمحبتی روی لبهام نشوندم و به سر و صورت سفید شدهی بابابزرگ نگاه کردم و چادرم رو روی سرم مرتب. - پس من میرم وضو بگیرم، شما هم راحت نمازتون رو بخونین. بابابزرگ رفت سمت سجادهش که همیشه بوی گلاب میداد و توی طاقچه اتاق بود و «باشه بابا»یی گفت، من هم از اتاق بیرون اومد
نسیم خنکی به خاطر باز بودن در کوچیک راهرو که به حیاط راه داشت به داخل خونه میزد، به همراه بوی اسپندی که غلیظی عطرش کمتر شده بود و صدای اذون واضحتر و آرامش میپاشید به دلم. با صدای قل خوردن دیگ فلزی وسط حیاط، بیهوا روی پاشنه پا چرخیدم و اول از همه نگاهم روی دیگ فلزی شسته شده ثابت موند که قِل میخورد و رد خیسی از خودش روی موزایکهای حیاط میذاشت. باز هم نگاه چرخوندم روی امیرعلی که زیر لب قرآن میخوند و مسح سر میکشید. برای ثانیهای نگاهمون گره خورد و دل من باز هری ریخت. با مکث دست راستش پایین اومد و کنارش افتاد و چینی بین ابروهای مردونهش جا خوش کرد. نفس عمیقی کشید و نگاه زیر افتادهش رو دوباره رو به من ی نه مستقیم به چشمهام؛ اما همین کافی بود که من لبخند بزنم گرم و دوستانه و برای امیرعلی هم همین لبخند کافی بود تا غلظت بده اخمش رو و لب بزنه: -برو تو خونه. من زجر کشیدم، قلب بیتابم فشرده و فشردهتر شد؛ ولی چون دیدم نگاه منتظرش رو برای رفتنم، حفظ کردم لبخندم رو و من هم لب زدم: -باشه چشم. باز هم با چرخیدنم چنگ زدم قلبم رو که باز بیتاب بود و در حال پس افتادن. خانومها از غریبه و آشنا در حال باز کردن تای چادرنمازهای رنگی بودن که مادر بزرگ کنار مهرهای کربلا که دلم سخت، تنگِ بو کردن عطرشون بود و گوشهی هال مرتب چیده شده بود، بودن و یک به یک نماز میبستن. مطمئن بودم نامحرمی بین خانومها نیست؛ برای همین چادر از سرم کشیدم و سنجاقِ ریزِ زیرِ گلوم رو که برای محکم نگه داشتن شال مشکی روی سرم بهش زده بودم رو شل کردم و فرق باز کردم برای وضو. سلام آخر نماز رو دادم، دست بردم و با تسبیح خاکی سجاده مامانبزرگ که عطر تندتری از مهرهای کربلایی داشت، تسبیحات حضرت زهرا(س) رو گفتن که عجیب آرومم میکرد. سوگند به بزرگی خدا، حمد و سپاسش و سوگند به پاکیش بعد از این همه دلهره و سردرگمی؛ چون همیشه خدا بهترین دوست و پناه بود و به حرف خودش از رگ گردن نزدیکتر
@onlinmohvereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش شبانه با حضرت عشق❤️
خـدای من❣
ﺑﺮﺍی ﺩﻟـﻢ "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ
ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﻀﻄﺮ
تا آرام گیرد این قلب نا آرام
خدای من
به حضورت
به نگاهت
به یاریت نیازمندم🙏
سال هاست به این نتیجه رسیده ام که "تو"
آن مشترک مورد نظر هستی
که همیشه در دسترسی ...
🙏«اِلٰهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ»🙏
تـا خدا هـست کسی تنها نیست✨
من اگر گـم شده ام تو اگر خسته شدی ✨
او همـین جاست کنار من ُ تو ✨
@onlinmoshavereh
شبتون تون آروم و در پناه خدا☝️
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📝:
⚜یکی میگفت:
💫الهی، گاهی نگاهی
⚜من میگویم :
💫الهی، همیشه نگاهی
⚜امید آن دارم
💫که از گناهان ما بکاهی
⚜ای کسی که
💫در بلند ترین جایگاه
شبتون زیرسایه نگاه خدا
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
یک دسته گل
و یک دنیا عشق
و یک عالمه آرزوی زیبا
تقدیم به شما
همدلان جان🌸🍃
روزتون گلبارون
لحظه هاتون شاد
دوشننبہ تون عالی و زیبا
و سرشار از موفقیت 👌
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📌 نیایش امروز 🍃 🌺
🍂یا رَبَّ 🙏
🍂در این روز دوشنبه پاییزیی
🍂ریزش غم دوستانم را
🍂همزمان با ریزش برگ درختانت قرار ده
🍂و با یک خبر خوش
🍂با یک پیشرفت عالی
🍂با یک روزی زیاد
🍂با یک قبولی حاجت شاد بفرما 🙏
آمیـــن یا قاضِیَ الْحاجات 🙏
ای برآورنده ی حاجت ها 🙏
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺