📝 چکیده کتاب
#معجزه_شکرگزاری ( 28 روزه )
به قلم راندا برن
( پول خارق العاده )
به دوران کودکی ات فکر کن . تمام چیزهایی که بدون هیچ هزینه ای داشته ای را بنویس ، لباس هایت ، کتاب هایت ، مداد و پاک کن ، غذاهایی که می خوردی .
سپس آنها را آهسته بخوان و در آخر صمیمانه خدا را شکر کن .
یک اسکناس بردار و با خط درشت روی آن بنویس ؛
" خدایا تو را بابت تمام پولهایی که در تمام زندگی ام دریافت کرده ام ، شکر می گویم . "
حداقل امروز سه بار این اسکناس را بردار ، جمله را بخوان و از صمیم قلب خدا را شکر کن . بعد از امروز این اسکناس را در جایی بگذار که در معرض دیدت باشد .
🔛 فوروارد کنید 🔛
@onlinmoshavereh
🌺🍃🌺🍃🌺
#درودعزیزان
سلام به خالقی که برایش بزرگی و کوچکی خواسته من معنایی نداره...
مگر نه اینست که "یدالله فوق ایدیهم " خداوند در راس همه امور است ، پس مقیاس برای او معنی ندارد که چه آرزویی بزرگ است و کدام کوچک است. هرچه بخواهی میدهد ،کافیه به بی کرانگی او توکل کنم،کافیه که ذهن و روحم رو با هم هماهنگ کنم...
به شکرانه وجودت ، امروز ورودی های ذهنم رو کنترل کردم ، در آرامشم، احساسم عالیست، تمرکزم روی اتفاقات خوب زندگی ام استو سپاسگزار نعمت هایم هستم...
@onlinmoshavereh
🌺🍃🌺🍃🌺
⚛️ هیچ موقع زمان دعواهای زناشویی، حرف هایی نزنید که راه برگشت خود را ببندید.
آدمها را در این مواقع میتوان شناخت.
همیشه موقع بحث و جدل جانب احتیاط را رعایت کنید و به این فکر کنید که ممکن است حرفهایتان آنقدر آثار مخربی به بار آورد که تا سالیان سال از ذهن همسرتان پاک نشود؛ و همان یک جمله ای که در زمان اوج عصبانیت به همسرت گفتی میشود هر روز پتکی از طرف او بر روی سرت پس با درایت و خردمندانه رفتار کنید و عفت کلام و احترام را در هییچ حالتی از دست ندهید 👌
@onlinmoshavereh
🌺🍃🌺🍃🌺
مهم نیست چقدر پر مشغلهای، باید زمانی برای کتاب خواندن پیدا کنی و یا این که خود را در محاصرهی نادانی خواهی دید.
(کنفوسیوس)
@onlinmoshavereh
🌺🍃🌺🍃🌺
نیایش امروز 🌺 🍃 🌺
خدایـا🙏
در این ظهر دلانگیز پاییزی🍁
بهترین اتفاقات را🌸🍃
سرراه دوستانم قرارده🌸🍃
وجودشان سلامت🌸🍃
دلشون پرمحبت🌸🍃
زندگیشون زیبا و🌸🍃
آرزوهایشون را برآورده کن🌸🙏🌸
آمین یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏
ای زنده، ای پاینده 🙏
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔰رفتارهایی از زنان که مردان را بسیار عصبی میکند :
مدام زنگ زدن
شکاک بودن
بدگویی از او در جمع
آرایش بیش از حد
قهر کردن و حرف نزدن
مقایسه مرد با دیگرمردان
به مرد فرصت تنهایی ندادن
@onlinmosgavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#همسرداری
اشتباهات 6گانه زنان دررابطه با مردان
✍ زنان با شوهران خود مانند یک بچه برخورد می کنند و نسبت به آنان رفتار مادرانه دارند.
✍ زنان در رو به رو شدن با مردان به کلی خود و عقایدشان را فراموش کرده، شوهر را برتر از خود می دانند.
✍ زن ها به قدرت و توانایی مردان بسیار علاقه مندند.
✍ دست پایین گرفتن توانایی ها و حتی در بعضی مواقع مخفی کردن آن ها.
زن ها در مواجه شدن با مردها از خود ضعف نشان میدهند.
✍ زن ها هنگامی که از شوهرشان چیزی میخواهند خود را تا حد یک دختر بچه پایین می آورند.
@onlinmoshacereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال459
باعرض سلام وخداقوت خدمت شماعزبزان وبزرگواران مشاوره آنلاین...بنده خواهری دارم سی ساله که ده سال پیش یکماه نامردی ناموفق داشته که بعلت عدم تفاهم وشکاک بودن پسر،ازهم جداشدن که بشدت به روحیه خواهرم که یه دختربیست ساله بسبارمهربان واحساسی بودضربه واردشد..خواهرم لیسانس حوزه علمیه ومداح ومبلغ هستن...درطول این ده سال چندین خواستگارداشته که هیچ کدام منجربه ازدواج نشد.خواهرم خیییلی دوست داره اردواج کنه وبره سرخونه زندگی خودش،مادروپدرم سن بالاهستن ودایم کسالت ومریضی دارن وبه آبجیم فشارمیادبااینکه بنده درشهرخودمون ساکنم وکمک ابجی وخانواده بابام هستم امابازهم فشارهابرروی ایشون بیشتره...مسئله اصلی که باعث شدازشماکمک بخوام اینه که اخیراخواهرم خواستگاری براش امده که دوسال ازش کوجکتره وباهمسرش که شش سال زندگی کرده وعاشق هم بودن اختلافشون شده وبه درخواست زن توافقی جداشدن وماشناخت خوبی روی خانواده پسرداریم وتحقیق کردیم اشناوهمسایه هاشون که بیشترشون تعریف کردن ازپسراماهمسرقبلیش پیش دوست خودش که ماارطریق ابشون متوجه شدیم که به اوگفته بوده همه چیزواخلاق ورفتارش خوب بوده امامعتادبوده وکتکم میزده که دیگه نخواستمش.وازطرفی برادربنده معتقده بایییدباهمسرقبلیش تماس تلفنی باحضوری داشته باشیم وعلت جداییشونوجویابشیم،خیلی مستاصل شدیم وازطرفی خواهرم راضی هست به این ازدواج که شغل پسرهم آزادهست وکاشیکارهستش،ازطرفی هم برادروزن برادرپسر بشدت مخالف این ازدواجن ودائم بیان میکنن وبه داداش وزن داداش بنده خبررسانی میکنن که این پسرمعتاده وتمام بدنش خالکوببه درصورتی که دراولین جلسه صحبت باآبجیم قضیه خالکوبی روی بازوش رومطرح کرده بوده وگفته بودنااهل ورفیق باربودم درمجردی اماکاملاتغییرکردم اماهمسرم این تغییررانپذیرفته وخواهان طلاق شده...حالاماواقعادرچندراهی گیرکردیم که چکارکنیم ضمنادوسه شب پیش نشون کردن آبجیم رو.اماازهمون شب که زن داداش بنده وزن داداش ایشون همدیگه روشناختن وصمیمی شدن درمجلس نشون دیگه که رفتن خونه هاشون خبرجینی هاشروع شدوپای داداشم وداداشش وببان اختلافشون شروع شدویسره شده تاالان واعصابمون بهم ریخته،پسرهم حاضره تست اعتیا روبهمراهی برادرمن انجام بده ومیگه هیچ باکی ندارم وعوض شدم وقصددارم واقعازندگی کنم،بکمک همسرم وضمناحاج آقای مسجدمحلشون هم اهل نمازومسجدی شدن وهیاتي شدن ایشون رو تاییدکرده اماگفته ازاعتیادداشتن ونداشتن ایشون اطلاع نداره...نمیدانیم چکارکنیم وپدرومادرم وماخواهرهاوبرادرهاخیلی بهم ریختیم وابجیم که داغون..
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاوره خانواده
باسلام خواهر خوبم نوش داروی پس از مرگ سهراب
اول رفتین نشون کردین بعد اومدین مشاوره معمولاعلاج واقعه رو باید قبل از وقوع کرد
ببین عزیزم معمولا افرادی که یرف اعتیاد میرن دیگه کنترلی روی رفتار خودشون ندارن وحتی اگه پاک هم شده باشند احتمال برگشتشون هست بادیدن وسائل مصرف بادیدن دوستاش وبارفتن به محیطی که دراونجا مصرف میکرده پس ریسکش بالاست معمولا حین تحقیق اکثریت میگن به ماچه شیطونی کنیم .پس میگن خوبه ومتاسفانه باعث میشن طرف توچاه بیفته حتما جویای علت طلاق همسر قبلیش بشین معمولا وقتی کار خیلی سخت میشه زن راضی به طلاق میشه پس دیت نگه دارید بلوغ فکری زنان زودتراز اقایون اتفاق میافته به همین دلیل میگن اقایون باید بزرگتر باشن حدودا نرمالش ۶ سال است که اونم به بلوغ فکری رسیده باشه پس اینم یه مشکل خدمت به پدر مادر زحمت نیست رحمته ودعای خیر اونها بدرقه زندگیش میشه پس لطفا اشتباه نکنید
اعتیاد، طلاق، بددهن بودن ، کتک زدن ، کوچکتر بودن، اینا همه ایراد هستش لطفا اشتباه نگنید
اگه بره وبعد طلاق بگیره برگرده اونم شکست خور ده خوبه یا الان مجرد بمونه !!؟؟؟؟؟
@onlinmoshavereh
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
📌
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۱۶
دستت هرز شده باید درستش کنم. صد دفعه هم بهت گفتم اسمم رو کامل بگو، شانس آوردی امیرعلی اینجا نبود وگرنه حالت رو بد جا میاورد؛ میدونی که بدش میاد اسمها رو مخفف بگن. ضربان قلبم بالا رفت، انگار با حرفِ شیطون عطیه تازه یادم افتاد امروز به عنوان خانوم امیرعلی پاگشا شدم؛ به عنوان یه تازهعروس و جای مامان خالی بود تا خانمی بودن من رو از بدو ورودم تماشا کنه. شیطنتم خوابید و پنچر شدن یه دفعهای من، دل عطیه رو خنک کرد. -نگو از داداشم حساب میبری! جون من؟! لحن بامزهاش باعث شد کمی بخندم و برای فرار از جواب دادن، بچگانه زبونم رو نشونش بدم. -نه بابا. من؟ عمراً. رفتم سمت آشپزخونه و قهقهی خنده عطیه تو حیاط پیچید. -آره جون خودت. خلاصهی آمار کارها و حرفهای که امیرعلی ازشون متنفره رو خواستی با کمال میل حاضرم بهت بگم که جلوش سوتی ندی. میشناسیش که! اخمهاش از صد تا دعوا و کتک بدتره. با اینکه به حرفهای عطیه میخندیدم؛ ولی با خودم گفتم راست میگه، اخم کردنش خیلی جذبه داره و این روزها فقط شده سهم من
عطر قیمههای خوشمزه و معروف عمه همه جا پیچیده بود، به خصوص آشپزخونه که دل آدم دیگه ضعف میرفت. -سلام عمه جون. عمه با صدای من کفگیر چوبی رو که داشت باهاش کفِ روی برنجها رو میگرفت کنار گذاشت و چرخید. -سلام عمه، خوش اومدی. جلو رفتم و یه بـ ـوسـ من روی گونه عمه کاشتم و یه بـ ـوسـ عمه روی گونهم کاشت. -ببخشید که دیر اومدم، وظیفهم بود زودتر بیام کمکتون. عمه نگاهی به برنجهاش انداخت که مبادا وا بره. -برو دختر، خوشم نمیاد تعارفی بشی. تو هم مثل عطیهای دیگه، میدونم اول صبحتون ساعت دهه. تو همون محیایی برام، پس مثل عروسهایی که غریبی میکنن نباش. با ذوق اینکه همه چی مثل سابق بود، دوباره محکم گونه عمه رو بوسیدم، صدای خنده عمه با صدای عمو احمد قاطی شد. -به به، چه خبره اینجا؟ -سلام عمو جون. عمو احمد، سینی به دست پر از فنجونهای خالی نزدیکتر شد
سلام بابا، خوش اومدی. کیفم رو روی کابینتها گذاشتم و سینی رو گرفتم. -ممنون. خوبین؟ عمو احمد با یه لبخند سینی رو به دست من سپرد و من باورم شد همون محیام. -مرسی باباجون خوبم. آستین تا زدم و همون لحظه مشغول آبکشی فنجونها شدم، عمه اومد مانعم بشه که نذاشتم. -این قدر بدم میاد از این عروسهای چاپلوس. عمو احمد به عطیه که با قیافه حسودش به من نگاه میکرد خندید و این خنده برای عطیه گرون تموم شد، یواشکی باز زبونم رو براش درآوردم. عادت کرده بودم به این کارهای بچگونه، بهخصوص وقتی طرف حسابم عطیه بود و مثل یه خواهر. -بیا برو چادر و کیفت رو بذار توی اتاق شوهرت، من بقیهش رو میشورم. دستهای خیسم رو با لبهی چادرم خشک کردم. -حالا که تموم شد. عمو احمد همونطور که به این دعوای چشم و ابرو اومدن من و عطیه نگاه میکرد، دست روی شونه من گذاشت. -دستت درد نکنه بابا، خوب شد اومدی وگرنه این عطیه تا فردا صبح هم این سینی تو اتاق میموند هم نمیاومد جمعش کنه که حالا برای من چشم و ابرو هم میاد. عطیه چشمهاش گرد شد و من از ته دل به چشمک بامزه و پدرانهی عمو احمد خندیدم. چه حس خوبی بود که از شب عقدمون برای عمو شده بودم یه دختر نه عروسش. حس میکردم به اندازه عطیه دوستم داره و چه قدر دلگرم میشدم از این حس طرفداری و شوخیهای پدرانهی دور از خونهی خودمون. با تنه زدن به عطیه چادر و کیفم رو برداشتم و با چاپلوسی تموم گفتم: -خواهش میکنم عموجون، وظیفهم بود. صدای پرحرص عطیه رو پشت سرم شنیدم. -این رو راست میگه......
@onlonmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
پروردگارا ...
دوستانم ارمغانـی از رحمت
بـیکران تو هستند ؛
پس خرسندشان بدار
به عافیت
موفقیت
واستجابت دعا
لحظه هایتان زیبا
و پر از عشق و مهربانی 🌺🍃
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌙 فردا پنجشنبه اول ماه صفر است 🌖
خونریزی یا شکستن تخم مرغ وصدقه
ودود کردن اسفند فراموش نشود🎗
ان شاءالله با خواندن این دعا در اول
ماه صفر ازبلا دور بوده ، حاجت روا شوید:
نیت کنید👇👇👇
🔸سبحان الله يافارج الهمّ ويا كاشف الغم فرّج
همي ويسرّ أمري وأرحم ضعفي وقلة حيلتي
و أرزقنی من حيث لاأحتسب یا رَبَّ الْعالَمین 🙏
💚حضرت رسول فرمودند
🔐هر كس مردم را از اين دعا باخبركند
در گرفتاريش گشايش ايجاد می شود 🔑
نشر این پیام صدقه جاریه است.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺