💖🍃🌸🍃💖🍃🌸🍃
🌸 پربرکت میکنیم هفته مان را با سلام بر گلهای هستی:
🌷سلام بر
محمد(ص)
علی(ع)
فاطمه(ع)
حسن (ع)
حسین(ع )
پنج گل باغ نبی،
🌷سلام بر
سجاد(ع)
باقر(ع)
صادق (ع)
گلهای خوشبوی بقیع،
🌷سلام بر
رضا(ع)
قلب ایران و ایران
🌷سلام بر
کاظم(ع)
تقی (ع)
خورشیدهای کاظمین
🌷سلام بر
نقی (ع)
عسکری(ع )
خورشید های سامراء
🌷و سلام بر
مهدی (عج)
قطب عالم امکان،
امام عصر وزمان
🌸 که درود وسلام خدا بر این خاندان نور و رحمت باد.
🌸خدایابه حق این ۱۴ گل روزهایمان را پر برکت گردان
🌸 آمین یارب العالمین
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕ تلنگر همسرانه
✔️زوج های خوشبخت وقتی در کنار همدیگر هستند تلفن هایشان را کنار میگذارند و تمام توجهشان را بر روی یکدیگر متمرکز میکنند. بیشتر پیام هایی که روی تلگرام و واتساپ و امثال آنها می گیرید ضروری نیستند و عکس های اینستاگرام هم فرار نخواهند کرد. وقتی حواستان به گوشی هایتان باشد تنها جسمتان در کنار یکدیگر است و احساس با هم بودن نمیکنید.
@onlinmoshavereh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال535
سلام خوبید خانم شمس میشه سوال منم جواب بدید؟
من یه مشکل اساسی که با شوهرم دارم اینکه پول تو جیبی بمن نمیده یعنی اصلا پول دست من نمیده ماهانه، که من خرج نیازهای شخصی خودم کنم وازش که میخام هم میگه من خودم همه چیز میارم تو خونه دیگه پول برا چیته.خیلی برام عجیبه اخه الان دیگه زمون قدیم نیست و این طرز فکرش را نمیدون چطور حساب کنم به حساب خسیس بودنش بزارم یا چیز دیگری ولی من یک زن هستم و نیازهایی دارم خودم بشخصه شما بگید چطور راضیش کنم که منم به پول نیاز دارم
من بهش میگم عزیزم شما باید ماهانه پولی بریزی تو کارت من این حقه من اخه
ماهی دو و پانصد میگیرید حداقل دویست بدید به خانمت
بقیه اش هم خرج خونه و قسط و این چیزا
ایا حرف بدی میزنم
خانم شمس شما بگید چکار کنم؟
پاسخ ما👇
سرکاخانم#شمس مشاورخانواده
سلام بانو
طبق قانون شرع اگه پیش بریم قضیه ازاین قرارمیشه که هراقایی وظیفه داره درحد شان خانم برایش امکانات زندگی رو فراهم کنه مثل خونه واثاثه ان خورد وخوراک ومایحتاج روزانه ولباس دودست تابستانه وزمستانه به همه اینها میگن نفقه یه خانم حتی اگه خانم درمنزل پدری کلفت داشته اقا وظیفه داره که براش کلفت بگیره البته درکنار اینها پول ارایشگاه ولوازم ارایش هم جرءنفقه است البته برای استفاده در منرل وبرای همسر نه استفاده در خیابان ونامحرم خب بعدش هزینه دارو ودرمان هم جزء نفقه به حساب میاد که همه در حد شآنیت خانم,و حالا درامد اقاست دیگه ودر قبال اون میتونه کلا اجازه نده از منزل خارج بشی وهر لحظه ام که اراده کنه شما باید تمکین کنی واگه تمکین نکنی نفقه بهت نمیرسه حالا اینکه ما خانمها میخوایم ماهی چند دست لباس بخریم کلی دنبال مد باشیم واینا همه اش برجه وزیاده خواهی ما، پس تو زندگی بهتره همه چیز دوستانه پیش بره بدونه دعوا وهرچی لازم داری لیست کن بده دست اقا وبگو اینا مایحتاج منه که لازم دارم( البته منصفانه وبدونه زیاده خواهی چون ووقعا الان همه چیز گرون وزندگی کردن سنگین براهمه اقشار متوسط به پایین) لطفا اگه میتونی تهیه کن واگه هم بلد نیستی خب باهم بریم بخریم وحالا سوای از اینا دوستانه بهش تفهیم کن که عزیزم خوبه برای مبادا وحوادث غیر مترغبه که خبر نمیکنه خانم توجیبش یه مبلغی پول باشه که اگه لازم شد خرج کنه وانشاالله همیشه سایه شما رو سرم باشه وبرام خرج کنی ومن پشتم به تو گرم اگه از تو نخوام باید از کی بخوام خلاصه از این حر فها پس به جای دعوا وزورگویی دلبر باش عزیزم خودش بامیل به پات میریزه پس تلخی نکن همیشه شیرین باش....
@ onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
میزان ترشح هورمون رشد، طی خواب عمیق شبانه افزایش مییابد!
و از آنجا که اوج ترشح هورمون رشد از ساعت 22 تا 23 شب است، باید به خواب فرزندتان در این ساعت توجه ویژهای داشته باشید!
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💕💕💕
#تربیت_کودک_شکل_پذیری_شخصیت
وقتی از کودک انتقاد میکنید شخصیت او را زیر سؤال نبرید.
مثلا به جای اینکه در مقابل کار اشتباه فرزند بگویید "خیلی بچه بدی هستی" میتوانید بگویید: "من کارت رو دوست ندارم، کارخوبی نبود. درسته از دستش عصبانی شدید ولی اینقد سریع کار کودک رو توی سرش نزنید به جای اینکه سریع محکومش کنید سعی کنید لحن و کلامتون و تن صداتون توام با ارامش باشه ،خودتون رو از لحاظ عاطفی به بچه نزدیک کنید وبا او دوست شوید و به حالتی که احساس کنه دارید به اون اقتدار و شخصیت میدین رفتار کنید. و در این موقع میتونی بهش بگی عزیز دلم من دوست ندارم فلان کارو انجام بدی چون تو از همه واسم عزیز تری و دوست دارم. فرزند اگه احساس کنه شخصیتش بزرگ شمرده شده و بهش بها داده شده مطمئن باشید دیگه اون کار اشتباه رو تکرار نمیکنه و نظرات شما رو مد نظر قرار میده واسه بیشتر دیده شدن
#نورالدینی
#مشاوره_انلاین
@onlinmoshavereh
💕💕💕
#تکنیک آرام سازی ذهن
روزانه به مدت چند دقيقه تمام حرفهاى درون ذهن خود را بنويسيد و آنها را بخوانيد.
تمام گفتگوهای ذهنی خود، تمام شکایتها، همه نگرانی ها و اضطراب ها را بنویسید و سپس بعد از چند روز آنها را بخوانید.
متوجه خواهید شد بسیاری از آنها فقط مسائل سطحی است و اصلا مشکل بزرگی نیست.
حتما امتحان کنید!
با این کار کم کم دست از نشخوار ذهنی برداشته و آرامش بیشتری خواهید داشت.
#مشاوره_انلاین
@onlinmoshavereh
💕💕💕
#زناشویی_مشکوک_شدن
به جای چک کردن موبایل و حتی کیف و دیگر وسایل شخصی که ممکن است تنشهایی را در رابطهتان ایجاد کند با همسرتان راحت صحبت کنید و به او بگویید که تغییر رفتارش آزارتان میدهد و از او بخواهید درباره برخی موارد توضیح دهد.
چه مرد و چه زن، سعی کنید همسر خوبی باشید، همسر بهتری بشوید، حفظ زیبایی ظاهر و آراستگی در پوشش، مهربانی بیشتر، انجام دادن بهتر مسئولیتهای زناشویی میتواند به برقراری دوباره اعتماد و گرم شدن خانواده کمک شایانی کند، در واقع نشان دهید که در قلبتان محبت خانواده و همسر موج میزند.
❌سفره دل و رازها و شکهایتان را پیش دیگران باز نکنید و هر روز تلفن دست نگیرید.
مادر همسر، خواهر همسر، دوست و همسایه قطعا نمیتوانند در این زمینه بیشتر از خودتان به شما کمک کنند.
مشکلات زناشویی باید بین خودتان باقی بماند و اگر نیاز به مشورت و کمک فکری و روحی دارید، بهترین گزینه یک مشاور و متخصص است نه دوست و فامیل.
اگر از یک مشاور خانواده کمک گرفتید و او در رفتار همسرتان هیچ نوع نشانهای از خیانت پیدا نکرد، باید مساله را به عنوان یک مشکل ذهنی در خودتان بپذیرید و برای درمان از روانشناس کمک بگیرید؛ شکاک بودن از عوامل ویرانگر رابطه زناشویی است.
#مشاوره_انلاین
@onlinmoshavereh
📌
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۷۵
با نفس عمیقی عطر چادرم رو بلعید و ادامه داد: -ببخشید دستهام خیلی کثیفه نمیتونم محبتت رو جواب بدم، حالا این بـ ـوسـ قشنگ به تلافی اولین بـ ـوسـ تحویل سال بود که نشد. با خجالت لبم رو گزیدم و با اعتراض گفتم: -امیرعلی! خندید و گونه زبرش رو به صورتم کشید. -جون امیرعلی؟ -دستت درد نکنه، واقعا ممنون. لبخند گرمی روی صورتم طرح انداخت و خجالتم یادم رفت از نوازش صورتم با صورتش. اولین صبح عید، وقتی امیرعلی اومده بود خونهی ما تا با هم بریم خونه بابابزرگ طبق رسم هرساله عید دیدنی، توی حیاط که رفتم استقبالش با اینکه پریدم توی بغلش باز هم خجالت کشیدم صورتش رو ببوسم و بـ ـوسهم رو کاشتم روی دستهاش؛ ولی امیرعلی با خنده گونهم رو بوسیده بود و من با یادآوری حرف دیشبم چهقدر خجالت کشیده بودم کنار آرامشی که از بـ ـوسه مهربونش برای تبریک عید گرفته بودم. آروم عقب اومدم و امیرعلی با دیدن صورتم شروع کرد به بلند و شیطون خندیدن
به چی میخندی؟ من خنده دارم؟ لبهاش رو جمع کرد توی دهنش. -اگه بدونی چیکار کردم با صورتت. آچارهای دستش رو روی زمین رها کرد و از من دور شد. -بیا ببینم. به حرفش گوش کردم. من رو برد پشت یه دیوار که روشویی اونجا بود. دستهاش رو صابون زد و شست. -بیا صورتت رو بشورم. با خوشحالی نزدیک رفتم، چه خوب که سیاه شدن صورتم ختم میشد به دستهای امیرعلی و این لحظههای خوش؛ لحظههایی که به خاطر غرور مردونهش نوازشش رو گاهی اینجوری قایم میکرد. حوله رو به دستم داد و گفت میره لباس عوض کنه. صورتم رو که خشک کردم رفتم کنار میز و کادوش رو از کیفم درآوردم؛ دلم میخواست تو همین لحظههایی که تنهاییم کادوش رو هم بدم. با صدای قدمهاش که نزدیک شده بود چرخیدم و کادو رو گرفتم سمتش، مثلا غافلگیرانه. -ناقابله، امیدوارم خوشت بیاد. گردنش رو کج کرد و نگاهش توی چشمهام
این چهکاریه آخه؟! همین که یادت بود برام دنیاییه. گل رز دستش رو نشونم داد و حرفش رو ادامه. -تازه این گل خوشگل هم برام بهترین هدیهست. جلو اومد و یه بـ ـوسه روی پیشونیم کاشت و با گفتن ممنون، کادوش رو گرفت و آروم در جعبهی کوچیک رو باز کرد و با دیدن انگشتر با نگین شرفالشمسی که روش میدرخشید تشکرآمیز گفت: -خیلی قشنگه خانومی، دستت درد نکنه؛ واقعاً ممنون. خوشحال شدم که خوشش اومده، این رو میشد از تشکر غلیظش فهمید. -ببخش ناقابله. حالا میشه من دستت کنم؟ دست چپش رو آورد جلو و من انگشتر رو توی انگشتش فرو کردم و جای حلقهی طلایی که دیگه بعد از شب عقدمون توی دستش ندیدم رو با این انگشتر پر کردم. انگشتهام رو بین انگشتهاش فرو کردم و حلقهی من و انگشتر امیرعلی با صدای تیکی به هم خورد، صدای تیک عشق. نگاه مهربونش رو که روی دستهامون بود گرفت و به چشمهام دوخت، تاب نیاوردم نگاهش رو وقتی اینجوری خاص میشد و هزار جملهی عاشقی رو داد میزد و من نمیدونستم چهطوری باید با نگاهم جوابش رو بدم. به کیک اشاره کردم
این هم کیک تولد. خندهش گرفت. -مگه من بچهم محیا جان؟چرا اینقدر خودت رو اذیت کردی؟ لبهام رو غنچه کردم. -اذیتی نبود، خودم برات پختم. ابروهاش بامزه بالا رفت. -جدی؟ ممنونم. پس این کیک خوردن داره. -مطمئن نیستم خوب شده باشه، عطیه و محمد و محسن کلی اذیتم کردن و گفتن اگه کیک رو بخوری مسموم میشی. به لحن دلواپس و پنچرم بلند بلند خندید. - خیلی هم خوبه. حالا میشه این کیک رو ببریم خونه بخوریم؟ چون کلی ذوق کردم. این اولین دفعهایه که یکی برام تولد میگیره و کیک میپزه، میخوام همه از دست هنر خانومم بچشن تا دیگه اذیتش نکنن؛ من مطمئنم عالیه. ذوق کردم از تعریفش هر چند ساده. بچگانه گفتم: -باشه فقط اینکه خیلی کوچیکه. لبخند محوی رو صورتش بود....
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🍎🍃🍎🍃🍎
🌲هیچ نهالی با چند روز ابیاری
ثمر نمی دهد 🍎🍃
همه باید این را بدانیم
لازمه موفقیت های بزرگ 🍎🍃
🍎 و پیشرفت های عظیم
صبر و تحمل است 🍎🍃
☺️آنچه که مهم است این است که :
✨باید حوصله داشت تحمل کرد 😍
💪ایستادگی کرد و صبور بود
تا موفق شد✌
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
اگه تنها دعايى كه هر روز میکنی ميكنى "خدایاشکرت " باشه . همينم كافيه
خدایا شکرت برای تموم داده ها و نداده هات . برای تموم نعمتهات که بزرگترینش سلامتیه تا محتاج کسی نباشیم❤️
@onlinmoshavereh
💕💕
#درودهمدلان
ای آرامش دلهای بیقرار! ای رمز پنهان هر نیاز!
امروز طوری در دلم بنا ساختم ، که صاحب خانه اش فقط توئی ، فقط تو....
ازوقتی با ساز تو دمساز شدم ، زندگی ام آسمانی رنگ شده و آنقدر شیرین و روشن ، که دست هیچ دغدغه ای به من نمیرسد و نخواهد رسید.
ممکن است روزهایم دورهٔ تاریک و تاری داشته باشد، امّا خالق من ،روشنایی جاودان منست.
امروز بندهای بندگی را گشوده ام ، نه اینکه نخواهم بنده ات باشم ،می خواهم در حوالی بودن تو، بی بند و بهانه عاشقی کنم...
#مشاوره_انلاین
@onlinmoshavereh