سوال733
سلام خسته نباشید
همسرم تو زندگی مطیع و فرمان بردار خانوادشه اون قدر که اعضای خانوادش تو زندگیمون تاثیر دارن من ندارم
واقعا دیگه خسته شدم اگه مشکلی پیش بیاد و اون مشکل از طرف من باشه که باید طاوانشو ببینم ولی اگه از طرف اونا باشه ایب نداره مدام توی زندگی مشترک من با همسرم
هستن یه راهنمایی بکنین چیکارکنم
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاورخانواده
باسلام
از من به تو نصیحت هیچگاه هیچگاه خودت رو بین همسرت وخانواده اش حائل نکن به چند دلیل فکر میکنه تو انحصار طلبی وهمه چیز رو فقط برای خودت میخوای ،فکر میکنه که تو میخوای بین اون وخانواده اش جدایی بندازی،تورا ادمی حسود وخودخواه میبینه
بهترین راهکار همدلی ودرک متقابله باید خودت رو از انها جدا ود مقابل انها نبینی توهم یکی از انهایی ود واقع یه خانواده که باید با محبت وبا احترام باهم برخورد کنند ودر همه احوالات خدارو ناظر اعمال خود بدانی وبرای رضای او قدم برداری ،دیگه اینکه اگه برای خانواده اش احترام نذاره به تواصلا احترام نمیذاره پس این یه حسنه نه عیب وجای خوشحالی داره ،ازاون گذشته تصور کن خودت مادر شوهر شدی وعروست اینگونه باهات رفتار کنه چه حسی داری؟پس لطفا مراقب باش....
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕اثرات مقایسه
➖اشکال کار مقایسه در این است که چه خود را بهتر بدانیم وچه بدتر، در هر دو حالت بازندهایم.
اگر خود را بدتر بدانیم، یک بدبختی هستیم که از بقیه کمتریم، و اگر خود را برتر بدانیم، چون مبنای مقایسه داریم، وحشت از اینکه دیگران چگونه به ما حسودی میکنند، چگونه زیر پای ما را خالی میکنند، و مایل به فرو کشیدن و فرو آوردن ما هستند، همه اینها دست به دست هم میدهد و انسان را از پا در میآورد.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕ کم اثرترین نوع تشویق،
تشویق مشروط است.
"اگر غذایت را کامل بخوری برایت اسباببازی میخرم"
هرچند ممکن است والدین با این روش به صورت مقطعی به نتیجه دلخواه برسند اما این نوع تشویق منجربه نهادینه شدن رفتار در کودک نمیشود.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕موفق ترين روابط عاطفي چه روابطي هستند؟
➖موفقترین روابط عاطفی، روابطی هستند که در آنها استقلال و فردیت افراد حفظ میشود.
به بیانی دیگر، روابطی که به وابستگی و تجاوز به حریم یکدیگر آلوده میشوند به سرعت فرسوده شده و از بین میروند.
از طرفی دیگر، اگر این استقلال از حد خود فراتر رود و بهجایی برسد که دو نفر نتوانند با هم صمیمیت سالم داشته باشند و به وحدت و یگانگی برسند، آن وقت رابطه آسیب میبیند و از بین میرود.
همچنین، اگر دو نفر آنقدر به هم وابسته باشند که بخشهای دیگر زندگی و نقشهای دیگرشان در زندگی را کنار بگذارند نیز دیری نمیگذرد که رابطه آسیب دیده و از بین میرود.
➖بنابراین، آنچه در کنار حفظ استقلال و فردیت مهم است، تعادل، عشق، احترام و امنیت است.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال734
سلام من جهازمو خیلی هاشو خریده بودم مقدار کمی دیگش مونده بود میخواستم بخرم همسرم نزاشت بخرم گفت اگه بخری پاتو میشکنم حالا همش تو سرم میزنه که مامانت بی جهاز فرستادنت من از این رفتارش خیلی ناراحتم چه کنم؟
بیشتر خانوادش گفتن بهش اینقدر گفتن که اینم از این حرفا میزنه یعنی که قبلش از این حرفا نمیزد
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاورخانواده
باسلام
طبق دستور دین اسلام جهاز یا همان اثاثه منزل جزء نفقه زن هستش ووظیفه مرده که ان را فراهم کنه وبه خانم تقدیم کنه تا همین جاش هم بهش لطف کردین
نفقه خانم شامل منزل واسباب ولوازم ان طلا درحد شان خانم خوراک پوشاک درمان لوازم ارایش و...میشه پس ایشون اجازه نداره طلب چیزی رو بکنه که وظیفه خودش هست البته این رو برای اطلاع خودت گفتم نه اینکه دعوا راه بندازی بگو انشاالله در کنار هم به همه چیز میرسیم مهم اینه که همدیگه رو داریم وبا هم زندگی رو میسازیم
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📌
#رمان #عاشقانه
#لیلی_بیوفا #پارت_32
📌
برای بار اول من خطر کنم و برای بهم رسیدنمون تلاش کنم. تا به حال این حرفها را از من نشنیده بود، از منی که امیر را به دست فراموشی سپرده بودم. *** - بابا تو رو خدا نزنش...! به خدا من برش داشتم نه مامان! کمربندش را از کمر کبود مادرم به سمت من کشاند. - کجاست توله سگ؟ هوی! با توئم. کدوم گوری گذاشتیش؟ اجازه نداد دهانم را باز کنم و محل زهرماریش را بگویم، سگک کمربندش را روانه صورتم کرد. از درد به خودم پیچیدم. مادرم به سمتمان دوید تا از حالت منگی بیرونم بکشد. صدای فریادهای او میآمد، همان غریبهای به نام پدر! کمربند را مدام به مادرم میزد و از من میپرسید کجاست؟ زبانم لال شده بود، حرفهای مادر را آویزهی گوشم کردم" حتی اگه بزنتت باز هم پدره و قاتل نیست؛ اگه میخوای زودتر بره ترک کنه، چیزی از مکان اون آشغالها نگو!" سکوت کرده بودم، با پا رفته بود روی کمر بیجان مادرم و با آن صدای بیجانش فریاد میزد: - دِ بگو کجاست! دیگر صدای نالههای مادر را نشنیدم. تمام کرده بود. با چشمهای باز، آخرین لحظهی عمرش هم به فکر ترک کردن اون مرد بود. زجه میزدم، به صورت کبودم مشت میزدم.
فریاد میزدم و آن مرد را ناسزا باران میکردم. احساس کردم دریایی روی سرم خالی شد! چشمها و دهانم با هم باز شدند. چشمهایم را مالاندم، نیلوفر نگران نگاهم میکرد. - تمام صورتت خیس عرق بود. اسم مادرت رو فریاد میزدی! مجبور شدم پارچ آب رو روی سرت خالی کنم. بیرمق چیزی را زمزمه کردم. - خوبم. ساعت چنده؟ نگاهی به ساعت روی دیوار کرد. - نه و سی و پنج دقیقه. پتو را کنار زدم و به آرامی از جایم برخواستم. - اول میرم پیش امیر بعد هم کافه. سعی کن بهم زنگ نزنی! - یه لقمه نون بخور ضعف نکنی! نگاهی به سماور داخل آشپزخانه انداختم. با این حال اگر چیزی چیزی هم نمیخوردم پیش امیر پس میافتادم. بعد از نوشیدن چای، خواستم با همان چهرهی برزخی آماده شوم که نیلوفر خریدارانه براندازم کرد. - بیا اینجا ببینم! با این ریخت میخوای بری پیش امیر؟ ببیندت پس میافته
داخل اتاق رفت و با کیف لوازم آرایش بازگشت. شروع به نقاشی کردنم، کرد. - خب من الان شدم مواد شیمیایی! برم تو چادر و لباس مردم جا صورتم روشون میمونه! خندید. - اگه بری پیش امیر، باباش همهی اون پول رو با سفتههایی که ازت گرفته میخواد؟ - الان که قرار نیست اون خبردار بشه. مگر اینکه کلاغه خبر ببره! با مانتوی مشکی کوتاه و شلوار لی از حیاط گذشتم. برای آنکه عباس نیاید و اول صبحی با آن صدای نکرهاش برایم بخواند به سمت درب خانه دویدم. کوچه خلوت بود. اولین تاکسی را نگه داشتم. پنجاه دقیقهای طول کشید تا به ساختمان بزرگ رسیدیم. کرایه را در حالت خواب و بیداری پرداخت کردم. خودم هم نمیدانستم اینجا آمدنم چه دلیلی دارد! خودم را از محوطه اصلی به سمت نگهبانی کشاندم. - آقای محترم و زحمتکش، من با امیر فرهود کار داشتم، میدونید طبقهی چندمه؟
با آن ریشهای سفیدش که بویی از ریشه جوانیش نبرده بود، لبخند زد. - اگه همونی که وکیله رو منظورت باشه اسمش رو زده. طبقهاش رو یادم نیست برو از تابلو ببین! اطاعت کردم و بعد از گذراندن راه درازی به تابلو رسیدم. با آسانسور بالا رفتم. روی تابلو نامش نوشته شده بود. لبخندی بیزاویه روی صورتم نقش بست. شانس آوردم در باز بود و لازم نبود در بزنم. آهسته بازش کردم، در اولین نظر شیدا را دیدم که با آن تیپ جلف و آرایش سیاه روی میز منشی نشسته بود. آهسته داخل شدم. به محض ورودم با اخم گفت: - خانوم وقت قبلی دارید؟ کاش من را نشناسد، کاش! - من شخصا با رئیست کار دارم. و به سمت اتاقش رفتم که شیدا جلویم قرار گرفت. کاش آنقدر انرژی داشتم تا با پاشنهی پانزده سانتیام صورتش را بپوکانم
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤
پروردگارا🙏
در این شب زیبا 🎊
دفتر دلمان❤
را به تو میسپاریم🙏
با دستان مهربانت ❤
قلمی بردار
خط بزن غمهایمان را
و دلی رسم كن به بزرگی دریا🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
در اولین شب سال نو میلادی🎊
براتون دعا میکنم🙏
خــداے بزرگ نصیبتون کند
هر آنچه از خوبی ها
آرزو دارید😇
لحظه هاتون آروم
خــــوابتون شیرین😴
آسمون دلتون ستاره بارون⭐️🌟⭐️
شبتون آروم و زیبا 🙏⭐️🙏
@ o
➕عوامل تخریب روابط زناشویی
تکنولوژی
عدم گفتگو
خانه نشینی
تجمل گرایی
حسادت مفرط
شوخیهای بیجا
نبود برنامه و هدف
ساعات کاری اضافه
بی توجهی به همسر
نگاه منفی به خانواده همسر
عدم رسیدگی به وضع ظاهری
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕ پرخاشگری خیالی چیست؟
➖ بهترین، موثرترین و کم هزینه ترین روش اعمال پرخاشگری است.
به هنگام "عصبانیت شدید و غیر قابل کنترل" بدل از اینکه شروع به پرخاشگری کلامی یا فیزیکی کنید، هر جور که دوست دارید طرف مقابلتان را بزنید اما در ذهنتان!
یک زد و خورد تمام عیار خیالی علیه شخصی که در دنیای واقعی در آن لحظه احساس میکنید مستحق پرخاش است راه بیاندازید و یا داستانی در رابطه با پرخاشگری بنویسید.
تحقیقات در حوزه روانشناسی اجتماعی با در صد بسیار بالا مشخص کرده که اعمال پرخاش بصورت خیالی بهترین، موثرترین و کم هزینه ترین روش به لحاظ تلفات جسمی، روحی، شخصیتی، اخلاقی، فکری و مالی است.
اما به این نکته توجه کنید این روش را فقط زمانی اجرا کنید که "خشمتان شدید است و غیر قابل کنترل" و هر لحظه امکان درگیری لفظی شدید یا درگیری فیزیکی باشد.
در غیر این صورت فقط نفس عمیق بکشید و از آن مکان دور بشوید و ذهنتان را مشغول چیز دیگری بکنید.
اگر باور ندارید...؟
امتحان کنید...!!!
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همسرداری واقعی
🔴 استاد دانشمند!
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺