﴾﷽﴿
#پيامبر_صلى_الله_عليه_و_آله_و_سلم :
مردى كه بر بدخويى همسرش صبر كند، خداوند اجر مصائب ايوب را بوى دهد، و زنى كه بر بدخويى شوهرش شكيبايى كند، خداوند ثواب آسيه بدو دهد.
(مکارم الأخلاق، ج۱،ص۴۰۸)
#شوهره پیر شد بنده خدا😭
https://eitaa.com/moshaveronlin
هدایت شده از ماهنشان / تربیت اسلامی
این صحنه را خوب ببینید!
این تصویر برای بازی امشب پرسپولیس و استقلال در نیمه نهایی جام حذفی است!
اگر دقیق ببینید متوجه میشوید که همه این ها ماسک زده اند
اگر فاصله اجتماعی بین شان را متوجه نمیشوید حتما چشمان تان را به چشم پزشک نشان بدهید!
الحمدلله مربیان و کادر روی نیمکت هم همه ماسک زده بودند و اصلا باهم دست نمیدادند
به ذهنتان خطور نکند که کادر و بازیکنان همدیگر را بغل میکردند، میبوسیدند و دست میدادند؛ اصلا همچین چیزی نیست...
خواستم بگویم خیالتان راحت؛ الحمدلله همه در کشور رعایت میکنند تا مبادا کرونا بیش از این دامن گیرمان شود!
فقط کمی این مذهبی ها و هیأتی ها هستند که اهل مراعات نیستند و تعصب بیجا روی محرّمشان دارند نمیگذارند تعطیل شود و یکباره بساط کرونا جمع شود که آن ها هم خدا ان شاالله هدایتشان کند...
(با افسوس به حال روشنفکر زده های جامعه مان)
🏴خدایا!
امروز، روز عاشوراست
روز اشک و ناله.
روزی که از شیرخوارهای ششماهه
تاپیرمرد هفتاد ساله
بهشت را مفتخر حضور خود کردند
و زمین را عزادار غروب خویش.
🏴امروز عاشوراست
روزی که شمشیرها
برای سینههای سپر کرده
از هم سبقت میگیرند
و دلدادگان برای جانفشانی
در راه محجوب خویش.
🏴امروز عاشوراست
روزی که تیرها
متحیرند در انتخاب هدف
و عشاق برای شهادت
سراپا شورند و شعف.
🏴امروز عاشوراست
روزی که بناست یک بار برای همیشه
در عالم خلقت
عشق تو تفسیر شود
و نامش عالم گیر.
🏴امروز عاشوراست
روز ماتم
روزی که غم ارزش حقیقیاش را پیدا کرد.
🏴امروز عاشوراست
روزی که کودکان نالهسر میدهند
و عشاق، سر میدهند.
مادران در رهدوست، پسر میدهند.
خواهران برسینه و سر میزنند
و کبوترانِ بیقرار
پرپر میزنند.
🏴امروز عاشوراست
خدا میخواند
خورشید میسوزد
زمین میلرزد
ستارهها میگریند
فرشتهها سینه میزنند
زمان میایستد
قیامت شتاب میکند
جهنم فریاد میکشد
و بهشت با غمی شیرین و سنگین
آمادۀ استقبال میشود.
📚 ردِّ نگاهت، راهِ آسمان.
(برگردانی ادبی از زیارت عاشورا)
🏴 https://eitaa.com/moshaveronlin
#مشاوره
#موبایل
#نوجوان
سوال 6⃣0⃣5⃣
🔺🔻
من یک پسر نوجوان 15 ساله هستم و خیلی وقت هست که پدرم گفتم که می خوام با پول خودم برای خودم موبایل بخرم ولی آنها می گن تا زمانی که 18 سالت نشه نمی تونی بخری چون امکان داره واست مشکلاتی پیش بیاید و آسیب ببینی در ضمن من حتی کارنامه سواد رسانه و فضای مجازی دارم و حتی خیلی خوب بلدم با این نوع وسایل کار کنم
🔹🔹🔹
پاسخ را بخوانید👇
https://eitaa.com/moshaveronlin
پاسخ 6⃣0⃣5⃣
سلام دوست عزیز
لطفا این چند سوال را برای خودتان جواب دهید و بعد تصمیم بگیرید:
✅ موبایل کدام نیازهای شما را برطرف میکند؟
✅ آیا وسیله جایگزینی میتواند این نیاز را جبران کند؟
✅ تا چه اندازه عوامل بیرونی از جمله گفته های دوستان در این تصمیم تان موثر است؟
✅ تا چه میزان زمان ها و برنامه های خود را مدیریت میکنید؟
و اما چند نکته و تصمیم آخر با شما...
یکم:
پدر و مادرها دغدغه هایی دارند و معمولا از روی دلسوزی و محبت است پس بهتر است خودتان را در #نظم و #تقوا و #مدیریت به آنها نشان دهید تا اطمینان آنها بالاتر رود و نه تنها موبایل که کارهای بزرگتر را نیز به شما بسپارند.
دوم:
در نظر داشته باشید که اگر شما مدیرِ موبایل بودید، یعنی موفق هستید و اگر برعکس، یعنی موبایل، چشم و گوش و قلب شما را مدیریت کند و هر وقت بخواهد و هرچه بخواهد وارد آنها کند این یعنی شما بازنده این میدان هستید.
سوم:
به میزانی که الان در زندگی برنامه دارید و نظم دارید بعد از موبایل هم روند شاید بهتر نشود، مادامی که ما زندگی بدون برنامه و بی نظمی داشته باشیم، موبایل نه تنها حال ما را خوب نمیکند بلکه زمینه ای برای پرسه زدن های بیهوده در فضای مجازی را فراهم می کند.
چهارم:
چقدر مستقل هستید؟
مادامی که تمسخر دیگران یا دست انداختن ها یا توسری زدن های دیگران از جمله دوستان شما را خجالت زده کند، موبایل مشکلی از این ضعف شخصیت را حل نمیکند
آدم های موفق معمولا شخصیت های قوی دارند
پس اگر بخاطر حرف دیگران یا خجالت از آنها میخواهید موبایل بخرید، اول به فکر حل این مشکل باشید.
پنجم:
اگر به فکر پیشرفت در زندگی هستید، در زندگی مشاوری امین داشته باشید تا راه و بی راه و دوست و دشمن را یادآور شود.
کانون های دانش آموزی مثل اتحادیه انجمن اسلامی مدارس هم روحانی های معمولا باتجربه ای دارند و هم دوستانی هم سن سال جهت دوستی...
با این توضیحات اگر شما نظم و خودمدیریتی دارید و نیازهای بسیار جدی به موبایل دارید، مجددا با استدلال های منطقی با والدین خود صحبت کنید.
🔺🔻
🎙 #آقای_مسعود_پارسافر
☘
https://eitaa.com/moshaveronlin
آمده ايم تا دغدغه هايتان را پاسخ بدهيم!
💕
لطفا قبل از ارسال سوال، موضوع مشاوره خود را در كانال جستجو و سوالات مشابه و پاسخشان را ببينيد
🌹
ارسال سوال و درخواست مشاوره👇
@moshaveronlin_admin
هدایت شده از ماهنشان / تربیت اسلامی
" #دندانِ_شيری "
#بخش_اول
۱۰ شهريور ۱٣٩٩
امروز عصر كه به خانه آمدم حانيه زهرا مثل هميشه نبود. آرام آرام روي زانوهايش راه مي رفت و سمت درب مي آمد. هميشه وقتي درب خانه را باز مي كنم اينگونه به استقبالم مي آيد. سرش را بالا مي آورد و به چهره ام نگاه مي كند. لبخند مي زند و منتظر است تا بغلش كنم و او سرش را روي شانه ام بگذارد و اينگونه چند دقيقه اي پيش پدر ناز بيايد.
پدر نيز با هر خستگي و مشغله ذهني كه باشد با انرژي به او سلام مي دهد و تنها دخترش را با شوق به آغوش مي كشد. اما امروز با روزهاي ديگر متفاوت است. او مثل هر روز داد نمي زند و با صداي بلند نمي خندد. درست لحظه اي كه از زمين بلندش مي كنم مي بينم زير چشم راستش قرمز شده است. از مادرش سوال مي كنم چه اتفاقي افتاده؟ صورتش را كجا زده كه قرمز شده؟
مادر مي گويد دندان چهارمي كه در حال در آمدن است هم امروز سر زده و ادامه مي دهد كه ظاهرا بچه ها بيست دندان شيري در مي آورند كه مي افتد. قرمزي و گودي زير چشم هايش نيز به همين علت است. سرش را بالا مي آورم و با دقت بيشتري زير چشم هايش را نگاه مي كنم كه هر دو گود افتاده و قرمز شده اند. بي اختيار مهر پدر و فرزندي باعث مي شود خوشحالي را در كنار ناراحتي با هم تجربه كنم. خوشحالي از در آوردن دندان و ناراحتي از اذيت شدن او. دست نوازشي روي صورتش مي كشم و كمي با او حرف مي زنم و قربان صدقه اش مي روم. به مادرش مي گويم كه من و حانيه زهرا مي رويم تا كمي در محيط باز اطراف خانه قدم بزنيم. روزهايي كه با هم بيرون از خانه نرويم قدم زدن در خيابان و كوچه هاي اطراف، تنها تفريح بيروني او مي شود.
ادامه دارد...
#داستان_های_حانیه_زهرا
#روانشناسی_رشد
@balandegi
هدایت شده از ماهنشان / تربیت اسلامی
" #دندانِ_شيری "
#بخش_دوم
اطراف خانه مان چند تپه سرسبز است كه چشم انداز زيبايي ايجاد كرده است. خيابان كم رفت و آمد كنار خانه نيز محل خوبي براي پياده روي بسياري از خانواده هاي شهرك است كه هم به قصد ورزش و هم به جهت تفريح غروب ها به سمت تپه ها قدم مي زنند و بر مي گردند. بچه هاي كوچك محله مان هم بي تفاوت نسبت به ويروس كرونا در كوچه مي دوند و دوچرخه سواري مي كنند و با داد و فريادشان صداي زندگي به كوچه مي بخشند. حانيه زهرا امروز خيلي آرام و كم حرف شده است. روزهاي ديگر حرف هاي نامفهومي مي زد اما امروز گويي حال حرف زدن هم ندارد. فقط مي خواهد سرش را در آغوش گرم پدر و مادرش بگذارد و بي رمق اين طرف و آن طرف را نگاه كند. بازي هاي هر روزه را با او انجام مي دهم اما عكس العمل خاصي انجام نمي دهد. دوست ندارد از بغلم پايين بيايد و روي زمين به تنهايي بازي كند. گاهي كه لثه اش به خارش مي افتد دوست دارد كاري برايش بكنم. بدش نمي آيد كه با زبانم كمي از خارش لثه اش را كم كنم اما ترجيح مي دهم با ميوه اي لثه اش را آرام كنم. دنبال ميوه اي مي گردم كه كمي سفت باشد. يك شليل متوسط كه كمي سفت است را برميدارم و به او مي دهم. خيلي از وقت ها كه به او ميوه مي دهيم در حد يك يا دو گاز مي زند و آن را رها مي كند و سراغ ميوه بعدي مي رود. انگار ميخواهد در همه ميوه ها نشاني به يادگار بگذارد اما اين بار نصف بيشتر آن شليل را مي خورد. از اينكه نيمي از ميوه اش را خورده خوشم مي آيد و باز قربان صدقه اش مي روم. او نيز آرام مي گيرد.
چند لحظه بعد...
چراغ هاي خانه را خاموش مي كنم و چراغ آشپزخانه را روشن مي كنم تا روشني هال خانه مانع خواب رفتن حانيه زهرا نشود. تلويزيون نيز يا بايد صدايش خيلي كم باشد يا اينكه خاموش شود. خاموش شدنش را ترجيح مي دهم تا بتوانم اين اتفاق را ثبت كنم.
حانيه زهرا به همراه مادرش به سمت اتاق مي روند تا بخوابند.
او امروز يك سال و ده روز دارد.
#داستان_های_حانیه_زهرا
#روانشناسی_رشد
@balandegi
هدایت شده از ماهنشان / تربیت اسلامی
راهكارهاي تقويت حافظه.mp3
5.44M