✅عمروبن قرظه
خون و خانه ام را می دهم اما از حسین دست برنمی دارم.
چون والی زاده ی فارس بود ، جمله ی لشکر به شخصیت او متعرف و از او و پدرش والی فارس اطلاع داشتند همین بس که کوفه در ماتم پدر او یکپارچه حزن و شیون شده بود در مذاکرات، عمرسعد به او گفت: اگر امروز دست به شمشیر نبرم ابن زیاد خانه ام را خراب خواهد کرد. از این جهت عمرو در رجزهایش گفت:
دُونَ حُسِین مُهجَتی وَ داری
یعنی خون و خانه ام را می دهم اما دست از حسین بر نمی دارم.
شیخ ابن نما می گوید: در این رجز که گفت "دون حسین مهجتی و داری" گوشه زد به پسر سعد ناجوانمرد زیرا آن هنگام که حسین به او تکلیف کرد که برگرد و همراه من باش. گفت: از خانه ام بیم دارم.
بعد از این رجز به جنگ پرداخت. ساعتی جنگید سپس بازگشت و ایستاد مقابل حسین که او را از دشمن حفظ کند.
ابن طاووس گوید: در آغاز کارزار در ادای خدمت به پادشاه آسمان مبالغه کرد و بین سداد و جهاد جمع کرد سپس پیش روی امام بازگشت .
📖لهوف ص 64
ابن نما گوید: همی تیرها را که می آمد به پیشانی و به سینه می گرفت از این رو نگذاشت که صدمه یا خدشه ای به حسین وارد شود تا آخر که جراحت زیاد دید و بدنش سوراخ سوراخ شد نگاهی به روی امام کرد و گفت ای فرزند رسول خدا : آیا به عهدم وفا کردم ؟؟
قال: أوَفَیتُ یَابنَ رَسولِ الله؟
📖مثیر الاحزان ص 45
امام فرمود: آری تو پیش از من به سوی بهشت می روی . سلام مرا به جدم پیامبر برسان و آگاهی بده که من به دنبال تو می آیم. سپس عمروبن قرظه به رو بر زمین افتاد در حالی که برادرش در سپاه عمرسعد بود.
علی بن قرظه وقتی که برادرش عمرو شهید شد، از وسط صف خود را بیرون کشید و میان میدان رسید و آشکار داد زد ای حسین ای کذاب بن کذاب برادرم را فریفتی و به کشتن دادی
حضرت در جواب فرمودند: من برادرت را فریب ندادم، لیکن خدا او را هدایت کرد و تو گمراه
علی گفت: خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم
پس به سوی حضرت حمله کرد، نافع بن هلال جلو آمده با سر نیزه او را به زمین انداخت. همراهان او به نافع حمله کردند و علی را از آن ورطه به در بردند.
📖مقتل الحسین ص131
📖تاریخ طبری 4/303
#اصحاب
#عمرو_بن_قرظه
#دون_حسین_مهجتی_وداری
@maghtal61