✅شب عاشورا
#علی_بن_مظاهر
و از روایات شب واقعه این است که:
فرمود: هر که همسر خود را همراه دارد او را به قبیله بنى اسد برگرداند.
على بن مظاهر(اسدى) برخاست و پرسید: آقا جان! چرا! فرمود: پس از کشته شدن من، زنان اسیر مىشوند. از اسیرى بانوان شما نگرانم. على بن مظاهر به خیمه خود رفت. همسرش با تبسم و ادب نزد او آمد. على گفت: مرا به حال خود گذار. زن گفت: من همه سخنان فرزند فاطمه(ع) را شنیدم. در آخر همهمهاى بود که ندانستم چه فرمود؟ على گفت: خانم! امام(ع) به ما فرمود: هر که همسر خود را همراه دارد او را نزد عموزادگانش برگرداند، زیرا فردا من کشته مىشوم و بانوانم اسیر مىشوند.
زن گفت: تو چه مىکنى؟
گفت: برخیز تا تو را نزد خویشانت در بنى اسد ببرم. زن برآشفت و گفت: به خدا سوگند، اى فرزند مظاهر! با من منصفانه رفتار نمىکنى. آیا مىپسندى که دختران رسول خدا(ص) اسیر شوند و من در امان باشم؟! آیا مىپسندى که چادر از سر زینب برگیرند و من در امان باشم؟! آیا مىپسندى که گوشواره از دختران زهرا(ع) بربایند و من در امان باشم؟! آیا مىپسندى که تو نزد رسول خدا(ص) رو سفید باشى و من نزد فاطمه زهرا(ع) رو سیاه باشم؟! به خدا سوگند شما مردان را یارى مىرسانید و ما نیز بانوان را [ من جز این را نمىپذیرم ]! على بن مظاهر گریان به سوى امام(ع) برگشت. امام(ع) پرسید: چرا گریانى؟ عرض کرد: سرورم! همسر اسدى من جز یارى و همراهى با شما را نمىپذیرد. امام(ع) گریست و فرمود: خدا همه شما را پاداش نیک دهد."
📖📖موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، پژوهشکده باقرالعلوم صفحه462
#اصحاب
#شب_عاشورا
@maghtal61
شب عاشورا
و از روایات شب واقعه این است که:
فرمود: هر که همسر خود را همراه دارد او را به قبیله بنى اسد برگرداند. على بن مظاهر(اسدى) برخاست و پرسید: آقا جان! چرا! فرمود: پس از کشته شدن من، زنان اسیر مىشوند. از اسیرى بانوان شما نگرانم. على بن مظاهر به خیمه خود رفت. همسرش با تبسم و ادب نزد او آمد. على گفت: مرا به حال خود گذار. زن گفت: من همة سخنان فرزند فاطمه(ع) را شنیدم. در آخر همهمهاى بود که ندانستم چه فرمود؟ على گفت: خانم! امام(ع) به ما فرمود: هر که همسر خود را همراه دارد او را نزد عموزادگانش برگرداند، زیرا فردا من کشته مىشوم و بانوانم اسیر مىشوند. زن گفت: تو چه مىکنى؟ گفت: برخیز تا تو را نزد خویشانت در بنى اسد ببرم. زن برآشفت و گفت: به خدا سوگند، أى فرزند مظاهر! با من منصفانه رفتار نمىکنى. آیا مىپسندى که دختران رسول خدا(ص) اسیر شوند و من در امان باشم؟! آیا مىپسندى که چادر از سر زینب برگیرند و من در امان باشم؟! آیا مىپسندى که گوشواره از دختران زهرا(ع) بربایند و من در امان باشم؟! آیا مىپسندى که تو نزد رسول خدا(ص) رو سفید باشى و من نزد فاطمه زهرا(ع) رو سیاه باشم؟! به خدا سوگند شما مردان را یارى مىرسانید و ما نیز بانوان را [ من جز این را نمىپذیرم ]! على بن مظاهر گریان به سوى امام(ع) برگشت. امام(ع) پرسید: چرا گریانى؟ عرض کرد: سرورم! همسر اسدى من جز یارى و همراهى با شما را نمىپذیرد. امام(ع) گریست و فرمود: خدا همه شما را پاداش نیک دهد."
موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، پژوهشکده باقرالعلوم صفحه462
#شب_عاشورا