🩸قسمتی از #وصیت_نامه جانسوز و مهم #حضرت_زهرا سلامالله علیها🩸
🥀 ای اباالحسن! برای من لحظهای بیش از زندگانی نمانده است، و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای #فاطمه را هرگز نخواهی شنید...
🥀 ای اباالحسن! تو را وصیّت میکنم که مرا #فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا #زیارت کنی...
🥀 پس، وقتی وفات کردم، تو خود غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظههایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا میسپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.
🥀 و همانا من تو را وصیت میکنم که #غسل و #کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا #شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطّلع نساز و تو را سوگند میدهم به حق رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند!
📕 بحارالأنوار، جلد ۴۳، و جلد ۷۹ صفحه ۲۷
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
📜 #نسخه_خطی
📌 معتبر دانستن روایت سیلی زدن به حضرت زهرا سلامالله علیها در نسخه دستنویس علامه مجلسی
📎 بر اساس نسخه دستنویس کتاب "جلاءالعیون" علامه مجلسی تصریح میکند که روایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مبنی بر خبر سیلی خوردن حضرت زهرا علیهاالسلام معتبر است.
📎 اصل این روایت در کتاب "امالی" شیخ صدوق رحمتالله علیه آمده است.
📎 (اعلام اعتبار روایت در این نسخه را میتوانید در تصویر سمت چپ، خط دوم ببینید)
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
⚜ #فضائل | نور لبخند #علی و #فاطمه سلامالله علیهما ⚜
🔸 ابن شهرآشوب گوید: در کتابهای بسیاری و از آن جمله در الکشف
و البيان في تفسير القرآن نوشته ثعلبی، و فضائل العشرة نوشته ابوالسعادات در تفسیر آیه «اهل بهشت آفتاب و سرمایی نمیبینند» از ابن عبّاس نقل کردهاند:
🔸 پس از آنکه اهل بهشت در آن ساکن میشوند، نوری را مشاهده میکنند که بهشت را نورانی کرده است، لذا سؤال میکنند:
🔸 پروردگارا؛ تو در قرآنی که بر پیامبر خود نازل کردی فرمودهای که در بهشت آفتاب را نمی بینند؟!
🔸 در این حال منادی ندا میدهد: این نور خورشید و ماه نیست، بلکه #علی و #فاطمه علیهماالسّلام از موضوعی تعجب کرده و خندیدند. پس
این نور از ایشان ساطع گردید و بهشت را روشن نمود.
📚 بحارالأنوار، جلد ۴۳ صفحه ۷۵
📚 فاطمیه مأثور، صفحه ۲۱
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸ساعات آخر #حضرت زهرا سلامالله علیها🩸
🥀 چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیك شد، اسماء بنت عمیس را گفت: آبی بیاور كه من وضو بگیرم، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل كرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامههای نو طلبید، پوشید و فرمود:
🥀 ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، مقداری كافور آورد، حضرت آن را سه قسمت كرد و یك بخش را از برای خود گذاشت و یكی را برای من و یكی را برای علی، آن كافور را بیاور كه مرا به آن حنوط كنند. چون كافور را آورد، فرمود:
🥀 آن را نزدیك سر من بگذار، پس رو به قبله خوابید و جامهای بر روی خود كشید و فرمود: ای اسماء مدتی صبر كن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گردیدهام.
🥀 اسماء ساعتی انتظار كشید، بعد از آن فاطمه علیهاالسلام را ندا كرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین كسی كه بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن كسی كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه را از روی مباركش برداشت، دید كه مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز كرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را میبوسید و میگفت: چون به خدمت حضرت رسول صلیالله علیه و آله میرسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.
🥀 در این حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از در آمدند و گفتند: ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیكن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خود را بر روی آن حضرت افكند و روی انورش را میبوسید و میگفت: ای مادر با من سخن بگو پیش از آن كه روحم از جسد مفارقت كند، و حضرت امام حسین علیه السلام بر پایش افتاد و میبوسید و میگفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن كه دلم شكافته شود و از دنیا مفارقت كنم.
پس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر كنید و وفات مادر خود را به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیك مسجد رسیدند صدا به گریه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیدهاید و از شوق ملاقات او گریان گردیدهاید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت نمود.
🥀 چون امیرالمؤمنین علیهالسلام این خبر را شنید، [خود را به منزل رساند، در حالی که در راه چندین مرتبه بر زمین خورد] و فرمود: ای فاطمه؛ بعد از تو خود را به كه تسلی دهم.
📕 كشف الغمة، جلد ۲ صفحه ۱۲۲
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 آخرین تبسّم... 🩸
🥀 ابن عباس گوید: #فاطمه سلامالله علیها هنگامی که در بستر بیماری بود، به اسماء بنت عمیس فرمود:
🥀 نمیبینی که در چه حال سختی هستم؟! [اشاره به اینکه از حال خودم نا امید شدهام]
🥀 سپس ادامه داد: هنگامی که از دنیا رفتم، جنازه مرا روی تابوتی که بدنم نمایان شود مگذار که آن را خوش نمیدارم...
🥀 اسماء گفت: نه، به خدا سوگند که این کار را نخواهم کرد، ولی تابوتی مانند آنچه در کشور حبشه دیدم برای شما آماده میسازم.
🥀 #فاطمه سلامالله علیها به وى فرمود: پس نمونه آن را به من نشان بده!
🥀 اسماء کسی را فرستاد، تا از بازار شاخههاى تازه خرما آوردند. آنگاه آن تابوتى را که در حبشه دیده بود، ساخت و آن اوّلین تابوتى بود که به این کیفیت ساخته شد.
🥀 به خدا قسم #فاطمه سلامالله علیها پس از دیدن آن تابوت خندان شد و در حالی که در طول و مدت بیماریاش، کسی غیر از آن لحظه، حضرتش را خندان ندیده بود!
📕 کشف الغمة فی معرفة الأئمه، جلد ۱، صفحه ۵۰۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🔥 #انتقام گرفتن #امام_زمان ارواحنافداه از آن دو نفر 🔥
🥀 مفضل از امام صادق صلواتالله علیه است. نقل میکند: #مهدی به مدینه میرود و قبر شیخین را میشکافد و جنازه آن دو را که در کنار پیامبر مدفونند از قبر بیرون میآورد و آتش میزند!
🥀 امام صادق علیهالسلام فرمودند: #مهدی پس از ورود به مدینه ابتدا از مردم میپرسد آیا کسی از شما هست که این دو را بشناسد؟! مردم پاسخ میدهند که : ما ان دو را از اوصافشان میشناسیم و کسی جز آن دو در کنار پیامبر دفن نشدهاند. باز حضرت همین پرسش را تا سه مرتبه تکرار میکند.
🥀 #مهدی ۳ روز صبر میفرمایند تا این خبر در بین تمام مردم پخش شود. سپس دیوار کنار قبر را میشکافد ، هنگامی که میخواهد دیوار خود قبر را خراب کند و نبش کند، به دستور خداوند بادهای شدید و صاعقههای وحشت زا و رعد و برق تمام فضا را پر میکند. وانقدر ادامه پیدا میکند که مردم میگویند: این حوادث به جهت بی احترامی به شیخین است!
🥀 در این وقت یاران حضرت #مهدی پراکنده میشوند تا جایی که حضرت تنها میمانند! و خود امام عصر کلنگ در دست گرفته و قبر آن دو را نبش میفرمایند. سپس عدهای از خواص یاران حضرت برگشته و شروع به کمک کردن حضرت مهدی در تخریب قبور این دو میکنند. حضرت به نقبا و یاران خاص میفرمایند: شروع کنید به نبش و جستجوی آنها! آنها هم با دست خاکها را کنار زده تا به جنازه آن دو میرسند، و بدن آن دو را تر و تازه میابند. سپس آنان را بیرون آورده و کفن را کنار میزنند.
🥀 #امام_زمان به اذن پروردگار آن دو را زنده میفرماید. آنان را لعن و نفرین کرده و از آنان بیزاری میجوید و با آنان صحبت کرده و آن دو پاسخ میدهند. سپس به دستور حضرت آن دو را به درخت بزرگی که خشکیده و پوسیده آویزان میکنند. ناگهان آن درخت سر سبز شده و شاخه هایش رشد نموده و برگ تازه بر آن میروید!
🥀 در این هنگام اهل شک و ریب و پیروان شیخین خوشحال شده میگویند: به خدا سوگند این شرافت حقیقیست! یقینا ما به واسطه محبت و ولایت این دو رستگار شدیم!
🥀 هرکس به اندازه ی دانه ای از دوستی و ولایت آنها به دل داشته باشد آنجا عقیده خود را اظهار خواهد کرد. و همگی آنان برای تماشا کنار جنازه به دار آویخته آن دو حاضر شده و شیفته و مفتون آن دو میگردند!
🥀 در این هنگام منادیی از طرف امام زمان صدا میزند که: هرکس این دو صحابی پیامبر را که در کنار او دفن شده اند دوست دارد یک طرف و جدای از دیگران بایستد. مردم دو دسته میشوند، گروهی طرفدار و گروهی دشمن. حضرت به طرفداران آن دو میفرماید: از آن دو اعلام برایت و بیزاری کنید. ولی آنان از این کار امتناع میکنند و میگویند: به خدا سوگند از تو بیزاریم و از کسی که به تو ایمان آورد و آن دو را قبول نداشته باشد، و کسی که به آنها بی احترامی کرده و جنازه آنان را بیرون آورده و به دار آویزان کرده است!
🥀 حضرت صادق علیهالسلام فرمودند: ای مفضل، در این لحظه مردم به فتنهای دچار میشوند که شدیدتر از فتنه گوساله و سامری است! به امر مبارک امام عصر باد سیاهی میوزد و همه آنها را مانند ریشه درخت خرمای پوسیده نابود میسازد! سپس دستور میدهد که جنازه آن دو را از درخت پایین بیاورند و همه ی مردم تجمع کنند تا شاهد محاکمه آنان باشند. سپس تمام رفتارهای ناپسند آنان را میشمارد و آنان اعتراف میکنند.
سپس به فرمان حضرت مهدی ابتدا حاضران آنان را قصاص میکنند، بعد به دستور حضرت #آتشی از زمین بیرون میاید، همان #آتشی که بر در خانه #حضرت_زهرا سلامالله علیها آورده بودند، با همان #هیزمی که برای #آتش زدن اهلبیت پیامبر جمع کرده بودند که آن #هیزم در نزد ما اهلبیت باقیست و به صورت ارث از اجداد طاهرینش به #مهدی رسیده است آن دو را #آتش زده و سپس دستور میدهد که بادی وزیده و خاکسترشان را به دریا بریزد و پراکنده نماید!
🥀 مفضل میگوید : وقتی سخن امام صادق علیهالسلام به اینجا رسید از حضرت پرسیدم: آیا این آخر #عذاب آن دو میباشد؟! حضرت فرمودند: #هرگز! به خدا سوگند رسول خدا و امیرمومنان و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و بقیه امامان و تمام آنهایی که ایمان خالص داشته باشند و همه #مخالفین برمیگردند و قصاص میکنند، تا جایی که در یک شبانه روز هزار بار کشته میشوند و باز به صورت اول برمیگردند!
📕 احتجاج، صفحه ۴۴۹
📕 عیون اخبار الرضا، جلد ۱، ص ۵۸
📕 کمال الدین، صفحه ۲۵۳
📕 بحارالانوار، جلد ۳۰، صفحه ۲۷۶
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🌿 صاحب کتاب شریف#مکیال_المکارم درکتاب #آداب_الجمعات از مرحوم آخوند ملا محمدباقر فشارکی نقل میکند:
🌿 اگر کسی در وقت غروب روز #جمعه این دعا را هفت نوبت بخواند، تا هفته دیگر از بَلِیّات محفوظ باشد، انشاالله تعالی:
📜 اللّهمّ صَلِّ علی سَیدِّنا مُحمّد و آل مُحمّدٍ وَ اْدْفَعْ عَنّا البَلاءَ ألْمُبْرَمَ مِن اْلسَّماءِ والأرضِ إنَّکَ علی کُلِّ شَیءٍ قدیر.
📚 آدابالجمعات، الموسوی الاصفهانی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
هدایت شده از مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام
📣 اختتامیه دوازدهمین کنگره ملی شعر فاطمی
هجده سال نوری
شعر فارسی و آذری
🔹 با شعرخوانی شاعران برگزیده کشور
و با حضور:
استاد غلامرضا سازگار
سید رضا جعفری
حاج جواد حیدری
و سید حمید رضا برقعی
با اجرای :
رسالت بوذری
🔹شنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۸
تهران ، چهار راه سرچشمه ، کوچه شهید صیرفی پور ، مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
#کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#هجده_سال_نوری
#اختتامیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 توسل مجرب به حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام به مناسبت ایام شهادت مادر ادب و وفا، حضرت امالبنین سلامالله علیها 🚩
🥀 آیتالله کشمیری رحمةالله علیه در باب توسل به حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام میفرمودند:
🥀 ۲ رکعت نماز حاجت خوانده و به حضرت عباس علیهالسلام هدیه شود. سپس تسبیح حضرت زهرا سلامالله علیها بخوانید و باز ثوابش هدیه شود. سپس ۱۳۳ مرتبه بگوید:
🥀 «یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ
اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ عَلَیهِالسّلام»
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸فرزندان من و و تمام اهل زمین، به فدای حسین علیهالسلام🩸
📎 حضرت اُمالبنین سلامالله علیها
🥀 روایت است، چون بشير وارد مدينه شد، آمد تا از جانب امام زينالعابدين علیهالسلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت علیهمالسلام. حضرت ام البنین علیهاالسلام او را ملاقات كرد و فرمود:
🥀 أخبِرنی عَن أبِیعَبدالله الحُسَین علیهالسلام
🥀 اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليهالسّلام چه خبر برایم آوردهاى؟
🥀 بشير گفت: ای ام البنين! خدا تو را صبر دهد كه #عباس تو كشته شده است...
🥀 فَلَمّا سَمِعَتْ بِذٰلک وَضَعَت یَدَها عَلَی قَلبِها
🥀 وقتی که خبر شهادت عباس علیهالسلام را شنید، دست روی قلبش گذاشت.
🥀 سپس فرمود: از حسین علیهالسلام خبرم بده!
🥀 بشیر، خبر شهادت فرزندان امالبنین سلامالله علیها را به او داد، که در آخر، آن حضرت فرمود:
🥀 أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِأبی عَبدِاللهِ الحُسین علیهالسلام
🥀 فرزندان من و و تمام اهل زمین، به فدای حسین علیهالسلام.
🥀 بشیر گفت: عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأجرَ بِالحُسین علیهالسلام، فَقَد خَلّفناه بِأرضِ کربلاء جُثةً بِلا رأسٍ
🥀 خدا تو را صبر دهد از داغ اباعبدالله الحسین علیهالسلام؛ او را با بدنی بیسر در کربلا رها کردهایم.
🥀 فصاحَتْ وا وَلَداه، وا حسیناه؛ و سَقَطتْ عَلَی الأرضِ مَغشیًّا عَلَیها
🥀 در آن حال، امالبنین علیهاالسلام ناله زد: وا وَلَداه، وا حسیناه؛ سپس بی هوش بر روی زمین افتاد.
🥀 هنگامی که به هوش آمد، رو به بشیر نمود و فرمود:
🥀 قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی!
🥀 ای بشیر! با این خبر، بند بند دلم را پاره کردی!
📕 رياحين الشّريعه، جلد ۳ صفحه ۲۹۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸گریهٔ سنگ دلترین مردم، با نوحههای حضرت امالبنین سلامالله علیها🩸
🥀 کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا، فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِیءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی.
🥀 حضرت امالبنين سلامالله علیها، پیوسته به بقيع مىرفت و در آنجا، محزونترين و سوزناكترين نوحهسرايىها را براى شهدای کربلا مىنمود. مردم نزد او گِرد مىآمدند و به آن مرثيهها گوش مىدادند و قلبشان آتش میگرفت.
🥀 مروان بن حکم لعنةالله علیه هم، از جمله كسانى بود كه به بقيع میرفت. او به مرثيه های اُمّالبنين سلامالله علیها ، گوش فرا مىداد و گریه میکرد.
📕 بحارالأنوار، جلد ۴۵ صفحه ۴۰
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸مرثیه حضرت امالبنین سلام الله علیها🩸
🥀 يَا مَنْ رَأَي الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَي جَمَاهِيرِ النَّقَدِ
🥀 ای كه عباس را ديدی حمله میكرد بر تودههای فرومايه
🥀 وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ
🥀 و از فرزندان حيدر هر شير يال داری دنبال او بود
🥀 أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
🥀 خبردار شدم كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالی كه بريده دست بود
🥀 وَيْلِي عَلَي شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
🥀 وای بر من بر شير بچهام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد
🥀 لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
🥀 اگر شمشيرت در دستت بود كسی نمیتوانست به تو نزديك شود
🥀 لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ
🥀 واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان كه مرا به ياد شيران بيشه ام می اندازى
🥀 كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ
من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا امالبنین میخواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم
🥀 أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ
🥀 چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند و با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند
🥀 تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعا طَعِينَ
🥀 بر سر نعش آن ها نیزهها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاك افتادند
🥀 يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
🥀 اى كاش می دانستم آیا چنان که خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است؟!
📕 مفاتیحالجنان، محدث قمی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 #حضرت_اباالفضل_العباس علیهالسلام 🩸
🥀 در زمان مرحوم علامه بحرالعلوم، قبر مقدس #حضرت_اباالفضل_العباس عليهالسلام به دلیل آب گرفتگی صدمه دید. به علامه خبر دادند و ایشان دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود.
🥀 بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند. در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه ميفرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟!
🥀 استاد بنا گفت: ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل عليهالسلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشتهاند، به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار ميگرفته است. پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من ميبينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!
🥀 آيا شنيدههاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟! علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرو ميريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟
🥀 علامه فرمودند: پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيدههاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليهالسلام افتادم.
🥀 آري حضرت عباس عليهالسلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خرد و خونين تبديل شد.
🥀 آيا انتظار داري که بدن پاره پاره آن حضرت که توسط امام سجاد عليهالسلام #جمع_آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟!
📕 کرامات العباسيه صفحه ۷۸
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🥀 #شعر | #حضرت_اباالفضل_العباس صلواتالله علیه 🥀
از لاله دید، پُرچمنی، در برابرش
آمد دمی که بر سر جسم برادرش
لبریز برکهای به تموّج ز خونِ گرم
غلتان در آن، برادرِ با جان برابرش
خاک سیه، شفق زده، همچون افق ز خون
وز موج آن گرفته چو مه، روی انورش
چون شاخهای که بشْکند از نخل بارور
تیغ جفا دو دست فکنده ز پیکرش
آن ساقیای که داشت بسی چشمها به راه
خون کرده دورِ چرخِ ستمگر به ساغرش
صد چشمه خون ز دیده به دامن نثار شد
تا برسِتُرد ژالهی خونین ز عبهرش
انگیخت شور حشر ز درد درون چو دید
بر روی خاک، قامت غوغای محشرش
زنگار دود آه، رخ چرخ، تیره کرد
شنگرف خون چو دید به یاقوت احمرش
عنقای قافِ همّت و مردانگی و عشق
در خاک و خون تپیده چو بشْکسته شهپرش
گویی نشد مجال که سر گیردش ز خاک
زین روی، رو نهاد به روی برادرش
نالید کای نهال برومند باغ دین!
بشْکست قامتم چو شکستی ز باد کین
📝 استاد عابد تبریزی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
📜 #نسخ_خطی
📎 #حضرت_اباالفضل_العباس علیهالسلام
📎 #قمربنی_هاشم علیهالسلام
🥀 سر خود خم کرد و مشک را از نزدیک زین به دندان گرفت
و پیوسته رکاب میزد که شاید خود را به نزد سکینه سلاماللہ علیها برساند، که ناگاه تیری به چشم مبارکش خورد که خون از چشمش جاری گردید، با زور در تلاش بود که شاید آب را به حرم برساند که ناگاه تیری بر مشکش آمد و سوراخ شد و آب فرو ریخت. چون آب بر زمین ریخت با خود گفت: عباس؛ حال به چه رو دیگر نزد سکینه سلاماللہ علیها
میروی؟! پس از رکاب زدن باز ایستاد...
📕 مقتل خطی مبکیالعیون، صفحه ۱۲
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah