eitaa logo
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
5.8هزار دنبال‌کننده
430 عکس
252 ویدیو
37 فایل
🚩 اَلسَّلَامُ عَلَيكَ يَا صَاحِبَ المُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ 🚩 📎 پایگاه علمی - پژوهشی #مقتل و #مقتل_شناسی 📎 اِحیاء تراث شیعی و نسخ خطی 📌 ارتباط با ادمین: 🆔 @mosibatoratebah_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 انگشتر امام حسین علیه‌السلام 📌 🥀 لأمالي للصدوق عن عليّ بن سالم عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبيه [الباقر] عليهماالسلام: كانَ لِلحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام خاتَمانِ، نَقشُ أحَدِهِما: «لا إلهَ إلَا اللّهُ عُدَّةٌ لِلِقاءِ اللّهِ»، ونَقشُ الآخَرِ: «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ» 🥀 الأمالى، صدوق به نقل از على بن سالم، از امام صادق، از پدرش امام باقر عليهماالسلام: 🥀 حسين بن على عليهماالسلام دو انگشتر داشت كه نقش يكى از آنها، «ذكرِ لا إله إلّا اللّه، ساز و برگِ ديدار با خداست» و نقش ديگرى، اين بود: «خداوند، به انجام رساننده فرمان خويش است» 📕 امالی، شیخ صدوق «ره» 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🚩 سلام‌الله علیها 🚩 🥀 به هنگام تولد حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ، وقتی که رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از مصائب بی‌شمار آن بانوی مظلومه به فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها خبر داد، صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتادند و سپس فرمودند: ای پدر جان! ثواب آن‌کس که بر وی و بر مصائب او بگرید چیست؟ 🥀 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: 🥀 یا بِضعَتی وَ قُرَّةُ عَيْنِي إِنَّ مَنْ بَكَى عَلَيْهَا وَ عَلَى مَصائبها يَكُونُ ثَوَابُ بُكَائِهِ كَثَوَابِ مَنْ بَكَى عَلَى أَخَوَيْهَا. 🥀 ای پاره تن و روشنی دیده من! همانا هر کس که بر زینب «سلام‌الله‌علیها» و بر مصائب او بگرید، ثواب گریستن او مانند اجر و ثواب کسی است که بر دو برادر او حسن و حسین علیهما‌السلام گریه کند. 📕 طراز المذهب، جلد ۱، صفحه ۴۶ 📕 وفیات الأئمه علیهم‌السلام، صفحه ۴۳۱ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 🔻 📎 زمانی هارون‌الرشید ملعون تصمیم گرفت که حضرت موسی بن جعفر علیه‌السّلام را به قتل برساند؛ کشتن ایشان را به هر یک از سربازان و سپه‌داران خود که پیشنهاد می‌کرد، هیچ یک قبول نمی‌کردند. لذا نامه‌ای به کارگزاران خود در ممالک فرنگ نوشت که: 📎 اِلتَمِسُوا لی قَوماً لا یَعرفونَ اللهَ و رسولَه 📎 برایم کسی را پیدا کنید که نه خدا را بشناسد و نه پیغمبری را. 📎 گروهی را فرستادند که از اسلام و زبان عربی هیچ چیز نمی‌دانستند و پنجاه نفری می‌شدند. وقتی نزد هارون رسیدند، به آن‌ها احترام نمود و از آن‌ها پرسید: پروردگار شما کیست؟ و پیامبرتان چه کسی است؟ گفتند: ما هرگز پروردگار و پیامبری نمی‌شناسیم. 📎 هارون الرشید آن‌ها را وارد خانه‌ای که امام علیه‌السّلام در آن جا زندانی بودند کرد تا إمام را بکشند و خودش از روزنه اتاق به تماشای آن‌ها نشست. 📎 فلَمّا رَأَوهُ رَمَوا أسلِحَتَهم و ارتعَدَتْ فَرائصَهم و خَرّوا سُجَّدًا یَبکونَ رَحمةً لَه 📎 همین که چشم آنان به امام علیه‌السلام افتاد، سلاح‌های خود را انداختند و بدن‌هایشان به لرزه درآمد و به سجده افتادند و از روی مهر و عطوفتی که به امام علیه‌السلام پیدا کرده بودند، گریه می‌کردند. 📎 امام علیه‌السّلام دست بر سر آن‌ها کشیدند و به زبان خودشان با آن‌ها صحبت نمودند و آن‌ها نیز اشک می‌ریختند. وقتی هارون این صحنه را دید، ترسید فتنه‌ای بر پا شود؛ لذا بر سر وزیرش فریاد کشید که آن‌ها را بیرون بیاندازد. آن‌ها به جهت احترام به إمام علیه‌السلام عقب عقب رفتند و سوار بر اسب‌های خود شدند و بدون اجازه هارون به طرف شهرهای خویش راه افتادند. 📕 بحارالانوار، جلد ۴۸ صفحه ۲۴۹ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
📜دوره جامع تاریخ و سیره اهل بیت(مناقب و مصائب) ویژه اهل منبر ،ستایشگران‌و شعرا و علاقمندان تاریخ توسط حجت الاسلام محسن حنیفی مولف مقاتل ماثور 🔴در ۱۲ جلسه به صورت حضوری و آنلاین برای ثبت نام و اطلاع بیشتر به آیدی ادمین در تلگرام و ایتا مراجعه کنید. @mosibatoratebah_admin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به ادمین @mosibatoratebah_admin پیام بدهید.
🔻 🔻 📎 هارون الرشید ملعون، کنیز زیبا و خوش‌رویی را با پیکی به نزد حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام فرستاد...(تا به بهانه خدمت، آن حضرت را مشغول این کنیز کرده و او را بدنام کند) 📎 وقتی که کنیز را در زندان برای آن حضرت بردند، امام کاظم عليه‌السّلام آن را قبول نکرده و پیک برگشت؛ هارون با مشاهده این صحنه، سراسر خشم شد و به پیک گفت: پیش او برگرد و به او بگو: ما تو را با رضایت خودت دستگیر ننموده و زندانی نکرده‌ایم! کنیز را پیش او بگذار و بازگرد. پیک رفت و کنیز را در زندان گذاشت و برگشت. مدتی بعد هارون ملعون، خادم خود را پیش ایشان فرستاد تا از وضع کنیز خبر بیاورد؛ 🔻 فَرَآهَا سَاجِدَةً لِرَبِّهَا لَا تَرْفَعُ رَأْسَهَا تَقُولُ قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ 📎 خادم به زندان رفت و دید کنیز به درگاه الهی به سجده افتاده و سر بلند نمی‌کند و دائماً می‌گوید: «قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ» 📎 هارون گفت: به خدا قسم موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام او را به سحر خود جادو کرده است؛ بروید کنیز را بیاورید. او را آوردند … کنیزک می‌لرزید و چشمش به طرف آسمان بود. 📎 هارون گفت: تو را چه شده است؟ کنیز گفت: حال جدیدی پیدا کرده‌ام؛ ایشان شب و روز نماز می‌خواندند و من همین طور پیش ایشان ایستاده بودم، وقتی نمازشان تمام شد و مشغول تسبیح و تقدیس شدند، عرض کردم: سرور من! چیزی احتیاجی دارید بیاورم؟! 📎 اما آن حضرت فرمود: من چه احتیاجی به تو داشته باشم!؟ گفتم: مرا پیش شما آورده‌اند تا کارهای شما را انجام دهم. فرمودند: پس این‌ها چه کاره‌اند!؟ نگاه کردم و باغی پر از گل دیدم که از هیچ طرف انتهایش دیده نمی‌شد، و نشیمن‌هایی مفروش از فرشهای رنگارنگ و دیبا که بر آن‌ها کنیزان و غلامانی حاضرند که در زیبایی مانند آن‌ها را ندیده بودم و لباسی چون لباس آن‌ها را ندیده بودم ... 📎 با مشاهده این صحنه به سجده افتادم تا وقتی که این خادم آمد و مرا صدا زد و دیدم در میان زندان هستم. هارون گفت: ای زن خبیث! شاید در سجده خوابت برده و این‌ها را در خواب دیده‌ای؟ گفت: نه؛ به خدا! همه این‌ها را قبل از سجده دیدم و بعد از دیدن آن‌ها به سجده افتادم. 📎 هارون الرشید ملعون به خادم گفت: این خبیث را بگیر و نگه دار تا کسی این حرف‌ها را از او را نشنود. از آن پس کنیز شروع به نماز خواندن کرد؛ وقتی به او گفته می‌شد: چرا این قدر نماز می‌خوانی، می‌گفت: عبد صالح را در چنین حالی دیدم... آن کنیز تا هنگام مرگ پیوسته در همین حال بود.... 📕 المناقب، جلد ۳ صفحه ۴۱۴ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
16.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 📌 الرُّباب : «هى زوجةُ حسین بن على علیه‌السلام». 📎 قیلَ، اِنَّها لَن تَستظِّلَ بعدَ وقعَةِ کربلا الى آخرِ عمرها. 📎 خانم بفرمائید زیر درختى، زیر سقفى سایه‌ای. در جواب مى‌گفت: «اِنَّ الذّى کانَ نوراً یُستَضاءُ بِه بِکربلاءَ قتیلٌ غیرُ مدفون». 🏷 🆔 @mosibatoratebah