eitaa logo
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
5.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
242 ویدیو
37 فایل
🚩 اَلسَّلَامُ عَلَيكَ يَا صَاحِبَ المُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ 🚩 📎 پایگاه علمی - پژوهشی #مقتل و #مقتل_شناسی 📎 اِحیاء تراث شیعی و نسخ خطی 📌 ارتباط با ادمین: 🆔 @mosibatoratebah_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 قیامتِ عُلیاءمخدره در کوفه 🔻 🥀 از حذام بن ستیر اسدی روایت شده است که چون علی بن الحسین علیهما‌السلام را با زنان از کربلا آوردند، زنان اهل کوفه را دیدند زاری کنان و گریبان چاک، و مردان هم با آن‌ها می‌گریستند، زین‌العابدین علیه‌السلام بیمار بود و از بیماری ناتوان به آواز ضعیف آهسته گفت: اینان بر ما گریه می‌کنند، پس ما را چه کسی کشت؟! 🥀 آن گاه زینب دختر علی بن ابی‌طالب سوی مردم اشارت کرد که خاموش باشید، پس دَم‌ها فروبسته شد و زنگ و در از بانگ و نوا بایستاد. 🥀 حذام اسدی گفت: زنی پرده نشین ندیدم هرگز گویاتر از وی، گویی بر زبان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سخن می‌راند، پس خدای را ستایش کرد و درود بر رسول او فرستاد و گفت: 🥀 ای مردم کوفه، ای گروه دغا و دغل و بی‌حمیت، اشکتان خشک نشود و ناله‌تان آرام نگیرد، مَثل شما مثل آن زن است که رشته خود را پس از محکم یافتن و ریستن باز تار تار می‌کرد و سوگندهاتان را دست آویز فساد کرده‌اید، چه دارید مگر لاف زدن و نازش و دشمنی و دروغ و مانند کنیزان چاپلوسی نمودن و چون دشمنان سخن‌چینی کردن یا چون سبزه بر پهن روییده‌اند و گچ روی قبر، که باطن ان اندوه است (ظاهر زیبا به آرایش و در باطن گندیده) برای خود بد توشه‌ای پیش فرستادید، که خدای را بر شما به خشم آورد و در عذاب جاودان ماندید، بسیار بگریید و اندک بخندید، که عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد، ننگی که هرگز از خویشتن نتوانید شست و چگونه از خود بشویید این ننگ را که فرزند خاتم انبیاء و معدن رسالت و سید جوانان اهل بهشت را کشتید آن که در جنگ سنگر شما و پناه حرب و دسته شما بود، و در صلح موجب آرامش دل شما و مرهم نه زخم شما و در سختی ها التجاهی شما بد و در محاربات مرجع شما او بود، بد است آنچه پیش فرستادید برای خویش و بد است آن بار گناهی که بر دوش خود گرفتید برای روز رستاخیز خود. نابودی باد شما را نابودی، و سرنگونی باد سرنگونی، کوشش شما به نومیدی انجامید و دست ها بریده شد و خشم پروردگار را برای خود خریدید و خواری و بیچارگی شما را حتم شد. 🥀 می‌دانید چه جگری از رسول‌خدا شکافتید و چه پیمانی شکستید و چه پرده‌گی او را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از وی بدریدید و چه خونی ریختید کاری شگفت آورید که نزدیک است از هول آن آسمان‌ها بترکند و زمین بشکافند و کوه ها بپاشند و از هم بریزند مصیبتی است دشوار و بزرگ و بد و کج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته در عظمت به پری زمین و آسمان است آیا شگفت آورید اگر آسمان خون ببارد، و لعذاب الاخرة اخزی و هم لا ینصرون پس تاخیر و مهلت شما را چیره نکند که خدای تعالی از شتاب و عجله منزه است و از فوت خونی نمی ترسد و او در کمین گاه ما و شما است آن گاه این اشعار از انشای خود فرمود که معنی این است: 🥀 چه خواهید گفت هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با شما گوید: این چه کاری است که کردید شما که آخرین امت هستید، به خانواده و فرزندان و عزیزان من بعضی اسیرند و بعضی آغشته به خون، پاداش من که نیکخواه شما بودم این نبود، که با خویشان من پس از من بدی کنید، من می ترسم عذابی بر شما نازل شود مانند آن عذاب که قوم ارم را هلاک کرد. 🥀 پس از آن ها روی بگردانید. 🥀 حذلم گفت: مردم را حیران دیدم و دستها به دندان می‌گزیدند پیرمردی در کنار من بود می‌گریست و ریشش از اشک تر شده بود و دست سوی آسمان برداشته می گفت پدر و مادرم فدای ایشان، سالخوردگان ایشان بهترین سالخوردگانند و خردسالان آن‌ها بهترین خردسالان و زنان ایشان بهترین زنان و نسل آن ها والاتر از همه و فضل آن ها بالاتر. 🥀 پس علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود: ای عمه آرام باش، باقی ماندگان را باید از گذشتگان عبرت گیرند و تو به حمدالله ناخوانده، دانایی و نیاموخته، خردمند، آن‌گاه آن حضرت از مرکب فرود آمد و چادری زدند او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد... 📕 دمع‌السجوم، فصل هفتم ▫️ ▫️ ▫️ سلام‌الله علیها 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 یاد هر گه کنم از زینب و سوز جگرش کشم آهی که فتد در دل گردون، شررش کام نادیده ز ایّام که در اوّل عمر سوخت از داغِ غمِ مادر و جدّ و پدرش بود در ماتم جدّ و پدر و مادر خویش که شد از بهر حسن، معجر نیلی به سرش پاره‌های جگر ‌زار حسن را در طشت چون نظر کرد ز غم، پاره شد از غم، جگرش چشم او بود هنوز از غم دوران، خونین که سوی کوفه کشانید، قضا و قدرش خیمه‌اش گشت به پا، چون به لب شطّ فرات جاری آمد شط دیگر ز دو چشمان ترش چاک زد پیرهن و خاک به سر کرد، چو دید بی‌‌سر افتاده تن پاک دو نورس‌ پسرش شش برادر به یکی روز همه بی‌‌سر دید که ز بار غم هر یک، چو کمان شد، کمرش اکبر و قاسم و عبّاس و حسین کشته و شد خولی و حرمله و شمر و سنان، هم‌سفرش روزِ وارد شدن شام، شب از گریه نخفت بس که بارید به سر، سنگ ز هر بام و درش «جودیا»! اشک تو و آه تو، بی‌حاصل نیست این نهالی است که در حشر، بیابی ثمرش ▫️ جودی خراسانی 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🥀 | کبری سلام‌الله علیها 🥀 ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب فغان و آه از آن دم! که خصم دون به لب شط بُرید سر ز قفای مقابل زینب فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب میان لشگر اعدا به راه شام نبودی به غیر معجر نیلی، به چهره، حایل زینب به گِرد ناقه‌ی او، کوفیان به عشرت و امّا سر حسین به سنان، پیش روی محمل زینب نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی چو گشت کنج مقام و منزل زینب چگونه شرح غمش را رقم کند، ید «جودی»؟ که جز خدا نه کس آگه، ز درد و مشکل زینب ▫️ جودی خراسانی 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 داستان‌هایی که از شام خراب آورده‌ام عالمی از صبر خود، در اضطراب آورده‌ام رأس خونین تو بر نی بود با من هم‌سفر خود تو دانی زآن چه از شام خراب آورده‌ام ای کتاب الله ناطق! بین تو بر بیمار خویش آیه‌ای از سوره‌ی «اُمُّ ‌الکتاب» آورده‌ام تا ز قلب داغدارت، گَرد غم شویَم ز مهر از سرشک دیدگان، بهرت گلاب آورده‌ام سر زدم بر چوب محمل تا سرت دیدم به نی وین سر بشْکسته را، از خون خضاب آورده‌ام پیش چشم من، عزیزت، در خرابه جان سپُرد سخت‌جانی بین که با این غصّه، تاب آورده‌ام کودک شش‌ماهه‌ات گر خفته روی سینه‌ات از پی دیدار او، همره رباب آورده‌ام ای شه خونین کفن! ای نور چشم بوتراب! بهرت، ای عطشان جگر! از دیده آب آورده‌ام «خوشدلا»! بر‌بند لب از ماتم سلطان دین چون براتِ رحمتِ «یومُ‌ الحساب» آورده‌ام ▫️خوشدل تهرانی رحمةالله علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 گفت زینب تا مکان در دامن مادر گرفتم چون حسینِ خویش دیدم، شاد گشتم، پر گرفتم از ازل من با برادر هم‌سفر بودم در این ره بهر خود، یاری چو شاهنشاه بی‌لشگر گرفتم بُد ز عهد کودکی، عشق حسین اندر دل من در بزرگی نیز تَرک خانه و همسر گرفتم دوش بر دوش برادر، روز عاشورا به میدان گه سراغ قاسم و گه جوان‌ اکبر گرفتم من به دست خود کفن کردم، دو طفل خویشتن را گیسوانْشان را گلاب از اشکِ چشمِ تر گرفتم پس بگرداندم سه دور آن هر دو را، دور برادر بهر آن دلبر ز فرزندان خود، دل برگرفتم گر نبُد امّ‌البنین تا بهر عبّاسش بنالد من فغان از دل بر آن مظلوم بی‌مادر گرفتم در میان قتلگه دیدم حسین خویشتن را بوسه‌ها از حنجر بُبریده از خنجر گرفتم گه فراز نیزه دیدم، رأس شاه تشنه‌کامان گه به بر از خاک و خون، آن پیکر بی‌‌سر گرفتم گه پرستاری به جان از عابد بیمار کردم گه سرشک از دیده‌ی طفلان بی‌یاور گرفتم چهره‌ی خاکستریّ شاه را دیدم به کوفه من ز خون سر از آن آیینه، خاکستر گرفتم خیزران چون آشنا با لعل شه شد، جَستم از جا داغ دل را از یزید شوم بداختر گرفتم چاک دادم پیرهن را تا به دامن از غم دل وز بیان آتشین، آتش به خشک و تر گرفتم در خرابه، چون سه ساله دختر زارم، رقیّه دید سر را داد جان، من ماتمی دیگر گرفتم «خوشدل»! از صبر دل زینب، جهانی گشته حیران من بیان شرح آن را سطری از دفتر گرفتم ▫️خوشدل تهرانی رحمةالله علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 ای یک جهان برادر! وی نور هر دو دیده! چون حال زار خواهر، چشم فلک ندیده بی‌‌محمل و عماری، بی‌‌آشنا و یاری سرگَرد هر دیاری، خاتون داغ‌دیده خورشید برج عصمت، شد در حجاب ظلمت پشت سپهر حشمت، از بار غم خمیده در‌دانه بانوی دهر، بی‌پرده شهره‌ی شهر دوران چه کرده از قهر، با نازپروریده؟ ای لاله‌ی دل ما! وی شمع محفل ما! بر نی مقابل ما، سر بر فلک کشیده بنْگر به حال اطفال، در دست خصم، پامال چون مرغ بی‌‌پر و بال کز آشیان پریده یک دسته دل‌شکسته، بندش به دست بسته یک حلقه ‌زار و خسته، خارش به ‌پا خلیده گردون شود نگون‌ سر؛ افلاک، تیره منظر لیلا اسیر و اکبر، در خاک و خون تپیده دست سکینه بر دل، پای رباب در گِل کافتاده در مقابل، اصغر گلو‌دریده بر‌بسته دست تقدیر، بیمار را به‌ زنجیر عنقای قاف و نخجیر، هرگز کسی شنیده؟ آهش زند زبانه، روزانه و شبانه از ساغر زمانه، زهر الم چشیده رفتم به کام دشمن، در بزم عام دشمن داد از کلام دشمن، خون از دلم چکیده کردند مجلس‌آرا، ناموس کبریا را صاحب‌دلان خدا را، دل از کفم رمیده گر مو‌به‌مو بمویم، آرام دل نجویم از آن چه شد نگویم، با آن سر بریده ز‌آن لعل عیسوی دم، حاشا اگر زنم دم کز جان و دل دمادم، ختم رسل مکیده ▫️آیت‌الله غروی اصفهانی رضوان‌الله تعالی علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 جلوه‌ی روی تو بود، طور مناجات ما کعبه‌ی کوی تو بود، قبله‌ی حاجات ما شربت دیدار تو، آب حیات همه صحبت این ناکسان، مرگ مفاجات ما خرمن عمر عزیز، رفت به باد ستیز ز آتش بیداد سوخت، حاصل اوقات ما از تو نگشتم جدا، در همه‌جا وز قضا تا به ‌قیامت فتاد، دید و ملاقات ما بی‌تو اگر می‌روم، چاره ندارم ولی این‌ همه دوری نبود، شرط مکافات ما وعده‌ی ما و تو در، بزم یزید پلید تا کنی از طشت زر، جلوه به میقات ما راه درازی به پیش، هم‌سفران کینه کیش همّتی از پیش، بیش، بهر مهمّات ما شمع‌صفت می‌روم، سوخته و اشک‌ریز ای سر نورانی‌ات، شاهد حالات ما! بی‌تو نشاید که ما، بار به منزل بریم یا که به ‌سختی مگر، بارِ غمِ دل بریم ▫️آیت‌الله غروی اصفهانی رضوان‌الله تعالی علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 🥀 نام‌گذاری سلام‌الله‌ علیها توسط پیامبر صلی‌الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم انجام شد. پس از تولّد ایشان، حضرت زهرا سلام‌الله علیها دخترش را نزد امیرالمؤمنین صلوات‌الله علیه بردند و از ایشان خواستند که نامی برای وی انتخاب نماید، امیرالمؤمنین صلوات‌الله علیه فرمود: من در این امر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم پیشی نمی‌گیرم، در آن هنگام پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم در مسافرت بودند. 🥀 هنگامی که سه روز گذشت، ایشان از سفر مراجعت نمود و طبق رسم و سیره همیشگی، نخست، به منزل حضرت زهرا سلام‌الله علیها وارد گشتند. امیرالمومنین صلوات‌الله علیه به محضرشان شرفیاب شد و از ایشان خواست کرد که برای دخترش نامی انتخاب کند. آن حضرت فرمودند: من هم از پروردگارم پیشی نمی‌گیرم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: 🥀 نام این مولود را بگذار... سپس رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: «به حاضران و غایبان امّتم وصیت می‌کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند سلام‌الله علیها است.» 🥀 سپس جبرائیل مصائب و مشکلاتی را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد و رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش و سلام‌الله علیهما گریسته باشد. «إن من بكى عليها، وعلى مصائبها يكون ثوابه كثواب من بكى على أخويها.» 📕 حضرت زینب سلام‌الله علیها از ولادت تا شهادت، سید محمدکاظم قزوینی، صفحه ۳۵ 📕 خصائص الزینبیه، جزائری، صفحه ۴۴ 📕 فاطمة الزهرا سلام‌الله علیها، رحمانی همدانی، صفحه ۶۳۶ 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | کبری سلام‌الله علیها 🥀 ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب فغان و آه از آن دم! که خصم دون به لب شط بُرید سر ز قفای مقابل زینب فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب میان لشگر اعدا به راه شام نبودی به غیر معجر نیلی، به چهره، حایل زینب به گِرد ناقه‌ی او، کوفیان به عشرت و امّا سر حسین به سنان، پیش روی محمل زینب نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی چو گشت کنج مقام و منزل زینب چگونه شرح غمش را رقم کند، ید «جودی»؟ که جز خدا نه کس آگه، ز درد و مشکل زینب ▫️ جودی خراسانی 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 یاد هر گه کنم از زینب و سوز جگرش کشم آهی که فتد در دل گردون، شررش کام نادیده ز ایّام که در اوّل عمر سوخت از داغِ غمِ مادر و جدّ و پدرش بود در ماتم جدّ و پدر و مادر خویش که شد از بهر حسن، معجر نیلی به سرش پاره‌های جگر ‌زار حسن را در طشت چون نظر کرد ز غم، پاره شد از غم، جگرش چشم او بود هنوز از غم دوران، خونین که سوی کوفه کشانید، قضا و قدرش خیمه‌اش گشت به پا، چون به لب شطّ فرات جاری آمد شط دیگر ز دو چشمان ترش چاک زد پیرهن و خاک به سر کرد، چو دید بی‌‌سر افتاده تن پاک دو نورس‌ پسرش شش برادر به یکی روز همه بی‌‌سر دید که ز بار غم هر یک، چو کمان شد، کمرش اکبر و قاسم و عبّاس و حسین کشته و شد خولی و حرمله و شمر و سنان، هم‌سفرش روزِ وارد شدن شام، شب از گریه نخفت بس که بارید به سر، سنگ ز هر بام و درش «جودیا»! اشک تو و آه تو، بی‌حاصل نیست این نهالی است که در حشر، بیابی ثمرش ▫️ جودی خراسانی 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🔻 قیامتِ عُلیاءمخدره در کوفه 🔻 🥀 از حذام بن ستیر اسدی روایت شده است که چون علی بن الحسین علیهما‌السلام را با زنان از کربلا آوردند، زنان اهل کوفه را دیدند زاری کنان و گریبان چاک، و مردان هم با آن‌ها می‌گریستند، زین‌العابدین علیه‌السلام بیمار بود و از بیماری ناتوان به آواز ضعیف آهسته گفت: اینان بر ما گریه می‌کنند، پس ما را چه کسی کشت؟! 🥀 آن گاه زینب دختر علی بن ابی‌طالب سوی مردم اشارت کرد که خاموش باشید، پس دَم‌ها فروبسته شد و زنگ و در از بانگ و نوا بایستاد. 🥀 حذام اسدی گفت: زنی پرده نشین ندیدم هرگز گویاتر از وی، گویی بر زبان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سخن می‌راند، پس خدای را ستایش کرد و درود بر رسول او فرستاد و گفت: 🥀 ای مردم کوفه، ای گروه دغا و دغل و بی‌حمیت، اشکتان خشک نشود و ناله‌تان آرام نگیرد، مَثل شما مثل آن زن است که رشته خود را پس از محکم یافتن و ریستن باز تار تار می‌کرد و سوگندهاتان را دست آویز فساد کرده‌اید، چه دارید مگر لاف زدن و نازش و دشمنی و دروغ و مانند کنیزان چاپلوسی نمودن و چون دشمنان سخن‌چینی کردن یا چون سبزه بر پهن روییده‌اند و گچ روی قبر، که باطن ان اندوه است (ظاهر زیبا به آرایش و در باطن گندیده) برای خود بد توشه‌ای پیش فرستادید، که خدای را بر شما به خشم آورد و در عذاب جاودان ماندید، بسیار بگریید و اندک بخندید، که عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد، ننگی که هرگز از خویشتن نتوانید شست و چگونه از خود بشویید این ننگ را که فرزند خاتم انبیاء و معدن رسالت و سید جوانان اهل بهشت را کشتید آن که در جنگ سنگر شما و پناه حرب و دسته شما بود، و در صلح موجب آرامش دل شما و مرهم نه زخم شما و در سختی ها التجاهی شما بد و در محاربات مرجع شما او بود، بد است آنچه پیش فرستادید برای خویش و بد است آن بار گناهی که بر دوش خود گرفتید برای روز رستاخیز خود. نابودی باد شما را نابودی، و سرنگونی باد سرنگونی، کوشش شما به نومیدی انجامید و دست ها بریده شد و خشم پروردگار را برای خود خریدید و خواری و بیچارگی شما را حتم شد. 🥀 می‌دانید چه جگری از رسول‌خدا شکافتید و چه پیمانی شکستید و چه پرده‌گی او را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از وی بدریدید و چه خونی ریختید کاری شگفت آورید که نزدیک است از هول آن آسمان‌ها بترکند و زمین بشکافند و کوه ها بپاشند و از هم بریزند مصیبتی است دشوار و بزرگ و بد و کج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته در عظمت به پری زمین و آسمان است آیا شگفت آورید اگر آسمان خون ببارد، و لعذاب الاخرة اخزی و هم لا ینصرون پس تاخیر و مهلت شما را چیره نکند که خدای تعالی از شتاب و عجله منزه است و از فوت خونی نمی ترسد و او در کمین گاه ما و شما است آن گاه این اشعار از انشای خود فرمود که معنی این است: 🥀 چه خواهید گفت هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با شما گوید: این چه کاری است که کردید شما که آخرین امت هستید، به خانواده و فرزندان و عزیزان من بعضی اسیرند و بعضی آغشته به خون، پاداش من که نیکخواه شما بودم این نبود، که با خویشان من پس از من بدی کنید، من می ترسم عذابی بر شما نازل شود مانند آن عذاب که قوم ارم را هلاک کرد. 🥀 پس از آن ها روی بگردانید. 🥀 حذلم گفت: مردم را حیران دیدم و دستها به دندان می‌گزیدند پیرمردی در کنار من بود می‌گریست و ریشش از اشک تر شده بود و دست سوی آسمان برداشته می گفت پدر و مادرم فدای ایشان، سالخوردگان ایشان بهترین سالخوردگانند و خردسالان آن‌ها بهترین خردسالان و زنان ایشان بهترین زنان و نسل آن ها والاتر از همه و فضل آن ها بالاتر. 🥀 پس علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود: ای عمه آرام باش، باقی ماندگان را باید از گذشتگان عبرت گیرند و تو به حمدالله ناخوانده، دانایی و نیاموخته، خردمند، آن‌گاه آن حضرت از مرکب فرود آمد و چادری زدند او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد... 📕 دمع‌السجوم، فصل هفتم ▫️ ▫️ ▫️ سلام‌الله علیها 🆔 @mosibatoratebah 🏷
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 سلام‌الله علیها 🥀 نقل است که زنان مدینه هنگام بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام از شام، برای عزاداری و عرض تسلیت در خانه حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها جمع می‌شدند و آن حضرت قضایای کربلا و کوفه و شام را بیان می‌فرمود و آنان اشک می‌ریختند. 🥀 یکی از سخت‌ترین مصائب ذکر شده را در کلمات آن حضرت اینگونه بیان کرده‌اند، که فرمود: 🥀 و أمّا مُصیبَةُ وَفاةِ رُقَیّة فِی خَربَة الشّام،فَقَد إحدُودَبَ لَها ظَهْری و شابَ لَها رأسي 🥀 بدانید که داغ سلام‌الله‌ علیها در خرابه شام، کمرم را شکست و قدّم را خمید و مویم را سفید کرد! 📕 ناسخ التواریخ حضرت زینب کبری علیهاالسلام، صفحه ۵۲۶ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 علیه‌السلام 🩸 سلام‌الله علیها 🥀 هنگامه از گودال علیاءمخدره زينب کبری سلام‌الله علیها، بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهان بر حلقوم بريده برادر نهاد و بوسيد و فرمود: 🥀 یا اخى؛ لو خُيّرتُ بين الرّحيل و المقام عندك لاخترتُ المقام عندك و لو ان السباع تاكلُ مِن لحمى 🥀 اى برادر؛ همانا اگر مرا بين سكونت در كنار تو و رفتن به سوى مدينه، مخيّر نمایند، سكونت در کنار تو را بر مى‌گزینم، اگر چه درندگان صحرا مرا به قتل برسانند... 📕 معالی السبطین، جلد ٢، صفحه ۵۴ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸نائبة الإمام🩸 📎 سلام‌الله علیها 🥀 ان الحسین بن علی علیهما السلام اوصی الی اخته زینب بنت علی علیه السّلام فی الظاهر، و کان ما یخرج عن علی بن الحسین علیهما السلام من علم ینسب الی زینب بنت علی سترا علی علی بن الحسین. 🥀 امام حسین سلام‌الله علیه روز عاشورا در ظاهر امر به خواهرش زینب سلام‌الله علیها دختر امیرالمؤمنین علیه‌السلام وصیت نمود به طورى كه علومى كه از امام زین‌العابدین علیه‌السلام ظاهر می‌گشت، به حضرت زینب سلام‌الله علیها نسبت می‌رسانید و امام حسین علیه‌السلام براى حفظ جان فرزندش زین‌العابدین علیه‌السلام، آن علوم را به خواهرش وصیت كرده بود كه بعدها به امام زین العابدین علیه‌السلام بدهد. 📕 شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمة، ج‏لد ۲ صفحه ۵۰۱ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 قیامتِ عُلیاءمخدره، سلام‌الله علیها در کوفه 🩸 🥀 از حذام بن ستیر اسدی روایت شده است که چون علی بن الحسین علیهما‌السلام را با زنان از کربلا آوردند، زنان اهل کوفه را دیدند زاری کنان و گریبان چاک، و مردان هم با آن‌ها می‌گریستند، زین‌العابدین علیه‌السلام بیمار بود و از بیماری ناتوان به آواز ضعیف آهسته گفت: اینان بر ما گریه می‌کنند، پس ما را چه کسی کشت؟! 🥀 آن گاه زینب دختر علی بن ابی‌طالب سوی مردم اشارت کرد که خاموش باشید، پس دَم‌ها فروبسته شد و زنگ و در از بانگ و نوا بایستاد. 🥀 حذام اسدی گفت: زنی پرده نشین ندیدم هرگز گویاتر از وی، گویی بر زبان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سخن می‌راند، پس خدای را ستایش کرد و درود بر رسول او فرستاد و گفت: 🥀 ای مردم کوفه، ای گروه دغا و دغل و بی‌حمیت، اشکتان خشک نشود و ناله‌تان آرام نگیرد، مَثل شما مثل آن زن است که رشته خود را پس از محکم یافتن و ریستن باز تار تار می‌کرد و سوگندهاتان را دست آویز فساد کرده‌اید، چه دارید مگر لاف زدن و نازش و دشمنی و دروغ و مانند کنیزان چاپلوسی نمودن و چون دشمنان سخن‌چینی کردن یا چون سبزه بر پهن روییده‌اند و گچ روی قبر، که باطن ان اندوه است (ظاهر زیبا به آرایش و در باطن گندیده) برای خود بد توشه‌ای پیش فرستادید، که خدای را بر شما به خشم آورد و در عذاب جاودان ماندید، بسیار بگریید و اندک بخندید، که عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد، ننگی که هرگز از خویشتن نتوانید شست و چگونه از خود بشویید این ننگ را که فرزند خاتم انبیاء و معدن رسالت و سید جوانان اهل بهشت را کشتید آن که در جنگ سنگر شما و پناه حرب و دسته شما بود، و در صلح موجب آرامش دل شما و مرهم نه زخم شما و در سختی ها التجاهی شما بد و در محاربات مرجع شما او بود، بد است آنچه پیش فرستادید برای خویش و بد است آن بار گناهی که بر دوش خود گرفتید برای روز رستاخیز خود. نابودی باد شما را نابودی، و سرنگونی باد سرنگونی، کوشش شما به نومیدی انجامید و دست ها بریده شد و خشم پروردگار را برای خود خریدید و خواری و بیچارگی شما را حتم شد. 🥀 می‌دانید چه جگری از رسول‌خدا شکافتید و چه پیمانی شکستید و چه پرده‌گی او را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از وی بدریدید و چه خونی ریختید کاری شگفت آورید که نزدیک است از هول آن آسمان‌ها بترکند و زمین بشکافند و کوه ها بپاشند و از هم بریزند مصیبتی است دشوار و بزرگ و بد و کج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته در عظمت به پری زمین و آسمان است آیا شگفت آورید اگر آسمان خون ببارد، و لعذاب الاخرة اخزی و هم لا ینصرون پس تاخیر و مهلت شما را چیره نکند که خدای تعالی از شتاب و عجله منزه است و از فوت خونی نمی ترسد و او در کمین گاه ما و شما است آن گاه این اشعار از انشای خود فرمود که معنی این است: 🥀 چه خواهید گفت هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با شما گوید: این چه کاری است که کردید شما که آخرین امت هستید، به خانواده و فرزندان و عزیزان من بعضی اسیرند و بعضی آغشته به خون، پاداش من که نیکخواه شما بودم این نبود، که با خویشان من پس از من بدی کنید، من می ترسم عذابی بر شما نازل شود مانند آن عذاب که قوم ارم را هلاک کرد. 🥀 پس از آن ها روی بگردانید. 🥀 حذلم گفت: مردم را حیران دیدم و دستها به دندان می‌گزیدند پیرمردی در کنار من بود می‌گریست و ریشش از اشک تر شده بود و دست سوی آسمان برداشته می گفت پدر و مادرم فدای ایشان، سالخوردگان ایشان بهترین سالخوردگانند و خردسالان آن‌ها بهترین خردسالان و زنان ایشان بهترین زنان و نسل آن ها والاتر از همه و فضل آن ها بالاتر. 🥀 پس علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود: ای عمه آرام باش، باقی ماندگان را باید از گذشتگان عبرت گیرند و تو به حمدالله ناخوانده، دانایی و نیاموخته، خردمند، آن‌گاه آن حضرت از مرکب فرود آمد و چادری زدند او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد... 📕 دمع‌السجوم، فصل هفتم 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | کبری سلام‌الله علیها 🥀 ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب فغان و آه از آن دم! که خصم دون به لب شط بُرید سر ز قفای مقابل زینب فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب میان لشگر اعدا به راه شام نبودی به غیر معجر نیلی، به چهره، حایل زینب به گِرد ناقه‌ی او، کوفیان به عشرت و امّا سر حسین به سنان، پیش روی محمل زینب نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی چو گشت کنج مقام و منزل زینب چگونه شرح غمش را رقم کند، ید «جودی»؟ که جز خدا نه کس آگه، ز درد و مشکل زینب ▫️ جودی خراسانی 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 سلام‌الله علیها 🥀 نقل است که زنان مدینه هنگام بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام از شام، برای عزاداری و عرض تسلیت در خانه حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها جمع می‌شدند و آن حضرت قضایای کربلا و کوفه و شام را بیان می‌فرمود و آنان اشک می‌ریختند. 🥀 یکی از سخت‌ترین مصائب ذکر شده را در کلمات آن حضرت اینگونه بیان کرده‌اند، که فرمود: 🥀 و أمّا مُصیبَةُ وَفاةِ رُقَیّة فِی خَربَة الشّام،فَقَد إحدُودَبَ لَها ظَهْری و شابَ لَها رأسي 🥀 بدانید که داغ سلام‌الله‌ علیها در خرابه شام، کمرم را شکست و قدّم را خمید و مویم را سفید کرد! 📕 ناسخ التواریخ حضرت زینب کبری علیهاالسلام، صفحه ۵۲۶ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🔅 سلام‌الله علیها 🔅 📎 مرحوم آیةالله مرعشی نجفی رحمةالله علیه نقل می‌کردند: هنگامی که حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌ علیها، قنداقه‌ حضرت زینب عليهاالسلام را به محضر رسول‌خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله بردند، این نوزاد چشم مبارک را برای هیچ یک از اهل‌بیت علیهم‌السلام باز نکردند و در دامن هيچکس آرام نگرفتند. 📎 سرانجام قنداقه او را در بغل امام حسین علیه‌السّلام قرار دادند، و در این هنگام چشم مبارک را گشودند و آرام و قرار گرفتند. 📔 چهره درخشان قمربنی‌هاشم علیه‌السّلام، جلد ۱، صفحه ۸۷ 🏷 🆔 @mosibatoratebah