4_5794300259744089208
زمان:
حجم:
9.75M
✍رنگهای طبیعت
در گلستان از طبیعت بین
چه سان گشته عیان اسرار پنهان
پر شد از سبزه و گل دامان بستان
شد عیان گل به گلستان دور غم شد به پایان
شورش مرغان شد ز گردون به کیوان
رخ تو و رخ گل هر دو با هم،
دل من و دل تو کرده خّرم
با عشق تو یکسره می سوزم
بـا هجر تو یکدله می سازم
پرده ز رویت بـاز کن،مهر و وفا آغاز کن
جان من آخر کن رحمی
خیز و به بستان ای گل خندان
جامه گلگون پوش, باده گلگون رغم رقیبان,گنبد گردون نوش
(چون تو گلی کس ندید در چمن روزگار
خاصّه که مرغی چو من بلبل بستان او)
رو به چمن کن, دیده بینش باز از هم
منظره گل بنگر و دل کن شاد و خّرم
چند(و) به ذلّت در دوران
سـوزم و سازم با هجران
زآتش عشقت سوخت, همه سر و سامانم, دل و ره و ایمانم
دل تو تا کی در ره جهل و پستی
سر تو تا کی خالی از شور مستی
(فصل بهار است خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایّام نیست تا دگر آید بهار)
فصل بهار است آب چو آتش،خیز و به مینا کن
مرغ چمن از نغمه دلکش،واله و شیدا کن
#تاج_اصفهانی
🎼 @mosigisonati