eitaa logo
مسجدجنت‌تراز‌انقلاب‌اسلامی
554 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
34 فایل
حکم‌اعدام‌نتانیاهو‌وسران‌رژیم‌وحشی‌‌صادر‌شود قول‌پزشکیان افزیش‌حقوق‌متناسب بانرخ تورم تخصیص‌دادن‌بنزین به اشخاص کم کردن‌تحریم‌ها ♦️رایگان‌کردن‌هزینه‌درمان 🔥اسرائیلی‌‌هاتابوت‌های‌تان‌را‌آماده‌کنید #وعده_صادق۳ پرچم‌ایران‌‌قدرتمندومقاومت‌بالاست 🇮🇷✌️
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانی شنیدنی🐚🪴 ◇•كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟»◇• هرکه را باشد طمع اَلکَن(لکنت زبان شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر، همچنان باشد که موی اندر بصر! جز مگر مستی که از حق پر بوَد گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود 💚📚 مثنوی معنوی ╔═.🍃.════╗ 🇮🇷 🕋عضویت در کانال رسمی مسجد وحسینیه جنت🌹🥇🌹 •┈┈••••✾•🍃🌸🍃•✾•••┈┈• https://eitaa.com/mosque_jannat ╚════.🍃.═╝
عـقل و دل روزی ز هم دلخور شدند هردو از احساس نـــفرت پر شدند دل به چشمان کسی,وابسته بود عقل از این بچه بازی خــسته بود حرف حق با عقل بود اما چه سود پیش دل حقانیت مـــطرح نبود دل به فکر چشم مشکی فام بود عقل آگاه از خیال خــام بود عقل با او منطقی رفتار کرد هرچه دل اصرار,عقل انــکار کرد کشمکش ها بینشان شد بیشتر اختلافی بیشتر از پیــشتر عاقبت عقل از سر عاشق پرید بعد از آن چشمان مــشکی را ندید تا به خود آمد بیابانــــگرد بود.. خنده بر لب از غــــم این درد بود... 🌹الهی چشم بد از زندگیتون دور باشه ان شاءالله تعالی ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ ╭────────┈➤🦋 🇮🇷 🕋 🇮🇷باسلام واحترام و خیرمقدم •┈┈••••✾•🍃🌸🍃•✾•••┈┈• https://eitaa.com/mosque_jannat به کانال رسمی مسجد وحسینیه جنت 🇮🇷بپیوندید. ╰────┈➤🦋